نادر فلاح در تئاتر بازیگر شناختهشدهای است. او یکی از بازیگران نمایش تاریخساز «سیاها» ( ۱۳۷۸) بود، اما برای دیده شدن در سینما و تلویزیون راه سختی در پیش داشت. دوست قدیمی بهرام رادان در فیلم «بیپولی» که برای رسیدن به دومیلیون طلبش خود را به آبوآتش میزد، یا مردی که رضا عطاران کمک کرد تا جنازهها را در فیلم «طبقه حساس» جابهجا کند یا شکارچی کوسه در «اژدها وارد میشود» و... اینها همه نقشهای کوتاه اما تأثیرگذاری است که نادر فلاح آنها را بازی کرده و توانسته است با همان چند سکانس کوتاه در ذهن مخاطب باقی بماند.
اما او دیگر از بازی در نقشهای کوتاه راضی نیست و بعد از نزدیک به ۳۰ سال کار بازیگری تصمیم گرفته است فقط نقشهای اصلی را بازی کند. این شبها سریال «عقیق» از شبکه سه روی آنتن میرود و فلاح در یکی از منفیترین نقشهای چند سال اخیرش در تلویزیون دیده میشود. با او درباره کارنامه بازیگری و رسیدنش به نقش جواد سرپرست گفتوگو کردیم.
سالها از ورودتان به سینما میگذرد، اما همیشه بیننده شما را با نقشهای کوتاه ولی تأثیرگذار به یاد میآورد؛ مثل فیلم «بیپولی»، «طبقه حساس»، «لانتوری»، «اژدها وارد میشود» و.... حالا این شبها شما را در «عقیق» با یک نقش اصلی در تلویزیون میبینند. پذیرفتن این نقش به دلیل آن است که از شخصیتهای حاشیهای خسته شدید یا پیشنهادها این مسیر را پیش روی شما گشوده است؟
هر بازیگری پس از مدتی به کارنامه بازیگریاش نگاهی میاندازد و سعی میکند برای خود برنامهریزی داشته باشد. راستش را بخواهید در نقشهای کوتاهی که بازی کردم، خیلی وقتها در حقم ظلم شد؛ مثلا میدیدیم در یک فیلم اندازه نقشم بهاندازه یک بازیگر دیگر است، اما در پوستر فیلم نامم را نمینوشتند یا حتی در تیتراژ به من اجحاف شده است.
به تأیید شما، نقشهایی که من در سینما داشتهام هرچند کوتاه اما در ذهن مخاطب میماند، با وجود این از طرف کسانی که در زمان اکران فیلم باید روی آن کار میکردند، بازی من نادیده گرفته میشد؛ بنابراین تصمیم گرفتم از نقشهای حاشیهای بگذرم و نقشهای اصلی یا مکملهای پررنگتر را بازی کنم. از طرفی بعد از اینهمه سال دیگر فکر میکنم تواناییهایم را به سینما نشان دادهام و صرفا نباید در نقشهای حاشیهای بمانم. البته اگر نقش کوچک ویژهای پیشنهاد شود باز هم خواهم پذیرفت.
نقش جواد سرپرست، اصلیترین نقشی است که تا به حال در مدیای سینما و تلویزیون داشتهاید. از پذیرش این نقش و پیوستن به سریال «عقیق» بگویید.
بهرنگ توفیقی و سعید نعمتالله به من لطف داشتند و بدون هیچ پیشزمینه و همکاری قبلی من را برای همکاری در این پروژه دعوت کردند. من واقعا دنبال شرایطی بودم که بتوانم در تلویزیون نقش اصلی یک کار را ایفا کنم؛ چون در تلویزیون بازیگران خیلی بیشتر از سینما در بین مردم جامعه شناخته میشوند. پس از خواندن فیلمنامه متوجه شخصیت پیچیده و دراماتیک جواد سرپرست شدم و بسیار علاقهمند به حضور در این کار بودم.
ادبیات سعید نعمتالله در فیلمنامهنویسی متفاوت است و ویژگیهایی دارد که برای برخی خوشایند است و افرادی هم آن را نمیپسندند و معتقدند از واقعیتهای کلامی به دور است. برای شما که اولین تجربه همکاری با او را داشتید پذیرش این نوع دیالوگنویسی چطور بود؟
سعید نعمتالله زبان سختی دارد؛ البته سخت نه به این معنا که درکش سخت باشد، بلکه اغلب کارهایی که ساخته میشوند، آنقدر زبانشان ساده و روزمره است که مواجهه با زبان سعید نعمتالله کمی سخت به نظر میرسد؛ مثل مواجهه با زبان بهرام بیضایی در آثار او. اوایل کار در پروژه کمی دشوار بود، اما بعد از مدتی تمرین راحت شد و راه افتادیم.
حالا واقعا نوع کلام، آهنگش و ترکیببندی دستور زبان در دیالوگهایی که برای نقشها مینویسند و واژههای منحصربهفردی که هریک از شخصیتها دارند برایم بسیار لذتبخش شده است. بازی در آثاری با نوشتههای سعید نعمتالله مثل این است که یک بازیگر میخواهد نمایشنامهای از شکسپیر را کار کند؛ او دیگر نمیتواند از کلام روزمره استفاده کند؛ چون نمایشنامه شکل دستوری، واژهها و نوع بیان مخصوص به خودش را دارد.
طبق شنیدهها سعید نعمتالله در کنار نویسندگی مجموعههای تلویزیونی، در هدایت بازیگران و کارگردانی هم در کنار بهرنگ توفیقی حضور دارد و به نوعی کارگردان دوم سریال محسوب میشود. حضور دو کارگردان و برآورده کردن خواستهها و اعمال نظراتشان برایتان چالش ایجاد نمیکرد؟
مسئله کارگردانی برای سعید نعمتالله و بهرنگ توفیقی به دلیل سالها همکاری، کاملا حل شده است و بهراحتی با هم کار میکنند. مسئولیت اصلی کارگردانی بر عهده بهرنگ توفیقی است و آقای نعمتالله چون به متن مسلط هستند، بر لحظاتی از بازیگری و اتفاقها و فضاهایی که بازیگران باید خلق کنند نظارت میکنند. بازیگران و سایر عوامل هم با این موضوع بهراحتی کنار آمدهاند و هیچ مشکلی با آن ندارند و بدون کوچکترین چالشی کار پیش میرود.
با توجه به اینکه تحصیلات شمــا کــارشنــاسـی ارشــد کارگردانی تئــاتــر است، تمــایل نــداشتید گــاهی پیشنهادهایی ارائه کنید؟ آوردهای از خودتان هم برای نقش داشتید؟
راهنماییهای کارگردان و نویسنده بسیار بجا و درست است، اما اگر در جایی مسئلهای به ذهنمان برسد، پیشنهاد میدهیم که بعضی از پیشنهادها پذیرفته و بعضی از آنها با استدلال رد میشود. شاید بهتر است این را بگویم که الان سه ماه است بدون هیچ مشکل و با آرامش خیال سر فیلمبرداری این سریال میرویم و کار بهخوبی پیش میرود.
در بیشتر نقشهایی که تا به حال داشتهاید، رگههایی از یک شخصیت منفی دیده میشد که با گذشت زمان و باز شدن گرههای داستانی، بیننده متوجه میشود نقشتان منفی نبوده؛ مثل آخرین کاری که روی پرده دارید یعنی «خانه دختر»، اما شخصیت جواد سرپرست در سریال «عقیق» کاملا منفی است و این ممکن است بهعنوان نقش اصلی در پیشانی کارنامه شما بماند و از این به بعد همیشه به شما همین نوع نقشها پیشنهاد شود.
منفی بودن یا مثبت بودن یک شخصیت، اصطلاحی است که من اصلا با آن موافق نیستم. آدمها برای هر عملی که انجام میدهند، دلایلی دارند. هیچکس در جهان نیست که کاری را بدون دلیل انجام دهد. درست و غلط بودن دلایل هر کس هم بعدها و هنگام قضاوت شدن، مشخص میشود. اساس درام هم این است که دو طرف برای خودشان دلایلی دارند و چون هر دو ایمان دارند که کار درستی انجام میدهند، درام شکل میگیرد؛ وگرنه در صورتی که دلایل محکمی برای کارشان نداشته باشند، درام دچار نقطه ضعف میشود و قصه پیش نمیرود.
یعنی بیننده در ادامه به شخصیت جواد سرپرست حق میدهد؟
جواد سرپرست هم دلایل خودش را دارد که تا پایان سریال خواهیم دید و بیننده متوجه میشود چرا این رفتارها از او سر میزند. بههرحال خود من هم بهعنوان کسی که با شخصیت زندگی کرده است، رفتارهایش را نمیپذیرم و دوست ندارم، اما او هم مثل تمام آدمها برای رفتارهایش دلیل دارد و با دلایلش پیش میرود. کاش مردم هم بدانند همه این نقشها فقط فیلمنامههایی است که برای ما نوشته میشود و شخصیت واقعی ما شبیه نقشهایمان نیست و در کوچه و خیابان که ما را میبینند عکسالعملهای غریب از خود نشان ندهند.
سوسن سیرجانی
- 9
- 3