یکی از نکات مهم کتاب باز، دعوت از امیرحسین صدیق به عنوان مجری بود؛ بازیگر آثار کمدی که پیش از این ارتباط خاصی با مقوله کتاب نداشت و طبیعتا صحبت هایش برای مردم جالب تر به نظر می رسید. حالا این برنامه به همراه سروش صحت به فصل دوم رسیده است؛ چهره مطرح سینما و تلویزیون که علاوه بر کارگردانی و بازی در آثار کمدی، سابقه درخشانی هم در نویسندگی دارد.
او علاوه بر فعالیت در عرصه فیلمنامه نویسی، داستان های زیادی برای همشهری داستان نوشته و ستون های داستانی ثابتی هم در روزنامه های اعتماد و هفت صبح داشته. اصلا همین سابقه نویسندگی است که او را برای اجرای این برنامه، موجه تر می کند.
بعد از بازیگری و نویسندگی و کارگردانی، حالا مجری شدید. فکرش را می کردید چنین عرصه ای را هم تجربه کنید؟
مجری که نه نشدم. مجری گری بلد نیستم.
پس فقط به خاطر این که «کتاب باز» برنامه ای درباره کتاب است و شما هم به کتاب علاقه زیادی دارید، تصمیم گرفتید در جایگاه مجری قرار بگیرید؟
بله اصلا علتش همین بود. اگر نه کار مجری گری کار خیلی سختی است. تخصص می خواهد و من هم بلد نیستم. به من گفتند خیلی هم نیازی نیست مجری باشی و فقط قرار است درباره کتاب گپ بزنی. خب برایم جالب بود. مخصوصا این که من گپ زدن با آدم ها را دوست دارم. خیلی موقع حرف زدن و شنیدن حرف های دیگران به من خوش می گذرد. حتی همین الان هم با وجود این که برنامه خیلی جلو رفته و قسمت های زیادی ضبط کرده ایم، از این گپ و گفت ها لذت می برم و برایم هیجان انگیز است. مهمان ها من را به شور و شوق می آورند. برایم خیلی هیجان دارد که بفهمم مهمان هایمان کی هستند و هر روز قرار است چه کسی بیاید.
شما در انتخاب مهمان ها هم دست دارید؟ یعنی با بچه های اتاق فکر برنامه راجع به این که چه کسی مقابل شما بنشیند و در مورد چه چیزی حرف بزنید، بحث می کنید؟
راجع به انتخاب مهمان ها با هم گپ می زنیم منتها خیلی از افرادی که انتخاب می کنیم، گرفتارند و خیلی وقت ها جور نمی شود که به برنامه بیایند. پارامترهای زیادی وجود دارد تا این که یک مهمان به برنامه بیاید. خیلی وقت ها تا چند روز قبل هم نمی دانیم مهمان برنامه چه کسی است.
در فصل اول، امیرحسین صدیق بیشتر با مهمان هایی گپ می زد که زیاد وقتی برای مطالعه نداشتند، منتها تمام تلاششان را می کردند که در این مقوله عقب نمانند. در فصل دوم یک مقدار قضیه متفاوت تر شده. شما مقابل مهمان هایی می نشینید که مطالعه جزء مهمی از زندگی شان است یا رابتاط خاصی با کتاب دارند. قرار بود با ورود شما این تغییرات انجام شود؟
این مسائل را باید از سردبیر برنامه بپرسی اما به طور کلی هدفمان این است که در برنامه ای که زیاد تخصصی نیست و از شبکه ای پخش می شود که مانند شبکه چهار، مخاطبان تخصصی ندارد و عموم مردم آن را تماشا می کنند، جوری درباره کتاب حرف بزنیم که بیننده آن را با لذت ببیند و حوصله اش سر نورد، البته در ادامه قصد داریم سراغ نویسنده ها و ناشرها هم برویم. سراغ مردمی که شغلی در ارتباط با کتاب ندارند اما می خوانند یا حتی شاید کتاب نمی خوانند اما اگر آن ها را ترغیب کنیم شاید سراغش بروند.
چطور این مرز را حفظ می کنید؟ یعنی چه می کنید که کتاب از در عین این که می تواند برنامه ای تخصصی در حوزه کتاب باشد اما خشک به نظر نرسد و بتواند مخاطبان عام را هم همراه کند.
برنامه هایمان خیلی بالا و پایین دارد. چون مهمان های مختلفی داریم و در مناسبت های مختلف آن ها را پخش می کنیم، مثلا بعضی از برنامه ها در شب های ویژه ای پخش می شوند و می طلبد که مقداری فضای سنگین تری داشته باشند. ولی کلا قصدمان این است که تخصصی صحبت نکنیم. با این حال به فراخور این که مهمان چه کسی باشد، این مسئله تغییر می کند. ممکن است در یک برنامه اسم کتاب ها بیشتر بیاید یا درباره یک نویسنده بیشتر صحبت شود یا یک برنامه بیشتر جنبه طنز داشته باشد و مفرح به نظر برسد.
زمانی که در حال گفت و گو هستید به مرز میان یک برنامه تخصصی با برنامه ای عامیانه فکر می کنید؟ یعنی ممکن است جاهایی احساس کنید مثلا فضای گفت و گو خیلی سنگین شده یا حرف ها خیلی تخصصی شده و بعد تصمیم بگیرید فضا را تغییر دهید؟
ما زمانی که یک گفت و گو را شروع می کنیم باید آن را تا آخر پیش ببریم و کات نداریم. خود تهیه کننده هم اصرار دارد که در یک قسمت، اصلا کات نداشته باشیم. بنابراین هر کاری می کنیم یا هر تصمیمی می گیریم، باید قبل و بعد از آن کات باشد. وقتی توی دل یک قسمت می رویم، فقط در این ۱۰ دقیقه، من و مهمان هستیم. حتی اگر متوجه شویم بحث تخصصی شده، باید بگذاریم و در ۱۰ دقیقه بعد، فضا را به سمت دیگری ببریم.
مخاطبان، شما را به عنوان کارگردان کار کمدی یا بازگیر کمدی می شناسند و خیلی ها هم به خاطر همین سابقه جذابی که از شما در ذهن دارند، مخاطب برنامه می شوند. چقدر سعی کردید این شوخی و کمدی را به فضای برنامه و کتاب هم وارد کنید؟
همان طور که گفتم این مسائل به دو تا موضوع بستگی دارد، اول از همه ایامی است که برنامه در آن پخش می شود ما بعد از پخش دو قسمت، وارد ایام محرم شدیم و در این ایام طبیعتا برنامه باید مقداری حال و هوای دیگری داشته باشد. مسئله دیگر به مهمان برنامه ربط دارد؛ مثلا وقتی سید مهدی شجاعی مهمان برنامه است، من سراپا گوشم که ایشان چه می گوید. ولی مثلا وقتی حسان کرمی مهمان ماست، چون دوست قدیمی هستیم می توانیم با هم راحت تر باشیم. من جفتش را دوست دارم چون از سید مهدی شجاعی کلی چیز یاد می گیرم و با احسان هم که کلی می گوییم و می خندیم.
مهمان های شما هرکدام با یک قصه به برنامه می آیند. یعنی شما از همان ابتدا تصمیم می گیرید با هر مهمان طبق یک قصه از پیش تعیین شده جلو بروید. این قصه ها از کجا می آید؟
افشین صادقی زاده، سردبیر برنامه قبل از این که هر مهمانی به برنامه بیاید، مصاحبه های قبلی اش را می خواند، درباره زندگی اش مطالعه می کند، به فضای مجازی اش سر می زند و برای شروع گفت و گو یک نقطه متفاوت پیدا می کند. بعد به ما می گوید با این آدم بهتر است از این جا شروع کنیم.
شما اصولا آدم کتابخوانی هستید و داستان های فوق العاده ای هم می نویسید. یعنی به طور کلی با این فضا بیگانه نیستید اما وقتی قرار است به عنوان مجری مقابل یک مهمان بنشینید باز هم در خودتان نیز به مطالعه بیشتر احساس می کنید؟ یعنی این اتفاق پیش آمده که برای مصاحبه با یک فرد، کتاب هایش را بخوانید یا راجع به موضوعی که می خواهید درباره اش با او صحبت کنید، اطلاعات جدیدی به دست آورید؟
من یک مقدار مطالعه می کنم و به هرحال در زمینه کتاب هم اطلاعاتی دارم. ضمن این که خیلی کتاب می بینم و در فضاهای مرتبط با کتاب، زیاد قرار می گیرم. همیشه برایم لذتبخش است بدانم چه کتابهایی منتشر می شود و نویسنده ها چطور می نویسند. برای همین هم ممکن است کتاب های شاخصی را هم خوانده باشم و درباره تعدادی از کتاب ها اطلاعاتی داشته باشم. این طور نیست که قبل از برنامه از مهمان بپرسم تو می خواهی راجع به چه کتاب هایی حرف بزنی؟ اصلا چنین اتفاقی نمی افتد. حتی درباره کتاب مورد علاقه مهمان ها هم قبل از برنامه چیزی نمی پرسم.
چون در آن صورت دیگر برنامه طراوتی ندارد. ضمن این که اگر دیده باشید یکی دو بار در برنامه اشتباه هم کرده ام، مثلا با این که هم «سرخ و سیاه» و هم «مادام بواری» جزء کتاب های بسیار مورد علاقه ام هستند، وقتی که آقای زائری داشت می گفت نویسنده مورد علاقه ام گوستاو فلوبر است نمی دانم چرا یک مرتبه گفتم به خاطر کتاب «سرخ و سیاه»؟ و گفته نه سرخ و سیاه را که استاندال نوشته. خیلی برایم جالب بود چون اگر هماهنگ کرده بودیم هیچ وقت چنین اشتباهی پیش نمی آمد. به نظرم جذابیت برنامه به همین چیزهاست.
این باعث نمی شود دفعات بعد در اظهارنظرها مقداری محتاط تر شوید؟
من همیشه سعی می کنم در اظهارنظرها درست رفتار کن ولی خب مثلا سرخ و سیاه رامی دانستم که استاندال نوشته یا مادام بواری را مطمئن بودم فلوبر نوشته اما یک مرتبه ذهنم اشتباه فرمان داد. به هر حال دو تا آدمیم که جلوی هم نشسته ایم و احتمال دارد جاهایی اسامی را فراموش کنیم. این است که برنامه را زنده می کند.
کاملا درست است. اتفاقا یکی از ویژگی های کتاب باز چه در زمان امیرحسین صدیق و چه الان این است که با پدیده ای به اسم مجری رو به رو نیستیم. همه چیز کاملا شبیه به یک گپ جلو می رود و اصلا چهارچوب های اجرا را ندارد. مخاطب هم با این صمیمیت همراه می شود.
بله چون من که مجری گری بلد نیستم. مهم این است که آدم از گفت و گو لذت ببرد. من این لذت را وقتی گفت و گو تمام می شود و به قیافه مهمان و حس خودم نگاه می کنم، متوجه می شوم.
با وجود تغییراتی که در فصل دوم کتاب باز با آن ها رو به رو هستیم اما شما سنت های اصلی برنامه را حفظ کرده اید. کماکان چای و دمنوش درست می کنید. با مهمان ها عکس یادگاری می اندازید و تندیس هدیه می دهید.
بله این ها جزء فرم برنامه بود و پیشنهاد تهیه کننده بود که حفظ شود. به نظرم وقتی کاری خوب است، چرا حفظ نشود؟ اتفاقا از ایده عکس دونفره در پایان برنامه ها خیلی استقبال کردم. چون این عکس ها را پیش خودم نگه می دارم.
بخش جدیدی در برنامه دارید که در آن به مهمان ها سه عکس نشان می دهید و می خواهید در دفتر برنامه درباره آن ها قصه کوتاهی بنویسند. بعد هم از مردم می خواهید که به بهترین قصه ها رای دهند. این اتفاق برای افزایش میزان مخاطبان است؟
بله بیشتر برای این است که مشارکت مردم را بالا ببریم. سعی می کنیم این مشارکت ها بیشتر هم بشود، مثلا باشگاهی درست کردیم به اسم باشگاه کتاب بازها. می خواهیم بعضی وقت ها بیایند ضبط برنامه را بببنند یا کارگاه داستان و شعر برگزار کنیم و... بعد حتی اگر برنامه تمام شد، باشگاه بماند.
روایت صحت از محدودیت های تلویزیون برای برخی کتاب ها
کنار آمدن با خطوط قرمز
تعارف که نداریم. صحبت کردن از کتاب در تلویزیون کار زیاد ساده ای نیست. تلویزیون به طور کلی خط قرمزهای خاص خودش را دارد. همان طور که می دانید تعدادی از نویسنده ها امکان حضور در برنامه های تلویزیونی را ندارند یا نمی شود اسم بعضی از نویسندگان را در برنامه آورد. طبیعی هم هست و قانون رسانه ای که پخش می کند. طبیعتا سروش صحت هم زمانی که مقابل مهمان برنامه نشسته، ممکن است با این مشکلات رو به رو شود. مثلا اسمی از یک نویسنده به میان بیاید که مشکل پخش داشته باشد یا مهمان برنامه راجع به کتابی صحبت کند که با خط قرمزهای تلویزیون همخوانی نداشته باشد. درباره این مشکلات با او صحبت کردیم.
محدودیت وجود دارد
طبیعتا شما هم که الان دارید در یک رسانه مکتوب مثل همشهری کار می کنید هم چنین محدودیت هایی دارید. ما که دیگر در رسانه ملی کار می کنیم و قطعا محدودیت ها بیشتر هم هست. هر مهمانی را نمی توانیم دعوت کنیم و اسم هر نویسنده یا کتاب یا مترجمی را نمی توانیم بیاوریم.
اسم کتاب خطرناک نیست
از آن جا که برنامه درباره کتاب است، مسئله یک مقدار سخت می شود اما فقط دو راه در پیش رو داریم؛ یکی این که بگوییم چون سخت است و محدودیت دارد برنامه ای درباره کتاب نمی سازم و دوم این که بگوییم سختی را قبول می کنیم و می سازیم. من اصولا مدالم این است که طرفدار راه دومم.
امیدوارم تلویزیون هم اجازه بدهد که این محدودیت ها کمتر شود چون هیچ کتاب و هیچ نویسنده ای آن قدر خطرناک نیست که آوردن نامش بتواند مشکلی ایجاد کند. مخصوصا این که اسم آن ها از زبان مهمان برنامه شنیده می شود و این مهمان ها هم افراد موجهی هستند و طبق پارامترهایی دعوت شده اند. وقتی آن ها اسم یک کتاب را به عنوان کتاب محبوبشان می آورند طبیعتا این کتاب نمی تواند خطرناک باشد و اسمش نمی تواند چیزی را زیر و رو کند.
مجبوریم حذف کنیم
در این شرایط وقتی اسم تعدادی از کتاب ها یا نویسنده ها به میان می آید، آن ها را حذف کنیم. امیدوارم خطوط قرمز ما جا به جا شود و بتوانیم از کتاب ها و نویسنده ها و ناشرهای بیشتری صحبت کنیم. این اتفاق در ارشاد هم افتاده. خیلی از کتاب ها سال ها اجازه چاپ نداشتند اما وقتی چاپ شدند و مخاطبان آن را خواندند، تازه متوجه شدند که کتاب اصلا اثر بدی نداشته. با این حال همین الان هم وضعیت برنامه به نظر من خوب است و انرژی خوبی منتقل می کند.
دعوت از طرز فکرهای مختلف
خیلی ها می پرسند چرا فلان مهمان را دعوت کردی؟ می گویم چه بدی دارد بگذاریم ببینیم این مهمان با این طرز فکر چه حرفی برای گفتن دارد. ما همیشه مدافع حرف زدنیم اما موقع عمل کردن دلمان می خواهد فقط با همفکرهای خودمان حرف بزنیم اما این درست نیست. باید کاری کنیم حرف زدن جا بیفتد و باید یاد بگیریم حرف آدم هایی را که همفکر ما نیستند هم بشنویم.
با وجود این که کتاب باز تمام تلاشش را برای همراهی مخاطبان عام با مسئله کتاب انجام می دهد اما باز هم به نظر می رسد نمی تواند مخاطبان گسترده ای داشته باشد. شاید برای جلب مخاطبان حداکثری، بهتر است آن ها هم با همراهی اسپانسرها، مسابقاتی ترتیب دهند و مردم را به اسم شرکت در مسابقه به کتابخوانی و داستان نویسی ترغیب کنند.
یکی از اتفاق های مهم فصل دوم کتاب باز، اصلاح زمان پخش برنامه است. در فصل اول، هیچ نظم درستی برای پخش برنامه وجود نداشت و مخاطبان نمی دانستند چه زمانی باید برنامه را تماشا کنند. حالا برنامه به طور منظم، روزهای زوج ساعت ۲۰ روی آنتن می رود. البته به گفته سروش صحت، این احتمال وجود دارد که از این به بعد به جای سه روز در هفت، برنامه پنج روز هفته روی آنتن باشد.
با این که اصولا اسپانسرها در برنامه ها اعمال نظر می کنند و پیشنهادهای عجیبی برای برنامه ها دارند اما آن طور که سروش صحت می گوید، اپلیکیشن طاقچه، اعمال نظر خاصی در دعوت از مهمان ها و ساخت آیتم ها ندارد. اتفاقا سعی می کند کتاب هایی را که مهمان های برنامه نوشته اند یا معرفی می کنند و راجع به آن ها حرف می زنند، در اپلیکیشن خود بگذارند.
- 11
- 6