جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۱۶ - ۰۷ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۱۸۳۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

سروش صحت:

به جای دعوا گفت‌وگو کنیم

سروش صحت,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
سروش صحت گفت: گفت‌وگو خیلی تاثیرگذار است. امیدوارم فرهنگ گفت‌وگو بین انسان‌ها به جای دعوا، بن‌بست فکری، جنگ و مخاصمه ایجاد شود. آدم‌ها باید بتوانند حداقل اگر هیچ نوع تعاملی هم با هم ندارند با هم حرف بزنند.

به گزارش فرهیختگان،قرارمان جلوی در آبی رنگی است در خیابان طالقانی. در آبی را که پیدا کردم با روابط عمومی برنامه تماس گرفتم تا در باز شد. به سکوت دعوت‌مان می‌کند چون برنامه درحال ضبط است. بعد از گذشتن از یک راهروی باریک جلوی رویم صحنه‌ای رنگارنگ با کتاب‌های فراوان ظاهر می‌شود. اینجا لوکیشن اصلی برنامه «کتاب‌باز» است؛ برنامه‌ای پرمخاطب که از شبکه «نسیم» روی آنتن می رود.

 

سروش صحت در حال گفت‌وگو با رضا بهبودی، بازیگر تئاتر است. تمرکز همه عوامل به ضبط برنامه است که با موفقیت تمام شود. بهبودی با خودش چندین کتاب آورده است تا به مردم کتاب‌ها را معرفی کند. کتاب‌هایی که بیشتر پیرامون فلسفه است و به گفته خودش کتاب‌هایی است که انسان را به تفکر وامی‌دارد. پشت صحنه همه در تکاپو هستند. افشین صادقی‌زاده و حسام‌الدین مقایم‌کیا که سردبیر و نویسنده برنامه هستند، قبل از شروع برنامه، هماهنگی‌ها را با سروش صحت انجام می‌دهند که مشکلی برای ضبط برنامه  پیش نیاید. یک لحظه صدایی می‌آید و صدابردار برنامه درخواست می‌کند دوباره ضبط تکرار شود. همهمه‌ای می‌شود و دوباره سکوت و ضبط آغاز می‌شود.  سروش صحت از رضا بهبودی می‌خواهد به رسم همیشگی برنامه‌شان از بین مجسمه‌هایی که در دکور دارند و نشان مشاهیر است یکی را انتخاب کند. بهبودی با نگاهی به مجسمه‌ها، مجسمه‌ای از نیما یوشیج را انتخاب می‌کند و می‌گوید نیما همیشه برایم یادآور خاطرات خوب است. بعد از گرفتن عکس یادگاری ضبط یک قسمت به اتمام می‌رسد. فرصتی می‌شود که با هماهنگی عطیه موذن، مسئول روابط عمومی برنامه با محمدرضا رضائیان، تهیه‌کننده گفت‌وگویی را انجام دهیم. محمدرضا رضائیان خودش کتابخوان حرفه‌ای است  به خاطر کار و حرفه پدرش همیشه با کتاب مانوس بوده است و کتاب می‌خواند. 

 

رضائیان: کتاب را از دریچه سرگرمی نگاه کنیم

 می‌پرسم چرا سراغ ساخت برنامه کتابی رفتید که سریع جواب می‌دهد؟  چون کتاب را دوست دارم به سراغ برنامه کتابی رفتم‌. پدرم سالیان سال است کارمند انتشارات مدرسه است. بارها گفته‌ام این برنامه را دینی به پدرم می‌دانم. من دانش‌آموخته رشته فرهنگ و ارتباطاتم با گرایش سیاستگذاری فرهنگی‌ام‌ و این دغدغه من است که برنامه کتابی‌ای بسازم که در آن سرانه مطالعه کم مردم در سرشان کوبیده نشود، آسیب‌شناسی‌ها به آن معنا پررنگ نباشد و کتاب را از دریچه سرگرمی نگاه کنیم.

 

می‌گویم خب چرا نباید بگوییم مردم کتاب نمی‌خوانند؟ رضائیان با لبخند می‌گوید این حرف را می‌زنیم اما پایه و بنیان برنامه را روی این موضوع نگذاشته‌ایم؛ چون برنامه دیگری با این موضوع و هدف دارد ساخته می‌شود.‌ ولی برنامه‌ای که کتاب را یک عنصر سرگرم‌کننده ببیند نداشتیم.

 

با اینکه عوامل در رفت‌و‌آمد هستند و از رضائیان برای شروع ضبط بعدی سوال‌های مختلف می‌پرسند اما باز هم کوتاه نمی‌آیم و می‌پرسم پس جذابیت برنامه شما به خاطر سلبریتی‌ها است؟ می‌گوید ما هم سلبریتی دعوت می‌کنیم، هم غیر از آنها. هم نویسنده‌ها و اهالی کتاب و هم اهالی رادیو و تلویزیون. طبیعتا یکی از وجوه جذاب برای مردم، شنیدن حرف‌هایی است که دوست دارند از زبان چهره‌های محبوب‌شان بشنوند.

 

به عنوان بخش سرگرم‌کننده طبیعتا ما از این موضوع استفاده کرده‌ایم. اتفاقی هم که اینجا می‌افتد این است که مردم برای اولین بار برنامه‌ای را در مورد کتاب می‌بینند که در آن مدیران یا مشاهیر ‌حوزه کتاب نیستند. در این برنامه افرادی که در فیلم‌ها، فضاهای فرهنگی و ورزشی دیده‌اند برای اولین‌بار در مورد علایق کتابی‌شان به مردم می‌گویند. باور کنید ما در یکی از برنامه‌های فصل پیش چون میهمان برنامه به صورت درازکش کتاب می‌خواند آنقدر بازخورد خوب و مثبت گرفتیم که حد نداشت. یک زمانی که قالب سنگین می‌شکند برای مردم جذاب است. ما در طول هفته که پنج شب پخش داریم با بازخوردهای عجیب و غریبی روبه‌رو می‌شویم. مثلا کاراکترهایی می‌آیند که فکر نمی‌کنیم برنامه به قول معروف بگیرد  اما براساس دیالوگ‌هایی که گفته می‌شود، مدل رجوع به کتاب و زیست کتابی برنامه یکدفعه می‌بینیم بازخوردها چقدر مثبت است. بالای ۸۵ درصد اعلام رضایت داشته‌ایم. جدیدا هم که در استوری نظرسنجی می‌گذاریم و متوجه می‌شویم رضایت‌ها از برنامه زیاد است.

 

می‌پرسم باز هم برنامه کتابی می‌سازید؟ نفسی می‌کشد و با لبخند می‌گوید الان معتقدم دارم سخت‌ترین برنامه‌ای را که در تلویزیون ساخته می‌شود، می‌سازم. اصلی‌ترین چالش موضوع برنامه است. محور برنامه کتاب است و مردم شاید خیلی دوستش نداشته باشند. این عنصر وقتی محور قرار می‌گیرد کار را سخت می‌کند. کتاب ذاتا ایستاست و برنامه تلوزیونی ذاتا پویا. نزدیک کردن این دو‌ به هم خیلی سخت است. مشکل بعدی بودجه است. ما با مشکل اسپانسر در برنامه مواجه هستیم. بودجه سازمان هم کم است‌. طبیعتا یک برنامه کتابی آنقدر برای یک اسپانسر جذاب نیست ولی خودم به این موضوع علاقه دارم و حال خوب مخاطب برایم مهم است بنابراین حتی اگر یک نفر هم با برنامه ما کتابخوان شود خیلی برایمان ارزشمند است.

 

 گفت‌وگویمان طول کشیده است و همه منتظر هستند با صحبت‌هایی که تهیه‌کننده و سردبیر با میهمان بعدی انجام می‌دهند ضبط برنامه آغاز شود. میهمان بعدی سحر ذکریا است که به اتاق گریم می‌رود تا آماده شود. 

 

افشین صادقی‌زاده: برنامه حمیدرضا صدر برایم بسیار جذاب بود

 از این فرصت کوتاه استفاده می‌کنم و به سراغ افشین صادقی‌زاده می‌روم تا از برنامه‌ای بگوید که دو فصل است سردبیری آن را به عهده داشته است. 

 

می‌پرسم سردبیر برنامه «کتاب‌باز» چه کاری انجام می‌دهد؟ کاغذی را که دستش دارد نگاه می‌کند و می‌گوید محتوای برنامه را تهیه می‌کنم و آنچه قرار است درباره آن با میهمانان در استودیو در موردش گفت‌وگو کنم؛ با اتکا به نظری که با تهیه‌کننده، کارگردان و نویسنده پیدا می‌کنیم و آنچه بیرون از استودیو رخ می‌دهد و حتی بخش اول نیز با نظر تهیه‌کننده و کارگردان انجام می‌شود؛ یعنی در و‌اقع آنچه شما داخل استودیو می‌بینید در موردش فکر می‌شود. سوالات طراحی می‌شود. سپس آنها را با صحت بررسی می‌کنیم و با میهمانان درباره‌اش حرف می‌زنیم. در نهایت روندی که قرار است در برنامه دنبال شود را جلو می‌بریم. همچنین آیتم‌هایی را که لازم است درباره آن برنامه تهیه شود، درباره‌اش فکر می‌کنیم و سپس آن را تولید می‌کنیم. تذکر می‌دهند که چون برنامه در حال ضبط است صدای‌مان را پایین بیاوریم. با همان صدای آرام می‌گویم بهترین برنامه از نظر شما کدام بوده است؟ می‌گوید واقعیت این است که ما سعی کرده‌ایم برنامه‌ها متنوع باشد؛ بنابراین چند برنامه را خیلی دوست داشتم. یکی برنامه‌های حمیدرضا صدر بود که خیلی جذاب بود.  برنامه سیدمهدی شجاعی هم سری اول و هم سری دوم هر دو جذاب بودند. برنامه سارا بهرامی ما را سورپرایز کرد چون بسیار شیرین و جذاب صحبت کردند و خیلی باسواد بودند و ما مطالب زیادی یاد گرفتیم. ۹۰ درصد قسمت‌ها را دوست داشته‌ام. صدای سروش صحت می‌آید که با صدایی رسا میهمان برنامه را یک فوتبالیست شاعر معرفی می‌کند. این نوشتن‌ها و گفته‌های سروش صحت از اتاق فکری بین افشین صادقی‌زاده، محمدرضا رضائیان و حسام‌الدین مقامی کیا بیرون می‌آید. اگر برنامه کتاب‌باز را دیده باشید متوجه شده‌اید هر برنامه به یک نفر تقدیم می‌شود و اسمش «تقدیم نامچه» است. این تقدیم نامچه‌ها را حسام‌الدین مقامی‌کیا انجام می‌دهد.

 

مقامی‌کیا: تقدیم نامچه حسن جوهرچی را دوست داشتم

 آرام و سربه‌زیر گوشه‌ای نشسته است. به سراغش می‌روم و بعد از معرفی می‌پرسم در «کتاب‌باز» از منظر نویسنده چه اتفاقی می‌افتد؟ می‌گوید نوشتن آیتم‌ها با من است. تقدیم‌نامچه‌های اول برنامه هم با صدای خودم پخش می‌شود.‌ برای نوشتن تقدیم نامچه‌ها در ضبط برنامه حضور دارم و گفت‌وگو‌ها را گوش می‌کنم. برای هر برنامه متناسب با میهمان و حرفی که می‌زند، این تقدیم‌نامچه‌ها طراحی می‌شود. گاهی این کار را من انجام می‌دهم و گاهی هم آقای صادقی‌زاده سفارش می‌دهد. در حقیقت سه نفر آن را چک می‌کنیم؛ من، صادقی‌زاده به عنوان سردبیر و رضائیان به عنوان تهیه‌کننده و کارگردان. یک توافق سه‌جانبه است. اما نهایتا من می‌نویسم، می‌خوانم و ضبط می‌کنم و برای دوستان می‌فرستم.

 

می‌پرسم نوشتن برای این همه میهمان سخت نیست؟ می‌خندد و می‌گوید سخت است ولی سختی جذابی است. مثلا به شدت تقدیم نامچه‌ای که برای حسن جوهرچی داشتم و تقدیم نامچه به پدرها یا تقدیم به دخترکان فال فروش هم دوست‌داشتنی بود. از بازخوردها که می‌پرسم، می‌گوید بازخورد مثبت از برنامه زیاد گرفتیم. ولی واقعیت این است که حرفم را راستی‌آزمایی نکرده‌ام اما به اعتبار تمام سال‌هایی که کار رسانه کرده‌ام و آدم رسانه‌ای و فرد سختگیری نیز هستم این حرف را می‌زنم. شاید خودم در مجلاتی بوده‌ام ولی به افراد توصیه نکرده‌ام که مجله ما را بخوانند و حتی افراد را به خواندن مجله رقیب هم توصیه کرده‌ام ولی درباره این برنامه با درصد بالایی می‌گویم که کار تحقیقی علمی می‌شود و بازخوردها خیلی خوب بوده است. 

 

صحبت‌هایمان که تمام می‌شود از اتاق استراحت گروه به سمت محل ضبط برنامه می‌رویم. صدای شعر خواندن شایان مصلح می‌آید که شعری را برای امام حسن(ع) می‌خواند و بعد از خواندنش کات داده می‌شود و همه تشویقش می‌کنند. صحت می گوید برایم جالب است که یک فوتبالیست با آنها مشغله شعر هم بگوید. مصلح هم در جوابش می‌گوید:

 

از هر که ذکر‌خیر خودم را شنیده‌ام‌ گفتم به او که من چه عذابی کشیده‌ام

 

من شاعرانه گوش چپ مستطیل سبز‌ دنبال لقمه نان حلالی دویده‌ام»

 

ضبط برنامه با عکس یادگاری دوربین معروف برنامه «کتاب‌باز» به پایان می‌رسد. اینجا استودیوی کوچکی است که با تیمی همدل سعی می‌کند کتاب را برای مخاطب همراه با برنامه‌های مختلف جذاب کند. در آبی که هنگام ورودمان به خاطر ضبط بسته مانده بود حالا که ساعت ۱۲ شب است باز است. مطمئنا فقط عاشقان کتاب هستند که از صبح  بدون لحظه‌ای استراحت تا نیمه شب کار می‌کنند. کار می‌کنند تا به قول خودشان فقط حتی یک نفر را کتابخوان کنند. 

 

سروش صحت در گوشه‌ای نشسته و با تلفن همراهش مشغول است. زمان مناسبی است تا قبل از شروع ضبط دوباره با او صحبت کنیم. با خوشرویی گفت‌وگو را می‌پذیرد و می‌گوید فقط خیلی زمان ندارد. قول می‌دهم قبل از ضبط دوباره گفت‌وگو را تمام کنم. 

 

  آقای صحت نکته قوت این برنامه گفت وگو است؛ آن هم گفت‌وگو با آدم‌هایی که شاید سلایق متفاوتی داشته باشند. این باب گفت‌وگو را خودتان چطور می‌بینید؟ 

 فکر می‌کنم چه در کشور ما و چه در همه دنیا آدم‌ها با عقاید‌، نظرات و دیدگاه‌های مختلف بتوانند با یکدیگر حرف بزنند.اگر این اتفاق رخ دهد جهان جای قابل زیست‌تری می‌شود و بسیاری از مشکلات حل می‌شود. در همین برنامه هم این رویکرد وجود دارد که آدم‌ها با سلایق مختلف دعوت می‌شوند و باب گفت‌وگو با آنها باز می‌شود. من و شما لزومی ندارد که حتما هم عقیده باشیم. این درست است که وقتی انسان با هم عقیده‌های خودش صحبت می‌کند، لذت‌بخش است چرا‌که حرف‌های مشترک تکرار می‌شود و گویی حرف خودمان را از زبان دیگری می‌شنویم. ولی اتفاقا جایی گفت‌وگو به درد می‌خورد که انسان بتواند با کسی که عقیده یکسانی ندارد حرف بزند. این کار هم باعث می‌شود که هم افق دید شما گسترده‌تر شود و هم افق طرف مقابل‌تان. آدم‌ها باید بتوانند حداقل اگر هیچ نوع تعاملی هم با هم ندارند با هم حرف بزنند.

 

  این گفت‌وگو چه تاثیراتی دارد؟ 

 این گفت‌وگو خیلی تاثیرگذار است. امیدوارم فرهنگ گفت‌وگو بین انسان‌ها به جای دعوا، بن‌بست فکری، جنگ و مخاصمه ایجاد شود. حرف زدن چند حالت دارد. ممکن است طرف مقابل حرفت را قبول کند. یا هر دو بخشی از حرف همدیگر را قبول می‌کنند و اصلا حداقل این است که با یکدیگر حرف‌شان را زده‌اند حتی اگر با هم ارتباطی هم نداشته باشند و بعد از حرف زدن می‌گویند منطقی به این نتیجه رسیده‌ایم که نمی‌توانیم با هم همکاری کنیم و هر کدام به راه خودشان می‌روند.

 

  اجرای برنامه کتاب‌باز سخت نیست؟ یا بهتر است اینطور بگویم که سختی‌های اجرای برنامه کتابی چیست؟ 

 یک عده به برنامه نمی‌آیند. یا نگران هستند که کتاب نخوانده‌اند یا نگران سوالات هستند. یا وقت ندارند و به هر دلیلی می‌گویند به تلویزیون نمی‌آیند. از سوی دیگر برای تلویزیون نیز مهم است؛ اینکه میهمانان چه کسانی هستند. یک عده خواسته‌هایی دارند و زمانی می‌خواهند در برنامه حضور یابند که خواسته‌های‌شان برآورده شود اما این خواسته‌ها لزوما قابل برآورده شدن نیستند. از این رو یکی از سختی‌های کار، میهمانان هستند. یکی دیگر از سختی‌های کار این است که در صحبت باید فضایی باشد که هم حوزه کتاب در آن وجود داشته باشد و هم برای بیننده عام تلویزیون که شبکه نسیم را می‌بیند و هم برای یک مخاطب خاص جذاب باشد؛ یعنی تلفیق همزمان جذابیت برای عموم و در عین حال برنامه‌ای که محوریت آن کتاب است. یکی دیگر از سختی‌ها خط قرمزهایی است که وجود دارد. گاهی میهمانان خودشان خط قرمز دارند، گاهی هم خط قرمزهایی هست که رسانه ملی دارد. با همه این احوال باید هم سطح کیفی کار را حفظ کنیم و هم برنامه دارای جذابیت باشد تا بتواند به عنوان یک برنامه کتابی برای مخاطب عام هم دیدنی باشد.

 

  این همراه کردن مخاطب با کتاب و سینما یا کتاب و ورزش یا شاید هم کتاب و تئاتر چگونه در این برنامه شکل می‌گیرد؟

 در برخی صحبت‌های قبلی‌ام هم گفته‌ام که خیلی از کتابخوان‌ها می‌گویند چرا در برنامه‌ کتاب‌باز، بیشتر در مورد کتاب صحبت نمی‌کنید؟ اما این را هم باید در نظر بگیریم که ما داریم برنامه‌ای می‌سازیم که مخاطبش؛ مخاطب عام تلویزیون است. بنابراین باید برای مخاطب عام حرف داشته باشیم. باید برنامه‌ای جذاب داشته باشیم که محورش کتاب است؛ اما حواشی جذابی هم دارد تا مخاطب را جذب کند.

 

  آخرین کتابی که خوانده‌اید؟

 دو کتاب است؛ یکی در حوزه رمان و یکی هم در حوزه فلسفه. در حوزه فلسفه نام کتاب «فوتبال و فلسفه» است که برای نشر مرکز است. در حوزه رمان نیز اسم  کتاب «در راه» است که نویسنده‌اش جک کرواک است با ترجمه درجه یک احسان نوروزی که نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

 

  رمان ایرانی چطور؟

 رمان ایرانی متاسفانه خیلی وقت است که نخوانده‌ام. ولی می‌خواهم «آناتومی افسردگی» محمد طلوعی را بخوانم ولی هنوز نخوانده‌ام. اینقدر کتاب‌های خوب زیاد چاپ می‌شود که نمی‌دانیم باید چه کار کنیم.

 

  آرزوی کتابی سروش صحت چیست؟

 آرزوی کتابی من خیلی زیاد است، قیمت کتاب ارزان‌تر شود، تیراژ کتاب بالاتر رود، ترجمه‌ها بهتر باشد، کتاب بیشتر و راحت‌تر در اختیار مخاطبان قرار بگیرد، فرهنگ کتابخوانی گسترش یابد، از سنین کودکی ما را با کتاب آشنا کنند، کتابخانه‌ها گسترش پیدا کند و طبیعتا اینکه همه ما بتوانیم بیشتر کتاب بخوانیم. زمان به پایان رسیده است. میهمانان مختلف آمده‌اند تا برنامه‌هایشان ضبط شود تا برای هفته پیش‌رو برنامه‌ها را آماده کنند. یکی از این میهمانان شایان مصلح شاعر، مداح و بازیکن پرسپولیس تهران است که بعد از دربی دعوت شده تا هم از کتاب بگوید هم از فوتبال.

 

افشین صادقی‌زاده، سردبیر برنامه در اتاق استراحت گروه کنار شایان مصلح نشسته است. موضوع گفت‌وگو را با او مرور می‌کند. مصلح شعر‌هایش را می‌خواند که باعث تعجب عوامل می‌شود و تشویقش می‌کنند. شوخی‌های فوتبالی ادامه دارد که با آماده باش تهیه‌کننده همه حاضر می‌شوند دوباره ضبط آخر آغاز شود. 

 

 

 

 

  • 18
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش