سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۴ - ۰۱ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۰۱۲۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

روشنک گرامی؛ از عشق به رانندگی تا طراحی لباس

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
نوع رفتار و منش روشنک گرامی نشان می دهد با آدمی روبرو هستیم که زندگی را سخت نمی گیرد و اهل کارهای خاله زنگی و درگیر باندبازی شدن و پشت سر این و آن حرف زدن که در محیط سینما و تلویزیون رایج است، نیست.

 این بازیگر جوان سرش به کارش و دغدغه هایش گرم است و شاید به همین دلیل باشد که در نزدیک به یک دهه فعالیت در حوزه بازیگری تعداد کارهای بازیگری اش به زحمت به ۱۵ کار می رسد.

 

بعد از موفقیت فیلم «قاعده تصادف» که گرامی در نقش یک دختر صاف و ساده که عشق یک طرفه ای به همکلاسیش داشت ظاهر شد، این انتظار به وجود آمد که او در بازیگری سینما فعال تر باشد اما همچنان سالی یک فیلم قبول می کند و در دو سال اخیر در تئاتر نقش های خوبی در نمایش های متفاوت و جذابی مثل «بازی یالتا» و «رویای نیمه شب تابستان» داشته است.

 

روشنک گرامی که یک فیلم آماده اکران به نام «خانه دیگری» را دارد که در نقش یک دختر عامی طبقه متوسط جامعه بازی قابل قبولی ارائه کرده و در فیلم اخیرا عرضه شده به شبکه خانگی «هلن» هم نقش یک دختر قربانی شده شرایط خانواده و اجتماع را شایسته و روان بازی کرده است با حضورش در نقش محوری سریال دشوار و طولانی مدت «گمشدگان» در کانون توجه مخاطبان قرار گرفت و البته که به مانند اغلب سریال های تلویزیونی به اندازه نقدهای مثبت، نقدهای منفی هم به سمتش آمد. روشنک گرامی بازیگری نیست که در برابر نقدهای منفی موضع بگیرد و به جایش کوشیده حتی تندترین نقدها را هم با تمرکز مورد توجه و تحلیل قرار دهد. روشنک گرامی در گفتگویی ورای بازیگری، درباره دنیای ذهنی اش به عنوان یک هنرمند جوان سخن گفته است.

 

 جزو بازیگرانی نیستید که زیاد اهل بازی در سریال های تلویزیونی باشید. آیا از حضور در کارهای طولانی مدت اذیت می شوید؟

- از بازی در سریال تجربه خوبی نداشتم و بحث اذیت شدن در میان نیست. در سریال «فاصله ها» هم به خاطر تجربه کردن مدیوم تلویزیون بازی کردم. این حضور در تلویزیون کات خورد به هفت سال بعد و صبح روزی که از خواب بلند شدم و با خودم گفتم اگر امروز تا شب تلفنم زنگ بخورد و برای بازی در سریالی دعوت شوم قبول می کنم!

 

 

آن روز صبح که از خواب بلند شدید حال تان خوب بود؟

 

- بله، حالم خوب بود. خیلی ها از من خواستند که سریال بازی کنم. مردمی که به من لطف دارند و به همین خاطر در سریال «گمشدگان» بازی کردم. به هر حال این یکی از ویژگی های حرفه ماست که به خاطر ارتباط مستقیمی که با مخاطب داریم همواره در معرض اظهار نظر آنها هستیم و این اظهار نظرات می تواند دیدی بهتر نسبت به کارهای مان پیش روی مان بگذارد. فقط باید کمی دقت کرد که این نظرات، مشی مستقل بازیگر را دچار خدشه نکند.

 

به نظر می رسد در این سال ها پیشنهاد بازی در سریال های زیادی را رد کرده اید.

 

- خیلی زیاد! تعدادش یادم نیست. همواره در برهه ای از زمان با یکسری پیشنهادات مواجه می شوید که باید میان آنها انتخاب کنید. این وضعیت برای من هم بارها پیش آمده است که مواجه شده ام با پیشنهاد بازی در سریال هایی که برخی از آنها زیاد از حد روتین بوده اند و مطمئن بودم اگر در آنها ایفای نقش کنم اتفاقی در مسیر بازیگریم رخ نخواهد داد. پس چه بهتر که بکوشم انتخاب هایی منطقی تر و متفاوت تر داشته باشم تا هم خودم لذت بیشتری از بازیگری ببرم و هم مخاطبانم متوجه تفاوت کاراکترها شوند.

 

 

انگاری کلا بازیگری را هم زیادی جدی نمی گیرید.

 

 

- به بازیگری به عنوان شغل و حرفه نگاه نمی کنم بلکه بازیگری را برای لذت بردن و علاقه شخصی انجام می دهم. اصلا ذات هنر به جوشش درونی و علایق شخصی باز می گردد و اگر این علاقه نباشد، هیچ هنری فی نفسه لذت بخش نیست. شما در نظر بگیرید فردی که علاقه ای به نقاشی ندارد، بخواهد به صورت آکادمیک نقاش شود؛ طبیعی است که چنین فردی سخت بتواند به اندازه یک نقاش غریزی رشد کند و محصول قابل قبولی خلق نماید.

 

این حرکت بر مدار علاقه، امکان خوبی را در اختیار شما قرار می دهد که هر نقشی را قبول نکنید.

 

 

- هیچ وقت برای بازیگر بودن خیلی هیجان زده نبودم بنابراین کم کاری ناراحتم نمی کند. به بازیگری جور دیگری نگاه می کنم. نقش هایی را قبول می کنم که بتوانم با آنها کلنجار بروم و ارتباط برقرار کنم و دوست شان داشته باشم و این کلنجار رفتن در رسیدن به حال روحی خوب کمکم می کند. هیچ لذتی هم بالاتر از همین که روحت حالش خوب باشد، نیست.

 

 

غیر از بازی در نقش هایی که دوست دارید، انجام چه کارهایی حال تان را خوب می کند؟

 

- موسیقی حالم را خیلی خوب می کند و من پیانو، عود، تار و ساکسیفون می نوازم و نواختن و گوش دادن موسیقی سرحالم می کند.

 

 

آیا موسیقی را به طور حرفه ای دنبال می کنید؟

 

- تار و پیانو را حرفه ای دنبال می کنم ولی به طور غریزی کلا آدمی هستم که هر سازی ببینم می توانم دستم بگیرم و شروع کنم به نواختن.

 

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

بنابراین بیشتر به موسیقی علاقه دارید تا بازیگری؟

 

- نمی توانم مقایسه شان کنم. جنس علاقه ام به موسیقی خیلی متفاوت با بازیگری است. نمی توانم بگویم کدام شان را بیشتر دوست دارم. در کنار موسیقی و بازیگری که گاهی چیزکی هم می نویسم و داستان می نویسم، طرح فیلمنامه می نویسم و دل نوشته هایی که شاید روزی بتوان آنها را منتشر کرد. البته ادعایی در این زمینه ندارم و برای همین است که همه آنها را دل نوشته می دانم.

 

 

اهل کارهایی که برخی از بازیگران نامتعارف مثل کاری که «دانیل دی لویس» کرد و ۱۰ سال بازیگری را رها کرد و به شهر رم رفت و کفاش شد، هستید؟

 

- به طور کلی کارهای هیجان انگیز را دوست دارم و دوست ندارم مدام مشغول یک کار خاصی باشم. کلا ذات بازیگری هم با همین خطر کردن و قرار گیری در نقش های تجربه نشده است که لذت بخش می شود.

 

 

اهل کارهای خطرناک هستید؟

 

- عاشق سرعت هستم و اغلب مواقع ماشینم را با سرعت می رانم و الان که کمی پیر شده ام و عین پیرزن ها محتاط رانندگی می کنم (می خندد) اما هنوز هم مادرم کنار من در ماشین نمی نشیند و از رانندگی من می ترسد! ولی به هر حال این هم غریزی است و نمی شود کاریش کرد. رانندگی و عشق به سرعت در بسیاری از جوانان وجود دارد و این هم راهی است برای خالی کردن هیجانات این دوران.

 

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 ... لابد جریمه رانندگی هم زیاد پرداخت می کنید؟

- به خاطر سرعت نه، اما چون محل دانشگاهم در منطقه طرح ترافیک بود جریمه های زیادی پرداختم. سال قبل هم که دوتا تئاتر در مرکز شهر بازی داشتم بارها جریمه شدم. اینها مواردی است که شاید برای بسیاری دیگر از عشق ماشین ها هم پیش آید به خصوص در تهران که آن قدر انباشته شده از خودرو که حد ندارد.

 

 

به نظر می رسد در خانواده ای با رفاه مالی بالا زندگی می کنید.

 

- نه، خانواده من به لحاظ مالی در سطح متوسطی هستند و اینکه می گویند مرفه بوده ام شایعاتی است که شبیه اش درباره بسیاری دیگر از همکاران هم وجود دارد. البته زندگی در سطح متوسط باعث نشده تمنیات مالی داشته باشم و همواره لذت روحی را مقدم دانسته ام بر تلاش برای افزودن به سطح مالی چون فکر می کنم اگر روحم در آرامش نباشد، درآمد میلیاردی هم به کار نمی آید.

 

پس به خاطر کسب درآمد نبوده که سراغ بازیگری آمده اید؟

 

- من می توانم از راه های دیگری به جز بازیگری پول در بیاورم. مثلا طراحی لباس هم انجام می ده. البته این کار را هم به صورت کاملا دلی انجام می دهم. یعنی حرفه ای به مفهوم این که مزون داشته باشم، نه اما برخی از دوستانم از لباس هایی که طراحی کرده ام خرید می کنند. کار طراحی لباس هم درآمد مناسبی دارد که اگر بخواهم می تواند بهینه شود اما آدمی نیستم که در یک حیطه بمانم و بیشتر دوست دارم علایق مختلفم را پی بگیرم؛ علایقی که جنبه روحی دارند و باعث می شوند لذت بیشتری از زندگی ببرم.

 

 

برخی از بازیگران مثل مهتاب کرامتی و ستاره اسکندری مزون دارند. با آنها همکاری نمی کنید؟

 

- افتخار همکاری با این هنرمندان را نداشته ام چون وقتی برای داشتن مزون دائمی ندارم و هر وقت که آزادم خودم طراحی می کنم و لباس های دست دوز درست می کنم که بیشترشان هم به درد پوشیدن در زندگی عادی نمی خورد و در واقع آرت فشن محسوب می شوند. بر این اساس شاید این نوع طراحی لباس به درد هر فردی نخورد و بیشتر مناسب آنهایی باشد که می خواهند رنگ و رویی دیگر از پوشش را تجربه کنند.

 

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

از حرف های تان مشخص است که زیاد به فکر پول در آوردن نیستید.

 

- پولدار بودن هم مثل مشهور بودن ترسناک است. ماشینم پژو ۲۰۶ کهنه ای است که مدام خراب می شود. با این ماشین هم وقتی که توی خیابان می روم و کودکان کار را می بینم که برای گرفتن هزار تومان بالا و پایین می روند از خودم خجالت می کشم و یا این که مرد سن و سال دار پیک موتوری در زیر باران جنسی را حمل می کند تا به صاحبش برساند حالم را دگرگون می کند. اینها را که در جامعه می بینم حالم بد می شود.

 

آدم آرمان خواهی هستید؟

 

- از دیدن فقر و ناراحتی مردم ناراحت می شوم و گریه می کنم. این هم جزو همان ویژگی های ذاتی ام است که سال هاست با من بوده و ابایی از بیان آن ندارم. برابری آدمیان در اوضاعی که می بینید یک نفر برای پیدا کردن لقمه ای نان باید درون سطل های زباله را کاوش کند به شدت به چالش کشیده می شود. هر انسان دیگری هم باشد بعید است این صحنه ها را ببیند و تکان نخورد. نمی شود که وجدان را کنار گذاشت و تبدیل شد به ربات!

 

 آخرین بار چه زمانی اشک تان درآمد و به قول معروف گریه کردید؟

- آخرین روز فیلمبرداری «گمشدگان» گریه کردم.

 

... چون قرار بود کار تمام شود گریه کردید؟

 

- نه، از این لوس بازی ها خوشم نمی آید. در صحنه فینال سریال که با پدرم (بهنام تشکر) حرف های عاطفی می زدیم بعد از کات کارگردان گریه ام گرفت.

 

صحنه های عاطفی را غریزی بازی می کنید یا تکنیکی؟

 

- حسی بازی می کنم. یعنی سعی می کنم به لحاظ احساسی کاملا به کاراکتر نزدیک شوم و به دنبال آن است که حس و حال کاراکتر بر ذهنم غلبه می کند و ایفای نقش ساده می شود. البته برخی هم می کوشند همه چیز را به سمت تکنیک های بازیگری ببرند و از ارتباط برقرار کردن حسی با کاراکتر دوری کنند چون گمان شان این است که بعدتر در آمدن از قامت آن کاراکتر به دشوارترین کار زندگی شان بدل خواهد شد ولی شخصا فکر می کنم تا حس و حال شخصیت شناخته نشود، نمی توان آن را طوری ایفا کرد که مخاطب غرق شخصیت شده و با اتفاقات پیرامونی آن ارتباط گیرد.

 

 

بازی در فیلم «هلن» چقدر به شما در دیده شدن و سپس بازی در «گمشدگان» کمک کرد؟ آیا از آقای رضا کریمی کارگردان سریال «گمشدگان» نپرسیدند صرفا به خاطر بازی در فیلم «هلن» که آنجا هم نقش دختری بریده از خانواده با بازی می کردید برای سریال انتخاب تان کرده یا نه؟

 

- فکر می کنم فقط آنونس «هلن» را دیده بود و بر اساس آن من را انتخاب کرده بود! البته که آنونس هم به اندازه خود می تواند شمایی کلی از محصول را به مخاطب ارائه دهد و خیلی از بازیگران دیگر هم به صرف یک تیزر کوتاه دیده می شوند.

 

چه تجربیات جدیدی با حضور در «گمشدگان» به دست آوردید؟

 

- تجربیات زیست اجتماعی خوبی از بازی در «گمشدگان» به دست آوردم. در طول فیلمبرداری سریال به مناطقی از پایین شهر رفتیم که تا به حال ندیده بود. در مناطقی مثل مولوی و میدان اعدام مردم کنار دیوار نشسته بودند و مواد مخدر مصرف می کردند و بعدش هم بعد از نشئه شدن همانجا می خوابیدند. البته شنیده ام در آمستردام هم خیابانی است که استعمال یک نوع مواد مخدر آزاد است اما در پایین شهر تهران هر مواد مخدری که تصورش را می کردید وجود داشت و زن و مرد و پیر و جوان بدون ترس مواد استعمال می کردند و این کار ضمن ترسناک بودنش خیلی ناراحت کننده است و باعث می شود آدمی مدام پیش خود فکر کند که چرا علیرغم این همه تبلیغاتی که درباره آثار سوء مواد مخدر می شود باز هم در گوشه و کنارمان آدم هایی را داریم که خودشان را غرق این مواد می کنند.

 

 

 

bartarinha.ir
  • 20
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش