هفته نامه همشهری جوان/ با شبنم مقدمی در این گفت و گو، چند چالش راه انداختیم؛ سیمرغ هایش را کجا نگه می دارد؟ فجر مهم است یا برلین؟ سیمرغ سوم را می گیرد؟
اگر «درساژ» هم پذیرفته می شد، حالا خانم مقدمی جزء دوفیلمی های جشنواره بود. هیئت انتخاب اما تنها رای به پذیرش «خجالت نکش» داد. این، اولین تجربه کارگردانی رضا مقصودی، فیلمنامه نویس کهنه کار کشورمان است که کارنامه پر و پیمان و قابل دفاعی دارد. برای پی بردن به کیفیت کارنامه او فقط اشاره به «لیلی با من است» کفایت می کند. جالب است بدانید «خجالت نکش» از نظر موقعیت، «لیلی با من است» را به یاد می آورد.
این را هم شبنم مقدمی می گوید و هم همکارانی که فیلم را دیده اند. راستش این قدر از «خجالت نکش» و بازی مقدمی تعریف شنیده ایم که توقعمان از تنها کمدی جشنواره بالا رفته است. سابقه خوب مقصودی در عرصه فیلمنامه نویسی و نقش های درخشان مقدمی، نهیبمان می زند که دوستان، اغراق نمی کنند! مقدمی پیش از این، دو سیمرغ مکمل از جشنواره فجر گرفته و شانس زیادی برای کسب سیمرغ سوم دارد. این اتفاق رخ می دهد؟
اطلاعات فوری
چرا سراغش رفتیم؟ شبنم مقدمی سه بار نامزد دریافت سیمرغ شده آن هم در نقش های مکمل.
برای چه فیلم هایی جایزه گرفته؟ اولی به خاطر بازی در «امروز» به او رسید و دومی محصول مشترک «نفس» و «زاپاس» است. مقدمی با این دو فیلم در جشنواره سی و چهارم حاضر بود و دو کاراکتر کاملا متضاد را بازی کرد.
امسال چه فیلمی در جشنواره دارد؟ خجالت نکش
کارگردان فیلم چه کسی است؟ رضا مقصودی
مقدمی چه نقشی دارد؟ نقش یک زن روستایی به نام صنم که با وجود عروس و داماد و نوه باردار می شود.
چقدر شانس جایزه دارد؟ این نقش فرصتی در اختیار مقدمی گذاشته با وجهی دیگر از توانایی اش را به رخ بکشد. او در جشنواره امسال شانس زیادی برای لمس سیمرغ اصلی دارد.
امسال دو فیلم برای جشنواره داشتید اما فقط «خجالت نکش» توسط هیئت انتخاب پذیرفته شد. تصور خودتان درباره پذیرش آن ها چه بود؟ فکر می کردی کدام به جشنواره راه پیدا کنند؟
به هر حال وقتی در فیلمی بازی می کنید، دوست دارید ابتدا در ویترین مملکت خودتان نمایش داده شود. جشنواره فجر هم مهم ترین ویترین سینمایی ایران است اما هیچ وقت برای من این نکته اولویت نداشته که بگویم این فیلم ممکن است انتخاب شود پس برایش بیشتر انرژی بگذارم. سعی می کنم کار خودم را به بهترین شکل انجام دهم، بعد از آن همه چیز به سلیقه هیئت انتخاب بر میگردد. فیلم «درساژ» هم گرچه در فجر پذیرفته نشد اما در جشنواره برلین انتخاب شد و چیز زیادی از دست ندارد.
«خجالت نکش» یک فیلم کمدی است. اصلا امیدوار بودید که به جشنواره برسد یا فقط برای اکران به آن نگاه می کردید؟
اتفاقا این فیلم فیلمنامه بسیار خوبی داشت. رضا مقصودی سابقه درخشانی در فیلمنامه نویسی دارد. از طرفی با توجه به انرژی ای که همه عوامل گذاشتند، مطمئن بودم انتخاب می شود. فکر نمی کردم چون کمدی است به جشنواره راه پیدا نمی کند، چون در شرایطی این اتفاق می افتاد که یک جشنواره دیگر برای فیلم های کمدی در ایران طراحی کنیم.
از یک سال پیش که فیلمنامه را خواندید تا زمانی که جلوی دوربین رفتید، چقدر در این کاراکتر تحول و تغییر به وجود آمد؟
فیلمنامه بازنویسی شد؛ درواقع آقای مقصودی نسبت به پیشنهادهایی که برای تغییر نقش ها به او داده می شود، خیلی پذیرا هستند و تا جایی که چهارچوب داستان به هم نریزد، تغییرات را اعمال می کنند. درباره شخصیت صنم با هم تعاملاتی داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که یک چیزهایی باید به آن اضافه شود. بازنویسی نهایی با فیلمنامه اولیه که من خواندم، تقریبا ۳۰ درصد تفاوت داشت.
رضا مقصودی فیلمنامه های کمدی «لیلی با من است»، «من سالوادور نیستم» و... را نوشته. جنس کمدی «خجالت نکش» به کدام نزدیک است؟
شاید بتوانم بگویم به «لیلی با من است»؛ چون از جنس کمدی موقعیت است.
شما متخصص نقش های کوتاه اما ماندگار هستید. چطور با حجم کم نقش آن را درست در می آورید؟
من «فرزند خاک» را بازی کردم که فقط سه سکانس بدون حضور من دارد و «نفس» را بازی کردم که در فیلم فقط یک سکانس با بازی من وجود دارد. اندازه نقش مشخص است. طول نقش را باید طوری طراحی کنی که توان بازیگری ات تقسیم شود و در راستای فیلمنامه اجرا کنی. بازیگر باید بفهمد در یک سکانس چه چیزی باید از خود به جا بگذارد. این یکی از وظیفه های بازیگر است که بداند که نه کم کار کند نه اضافه کاری.
از فیلم «فرزند خام: که نقش اول داشتید تا «خجالت نکش» که دوباره در نقش یک ظاهر شدید، نزدیک به ۱۰ سال می گذرد اما در تمام این سال ها نقش اول نداشتید. این برای خودتان سخت نبود؟
من در تمام این سال ها یک نقش بی خاصیت بازی نکرده ام و نمی کنم. کسی که از اول تا آخر فیلم باشد اما حضور مثبت و دراماتیکی نداشته باشد، به چه دردی می خورد؟ در طول این سال ها پیشنهادها زیاد بود اما چون دوست نداشتم، بازی نکرده ام. برایم نفس بازیگری مهم است، نه اندازه نقش و دیده شدن. می شود رفت بازی کرد و پول خوب هم درآورد اما این انتخاب من نیست. انتخاب من این است که نقش خوب بازی کنم و اندازه اش هم اصلا مهم نیست. وقتی برای نفس که چند دقیقه است، من را می بینند و جایزه می دهند، پس یعنی راهم را درست رفته ام.
دو تا سیمرغتان را کجا گذاشته اید؟
در کتابخانه ام.
چه حسی از دیدن آن ها دارید؟
راستش من خیلی اهل پزدادن و نشان دادن چه خوبی ها و چه بدی هایم نیستم و کلا سیمرغ هم برای من جذاب است و اگر بخواهم با آن پز بدهم، دیگران را خسته خواهدکرد اما از دیدن آن ها که ثمره روزهای عمر من و تمرین ها و سر صحنه رفتن ها و جلوی دوربین بودن ها هستند و منتج به این شده است، لذت می برم.
چند تا از این جوایز دارید؟
جایزه جشنواره آیینی سنتی، جشنواره کودک، جشن حافظ، جشن بازیگر و با این که چندین سال پرکارترین بازیگر زن تئاتر فجر بوده ام اما از آن جایزه ای ندارم.
همه آن ها در کنار هم قرار دارند؟
نه، حقیقتا اما همه آن ها در کتابخانه هستند.
چشمتان کدامشان را بیشتر می گیرد؟
جایزه ای که برای تئاتر «کوکوی کبوتران حرم» به عنوان بهترین بازیگران سال گرفته ام که یک مجسمه بسیار خاص نیز دارد.
احساستان به سیمرغ نسبت به دیگر جوایز چگونه است؟
واقعا نمی دانم. شاید بتوان گفت جایزه «کوکوی کبوتران حرم» بیشتر از نظر حسی برایم ارزشمند است اما سیمرغ از لحاظ حرفه ای برایم مهم است.
کدام سیمرغتان برایتان مهم تر است؟ اولی یا دومی؟
تمام جوایز یک شور و حال دارند و در کل شیرین هستند، چرا که نشان می دهند دیده شده ایم.
سیمرغ تا چه اندازه روی انتخاب نقش هایتان تاثیر می گذارد؟
به نظر من هرگونه ارزیابی حرفه ای چه در حد کاندیداتوری و چه منتج به جایزه شود، بار مسئولیت و حساسیت شخص را بالاتر می برد، چون توقع دیگران از شخص بیشتر می شود.
نزدیک به شروع جشنواره فجر هستیم و شما یک فیلم در فجر و یک فیلم در برلین دارید. اگر مجبور به انتخاب فقط یکی از آن ها برای رفتن بودید، کدام را انتخاب می کردید؟
حتما جشنواره فجر و این اصلا ارتباطی به درجه اهمیت فیلم ها برایم ندارد، چون تا امروز، فیلم یا سریالی را برای مقدار بیشتری پول یا شهرتش قبول نکرده ام و باید حال خودم در آن کار خوب باشد.
لطفا بدون تعارف بگویید که جایزه برایتان مهم است؟
بله. مهم است و واقعا خوشحال می شوم.
حتی زمانی که اسمتان در بین نامزدها وجود دارد، استرس انتخاب شدن را دارید؟
حقیقتا برای من زمانی که اسمم میان کاندیداها وجود دارد به معنای بردن جایزه است، چون زمانی که نامزد می شویم؛ یعنی قابلیت بردن این جایزه را از نظر هیئت داوران داریم و به نظر من این خودش بخشی از جایزه است. همان طور که سال گذشته در «آباجان» اسم من در میان کاندیداها بود و همان لحظه گفتم همین برایم کافی است؛ این یعنی تشخیص داده شد که من می توانم این جایزه را برنده شوم.
اما کسانی را که می گویند جایزه ایران ارزش ندارد، درک نمی کنم، چون جایزه در تمام دنیا جذاب است و در مملکت خودمان جذاب تر می تواند باشد. مهم این است که در رویداد مهمی مانند جشنواره فجر مطرح می شویم و برای من در کل کیفیت معنوی این جایزه (سیمرغ) و این که پس از این همه سال زحمت و تلاش در جایگاه حرفه ای بررسی شوم، مهم است.
علاقه دارید به تعداد سیمرغ هایی که برنده شده اید، سیمرغ دیگری اضافه کنید؟
بله، حتما
ارزیابی تان از امسال چیست؟ تا چه حد شانس سیمرغ دارید؟
واقعا نمی دانم چون فیلم های دیگر را ندیده ام که حتی بتوانم قیاسی داشته باشم. کما این که صادقانه بگویم فیلم خودمان را نیز هنوز ندیده ام و ترجیح دادم که اولین بار در سینما و با مردم فیلم را ببینم. حقیقتا طی فیلمبرداری هر زمانی که سکانسی را بازبینی می کردیم من متوجه این موضوع می شدم که این شخصیت اصلا شبنم مقدمی نیست و یک انسان دیگر است و از این لحاظ هم خوشحال بودم و هم نگران. نگران از این بابت که آیا این شخصیت را باور خواهند کرد و خوشحالی ام از این بود که توانسته بودم یک آدم دیگر خلق کنم و به جای او زندگی کنم. به هر حال باید بعد از دیدن این فیلم و فیلم های دیگر ببینم چقدر توانسته ام موفق باشم.
جزییاتی درباره نقش مقدمی در «خجالت نکش»
حکایت های صنم خانم
از شبنم مقدمی خواستیم اطلاعات جزئی تر درباره کاراکتر خود در «خجالت نکش» در اختیارمان بگذارد. برای همین از او سه سوال پرسیدیم که پاسخشان تا حدودی موقعیت صنم را روشن می کند. برای مقدمی چند چالش اساسی برای جان دادن به نقش صنم وجود داشته؛ شخصیت از سنش بزرگ تر است، لهجه ای ابداعی دارد و مهم تر این که باید به اقتضائات کمدی وفادار می مانده.
نقش خیلی دور از خودم
نقش صنم در «خجالت نکش» از خودم بزرگ تر است. اولا اصولا خیلی اصرار بر این که سن پایین تر از خودم را بازی کنم یا حتما در نقش، زیبا گریم شوم، هیچ وقت نداشته ام. همان طور که این مسئله را بارها در فیلم های مختلف دیده اید. به نرم یک نقش وقتی ارزشمند باشد، تو از هر چیزی به خاطر آن می گذری اما واقعیتش در ابتدا کمی از نقش صنم می ترسیدم، چون اجرای نقش کمی سخت بود. به هر حال از نظر فرهنگی، جایگاه اجتماعی، سطح سواد و... خیلی با من فاصله داشت.
متفاوت از خورشید
خواهید دید که این نقش چقدر متفاوت از نقش های دیگرم از جمله کمدی «زاپاس» است. خورشید در فیلم «زاپاس» روابط اجتماعی داشت، مغازه داشت، از من کوچک تر بود اما صنم یک زد صد در صد خانه دار است. در یک روستا و اصلا روابط اجتماعی ندارد. طبق شناسنامه ای که من برای صنم نوشته ام، سوادش در حد پنجم دبستان است و فکر می کنم حتی یک کتاب هم در عمرش ورق نزده باشد. در سیزده سالگی ازدواج کرده، انواع فعالیت های زن های روستایی را بلد است. این گزینه ها خیلی او را متفاوت می کند. برای اجرای آن روی خطی هستی که اگر آن را از دست بدهی به سمت تیپ می رود.
سختی های یک لهجه ابداعی
آقای مقصودی نمی خواستند لهجه خاصی مربوط به قومیت خاصی داشته باشیم. فقط سعی ما این بود که به یک آهنگ برسیم که با حرف زدن روزمره متفاوت باشد و لهجه هیچ جایی نباشد. حتی اسم روستایی که داستان در آن می گذرد، خیالی است و واقعیت بیرونی ندارد. رضا مقصودی فتحه و کسره هایی در لحن اضافه کرده بودند اما مدام چک می کردند که شبیه لهجه جای خاصی نشود. این لحن ابداعی علاوه بر بیان سخت آن، حفظ راکورد را هم سخت می کرد؛ یعنی مدام باید دیالوگ های قبلی را چک میکردیم تا یکدستی اش حفظ شود.
- 12
- 1