دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۳:۵۳ - ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۴۳۹۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با نسرین نصرتی؛ فهیمه «پایتخت۵»

نسرین نصرتی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
نسرین نصرتی مدت‌هاست به عنوان بازیگر در عرصه‌های گوناگون به فعالیت مشغول است. او در آثار تلویزیونی حضور داشته، سرکی به سینما کشیده و ایفای نقش روی صحنه تئاتر و حتی در پس صحنه و دستیاری کارگردانی انجام داده است، با این حال اتفاقی که نصرتی را در سطح جامعه و نزد مخاطبان معرفی کرد، پیوستن و همراهی‌اش با مجموعه پایتخت بود.

به گزارش جام جم آنلاین، فهیمه سریال «پایتخت» به مرور از قالب نقشی جزیی و فرعی جلو آمد، قابلیت‌هایش را ثابت کرد و در فصل پنجم مجموعه به یکی از بازیگران اصلی تبدیل شد و شخصیتش ابعاد تازه یافت. نصرتی با پایان این مجموعه تلویزیونی، از خاطرات بازی در «پایتخت ۵» می‌گوید.

 

شخصیت فهیمه پایتخت به مرور در مجموعه جا افتاد و پررنگ‌تر شد. احتمالا بخش عمده‌ای از این قضیه به هنر بازیگری شما برمی‌گردد که این شخصیت را این‌طور در دل‌های مخاطبان محبوب و گروه را به حضور بیشترش در مجموعه مجاب کرد. از فهیمه برایمان بگویید. این رشد او در مجموعه چطور رخ داد؟

خب مجموعه پایتخت رفته رفته در طول این سال‌ها پیشرفت کرده و پخته‌تر شده و این قضیه نه فقط درخصوص فهیمه که نسبت به همه نقش‌ها صادق است. هربار وقتی یک فصل از مجموعه به پایان می‌رسد، همه با انگیزه بیشتری سراغ فصل بعد می‌رویم و این، کار را جلو می‌برد.

 

‌ در پایتخت ۵ تمرکز قصه روی زندگی فهیمه بیشتر شد و شخصیت خودش و نوع رابطه‌اش را با پسر بزرگش دیدیم. این اتفاق خیلی خوبی بود که ما را بیشتر با او و زندگی‌اش آشنا کرد و موجب درک بیشتر مخاطبان از این شخصیت شد. تعریفی که ابتدا از او در فیلمنامه وجود داشت چه بود و این تعریف اولیه در مسیر ساخت چقدر تغییر یافت؟

فهیمه از ابتدا همان چیزی بود که اکنون می‌بینید. این آدم‌ها از ابتدا در فیلمنامه تعریف شده‌اند و فقط بهتاش شخصیتی بود که بتازگی به ما پیوست و دیدیم که چقدر عالی و باورپذیر هم ایفا شد. این فقط نظر من نیست و خیلی‌ها شخصیت او را پذیرفتند؛ آن‌قدر که دیگر کسی از خودش نمی‌پرسید این شخصیت تا به حال کجا بود و از کجا رسید؟ کسی بحثی نداشت و همه پذیرفتند.

 

‌ تناقضی که به لحاظ سنی در رابطه مادر و پسری شما وجود دارد، برایتان سخت نبود؟ چون خودتان هم تفاوت سنی زیادی با آقای افشاری ندارید و اینجا باید رابطه‌ای مادرانه از خودتان به نمایش می‌گذاشتید. این قضیه تعامل میان‌تان را سخت نمی‌کرد؟

خب برای من این اولین بار بود که داشتن فرزند بزرگی به این سن را در عالم بازیگری تجربه می‌کردم. با این حال چون قرار بود این اتفاق در پایتخت رخ بدهد، آن را با کمال میل پذیرفتم؛ چرا که چارچوب پایتخت فرق دارد و اصلا جایی برای بحث باقی نمی‌گذارد. به نظرم اگر فهیمه در ۱۵یا ۱۶ سالگی ازدواج کرده باشد، می‌تواند فرزندی به این سن داشته باشد. نکته مهم، بحث باورپذیری است و در مجموعه پایتخت بسیاری از اتفاقات پذیرفته می‌شود.

 

‌‌ کدام اتفاقات؟ بیشتر توضیح دهید.

من احساس می‌کنم مردم آن‌قدر نگاه مهربانانه‌ای نسبت به سریال پایتخت دارند که هر اتفاقی را در مسیر داستان آن رخ می‌دهد، می‌پذیرند. در واقع می‌توانم بگویم با وجود زبان شیرین نویسنده پایتخت و مهارت او، تمام تلاشمان را کرده‌ایم تا دل تماشاگرانمان را به دست بیاوریم و جای حرفی باقی نمی‌ماند.

 

جایی خواندم که گویا چند ماه قبل از شروع ساخت پایتخت ۵ مادر شدید؛ درست است؟

بله. پنج، شش ماه قبل از شروع بازی در فصل جدید مادر شدم.

 

‌ شما در مجموعه پایتخت صاحب دو فرزند هستید. در ایفای نقش چقدر از این حس مادرانگی زندگی واقعی‌تان وام گرفتید و این اتفاق باعث شد عواطف و دنیای مادران را بهتر درک کنید؟

ما بازیگران بارها خودمان را به جای آدم‌ها می‌گذاریم و ایفای نقش یک مادر هم بخشی از همین جریان است. این حس باعث شد وقتی خودم هم مادر شدم، احساس کنم قبلا بارها تجربه‌اش کرده‌ام. با این حال طبیعی است که نسبت به فرزند خودت احساسات داری؛ احساساتی که نسبت به هیچ چیز دیگری در دنیا وجود ندارد. مادر شدن احساسی ورای تصور برایم بود و با هیچ چیز دیگری نمی‌توانم مقایسه‌اش کنم. نمی‌توانم کس دیگری را در ذهنم به جای دخترم تصور کنم.

 

‌ دیگر تغییر متفاوت فهیمه در سری جدید، زمزمه‌های ازدواجش با رحمت و ایجاد علاقه میان این دو نفر بود؛ بخصوص این‌که در بسیاری از مناطق ایران هنوز ازدواج مجدد یک زن تابو محسوب می‌شود و پایتخت با نفوذی که روی قشرهای گوناگون مخاطبانش دارد، شاید به این طریق نوعی فرهنگ‌سازی و تغییر عادت‌ها هم کرده باشد. این ایده از کجا وارد داستان شد؟

همه‌چیز در وهله اول از اتاق فکر مجموعه می‌آید و بعد به صورت متن در اختیار بازیگران قرار می‌گیرد. هر اتفاقی که قرار باشد در مجموعه رخ بدهد، از قبل در موردش تصمیم‌گیری می‌شود و ما فقط بازیگران داستان هستیم. بنابراین به عنوان یک بازیگر در خصوص روند داستان نظری نمی‌دهم و اصلا دلیلی هم برای این قضیه نمی‌بینم. من در گروه نویسندگان مجموعه نیستم و این کاملا به آنها مربوط می‌شود.

 

‌ یعنی در پشت صحنه مجموعه پایتخت تعامل وجود ندارد؟

تعامل هست، اما فقط در حد دیالوگ و اتفاقات جزئی؛ نه در خصوص چارچوب‌های کلی. چون متن در حکم اسکلت یک کار است و شاکله‌ای است که باید از پیش پرداخته شده باشد.

 

و این تعامل در بخش دیالوگ‌ها چگونه بود؟

در بسیاری مواقع خود متن آنقدر درست نوشته شده بود که اصلا نیازی به اظهار نظر حس نمی‌شد. فقط در خصوص این‌که چطور به دیالوگ‌هایمان بیشتر روح و زندگی ببخشیم صحبت می‌کردیم و تغییرات اندکی می‌دادیم تا آن دیالوگ به شخصیت بیاید و مال او شود.

 

‌ امسال پایتخت ۵ متفاوت‌تر از هر سال دیگری بود و داستان متفاوت و جلوه‌های ویژه‌تری داشت. سخت‌ترین سکانس برای خودتان کدام بود؟

ما هیچ سکانسی را راحت بازی نمی‌کنیم. امکان ندارد عرق نریزیم و بدون تلاش سکانسی را پیش ببریم. برای تک‌تک پلان‌هایی که در این مجموعه بازی کردم و حتی بازخوردهایی که می‌دیدم، نگران بودم.

 

‌ منظورتان بازخوردهایی از جانب مخاطبان است؟

بله. البته موضوع فقط بازخورد مخاطبان نیست؛ صداقتی است که در تک‌تک بازیگران و کارگردان و گروه تولید مجموعه وجود دارد و شرایطی حاکم است که هیچ‌گاه دلت نمی‌خواهد در کارت کم بگذاری. به جرات می‌توانم بگویم در هیچ سکانسی بی‌انگیزه بازی نکردم و این‌طور نبود که بدون آمادگی سر کار بروم. من برای تک‌تک صحنه‌ها فکر کردم و در مجموع این پایتخت برای ما فصل سختی بود؛ بویژه این‌که در همان اوایل ضبط و وقتی می‌خواستیم سکانس‌های مربوط به بالن را فیلمبر‌داری کنیم، مهره کمرم شکست و آسیب دید. در ادامه تمام صحنه‌ها را با کمربند آهنی بازی کردم و این کار آسانی نبود. وقتی آن اتفاق رخ داد، به من گفتند باید چند ماه استراحت کنم؛ ولی گرچه حرکاتم کمی محدودتر شد، اما باز در صحنه‌های دویدن و نشستن در نفربر و دیگر صحنه‌هابازی کردم. بازیگری به خودی خود در آن شرایط کار دشواری است و در ضمن دوری از شهر و گرما هم اذیتمان می‌کرد.با این حال همه این سختی‌ها چیزی از عشق من نسبت به کارم کم نکرد و خوشحالم که مجموعه ادامه پیدا کرد. هیچ‌چیز برایم مهم نبود جز انجام کارم و درست به پایان رساندنآن.

 

‌ و حالا که پخش مجموعه به پایان رسیده، واکنش‌های مخاطبان را چطور ارزیابی می‌کنید؟ عمده نظراتی که مردم در سطح جامعه و فضای مجازی نسبت به مجموعه دارند، چگونه است؟

من در فضای مجازی خیلی تازه‌واردم. احساس می‌کنم این فضا همان‌قدر که مهربانانه است، ترسناک هم هست. بازخوردها متفاوت بود و با این حال من واکنش‌ها را دوست داشتم. احساس می‌کنم بازخوردهای مجموعه نصف-نصف بود.‌ عده‌ای از تغییرات داستانش حسابی راضی بودند و عده‌ای دیگر می‌گفتند پایتخت فقط باید ما را بخنداند. هنوز نمی‌دانم که بابت این نظرات گوناگون باید چه احساسی داشته باشم و شاید بهتر باشد که این سوال شما را بی‌پاسخ بگذارم.

 

‌ و البته امسال مجموعه با نقدهایی هم مواجه شد که شاید بخش عمده‌شان منصفانه نبود. چقدر در جریان این نقدها قرار گرفتید؟

مجموعه پایتخت در چند فاز متفاوت می‌گذرد. یک فازش طنز است و به نظرم اگر کسی می‌خواسته با تماشای مجموعه بخندد، دلش به دست آمده است. یک فاز دیگرمان سفر است و به این ترتیب بخش‌های مختلف کار از هم جدا هستند. پایتخت، بالا و پایین زیاد دارد و بسیار پرماجراست. کما این‌که در خصوص مواردی چون تبلیغ سفر به ترکیه یا ازدواج سارا و نیکا دیدیم که چنین نبود. به نظرم دلیل این مشکلات این است که ما صبور نیستیم و اجازه نمی‌دهیم داستان خودش پیش برود. البته مخاطبان حق دارند انتقاد داشته باشند. تلویزیون متعلق به همه است و مثل سینما نیست که مخاطبان تماشای آن را انتخاب کنند. این تلویزیون است و همه می‌توانند در آن نظر داشته باشند؛ شکی نیست، اما باید صبور باشند.

 

‌ پخش پایتخت ۵ تازه به پایان رسیده و آقای مقدم اخیرا در گفت‌وگویی از تصمیم احتمالی برای ساخت فصل ششم خبر داده‌اند. آیا در فاصله میان این دو مجموعه باز بازیگری را در تلویزیون ادامه خواهید داد؟ در عالم بازیگری بیشتر به دنبال چه نقش‌هایی هستید؟

پایتخت یک اثر ادامه‌دار است و تک‌تک ما نسبت به آن مسئولانه نگاه می‌کنیم و تعهد داریم. اگر قرار باشد سری جدیدی ساخته شود، همه کارهای دیگرمان را کنار می‌گذاریم و سراغ پایتخت می‌رویم. در این خصوص جای بحث نیست؛ اما در خصوص نقش‌هایی که دوست دارم، طبیعتا بعد از این نقشی شبیه فهیمه پایتخت بازی نخواهم کرد. در این مدت پیشنهادهای زیادی حتی در عالم سینما داشته‌ام که از من می‌خواستند با لهجه مازندرانی بازی کنم. بدون شک هیچ‌گاه فهیمه را در کار دیگری تکرار نخواهم کرد.

 

زهرا غفاری

 

  • 21
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۱
جدیدترین
قدیمی ترین
سلام نسرین خانم من یه دختر ۱۳ساله هستم عاشق شمام وبازیگری خیلی علاقه دارم برای اینکه فقط شمارو یه روزی ببینم واقعا شما عالی هستین ابجییییی
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش