یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
۰۹:۰۲ - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۴۴۵۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

اصغر فرهادی: فيلم هايم تلخ هستند؛ ولی تاريک نه

اصغر فرهادی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

اصغر فرهادي، کارگردان سرشناس ايراني که به مناسبت اجراي اثر تازه‌اش در فستيوال کن، به فرانسه رفته، گفت‌وگوهاي متعددي با رسانه‌هاي اين کشور درباره «همه مي‌دانند» داشته است. فرهادي در يکي از گفت‌وگوهاي تقريبا بلندش به «لوپاريزين» درباره چگونگي شکل‌گيري اين فيلم صحبت کرده است. او در ادامه به مباحث مختلفي از جمله همکاري با پنه‌لوپه کروز و خاوير باردم هم اشاره کرده و درباره برداشت متفاوت مخاطب نسبت به فيلم تازه‌اش هم صحبت کرده است. در زير بخشي از اين گفت‌وگو را که با «لوپاريزين» صورت گرفته از نظر مي‌گذرانيد.

 

«همه مي‌دانند» چطور شکل گرفت؟

بعد از اينکه فيلم سومم به نام چهارشنبه‌سوري تمام شد، به همراه خانواده‌ام سفري به جنوب اسپانيا داشتيم. آنجا يک اعلاميه با عکس يک بچه ديديم. سارينا، يکي از دخترهايم که آن‌موقع چهارسالش بود از من درباره آن بچه سؤال پرسيد. مترجم ما برايش توضيح داد که اين بچه گم شده و والدينش به دنبالش مي‌گردند. دخترم در تمام طول سفر ترسيده بود و لحظه‌اي از من جدا نمي‌شد. آن خاطره در ذهنم حک شده بود. بعد از اتمام فيلم «گذشته»، به سرم زد تا داستان «همه مي‌دانند» را بنويسم. از آنجا که مي‌خواستم فيلم فروشنده را بسازم، اين پروژه را براي زمان اندکي به حالت تعليق درآوردم و بعد دوباره به سراغش رفتم.

 

چرا اين اثر را در اسپانيا فيلم‌برداري کرديد؟

داستان اين فيلم مي‌توانست هرجايي رخ دهد ولي انتخاب اسپانيا از نظر خودم کاملا روشن بود. اسپانيا کشوري است که بي‌نهايت دوستش دارم. اين‌طور حس مي‌کنم که اسپانيايي‌ها از لحاظ موضوعات عاطفي و فرهنگي خيلي به ايراني‌ها نزديک هستند. مردم اين کشور خيلي راحت احساساتشان را بيان مي‌کنند. با اسپانيا احساس آشنايي مي‌کردم.

 

اينکه بخواهيد از پنه‌لوپه کروز و خاوير باردم هم در اين فيلم استفاده کنيد، برايتان امري آشکار و بديهي بود؟

بله. بازي آنها را خيلي تحسين مي‌کنم؛ حالا چه فيلم‌هايي که پنه‌لوپه براي پدرو آلمودوار بازي کرده يا چه آثاري که خاوير براي برادران کوئن نقش‌آفريني کرده است. اين دو بازيگران بسيار مستعدي هستند که توانايي جان‌دادن به شخصيت‌هاي مختلف را دارند. البته چهره‌اي دارند که خيلي سريع حس همدردي را نشان مي‌دهد. اين‌طور ديگر مخاطب هم نيازي ندارد خودش را جاي شخصيت‌هاي فيلم بگذارد. اين موضوع براي من خيلي اهميت دارد که بازيگرانم حرارت و اشتياقشان را در صحنه فيلم‌برداري آزاد کنند و آن را به تصوير بکشند.

 

همکاري‌تان با هنرپيشه‌ها زمان تصويربرداري چگونه است؟ آدمي هستيد که زياد دستور مي‌دهيد؟

با بازيگرانم زياد حرف مي‌زنم. بعضي وقت‌ها درباره موضوعاتي با آنها حرف مي‌زنم که ارتباطي با نقش‌هايشان ندارد.دنبال راهکاري مي‌گردم که از آن طريق هنرپيشه‌ها نزديک به زندگي واقعي باشند. دوست ندارم خيلي به شيوه سينمايي بازي کنند. تلاش مي‌کنم فيلترهايي که سينما به وجود آورده و هنرپيشه‌ها را از واقعيت دور مي‌کند از بين ببرم. خاوير باردم به من گفت از بازي‌کردن در اين فيلم خيلي خوشحال و راضي است چون باعث شده صداقت و رک‌گويي که درون هر يک از ماست، نمايان شود.

 

و شما در اين راه چطور به پنه‌لوپه و خاوير کمک کرديد؟

از آنها خواستم با احساساتشان بازي کنند. براي آنها خاطره و داستان تعريف کردم... به پنه‌لوپه گفتم نقش «لورا» را طوري بازي کند که انگار گرگي است که بچه‌اش گم شده و براي نجات‌دادنش حاضر است به بقيه حمله کند. نمي‌خواستم نقش يک مادر منفعل که غرق در غم و اندوه است را بازي کند. در بعضي از صحنه‌ها مي‌بينيم که او درست مثل يک گرگ نشسته است. براي خاوير هم توضيح دادم که نقشش، نقش يک بچه پاک است که هيبت يک آدم ۴۰ساله را دارد. مردي ساده که در شرايط بسيار دشواري گير کرده است.

 

حذف فيلترهايي که صحبتش را کرديد براي ستاره‌هاي هاليوود کار سخت‌تري است؟

تجربه‌اي که در اين راه با خاوير و پنه‌لوپه به دست آوردم نشان مي‌دهد که نه. در اين فيلم پنه‌لوپه تقريبا هرگز آرايش ندارد. او خيلي راضي بود و به اين نتيجه رسيده بود که اين نقش خيلي بيشتر به خودش شبيه است.

 

با وجود آدم‌ربايي اوليه، «همه مي‌دانند» فيلمي پليسي نيست...

خب به همين خاطر است که اين داستان بلندتر مي‌شود. شبِ همان آدم‌ربايي مي‌شد چند پليس را در صحنه ببينيم ولي اين موضوع مي‌توانست بقيه شخصيت‌ها را بيش از اندازه منفعل کند. بايد دليلي پيدا مي‌کردم که اين خانواده به پليس زنگ نزند، چون چيزي که برايم جالب است اين است که چطور اين شرايط بحراني مي‌تواند واقعيت‌هاي آدمي را برملا کند؛ اين همان موضوعي بود که مي‌خواستم درباره‌اش صحبت کنم.

 

در نهايت هم فيلمي درباره رازهاي متعدد شد. رازهايي که يک خانواده را از هم جدا مي‌کند يا آنها را به هم متصل مي‌کند...

همه چيز بستگي به نگاه شما به فيلم دارد. بعضي از تماشاگران در اينجا به دنبال ديدن فيلمي در گذر زمان هستند.المان‌هاي زيادي است که به اين موضوع اشاره دارد: مثلا همان صحنه اول که يک ساعت را نشان مي‌دهد. بعضي‌ها فکر مي‌کنند فيلم درباره اعتقاد و ايمان است. اين‌طوري پاکو (خاوير باردم)، آدمي که به دين اعتقادي ندارد و الخاندرو (ريکاردو دارين) در شرايط و در مواجهه با سؤالات متافيزيکي واکنش‌هاي مختلفي نشان مي‌دهند. بعضي ديگر هم به اين فکر مي‌کنند که اين فيلم درباره واقعيت و رازها حرف مي‌زند؛ رازي که برملا شده ولي برملاشدنش، اسرار ديگري را فاش مي‌کند.

 

براي شما اهميت دارد که مخاطب نتواند يک مفهوم واحد از فيلم برداشت کند؟

بله، چون سينما بايد شبيه به زندگي باشد و زندگي هم هيچ وقت برداشت يکپارچه و واحدي را به آدم عرضه نمي‌کند. هميشه دنبال نوشتن و توصيف‌کردن شرايطي هستم که ديدگاه‌هاي زيادي را عرضه مي‌کند و اين‌طوري تماشاگر را آزاد مي‌گذارد تا به شيوه‌اي که دوست دارد فيلم من را برداشت کند.

 

غالبا عنوان مي‌شود فيلم‌هاي شما خيلي فضاي تاريکي دارد. «همه مي‌دانند» هم از اين قاعده مستثني نيست...

فيلم‌هاي من تلخ است ولي تاريک نه. در «همه مي‌دانند» يک‌سري واقعيت‌ها برملا مي‌شود و در پايان فيلم شخصيت‌ها آگاهي بيشتري دارند. براي رسيدن به اين موضوع آنها بايد بخشي از راحتي و زندگي‌شان را قرباني کنند. اين موضوع کمي تلخي به وجود مي‌آورد ولي تاريک نيست، اين قانون تراژدي است.

 

ولي فهميدن واقعيت مدنظر، شخصيت‌هاي داستان را ديگر خوشحال نمي‌کند...

درست است ولي با وجود اين درد، آنها ترجيح مي‌دهند واقعيت را بدانند. به همين خاطر است که در صحنه آخر، پاکو (خاوير باردم) با وجود تمام به‌چيزهايي که از دست داده، لبخند مي‌زند. آدمي ذاتا تمايل دارد واقعيت را بداند.

 

سومين باري است که براي کن انتخاب مي‌شوید. اين موضوع چه احساسي در درونتان به وجود مي‌آورد؟

بابتش خيلي خوشحالم. اين فيلم را در فضاي فرهنگي متفاوت با فرهنگ خودم ساخته‌ام و به نوعي ريسک کردم. خب، نمايش‌دادن اين فيلم در کن، آغاز يک موفقيت است.

 

سجاد فيروزي

 

 

sharghdaily.ir
  • 12
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش