ورزش و سینما همیشه رابطه جالب توجهی با یکدیگر داشتهاند. سینما عرصهای است که از تمام امکانات برای جلب توجه انبوه مخاطبها بهره میبرد. خوانندههای موسیقی، ورزشکاران، پولدارها، نویسندهها و لشگری از آدمهای اسم و رسمدار در سینمای مردمپسند نقشآفرینی میکنند تا مخاطبهای بیشتری پایشان به سالنهای سینما باز شود و چرخ این هنر گرانقیمت بچرخد.
اما در این میان باید بگوییم که در سینمای ایران فیلمهای ورزشی ناچیزی تولید میشود. به همین بهانه سراغ علی اکبر ثقفی رفتهایم که دفترش در کنار سینما ایران قرار دارد و همیشه با روی باز پذیرای ما بوده و یکی از معدود فیلمهای فوتبالی سینمای ایران به نام «فوتبالیستها» (۱۳۷۹) را ساخته است. در فیلم ثقفی علی پروین و حمید استیلی از ستارگان فوتبال نقشآفرینی میکند. وقتی وارد دفتر ثقفی میشوید با تمثال بزرگ غلامرضا تختی و میلهای زورخانهای مواجه میشوید. امیرحسین ثقفی، پسر او که از قضا فیلمساز هم هست، در رشته بوکس دارای قهرمانی است. گفتوگوی ما را در ادامه بخوانید.
گویا قرار است فیلم جدیدی بسازید؛ درست است؟
فیلمی را در اواخر سال گذشته کلید زدیم که این روزها مراحل فنی پایانیاش را سپری میکند. نام فیلم «روسی» که به کارگردانی امیرحسین ثقفی و تهیهکنندگی خودم است. فیلمنامه جدیدی را هم نوشتهام که در شرف دریافت پروانه ساخت است. ژانرش کمدی اجتماعی است.
چرا فیلمهای ورزشی دیگری مانند «فوتبالیستها» نساختید؟
مشکلات فراوان است. آرزویم این است که یک استودیوی ساخت فیلمهای ورزشی داشته باشم. فیلمهای ورزشی پروداکشن (تولید) سنگینی دارد. اگر بخواهیم یک فیلم رزمی بسازیم با مشکل مواجه میشویم. در ایران تا الان یک فیلم رزمی خوب ساخته نشده است. درباره بوکس هم میشود فیلمهای خوبی ساخت. فدراسیونهای ورزشی ما خیلی مهجور هستند. آنها پول ندارند که ورزشکارانشان را به خارج از ایران بفرستند. فکر میکنید یک مربی بوکس چقدر حقوق میگیرد؟ چیزی در حدود ماهی ۵۰۰ هزار تومان است! باور کنید.
ورزش خیلی خرج دارد. هر جوری حساب کنید ماهی یک تا دو میلیون خرج ورزشتان میشود. حتی اگر بخواهید استخر بروید هم باید هر بار ۳۰ هزار تومان پول بلیت بدهید. یک جشنواره ورزشی در ایران داریم که فقط در حد جشنواره مانده است. اصلا دنبال تولید فیلم درست و درمان ورزشی هم نیستند. آرزو دارم فیلمی درباره بوکس بسازم. مسابقات اتومبیلرانی را هم خیلی دوست دارم. در حال حاضر کلی سوژه در این زمینه دارم.
مثلا درباره قهرمان تنهای عرصه کشتی میشود یک فیلم خوب ساخت. برخی از منتقدهای سینما هم فقط میگویند که چه فیلمی را دوست دارند و کدام را دوست ندارند و هیچ چیزی از زیباییشناسی فیلم نمیدانند. برای ساخت فیلم ورزشی هم باید سینما و هم باید از ورزش حرفهای بدانید. فوت و فن بوکس را خیلی خوب میدانم. در برخی مواقع مربی پسرم امیر حسین در مسابقات بوکس بودم. مثلا فردی مانند احسان روزبهانی که یک قهرمان بوکس برای تولید یک فیلم خوب مناسب است. خیلی دوست دارم درباره او فیلمی بسازم.
چه مشکلاتی برای تولید فیلمهای ورزشی وجود دارد؟
اول باید قصه و فیلمنامه خوبی داشته باشیم. فیلم «راکی» (۱۹۷۶) برای ۴۲ سال پیش است اما هنوز هم این فیلم دیدنی است. دنبال این نیستم که فیلمی از «راکی» بهتر بسازیم؛ بلکه جوری باید فیلم بسازیم که حداقل هم اندازه آن فیلم باشد. مثلا در فیلمی به یکی میگویند پهلوان. ولی وقتی او را نگاه میکنم، بیشتر یک معتاد میبینم! گریمش هم غلط است. نمیدانم چرا به یک آدم ۳۰ ساله میگویند پهلوان! خدا رحمت کند حاج سید حسن رزاز و حاج محمد صادق بلور فروش را که وقتی نگاهشان میکردید قشنگ یک پهلوان را میدید.
از نظر من یک پهلوان فقط بازو و هیکل و زور نیست و باید مرام و مسلک پهلوانی داشته باشد. اولین چیز یک پهلوان، اخلاقش است. کمتر از تکنیکهای کشتی تختی میگویند. بیشتر از اخلاقش نقل قول میشود. علی پروین و حمید استیلی هم انسانهای درستی هستند. علی دایی هم حرکات و سکنات مردانگی دارد. وقتی زلزله آمد تبدیل به یک قطبی شد که مردم به او کمک کردند تا به زلزلهزدهها کمک برساند. این کارها دلی است.
به بچههای بیسرپرست هم سر میزند. اگر فیلم ورزشی بسازید ممکن است چند نفر از معتاد شدن دور شوند. پیشگیری بهتر از درمان است. انقدر درباره کمپهای ترک اعتیاد دیدهایم که خسته شدهایم. اعتیاد معلول یک علت است.
اگر در مدارس و کارخانهها به مردم به خاطر ورزش جایزه میدادند الان وضعیت جور دیگری بود. مدام تبلیغ برنامههای موبایلی میشود که هیچ فایدهای هم ندارد. ۱۰ میلیارد تومان میگیرند و همهاش هم تبلیغ اینترنت و فضای مجازی است. پنج ساعت در تلگرام میروید، خب، یک ربع هم ورزش کنید. چند ساعت به اینستاگرام میروید، حداقل یک ربع هم کتاب و مجله بخوانید. انسان بدون مربی و مرشد نمیتواند به جایی برسد. جامعه هنری، باید در زمان ساخت فیلم حداقل یک نکته مهم به مخاطب انتقال بدهد. مثلا نشان بدهیم که اگر بچهتان صبحها به پارک میرفت و ورزش میکرد دیگر معتاد نمیشد. در یکی از فیلمهای قبل از انقلاب میل زورخانهای را دیدم. همین باعث شد که سمت ورزش بروم.
اسم فیلم چه بود؟
فیلم «پهلوان مفرد» (۱۳۵۰) به کارگردانی امان منطقی بود. در آنجا زندهیاد ناصر ملک مطیعی میل باستانی در دستش بود. فرهنگ پهلوانی و باستانی را هم اشاعه میداد. این فیلم خیلی رویم تاثیر گذاشت. برایم خیلی نوستالژی دارد. سینما، فراموششدنی نیست. فیلم خوب مانند میراث فرهنگی است. فیلم بد هم اصلا نمیماند. مردم بدیها را فراموش میکنند. پیش از انقلاب درباره کشتیکج و موتورسواری خیلی فیلم میساختند. الان اصلا فیلم ورزشی نداریم! هر کسی بخواهد فیلم ورزشی بسازد من هم کمکش میکنم. تولید فیلم ورزشی خیلی سخت است. باید ورزش را به خوبی بلد باشید.
اگر هم قهرمان در فیلم نباشد که هیچی! دیگر در سینمای ما قهرمان وجود ندارد. فیلم ورزشی، قهرمان دارد و تاثیر مضاعفی هم روی مردم میگذارد. در برخی فیلمها تاثیر جوانمردی و مرام و مسلک آقا امیرالمومنین (ع) را میدیدید. مثلا قهرمان فیلم جلوی سقاخانه میایستاد و تمثال آقا علی (ع) روبهرویش بود. زنگ زورخانه ای و موسیقی حماسی را میشنیدید. این هیجان روی شما تاثیر میگذاشت. یادم میآید که فیلم «فرار به سوی پیروزی» خیلی خوب بود. این فیلم قهرمانهای فراوانی داشت.
فوتبال هنوز در سینمای ما وارد نشده است. مثلا فکر کنید که زینالدین زیدان را در فیلم دارید. آن چیزی که تماشاگر از او در پرده سینما میبینید، پایینتر از آن چیزی میشود که در زمین فوتبال میبیند. اگر علی دایی را برای فیلم میآورید باید مراقب باشید که مردم علی داییای فراتر از استادیوم فوتبال ببینند. آنقدر شخصیتها را پاستوریزه نشان دادهاند که هیجان قهرمان شدن از آنها گرفته شده است. چند وقت پیش علیرضا حیدری که دارنده شش مدال کشتی المپیک و جهان است در یک فیلمی ظاهر شد.
اسم فیلم «من یک ایرانیام» بود که اصلا دیده هم نشد. فیلم خیلی مهجوری بود. خود علیرضا حیدری یک تنه، بالاتر از آن فیلم است. اینجوری شما یک موقعیت و یک قهرمان را حرام میکنید. باید داستان تعلیقی خوبی داشته باشید. حسن یزدانی، کشتیگیر آزادکار جویباری برای بازی در یک فیلم خیلی خوب است. او نابغه کشتی است. اما حالا شاید مردم او را فراموش کرده باشند. شاید هم کسی نداند که در سن خیلی کم قهرمان المپیک و جهان شد.
در همین شهر تهران اگر از این سمت پیادهرو به آن سمتش بروید تا زانو درون سوژه فرو میروید. متوجه هستید؟ در کشور ایران تا خرخره درون سوژه فرو میروید. حالا میگویید سوژه ورزشی؟ آنقدر قهرمان و مدالآور داریم که ... شاید خیلیها پرویز دهداری را نشناسند. مربی بزرگی بود. کاپیتان قدرتمند و تاثیرگذاری هم بود. عزیز اصلی و فرامز ظلی را هم داریم. ما خیلی قهرمان داریم. علی جباری و ابراهیم آشتیانی و جعفر کاشانی و حسین کلانی و ... خیلیهای دیگر را داریم. درباره تک تک این قهرمانها میشود فیلم ساخت.
وقتی مسابقات ورزشی مانند جام جهانی فوتبال شروع میشود، بیشتر مردم درگیرش میشوند و دیگر همه چیز یادشان میرود.
این اتفاقات مقطعی است. مثلا میگویند در ژاپن سونامی آمده است و کلی انسان کشته شدهاند. خیلی از آدمها ناراحت میشوند؛ ولی یک ساعت بعد با یک سر درد کوچک درد قبلی را فراموش میکنند. خیلی خوشحال میشوم که جامعه با مسابقات ورزشی با نشاط به نظر میرسد؛ ولی باید استمرار هم داشته باشد. بعضیها میخواهند با لذتهای کوچک غمهای بزرگشان را فراموش کنند. یکی از آرزوهایی که دارم این است که جامعه در شور و نشاط غرق شود.
خدارو شکر میکنم. مردم خیلی عصانی شدهاند. مثلا وقتی یک در حال رانندگی است و فرد دیگری از فرعی جلویش سبز میشود؛ این راننده میخواهد سر آن یکی را از تنش جدا کند! با اینکه چیزی هم نشده است! آستانه تحمل ما کم شده است. گذشت نداریم. میخواهیم فشارهایی که رویمان قرار دارد را روی دیگری خالی کنیم. همه چیز مانند یک دومینو به یکدیگر پیوند دارد. سرود ملی و مسابقات ورزشی مردم را به وجد میآورد.
داستان و تعلیقی که در ورزش است مثل سینماست. چون در ورزش قهرمان وجود دارد. هر مسابقهای را نگاه کنید برای خودش قهرمانی دارد. حتی پینگپونگ و دو و میدانی هم قهرمان دارد. جامعه ما خیلی مهربان و عاطفی است. از زمان قدیم هم اینگونه بوده است؛ اما غم نان همه چیز را به هم میریزد. شما نمیتوانید با وجود مشکلات اقتصادی از پدر خانواده انتظار شادی و قهقهه داشته باشید. ولی وقتی مسابقهای شکل میگیرد مردم خوشحال میشوند. از غم و افسردگی مردم کاسته میشود.
مسابقه ایران و مراکش را تماشا کردید؟
بازی ایران و مراکش را من هم دیدم. خداوند آقای امیر حاج رضایی را حفظ کند. جمله زیبایی گفته که عالی است یعنی اینکه «در فوتبال عدالت نیست.» مراکش در ابتدا بازی خوبی داشت. به ما شوک هم وارد کرد، ولی تیم ایران توانست در نیمه دوم بازی را اداره کند. علیرضا بیرانوند، گلر ایران چند موقعیت حتمی گل را گرفت. این خودش اتفاق بزرگی بود. حادثه پایان بازی هم خیلی خوب بود. مصادره به مطلوبش کردیم. تقریبا بازی مساوی بود.
در ورزش یک اتفاق همه چیز را عوض میکند. بازی پرسپولیس و سپاهان را یادم میآید که در وقت اضافه آن قهرمان لیگ عوض شد. بازی منچستر یونایتد و بایرن مونیخ هم اینگونه بود. تیم ملی فوتبال ایران، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷ در ورزشگاه امجدیه تهران، تیم رژیم صهیونیستی را در فینال جام ملتهای آسیا شکست داد. پرویز قلیچخانی در دقایق پایانی یک گل تاریخی زد. من متولد ۱۳۳۵ هستم. در آن زمان ۱۲ سالم بود. پشت دروازه رژیم صهیونیستی نشسته بودم که قلیچ خانی شوت را زد. خیلی عجیب بود. خیلی مردم خوشحال شدند. همیشه از بچگی به استادیوم میرفتم. اگر وضعیت اقتصادی خیلی خوبی در آن زمان بود در ورزش فعالیت هم میکردم.
فیلمهای ورزشی دیگری را یادتان میآید؟
فیلمهای دیگری هم در سینمای ورزشی یادم میآید. فیلم «پنجههای مرگبار» (۱۹۷۲) که «منگ فی» در آن بازی میکرد. خیلی دوستداشتنی هم بود. درباره کاراته بود. فیلم «اژدها وارد میشود» (۱۹۷۳) به کارگردانی «رابرت کلوز» هم بود که «بروس لی» در آن بازی میکرد. شاید این فیلم به لحاظ ساختار درجه یک نباشد ولی فیلم خوبی است. در فیلم یک قهرمان خیلی خوب هم وجود دارد. همین الان هم اگر کسی این دو تا فیلم را ببیند به وجد خواهد آمد. یادم میآید آن زمان که فیلم «پنجههای مرگبار» تازه آمده بود. باعث شد که خیلی از جوانها به ورزش رزمی روی آورند.
فیلم «اژدها وارد میشود» هم خیلی تاثیر داشت. مردم عکس بروس لی را روی دیوار میزدند. به خاطر آن ورزش هم میکردند. الان مغازههای فراوانی هستند که کلا قلیان در آنها میدهند. کلی قهوهخانه سنتی هم آمده است. برای مقابله با این وضعیت باید به مردم استادیومها و فیلمهای ورزشی بدهیم. آنها خوراک سالم میخواهند. مردم تقصیری ندارند. مسئولان اول باید بستر این موضوع را فراهم کنند.
حرف آخر؟
باید همیشه کار را به کاردانش بدهند. وقتی درباره فوتبال و آکادمی فوتبالی حرف میزنیم باید افرادی مثل علی دایی در آنجا باشند. وقتی میخواهید فیلم ورزشی هم بسازید باید افراد کاربلد بیایند. جام جهانی تب ورزش را در جامعه راه انداخته است. بنابراین ورزش مهم است و باید برای آن هزینه کنیم. مسئولان باید دغدغه داشته باشند. خیلیهایشان مانند ورزشکارهای رشته دونده امدادی هستند. مثلا زلزله میآید و همه دوست دارند کمک کنند. باید قبل از این اتفاقها به فکر دیگران باشیم.
الان خیلیها هستند که هیچی در خانهشان نیست. کولر و بخاری ندارند. حتما باید زلزله بیاید تا تنمان بلرزد و به دیگران کمک کنیم؟ در خیلی از جاهای ایران مدرسه نیست. بیشتر مدیرهای ایرانی وقتی پشت میز هستند کمی دغدغه دارند و کارشان تمام میشود دیگر هیچی. میگویند از من گذشته است و بروید به مسئولان جدیدتر بگویید. مدیر کاردان در هر جایی که باشد مدیر است. برای دکتر محمد دادکان خیلی احترام قائل هستم. او هر کاری که بتواند برای ورزش میکند. روحیه پهلوانی دارد. پدرش هم پهلوان بود.
واقعا دوست دارد برای ورزش و مردم کار کند. چرا الان دکتر دادکان در حاشیه است؟ نمیدانم! شاید به خاطر این که صریحاللهجه است. پیشکسوتهای ورزشی را هم فراموش کردهایم. الان محیط زیست خیلی مهم شده است. مگر این فضا برای انسان نیست؟ ورزش که از محیط زیست کمتر نیست! ورزش برای انسان از نان شب هم واجبتر است.
- 16
- 5