مارلون براندو به اذعان بسیاری از اهالی سینما و هنر بزرگ ترین بازیگر تاریخ سینما و دستکم یکی از برترین بازیگران تاریخ است. بدون شک کمتر کسی را پیدا خواهید کرد که اسم او را در فهرست بزرگان عرصه بازیگری سینمای جهان قرار ندهد.
زیربنای آن همه قدرت بازیگری، استعداد و سبک خاص مردانه او اما یک زندگی سراسر تراژیک و مملو از شوربختی بود. بدون شک زندگی او یک تراژدی کامل بود که رفته رفته رو به نزول می گذاشت هر چند حتی در بدترین سال های حرفه ای اش نیز مورد ستایش قرار می گرفت. از دوران کودکی پرآشوب تا رسیدن به شهرت و سقوط دوباره اش، از ویرانی خانوادگی و پایان دردناکش، کمتر نکته ای پیدا می شود که کسی به آن رشک ببرد.
اما او نیز مانند بسیاری از هنرمندان دیگر توانست از درون تراژدی زندگی اش، استعداد خود را بیرون بکشد. به همین دلیل است که امروز اسم مارلون براندو نه با خشونت خانوادگی، اضافه وزن یا قتل مترادف نیست بلکه از اسم او همراه با کمال هنر بازیگری نام می برند.
هیولاهای والدین در جان براندو
مارلون براندو در سال ۱۹۲۴ در نبراسکا از صاحب یک کارخانه مواد شیمیایی به نام مارلون براندو بزرگ و دروتی جولیا به دنیا آمد. پدر و مادر او هر دو الکلی بودند و به گفته خود براندو پدرش یک دیکتاتور بود و براندو و مادرش را به طور روتین کتک می زد. وی به شدت براندو را تحقیر و سرزنش می کرد و حس عدم امنیت و کهتر بودن را در وجود او کاشت که برای همیشه با او ماند. مادرش نیز غم هایش را با الکل فراموش می کرد. براندو خود ادعا کرده که مشکلاتش با شهرت و هالیوود همگی از دوران کودکی او نشأت گرفته اند. وی روابط عاشقانه بسیاری داشت اما به دلیل مشکلاتی که داشت، براندو خیلی زود باعث خراب شدن رابطه هایش می شد.
جوان شورشی
براندو در دوران نوجوانی با نام «باد» صدا زده می شد. وی در همان دوران استعداد خود را در بازیگری و بخصوص تقلید صدا نشان داد و براحتی صدای حیوانات اهلی را تقلید می کرد و از این استعداد خود برای دور کردن مادرش از دنیای الکل سود می برد. اما استعدادش همیشه در سایه دردسرسازی هایش قرار می گرفت. وی را به خاطر تمایلش به خشونت در مدرسه می شناختند و در نهایت به علت بردن موتورسیکلت به راهروهای دبیرستان از آنجا اخراج شد. سپس براندو به مرکز آموزش نظامی رفت و در آن جا به عنوان یک جوان سرکش و شلوغ برای خود نامی دست و پا کرد. اولین کسی که متوجه استعداد بازیگری براندو شده و او را زیر پر و بال خود گرفت معلمی در این آکادمی به نام ارل واگنر بود. با این وجود نمرات و سابقه انضباطی براندو چنان افتضاح بود که وی در سال ۱۹۴۳ مجبور به ترک این آکادمی شد. علیرغم درخواست دانش آموزان و تهدید واگنر به استعفا اما مسئولان مدرسه بر خواسته خود اصرار کرده و از براندو خواستند آنجا را ترک کند.
ورود اجباری به دنیای بازیگری
وی سپس تصمیم گرفت وارد ارتش ایالات متحده شود اما در اولین آزمون جسمانی مردود شد. وی که جایی برای رفتن نداشت تصمیم گرفت که رویای خود یعنی بازیگری را در پیش گرفته و به همین دلیل راهی نیویورک شد. در آنجا بود که براندو تحت نظر استادان شهیری مانند الیا کازان و استلا آدلر فنون بازیگری را آموخت. آدلر سبک بازیگری استانیسلاوسکی را به براندو آموخت که در آن می بایست بازیگر تجربیات شخصیت را به طور عملی درک کند و نه اینکه سعی کند وانمود نماید که این تجربیات را داشته است. طبیعتاً این سبک کاملاً با شخصیت براندو سازگار بود. وی اولین حضور خود در برادوی را در سال ۱۹۴۴ با نمایش «مادربزرگم را به یاد دارم» اغاز کرد و بلافاصله در نمایش «کافه بابری» حضور یافت. سپس منتقدان متوجه استعداد این بازیگر جوان شده و مارلون براندو در مسیر شهرت قرار گرفت.
سبک بی نقص براندو در بازیگری
در سال های آینده مارلون براندو به بت دنیای بازیگری تبدیل شد و بزرگانی مانند تونی کورتیس او را مظهر بازیگری نامیدند. کورتیس بر این باور بود که براندو خلاصه دنیای بازیگری آن دوران بوده و تمامی بازیگران پس از دهه ۱۹۵۰ از او تقلید می کرده اند. او سبک خاصی برای به کار گرفتن استعداد خود در عمل داشت. برای بازی در نمایش «گافه باربری» شخصیت مارلون براندو باید پس از بیرون آمدن از یک دریاچه یخ زده روی صحنه حاضر می شد. براندو هر شب قبل از شروع نمایش، آن قدر از پله ها بالا می رفت و پایین می آمد تا از نفس می افتاد و آن گاه بود که دستیار صحنه یک سطل آب یخ روی سر او خالی می کرد و براندو به روی صحنه می رفت. برای بازی در فیلم «مردان»، براندو برای چند هفته نه از تخت و نه از ویلچر خود در یک بیمارستان مربوط به مجروحان جنگی بیرون نیامد تا این که بتواند شرایط ذهنی و روانی شخصیت اصلی داستان را درک نماید.
مشکل داشتن با شهرت
شهرت خیلی زود مارلون براندو را پیدا کرد. بعد از بازی خیره کننده در نمایش «اتوبوسی به نام هوس»، براندو اولین حضور خود در دنیای هالیوود را با بازی در فیلم «مردان» جشن گرفت و بعد از آن هم نوبت به «زنده باد زاپاتا»، «جولیوس سزار» و «وحشی» رسید اما در واقع فیلم «در بارانداز» بود که او را به قله هالیوود رساند. اما او سبک خاص و عجیب و غریب خود را داشت. برای مثال پیشنهاد روبرتو روسلینی، کارگردان سرشناس سینمای آن دوران ایتالیا و جهان را تنها به این دلیل که روسلینی گفته بود دیدار با او مایه افتخار است رد کرد. براندو به شدت علاقه داشت دیگران را تجزیه و تحلیل کند و اکنون شهرت باعث شده بود که وی مورد تجزیه و تحلیل دیگران قرار گیرد و این او را آزار می داد. وی در سال ۱۹۵۴ برای بازی در فیلم «در بارانداز» اولین جایزه اسکار خود را دریافت کرد.
فاصله گرفتن از اوج
دهه ۱۹۵۰ بهترین دوران کاری مارلون براندو بود. براندو در همین مدت کم یک بار برنده اسکار و ۳ بار دیگر نیز نامزد دریافت این جایزه معتبر شده و اولین فیلم خود را نیز با عنوان «سربازهای یک چشم» کارگردانی کرده بود. اما دهه ۱۹۶۰ به بدترین دوران حرفه ای براندو تبدیل شد. او به شدت بداخلاق و غیرقابل پیش بینی شده بود و با همبازی هایش رفتار نامناسبی داشت. دیالوگ ها را تغییر می داد و برداشت ها را بی دلیل تکرار می کرد. در واکنش منفی به شهرت، براندو بازیگری را حرفه ای بسیار پوچ و بی استفاده نامید و هالیوود را تنها محملی برای بدست آوردن پول خطاب کرد. دیگر فیلم هایش آن کیفیت و جذابیت سابق را نداشت.
اعلان جنگ به هالیوود
«پدر خوانده» فیلمی بود که زندگی حرفه ای براندو را نجات داد. هنرنمایی او در نقش یک رییس مافیای سنگدل اما بسیار خانواده دوست چیزی فراتر از یک شاهکار عرصه بازیگری بود و فروش خارق العاده فیلم نیز مهر تاییدی بود بر بی نقص بودن سبک بازیگری او و بدین ترتیب براندو دومین جایزه اسکار خود را بدست آورد. اما تصمیم او برای نگرفتن جایزه اسکار، هالیوود را شوکه کرد. وی اعلام کرد که مراسم اسکار را بایکوت کرده و به جای خود یک بازیگر سرخپوست کمتر شناخته شده را به این مراسم فرستاد. این بازیگر در مراسم اسکار نامه براندو را که در آن سیاست های آمریکا در قبال سرخپوستان تقبیح شده بود را قرائت کرد. این رفتار براندو با انتقادات شدیدی روبرو شد.
روابط عاشقانه پیچیده
روابط عاشقانه براندو نیز همانطور که انتظار می رفت مانند زندگی شخصی او پرتنش و ناموفق بود. او سه بار ازدواج کرد و از هر ازدواج خود نیز صاحب یک فرزند شد. وی حتی با یک دختر خدمتکار ۱۴ ساله به نام ماریا کریستینا رویز نیز وارد رابطه شد و چندین کودک را نیز به فرزند خواندگی پذیرفت. اما روی هم رفته تعداد فرزندان بیولوژیکی او را ۱۱ نفر اعلام کرده اند که تعداد واقعی بسیار بیشتر از این تعداد باید باشد. وی حتی در دوران ازدواج نیز روابط نامشروعی داشت و شایعاتی از روابط نامشروع او با جکی کندی، مرلین مونرو،شلی وینترز و هایدی فلیس و تعدادی دیگر از زنان هالیوود شنیده شد. براندو با هر کسی که وارد رابطه می شد، برایش خیانت عاطفی و جسمی، خشونت فیزیکی، سقط جنین غیرقانونی و دست زدن به خودکشی را به ارمغان می آورد. پسرش کریستین به جرم قتل نامزد خواهرش به ۵ سال زندان محکوم شد و دخترش شاین نیز بعد از سال ها افسردگی و مشکلات روانی به زندگی خود پایان داد.
آخرین سال های زندگی براندو
سال های آخر زندگی مارلون براندو بسیار ناخوشایند بود. وی در دهه ۸۰ و ۹۰ در چندین فیلم حاضر شد که هیچکدام مورد استقبال منتقدان و سینما دوستان قرار نگرفت و اسم او همواره در میان بدترین بازیگران سال قرار داشت. رسانه ها به طور کامل روی زندگی او تمرکز کرده بودند به خصوص بعد از ماجراهای کریستین و شاین. وضعیت جسمانی او رو به وخامت گذاشته بود که چاقی نقش عمده ای در آن داشت. براندو در نهایت در سال ۲۰۰۴ در اثر مشکل ریوی در بیمارستانی در لس آنجلس در سن ۸۰ سالگی درگذشت و با خود میراثی از شورش گری، فریبندگی و استعداد بی تکرار به جای گذاشت.
- 20
- 7