به گزارش خبرورزشی، شاید توقع از دختر جهانگیر کوثری این بود که خیلی زودتر از اینها نقش یک فوتبالیست را در سینما بازی کند، ناسلامتی او دختر جهانگیر کوثری، ستاره اسبق استقلال است، اما بازیگر که نمیتواند دفتر فیلمسازی به دفتر فیلمسازی برود و بگویم یک فیلم فوتبالی بسازید و نقش اولش را به من بدهید.
شاید این کار را باید مادر باران، بانو رخشان بنیاعتماد زودتر از اینها انجام میداد و یک فیلم سینمایی فوتبالی کارگردانی میکرد و به جای خونبازی مثلاً توپبازی را میساخت یا اصلاً چرا راه دور برویم؛ خود جهانگیرخان کوثری که تهیهکننده سینماست باید خیلی پیشتر از این، فیلمی درباره فوتبال میساخت اما...
خارج از شوخی و دور از این تصورهای عمومی، سرانجام باران کوثری در یک اثر سینمایی نقش یک بانوی فوتبالیست را بازی کرد و حضور تحسینشده او در عرق سرد و تم فوتبالی این فیلم سینمایی بهانهای شد برای گفتگو با باران... باران این روزها هم سرگرم بازی در سرکوب رضا گوران است و هم برای بهتر دیده شدن عرق سرد دوندگی میکند. همین دوندگیها شروع خوبی بود برای یک گپ فوتبالی- سینمایی...
هرچند دوست داشتیم این گفتگو با عکسهای جدید باران همراه میشد، اما گریم خاص کوثری و موهای نارنجیشدهاش برای بازی در فیلم سرکوب و البته اصرار باران به استفاده از تصاویر فیلم عرق سرد، شکل ظاهری مصاحبه را تغییر داد.
این گفتگو را حتماً بخوانید...
* فکر نمیکنید خیلی خودتان را خرج عرق سرد کردهاید؟ این دوندگیها برای بهتر دیدن شدن فیلم، کمی غیرمتعارف نیست؟
من اصلاً اسمش را خرج کردن نمیگذارم. هر کاری بتوانم برای بهتر دیده شدن فیلم انجام میدهم. اصولاً یا بازی در فیلمی را نمیپذیرم و یا اگر قبول کنم تمامقد پای کارم میایستم.
* البته قبول کنید خیلی بیشتر از تمامقد پای عرق سرد ایستادهاید.
این نظر شماست... به هر حال عرق سرد یکی از مهمترین کارهای اخیرم است و دوستش دارم.
* چقدر از این دوندگیها به خاطر نگاه فمینیستی فیلم و فعالیتهای اجتماعی خودتان برای بهبود اوضاع زنان در جامعه است؟
من اسم نگاه فیلم یا پیام فیلم را اصلاً فمینیستی نمیگذارم. فیلم درباره یک حق انسانی حرف میزند. اینکه یک زن بتواند بدون مجوز همسرش به سفر برود، ربطی به فمینیستی ندارد و نباید عجیب باشد.
* ولی هست.
خب، نباید باشد. الان اگر میگفتند مردان هم بدون اجازه همسرشان حق خروج از کشور را ندارند، باز همین حرف را میزدم... فیلم درباره حقی از حقوق طبیعی یک انسان حرف میزند که زن بودنش در اولویت دوم قرار دارد، حقی که جامعه به عمد یا غیرعمد آن را نادیده گرفته است.
* خب، پس شما جزو آن طیف سینماگرانی هستید که معتقدند سینما فقط جنبه سرگرمی ندارد و میتواند پیامرسان باشد؟
با این واژه پیامرسان مشکل دارم. بگذارید این شکلی بگویم مسئولیت سینمای اجتماعی همین است که برخی دغدغههای جامعه را مطرح کند. البته باز هم باید بین شعارزدگی و طرح دغدغهها مرز قائل شد. حتی اگر قرار است دغدغه اجتماعی در فیلم مطرح شود، باز باید فیلم به گونهای باشد که مخاطب را جذب کند. من نه دوست دارم فقط بازیگر سینمایی که تنها صنعت سرگرمیسازی است، باشم و نه به قول شما پیامرسان و تریبون طرح شعار... دوست دارم بخشی از طرح دغدغههای جامعه در قالب یک اثر هنری باشم.
* ولی بسیاری از منتقدان معتقدند سینماگر مصلح اجتماعی نیست و اصلاً وظیفهاش چیز دیگری است...
بله، اگر منظورتان از مصلح اجتماعی کسی است که برای اصلاح امور راه حل میدهد، خب نه من چنین علاقهای دارم و نه سینما چنین وظیفهای دارد. وظیفه سینما روشن است و من هم همین که بتوانم به برخی دغدغههای جامعهام بپردازم، بد نیست.
* با همین پرداختن راضی میشوید؟
من اصولاً راضی نمیشوم. (خنده)
* بگذارید سؤالم را عوض کنم؛ با توجه به چنین نگاهی که به سینما دارید، از فیلمهایی که بازی کردید و انتخابهایی که داشتید راضی هستید؟ در انجام کاری که علاقهمندش هستید، موفق بودید؟
موفق را که من نباید بگویم، ولی سعی خودم را کردم.
* اگر اجازه بدهید، بحث را عوض کنیم... به هر حال روزنامه ما ورزشی است و برای مخاطب جذابتر است، درباره فضای فوتبالی عرق سرد و اصلاً درباره فوتبال حرف بزنیم.
موافقم، ولی فقط برای عبور از بحث سینمای اجتماعی و سینماگر اجتماعی این نکته را بگویم که اگر در قالب سینما، تئاتر، موسیقی، روزنامه، فوتبال و هر پدیده و ابزار دیگری، اگر بتوانیم برای بهبود اوضاع جامعه کاری انجام دهیم نباید سریع برچسب بزنیم که طرف فکر میکند مصلح اجتماعی است یا وکیل مدافع فلان طیف شده...
* حق با شماست، سینماگر، ورزشکار، هنرمند، خواننده و همه و همه در همین جامعه زندگی میکنند و اشکالی ندارد اگر در همان محدوده تخصصشان به دغدغه جامعه هم بپردازند. این بحث خیلی وسیع است و نیاز به کالبدشکافی دارد... اجازه بدهید بماند برای یک مجال بهتر و بیشتر و برویم سراغ فوتبال.
اصطلاحاً فرمان گفتگو دست شماست. (خنده)
* و البته شما هم دختر استاد کوثری هستید و بلدید بدون فرمان هم مسیر گفتگو را عوض کنید (خنده) بگذریم... شما در محیطی بزرگ شدید که قطعاً به خاطر حضور پدر، محیط فوتبالی بود، دوست داریم بدانیم عاشق فوتبال بودید یا فوتبالزده؟
حالا چرا دوقطبی درست کردید؟ مثلاً نمیشود حد وسط بود؟ یا سفید یا سیاه... خاکستری هم داریم!
* خاکستری هم داریم، ولی تجربه نشان داده بچههای فوتبالیستها یا فوتبالزده میشوند یا شیفته فوتبال و حد وسط ندارد. یعنی یا مثل پدر میآیند سراغ فوتبال و یا از فوتبال فاصله میگیرند...
من فوتبالزده که نبودم، اگر نگویم حد وسط بودم، میتوانم ادعا کنم فوتبال را دوست داشتم. با بابا مینشستیم و فوتبال تماشا میکردیم و اصلاً دور نبودم. همین حالا هم بعضی شبها با پدرم فوتبال نگاه میکنیم. بابا تفسیر میکند و من هم نظرم را میگویم.
* بچه که بودید، فوتبال هم بازی میکردید؟
اگر منظورتان توپبازی است که بله، خیلی، ولی به شکل رسمی نه...
* چرا نه؟ یعنی اصلاً وسوسه نشدید به شکل حرفهای سراغ فوتبال بروید؟
وسوسه شدم، ولی بابا میگفت اگر بروی سراغ فوتبال این ورزش تمام زندگی تو میشود و دیگر حتی وقت برای زندگی کردن هم نداری چه برسد به کار هنر.
* آها، یعنی شما وسوسه شده بودی همزمان فوتبال بازی کنی و بازیگر سینما باشی؟
بله، بیشتر راغب به هنر بودم و بابا اعتقاد داشت نمیشود هر دو کار را با هم انجام داد. بازیگری هم مثل فوتبال، یک حرفه تماموقت است و تمام زندگیات را درگیر میکند.
* ولی شما که اهل تجربه هستی، حتماً در فوتبال موفق میشدی... به هر حال یک مربی و راهنمای عالی مثل جهانگیر کوثری بالای سرت بود و خودت هم که علاقهمند به تجربههای غیرمنتظره.
گفتم که، من باید انتخاب میکردم و پدرم راهنمایی کرد فوتبال تمام زندگیات را درگیر میکند و البته سر فیلم عرق سرد متوجه شدم حق با پدرم بود، فوتبال خیلی سخت است.
* یاد یک موضوعی افتادم؛ بعد از نمایش فیلم در جشنواره، انگار گفته بودی فوتبال خیلی سخت است و سوءتفاهم شده بود گفتهای فوتبال از بازیگری سختتر است.
دقیقاً اسمش سوءتفاهم یا سوءبرداشت بود. من اصلاً چنین حرفی نزدم و نمیشود چنین مقایسهای انجام داد. من فقط گفتم فوتبال هم مثل سینما سخت است. اینکه کدام سختتر است واقعاً قابل قیاس نیست. هر کدام سختیهای خودش را دارد و هر کدام به تنهایی تمام زندگیات را درگیر میکند. سر فیلم عرق سرد متوجه شدم اینکه پدرم میگفت: فوتبال خیلی سخت است یعنی چه... تازه آتوسا حجازی عزیز به من لطف کرده و اجازه داده بود در جام رمضان برای تیم یاران حجازی بازی کنم و تجربه بازی رسمی در فوتبال داشته باشم.
*تجربه خوبی بود؟
راستش کمی اذیت شدم، چون فوتبالم در سطح بازیکنان تیم آتوسا و بازیکنان تیمهای مقابل نبود، ولی به این تجربه نیاز داشتم و همان بازیها خیلی به من از لحاظ فوتبالی کمک کرد.
*اصلاً چه شد وارد پروژه عرق سرد شدید؟
من تجربه همکاری با سهیل بیرقی را داشتم و وقتی فهمیدم سهیل میخواهد چنین فیلمی بسازد، آرزو کردم من هم یکی از انتخابهایش باشم تا این که یک روز با من تماس گرفت. بیتعارف خیلی خوشحال شدم و از همان موقع تمرین و رژیم غذایی را با هم شروع کردم. این یکی از شانسهای بازیگریام بود که چنین نقشی را بازی کنم.
*چقدر وزن کم کردید؟
۲۲ کیلو.
*واقعاً؟ ظرف چه مدت؟
ظرف ۲ ماه... البته جا دارد از پریا احمدی و طنین نراقی تشکر کنم که در این پروسه تمرین و کاهش وزن، کمکم کردند.
*۲۲ کیلو ظرف ۲ ماه خیلی زیاد است، راستش سینما هم خیلی سخت است (خنده) من فکر میکردم فوتبال از سینما سختتر است، اما الان نظرم عوض شد...
هر کدام سختیهای خودش را دارد، ولی من واقعاً با علاقه این کار را انجام دادم. این نقش و این فیلم را دوست داشتم.
*حالا اگر سناریوی کار ضعیف بود، چه کار میکردید؟ باز هم نقش را قبول میکردید؟
نه، با این که نقش را خیلی دوست داشتم، ولی قبول نمیکردم، چون در فیلم ضعیف و سناریوی ضعیف، هر قدر هم برای نقش زحمت بکشی، دیده نمیشود. در مورد عرق سرد، از شانس خوب من، اصلاً چنین چیزی نبود و سناریو واقعاً خوب بود.
*شما در عرق سرد، نقش فوتبالیستی را بازی میکنی به نام افروز که یک جاهایی غرور بیش از حد دارد، نمیتواند آن شکلی که دلش میخواهد زندگی کند و سکوت نمیکند... انصافاً هم نقش را به شدت باورپذیر از کار درآوردهاید و حالا بماند که جاهایی هم لجدربیار هستید و البته این هم به خاطر بازی خوب شماست. دوست دارم بدانم این افروز، در زندگی واقعی شما مابهازای بیرونی دارد؟ اطراف خودتان کسی را میشناسید که چنین خصوصیاتی داشته باشد؟
بله، هستند کسانی که نمیتوانند آن شکلی که دوست دارند، زندگی کنند و برای گرفتن حقوق خودشان، مبارزه میکنند و اتفاقاً مغرور هم هستند.
*خودتان هم این شکلی هستید؟
تا حدودی هستم، من هم یک جاهایی برای گرفتن حقم مبارزه کردم و البته این کار را اصلاً ویژگی منفی نمیدانم. یک جاهایی خود مبارزه برایت مهم میشود، حتی مهمتر از این که به حقت برسی یا نه!
*خیلی دوست دارم بدانم انتهای قصه این آدمهای واقعی که شبیه افروز هستند، چه شده و آیا آنها در زندگی واقعی به نتیجه خوبی رسیدهاند؟ خود شما چطور در این مبارزهها برنده شدی؟
خیلیهایشان توانستهاند و بعضیها هم نه... خودم هم یک جاهایی موفق بودم و یک جاهایی نه، البته همانطور که گفتم از یک جایی به بعد، مسئله خود مبارزه است و بردن یا باختن مهم نیست. این که برای حقت تلاش کنی، عقب نکشی، حرفت را بزنی و بدهکار خودت نباشی.
*در مورد خود افروز چی؟ چقدر با او همذاتپنداری کردی؟
خیلی... به نظرم تمام بانوان ایرانی به خصوص آنها که ورزش حرفهای میکنند، میتوانند با افروز همذاتپنداری کنند. من هم طبیعی بود برای بازی در این نقش، خودم را تمام و کمال جای افروز بگذارم. البته من به عنوان باران کوثری قطعاً تمام رفتارهای افروز را تأیید نمیکنم و در زندگی واقعی وکیل مدافع افروز و یا افروزها نیستم، ولی وقتی پای دفاع از حقوق انسانی وسط باشد، موضوع فرق میکند. برای من اصلاً پذیرفتنی نیست که کسی را از حقوق انسانیاش محروم کنند، در هیچ شکلی نمیتوانم بپذیرم یک انسان چه زن و چه مرد از حق طبیعیاش محروم شود.
*شاید یکی از دلایل باورپذیر بودن نقش هم همین باشد... امروز که فیلم را نگاه میکنی، از نتیجه کار خودت راضی هستی؟
رضایت یک بحث نسبی است. میتوانم بگویم تمام زورم را زدم. عرق سرد یکی از کارهای خوبم است.
*یعنی جایی از فیلم نبود که الان بگویی کاش شکل دیگری بازی میکردم؟
این که عادتم است، بعد از پایان هر فیلمی، اولین منتقد کارم خودم هستم و همیشه وقتی فیلم را میبینم، چند تا کاش دارم. مثلاً کاش این کار را هم کرده بودم و...
*به هر حال بچه یک تهیهکننده سینما و یک کارگردان سینما باید هم منتقد سرخود باشد...
دقیقاً همینطور است، یعنی چنان سختگیرانه بازی خودم را نقد میکنم که دلم برای خودم میسوزد. (خنده)
*حتماً میدانید که مخاطبان خیلی از فیلم راضی بودند، چه در جشنواره و چه همین روزها که اکران فیلم، تازه شروع شده...
مردم به ما لطف دارند. خوشحالم که مردم راضی بودند. عرق سرد فقط یک فیلم ورزشی نیست و فراتر از آن به موضوعاتی میپردازد که در جامعه وجود دارد و خیلی خوب است که مردم توانستهاند با این فیلم ارتباط برقرار کنند. ما تبلیغات تلویزیونی نداریم و شرایط اکرانمان هم خوب نیست، چون حوزه هنری فیلم را تحریم کرده و در همین تهران ۹۷ سینما را برای نمایش نداریم و همین که تعداد بینندههای فیلم روز به روز بیشتر میشود، نشان میدهد آنهایی که فیلم را دیدهاند، دارند برای ما تبلیغ میکنند.
*خودتان نمیخواهید از طریق خبرورزشی برای فیلم تبلیغ کنید و مثلاً اهالی ورزش یا ورزشیخوانها را دعوت کنید فیلم را ببینند؟
چرا اتفاقاً، دوست دارم خوانندههای خبرورزشی هم عرق سرد را ببینند، اما زیاد موافق این تفکیکها نیستم و دوست دارم همه خانوادگی به سینما بیایند و همه از فیلم لذت ببرند. البته طبیعی است خانمهای ورزشی بیشتر با افروز همذاتپنداری کنند و فیلم را بیشتر دوست داشته باشند، اما فیلمی که فقط خانمها از آن خوششان بیاید، فیلم موفقی نیست و مزیت عرق سرد این است که همه مخاطبان دوستش خواهند داشت. اگر به حساب تعریف نگذارید، میتوانم بگویم مطمئنم همه از عرق سرد خوششان میآید، چون علاوه بر قصه خوب، تم ورزشی، چارچوب حرفهای فیلم و مسائل فنی و کارگردانی، بازیها هم کاملاً متفاوت است. امیر جدیدی، سحر دولتشاهی، لیلی رشیدی و همه یکی از متفاوتترین نقشهای خودشان را بازی کردند و بازیها واقعاً درخشان است.
*خب، حالا برویم سر اصل موضوع؟
تازه برویم سر اصل موضوع... این همه حرف زدیم، اصل نبود؟ (خنده)
*چرا، ولی اصل موضوع این است که دختر جهانگیر کوثری بالاخره در یک فیلم فوتبالی بازی کرد... در تمام این سالها به نظر میرسید پدرتان عامدانه شما را از فوتبال دور نگه داشته است...
اصلاً چنین چیزی نیست. قبول دارم که همیشه از حاشیههای فوتبال دور بودم و در این دور ماندن از حواشی، راهنماییهای پدرم هم نقش داشت، ولی این شکلی نبود که بابا به عمد یا به زور، من را دور از فوتبال نگه دارد.
*ولی در این سالها بسیاری از همکاران شما وارد بحثهای جانبداری از تیمهای ورزشی و... شدند و...
از این نظر طبیعی است که تجربههای پدرم در فوتبال و آگاهی او از محیط فوتبال خیلی به من کمک کرد، ولی این که فیلم فوتبالی بازی کنم یا نکنم، ارتباطی به فوتبالی بودن بابا نداشت. تا الان پیش نیامده بود... بابا در همین عرق سرد هم به من و به فیلم کمک زیادی کرد.
*و این فیلم نگاهتان به فوتبال را تغییر داد؟
نگاهم را که نه، فوتبال را دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم، ولی به واسطه این فیلم، دوستان خوبی پیدا کردم، با بچههای تیم ملی آشنا شدم، با خانم شهرزاد مظفر که جا دارد از همکاری و همراهی ایشان تشکر کنم... از این به بعد سعی میکنم برای تماشای بازیهای تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان به ورزشگاه و سالن بروم و این رابطههای جدید را حفظ کنم.
*ولی به نظر میرسد این فیلم نگاه شما را به فوتبال مهربانتر کرد؟
نه، من از اول با فوتبال مهربان بودم و فقط از حواشی فوتبال دوری میکردم.
*ممنون از این که با حوصله به پرسشها پاسخ دادید. اگر موضوعی مانده که به آن نپرداختیم، بفرمایید... البته دوست داشتیم درباره علایق فوتبالی شما هم حرف بزنیم، اما چون گفتید همیشه از حاشیههای فوتبال دور بودید، منصرف شدیم... به هر حال شرایط سختی است. حاشیه درست شود، باید جوابگوی آقاجهان باشیم (خنده).
خوب کاری کردید، دوست ندارم وارد این حواشی شوم. فوتبال تخصص من نیست که دربارهاش حرف بزنم و نظرهای شخصی هم معمولاً سوءتفاهم پیش میآورد. من هم ممنونم که عرق سرد را دیدید و از فیلم حمایت کردید. برای خودم که بازی در این فیلم لذتبخش بود. جدا از جنبه هنریاش، گل زدن، شادی گل، پاس دادن و تجربه کردن یک مسابقه فوتبال برایم جالب بود. همیشه وسوسه تلفیق هنر و فوتبال وجود داشته و خوشحالم که این تلفیق را در عرق سرد تجربه کردم. البته باز هم تأکید میکنم عرق سرد فقط یک فیلم فوتبالی و ورزشی نیست و بیشتر یک فیلم اجتماعی است که تم ورزشی دارد.
*یک سؤال و البته آخرین سؤال؛ اگر در سناریو، افروز به جای فوتبالیست، والیبالیست یا بسکتبالیست بود، چه کار میکردی؟
حتماً تمام زورم را میزدم که سهیل بیرقی را راضی کنم ورزش را عوض کند و بستر قصه، فوتبال باشد.
*همین درست است، از دختر جهانگیر کوثری توقعی غیر از این نیست...
لطف دارید، حالا قبول کردید که از اول با فوتبال مهربان بودم. (خنده)
***
عرق سرد، نیلوفر اردلان، مهدی توتونچی و قاتل بروس لی
پرهیز خودخواسته خبرورزشی از دامن زدن به حاشیه و شایعه
عرق سرد از همان نمایش اولش در جشنواره فیلم فجر خبرساز بود، نه فقط به این دلیل که باران کوثری دختر جهانگیر کوثری، بازیکن اسبق استقلال و مفسر، مجری و گزارشگر سرشناس فوتبال نقش فوتبالیست را بازی میکرد...
بیشتر به این دلیل که بعضیها میان داستان فیلم و قصه زندگی نیلوفر اردلان و مهدی توتونچی شباهتهایی پیدا کرده بودند، شباهتهایی که هم سازنده اثر و هم باران کوثری به عنوان بازیگر نقش افروز قبولش ندارند. این که در این گفتگو عامدانه به این شباهتها اشارهای نشده و از باران کوثری درباره این موضوع سؤالی نپرسیدیم، نه به خواست باران بوده و نه به حرمت رفاقت با توتونچی که گاهی اوقات در ستون کافه خبرورزشی مینویسد...
عرق سرد اصلاً قصه زندگی نافرجام نیلوفر اردلان و مهدی توتونچی نیست و وقتی به این حرف اطمینان داریم، دلیلی نداشت به چنین نگاهی دامن بزنیم. اگرچه نیلوفر اردلان هم یک مقطع، وقتی همسر توتونچی بود، به خاطر مخالفت همسرش با خروج از کشور، فرصت همراهی تیم ملی فوتسال بانوان را از دست داد، اما عرق سرد قصه زندگی آنها نیست. عرق سرد میتواند قصه زندگی تمامی بانوان ورزشکار باشد... از فیلم لذت ببریم، پیامش را درک کنیم و دنبال قاتل بروسلی نباشیم.
مهدی هژبری
- 21
- 1