پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۰۸ - ۳۰ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۷۹۳۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

حمید گودرزی: گفتند دلدادگان روی کاکل گودرزی گل کرد!

حمیدرضا گودرزی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

حمیدرضا گودرزی برای دهه شصتی‌ها، در تلویزیون یا سینما او یک ستاره بود. هم بازی می‌کرد، هم صدای خوبی برای خوانندگی داشت و قطعاتی با صدایش برای شبکه پنج که آن روزها شبکه استانی تهران بود ساخت و خواند و هم سوپراستار آن روزهای عرصه مدلینگ بود و برای یکی از برندهای معتبر پوشاک تصویرش روی بیلبوردهای سطح شهر رفته بود. چهره و تیپ ظاهریش آنقدر جذاب بود که کارگردان‌ها گزینه دیگری برای ایفای نقش جوان عاشق‌پیشه خوش‌تیپ جز حمید گودرزی نداشته باشند.

 

این اما تنها برای چند سال بود. حمید گودرزی به همان سرعتی که ستاره شده بود، ستاره‌اش افول کرد و چند سالی دور از عرصه شهرت بود تا اینکه در یکی دو سال اخیر انگار دوباره بخت به او رو کرده است. حالا حمید گودرزی باز با همان قدرت قبل برگشته است. هم خوانندگی می‌کند، هم سریال و فیلم سینمایی بازی می‌کند و هم عرصه جدید اجرا را تجربه می‌کند. این روزها حمید گودرزی را همانقدر که با نادر «دلدادگان» می‌شناسند، با اجرای «پنج ستاره» و کل کل با رضا گلزار هم می‌شناسند. گفت‌وگوی ما با حمید گودرزی در کافه خبر را در ادامه می‌خوانید.

 

شما بعد از سال ها بازیگری که در فواصل مختلف داشتید، به تلویزیون برگشتید و اجرا را تجربه می کنید. درباره تجربه اجرا بگویید.

تجربه اجرا برایم تجربه جدیدی بود و خوب است. بد نبود.

 

با اجرا راحت بودید؟

یکی دو جلسه اول حالت بیگانه دارد اما بعد نه.

 

اینجا مستقیم با مخاطب ارتباط داری. خصوصا که مسابقه است و باید خودت هم یک مقدار اطلاعات عمومی داشته باشی. برای این چالش آماده بودی و آیا نمونه خارجی این مدل مسابقه ها را دیده بودی؟

ندیده بودم. فیلمی که از روی آن ساخته شده یعنی «میلیونر زاغه‎نشین» را دیدم ولی مسابقه را ندیدم.

 

ما مسابقه هفته را با منوچهر نوذری داشتیم که خودش برای خودش یک ژانر بوده. او هم بازیگر بود، هم دوبلور، هم شومن و... یک مقدار در آن موقعیت قرار گرفتن باید سخت باشد.

اینجا موقعیت فرق می کند. در مسابقه هفته پانزده، شانزده شرکت کننده همزمان وجود داشت. این مسابقه شکل آن مسابقه نیست.

 

ولی در مراحل نهایی شبیه می شوند.

بله ولی به هر حال هر مسابقه‌ای در مراحل نهایی همین است. من فکر می کنم الان یک مقدار متفاوت تر شده با توجه به اینکه جذابیت مسابقه ها به آن جایزه مالی است که می دهند. اینکه شما جواب سوال ها را بدهی و چیزی نگیری قطعا شرکت کننده ای نمی آید. در طول روز هفت، هشت ساعت وقتت گرفته می شود، استرس و اضطراب و ضایع شدن هم دارد، اگر جایزه نداشته باشد هیچ جذابیتی ندارد و کسی شرکت نمی کند. در آن مسابقه تا جایی که یادم است خیلی جایزه که پول به معنای آنچنانی باشد نداشت ولی اینجا اسم اصلی مسابقه «میلیونر شو» است و دقیقا ارتباط مستقیم با پول دارد. خیلی جاها اصلا بحث دانش در میان نیست و فقط شرکت کردن و جذابیت و پول و شرط بندی های آنچنانی است ولی در ایران با میزان دانش افراد در ارتباط است و اصلا هدف تلویزیون کتاب خواندن مردم است. احساس می کنند این سیاست درست است، مدیر هم هستند، تصمیم گیری هم با آنها است و همزمان هم دیدید که دو مسابقه شبیه به هم روی آنتن بردند.

 

واقعا به نظر خودتان این مسابقات مردم را کتابخوان می کند؟ معمولا می گویند یک جزوه سوال به شرکت کننده داده می شود و همان ها را می خواند.

نه واقعا اینطور نیست. من خودم خبر ندارم از سوالات چه برسد به شرکت کننده. ولی اینکه مردم را کتابخوان می کند واقعا نمی دانم چه جوابی بدهم ولی اینکه توجه را جلب کند به اینکه مثلا فلان شرکت کننده اطلاعاتش چه خوب بود، من که در خانه نشستم اطلاعاتم ضعیف است، شاید باعث شود بیشتر به فکر بروند. و ضمنا همین که این مسابقه را ببینند و این سوال جواب ها را هم بشنوند خودش یک جور اطلاعات رساندن به مغز است.

 

الان در صداوسیما این طور است که مثلا یک مسابقه گرفته، فوری مسابقه بعدی را راه انداختند. اصلا بعید نیست که دو شبکه دیگر هم این را راه بیندازند.

در تلویزیون ما این موضوع اولین بار نیست. اول خندوانه بود، موفق شد، بعد دورهمی آمدT موفق شد، شبی با عبدی را راه انداختند و بعد .... خدا را شکر ما جز اولین ها هستیم. به هر حال این مساله وجود دارد در سینما هم همین بوده وقتی می دیدند یک قصه بفروش شد، فوری سراغ کپی های آن می روند.

 

این حساسیت بین شما و برنامه «برنده شو» هست...

جالب است بدانید این حساسیت بین مدیران شبکه ها هم وجود دارد. ما یک هفته به خاطر تاسوعا و عاشورا برنامه نداشتیم، هزارتا حاشیه درست شد و گفتند «پنج ستاره» را بستند. با توجه به گفته تهیهکننده برنامه، بیننده برنامه ۷درصد بوده و بعد آمدن من ۱۷درصد شده. ۱۷درصد یعنی میزان مخاطب قابل توجهی برای تلویزیون. خدا را شکر جذاب است و برای مردم مهم شده و امیدواریم فصل بعد با یک دکور بهتر پیش برویم.

 

در تلویزیون تبلیغات منفی باب شده و خیلی از تهیه کننده ها سعی می کنند حاشیه درست کنند تا برنامه‌شان دیده شود. برای فصل دوم «پنج ستاره» هم چنین اتفاقی رخ داد و این رقابت با «برنده شو» باعث شد تا بیشتر دیده شود.

من این تبلیغ را منفی نمی بینم.

 

ولی احتمالا ماجرای شرکت کننده‌ای که هیچ سوالی را جواب نداد و ویدئویی برایش ساخته بودند و او را از دوستان کارگردان معرفی کردند تبلیغ منفی بود.

اصلا دوست کارگردان که باخت! بعضی حاشیه ها خیلی بیخود است ولی اینکه این دو برنامه آمد که همزمان با هم حاشیه درست کند را من قبول ندارم چون آنها از خیلی قبل داشتند دکور می زدند. به نظرم همزمانی این دو برنامه یا دست سازمان بوده یا تصادفی اتفاق افتاده ولی به هر حال این همزمانی به هر دو برنامه کمک کرده. دو تا ظرف شبیه به من، ما با امکانات کمتر، آنها با امکانات بیشتر.

 

این کمتر و بیشتر بودن امکانات چقدر تاثیر دارد؟

شما می خواهی بروی جایی مثلا چلوکباب بخوری، یک وقت می روی نایب، وقت دیگر می روی یک جای معمولی. هر دو چلوکباب است ولی فضا فرق می کند. دکور، خود تماشاچی ها، مجری، به هر حال به جذابیت مسابقه کمک می کند. هر چه دکور شما با ابهت تر و جذاب تر و قوی تر باشد بهتر است تا یک دکور فکسنی. مثلا قدیم صندلی فکسنی می گذاشتند و اجرا می کردند الان از زیر زمین بالا می آیی و ... من قبلا هم گفتم، این مسابقه ها فقط صرف سوال جواب دادن نیست چون کنکور که نیست، باید جذاب باشد. اگر ما یک وقتی شوخی می کنیم، به یکی می گوییم آواز بخوان یا خودمان آواز می خوانیم و ... فقط برای این است که برنامه جذاب شود، وگرنه ۵۰میلیون امروز پولی نیست که بخواهد چهارچشمی مردم را پای تلویزیون بنشاند که یک نفر ۵۰میلیون می برد یا نه.

 

این انتقادی که شما در اینستاگرامت کردی، یک موجی راه انداخت و کار را به پاسخ گلزار کشاند و به نظر می رسد در حقیقت این دو برنامه، ورای خود برنامه، استودیو و شبکه به یک دعوا بین شما و گلزار تبدیل شد و در حقیقت دعوای ستاره ها شد. خودت دوست داشتی این اتفاق بیفتی؟

واقعیت این بود که این کپشن و عکس را تهیه کننده مسابقه به من داد تا در اینستاگرام بگذارم چون از قبل هم قرار بود هر هفته برای برنامه اطلاع رسانی داشته باشیم و ... من اصلا نخوانده بودم. به محض اینکه گذاشتم بعد دو، سه ساعت دیدم محتوایش چیست و داستان ساز شده. گلزار هم قبلا گفته بود من دارم کپی می کنم، هزار نفر ساخته اند و ما هم یکی از آنها. با اینکه این پست و این اتفاق تبلیغی برای این دو برنامه بود، ولی تبلیغ از نوع منفی را من دوست ندارم.

 

بین شما و گلزار بعدا دیالوگی به وجود نیامد؟

چرا. دلخور بود و من برایش توضیح دادم که من اصلا اطلاع نداشتم و این دلخوری رفع شدم.

 

فکر کنم ساعات سختی را گذراندی. گلزار طرفداران فضای مجازی خوبی دارد که تا پای جان هم می روند.

همینطور هم شد.

 

چقدر کامنت منفی داشتی؟

کاملا مورد عنایت قرار گرفتم.

 

پیجت را نبستی؟

نه!

 

کامنت هم پاک نکردی؟

نه. الان در ایران بهترین برنامه را هم درست کنی بالاخره یک چیزی می گویند باید عادت کنی جدی نگیری. ما هم داریم همین کار را می کنیم.

 

الان خودت با این اجرا حال می کنی؟

وقتی شرکت کننده ها خوب هستند آره. واقعا آدرنالین خود مجری بالا می رود ولی وقتی یک نفر می آید از همان سوال اول به مِن و مِن می افتد انرژی کار گرفته می شود.

 

خودتان برای جذابتر شدن مسابقه چه می کنید؟

همین کارهایی که می کنیم. اگر صاف بایستیم و سوال جواب بپرسیم که جذاب نمی شود.

 

کلا خوش تیپی مجری هم در این زمینه موثر است؟

برخورد خیلی مهم تر است. اینکه فقط سوال جواب باشد یا نه بینش یک مزه پراکنی، چاشنی ای چیزی باشد.

 

شده دلت بخواهد حال شرکت کننده ای را بگیری یا برعکس؟

تقریبا احساسمان به همه خنثی است.

 

بعضی شرکت کننده ها مثلا خیلی به خودشان مطمئن هستند شاید دلتان بخواهد کاری کنید که نشان بدهید این طورها هم نیست.

ممکن است پیش بیاید ولی بیشتر آن قسمتی که به سی تومن، چهل تومن می رسند دوست داریم ببرند.

 

تهیه کننده اعتراض نمی کند؟

بالاخره تهیه کننده دوست ندارد این اتفاق بیفتد چون ما اسپانسر هم نداریم فعلا. وقتی به بالا می رسند ولی مسابقه جذاب می شود و بعضی هم واقعا خیلی خوب جواب می دهند.

 

هیجان انگیزترین آدمی که در برنامه ات آمده و جایزه را هم برده چه کسی بوده؟

تا الان کسی که با تکیه براطلاعاتش برنده شده باشد، دکتر صابری بود.

 

دکتر صابری با پیامک آمده بود؟

نه به مناسبت روز پزشک از او دعوت کردیم. ۵۰میلیون را هم برد و اهدا کرد.

 

شرکت کننده عادی که یادت بماند؟

نه خیلی. ولی معمولا تهیه کننده و کارگردان می خواهند کسی نبرد، آنها هم که می برند با زور می برند و بالا می آیند.

 

جواب سوالات را خودتان می دانید؟

چیزی حدود ۳۵درصد می دانم.

 

اگر خودتان شرکت کننده بودید تا چه مرحله ای بالا می رفتید؟

واقعا هر هفته سوال ها فرق می کند و یک باره یک سوال هست که در همان ۵۰۰ هزارتومن حذف می شوی. میزان اطلاعات فقط می تواند کمک کند با اعتمادبنفس بیشتری وارد مسابقه شوی. ولی اینکه چه سوالی به تو می خورد و کجا حذف می شوی واقعا معلوم نیست.

 

این چهره های معروف چطور به برنامه شما می آیند؟ مثلا «برنده باش» منوچهر هادی و یکتا ناصر آمدند و صدمیلیون تومان هم بردند، در برنامه شما هم متین ستوده آمد.

اینکه دعوت کنیم گاه گداری برای تنوع بد نیست ولی اینکه کمکشان کنیم ببرند، از این خبرها نیست. مثلا خانم ستوده تا سی تومان هم بالا آمد و آخر باخت. به هر حال هنرپیشه ها به برنامه های تلویزیونی می آیند انتظاراتی دارند به لحاظ هدیه ولی ایشان آمدند و کمکی هم نشد برای برنده شدنش. اینطوری نیست فکر کنید ما آدم هایی بیاوریم و بخواهیم به آنها همینطوری پول بدهیم. اینکه یک کاری کنیم ببرند لوث می شود. یک بارش اشکالی ندارد ولی بعدش دیگر مسابقه نیست و یک تعارف است. مسابقه باید جدی باشد و استرس و اضطراب آن به بیننده منتقل شود.

 

حمیدرضا گودرزی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سلبریتی ها معمولا برای آمدن به تلویزیون پول می گیرند. شما آن را هم ندارید؟

نه. خود دوستان به من تلفن زدند که بیایند. من سراغ ندارم کسی را ما تماس نمی گیریم که بیاید.

 

خودت اگر به عنوان مهمان بخواهی به برنامه ای بروی شرطت چیست؟

بالاخره باید بعد ۲۵سال هدیه ای بگیریم.

 

اصلا با این روش موافقی؟

اینکه به مهمان هایی که به تلویزیون می آیند هدیه بدهی که بد نیست. بنده خدا هنرمندها با این شرایط این روزها عددی هم نیست هدیه ای که می گیرند.

 

درباره اجرا نکته دیگری که وجود دارد انتقاداتی است که به ورود بازیگران به حیطه اجرا هست. الان از دانیال عبادی تا محمدرضا گلزار همه بازیگر هستند که مجری شدند.

اینکه یک بازیگر مجری شود یا یک مجری بازیگر شود، اگر خوب انجام بدهد به نظر من اشکالی ندارد. اگر کسی مخالفت می کند این حسادت است.

 

احساس می کنند جایشان تنگ شده؟

مگر محمد سلوکی در فیلم آقای مهرجویی بازی کرد ما احساس کردیم جایمان تنگ شده؟ تازه به این بنده خدا قول نقش اول هم داده بودند. یا خیلی از دوستان دیگر ما، خود شهاب حسینی، صابر ابر، یا مهدی سلوکی و امیرحسین مدرس اینها همه مجری بودند بعد بازیگر شدند. سیدجواد یحیوی، بهمن هاشمی، مرحوم حسین عرفانیان و ... بخواهی مرزبندی کنی خیلی مشکلات به وجود بیاید. الان فقط یک سری انتقادات وجود دارد ولی اگر بخواهی مرزبندی کنی هزارتا می شود. اتفاقی که برای بازیگران تئاتر و سینما رخ داد. وقتی یک نفر روی صحنه تئاتر درست بازی می کند اشکالش چیست؟ مگر از تئاتر این همه هنرپیشه نیامده به سینما؟ مگر کسی ناراحت شد؟ اتفاقا باعث شد سینما درخشان تر شد.

 

الان که فوتبالیست هم بازیگر تئاتر شده.

خب در ژانر کمدی جواب داده. به نظر من تا وقتی جواب می دهد اشکالی ندارد. بهتر از این است که ما بازیگر کمدین بیاوریم که جواب نمی دهد.

 

تو یکی از کسانی بودی که درباره پشت پرده سینما جاهای مختلف مصاحبه کردی و انتقاد داشتی. معمولا هم می گویند شما جز کسانی هستی که وقتی کار نداری انتقاد می کنی و وقتی کار داری چیزی نمی گویی. هنوز هم به این موضوع انتقاد داری؟

دیگر صدایش در بانی فیلم و رسانه های دیگر هم درآمده. دولت و مسوولین گفتند که سینما فیلمفارسی شده و زمان هنرپیشه هایی شده که دو نفر به اندازه نصف سینما دستمزد می گیرند.

 

چیزی که باعث می شد تو حرف بزنی و انتقاد کنی چه بود؟

فشار و محدودیت هایی که برای خود من ایجاد شده بود.

 

به تو می گفتند حق بازی نداری یا اسمت را خط می زدند...

شاید... یا فیلم های خوب را به تو نمی گفتند. مگر چند فیلم در سال خوب است؟

 

یعنی صحنه را طوری می چرخاندند که به شما نمی رسید؟

نمی رسید و نمی رسد. این یک واقعیت است.

 

چه باید کرد؟ فکر می کنی باید وارد تیم آنها شوی؟

همه جا رابطه وجود دارد. روابط هم وقتی یک مقدار رنگ و بوی کاری آن هم رقابت در عرصه سینما بشود، در آن اولویت بندی می شود.

 

خیلی ها می گویند اگر فلانی خوب باشد نقش یکمان را می دهیم یا معمولا کارگردان می گوید من صاف سراغ بازیگر خوب می روم.

الان دیگر اینطور نیست. یک بازیگر انتخاب می کنند و او می گوید اگر فلانی باشد من هم می آیم. کارگردان آن وقت برای اینکه شما را داشته باشد مجبور می شود با او قرارداد ببندد. ساحت کارگردان از بین رفته. چیزی به نام انتخاب بازیگر که مخصوص کارگردان است از بین می رود. من با این بازی می کنم، با دیگری بازی نمی کنم؛ اصلا اینها نبود.

 

بودن در آن تیم چه چیزهایی دارد؟

من تا به حال در هیچ تیمی نبودم.

 

احتمالا یک جایی گفتند حمید چون این شرایط را نمی پذیرد پس نمی خواهد در تیم باشد. اصلا پیشنهادی داشتی؟

بحث این نیست. من اصلا از اول مسیرم یک طرف دیگر بود. باید برگردم در این یکی جاده بروم منتهی در چهل سالگی دیگر نمی توانم برگردم.

 

یعنی تو با ویژگی های ظاهری که داری می توانستی رل اول هم بگیری؟

خیلی وقت پیش و اگر وارد آن جاده می شدم بله. یکی از شرایط مهمی که وارد آن جاده بشوی این است که مجرد باشی و همه اینها دورانی بود که من متاهل بودم.

 

مجرد بودنت برایت چه می سازد؟

معتقدند مخاطبت بالاتر است. این یک ایدئولوژی قدیمی در سینمای ایران است. می بینید که بعضی از دوستان همسرانشان را پنهان می کنند و خبر نداریم که ازدواج کرده اند.

 

می توانستی فیلم های شانه تخم مرغی و طنز  هم بازی کنی.

نه. من از اول فیلم های عاشقانه و جدی بازی کردم و طبیعتا آنها که به من نمی خورد و از طرف دیگر یک باره فیلم های روشنفکری مد شد که سر و وضع شکل خاصی می خواست که باز به من نمی خورد و این شد که الان در خدمت شما هستیم. این سینمای وسطی که دختر و پسر بود از بین رفت متاسفانه و الان یا شانه تخم مرغی هستند یا روشنفکری.

 

الان دیگر باید نقش پدر بازی کنی.

نه بابا. هنوز نقش متاهل هم بازی نمی کنم چه برسد به پدر(می خندد) اصلا مسابقه بهترین کار است. تازه می خواهیم گزارشش بدهیم.

 

شما از همان ابتدا یک جور خودتان را جدا یا شاید بهتر بگویم بهتر از دیگر بازیگران می دانستید شاید همین مساله باعث شد از گروههای محفلی سینما دور بمانید.

شاید. از قدیم می گویند هزار چیز که در ذهنت می گذرد را نگو ولی یک چیزی که در ذهنت می گذرد را هزار بار فکر کن بعد بگو. این البته الان است و آن زمان متفاوت از این بودم. گرچه الان هم هر چیزی که در ذهنم بیاید می گویم. بالاخره حرف هایی که می زنی طبیعتا عواقبی دارد ولی من چون نمی خواهم دروغ بگویم مجبورم اینها را بگویم.

 

نکته ای که درباره تو وجود دارد این است که بین مدلینگ، خوانندگی، بازیگری، اجرا خودت هم نمی دانی دقیقا کدام را می خواهی. به نظرم سال هایی که بین اینها گذراندی که کدام را انتخاب کنی خیلی در کم کاریت نقش داشته.

انتخابی نبود، هر کدام پیش می آمد. هیچ برنامه ریزی از قبلی نبوده پیش می آمده.

 

چرا هیچ کدام را جدی نکردی؟

بازیگری از همه مهمتر و اولویت اول بود.

 

صدایت خوب بود چرا خوانندگی را ادامه ندادی؟

یک باره دیدم همه خواننده شده اند.

حمیدرضا گودرزی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

شما از همان اول می خواندی.

بیشتر از ۲۰ آهنگ برای تلویزیون شبکه ۵ خواندم ولی یک مقداری هم تنبل هستم اگر حقیقت را بخواهم بگویم.

 

الان پشیمان نیستی؟

از این پشیمانم که چرا بیشتر استفاده نکردم.

 

در مدلینگ هم یک باره به قانون ممنوعیت خوردی؟

این دیگر دست من نبود. بعد که آزاد شد مثلا آن برند صاحبش تبلیغ نمی خواست. الان هم که اوضاع آنقدر خراب شده که با تبلیغات و بدون تبلیغات کسی پول ندارد.

 

ولی الان دارید جبران می کنید؟

امیدوارم. واقعا اینطور است که الان هم من برنامه ای ندارم و خواست خداست پیش می آید.

 

درباره سریال «دلدادگان» می گویند از اول فصل دوم به نظر می رسد اضافه شدن شما بازی ها را تغییر داد. خودتان این سریال را چطور دیدید؟

شما درست می گویید اما این دلیل دارد. فصل اول اصلی ترین بازیگرها تازه کار هستند. این است که یک مقدار هم به لحاظ بصری هم تجربه بازی از توانایی کمتری برخوردارند. در فصل دوم هنرپیشه های کارکرده تری آمدند. ضمن اینکه نظر خود من این است، نظر تهیه کننده و مسوولین صداوسیما و مردم هم این است که فصل دو بیشتر مورد توجه قرار گرفته. این را هم من نمی گویم. من شهوت اینکه از خودم تعریف کنم ندارم. این موضوع تا جایی است که گفتند سریال «دلدادگان» روی کاکل حمید گودرزی چرخید. 

 

از این نقش راضی هستی؟

من این کار را خیلی دوست داشتم. کارگردان و تهیه کننده و بقیه بازیگرها همه با هم خیلی خوب بودیم.

 

کار جدید چه خبر؟

دو سه پیشنهاد سریال دارم ولی زمان هایش طولانی است. سریال باید به آدم کمک کند. مثلا من در «دلدادگان» نقش کوتاهی دارم ولی همه جا من را می بینند می گویند نادر. ولی الان هم اگر سریال خوبی باشد بازی می کنم.

 

سینما چطور؟

یک کار آقای حسین تبریزی را اخیرا تمام کردم. دو سه تا کار آماده اکران دارم.

 

قرار است گیشه را فتح کنید؟

نه همین که باشیم و حضور داشته باشیم کافی است. اگر هم مردم خوششان بیاید که عالی می شود.

 

می گویند برای هنرپیشه ها یک ترس ۴۰سالگی وجود دارد. مخصوصا در آنها که خوش تیپ هستند بدتر هم هست. این ترس را نداری؟

بیشتر تلاش می کنم دو سه جا توپ بزنم که جبران شود. به همین دلیل شما می بینید که اجرا، بازیگری، خوانندگی را انجام می دهم. برای این است که هم دلار بالا رفته و هم آن فوبیا به سراغم آمده. این است که هدفم و در واقع آینده ای که پیش رو است این است که زمین های بازی مختلفی داشته باشم.

 

به این فکر کردی که اگر یک روزی هیچ جا جلوی دوربین نباشی چه اتفاقی می افتد؟

دغدغه ام جلوی دوربین بودن نیست.

 

اینکه کلا نباشی و فراموش شوی...

پول باشد اشکال ندارد. فراموش شوی با جیب خیلی پر.

 

فکر نمی کنم الان خیلی فاصله داشته باشی.

همان دیگر. همین فاصله هم پر شود حل می شود.

 

 

  • 24
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش