یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۶:۱۸ - ۰۹ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۲۴۰۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

دلایل کاهش بینندگان صدا وسیما از نظر پروانه معصومی

پروانه معصومی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به اینکه بینندگان سریال‌های تلویزیونی کم‌شده، گفت: فکر می‌کنم قصه‌ها جذاب نیستند، قصه تازه کمتر در تلویزیون روایت می‌شود؛ چرا که مردم به دنبال قصه‌ها و موقعیت‌های تازه هستند.

به گزارش تسنیم، پروانه معصومی را پس از مدتها با مجموعه «مینو» در تلویزیون می‌بینیم. در قالب مادری که جنگ، زندگی خانوادگی او را دستخوش تغییر و تلخی می‌کند. او مثل همیشه بازی باورپذیر و بدون اغراقی دارد و حضورش در کنار "محمود پاک‌نیت" تصویرگر نسلی است که این روزها کمتر در تلویزیون می‌توان سراغشان را گرفت. معصومی معتقد است عنصری که باعث جذب مخاطب برای این سریال شده، قصه تازه و مضمون عاشقانه آن است.

 

مشروح گپ و گفت ما با این بازیگر پیشکسوت عرصه سینما و تلویزیون را در ادامه می‌خوانید:

 

مدتی است شما را کمتر در تلویزیون می‌بینیم، دلیل این دوری از بازیگری چه بوده است؟

نقش‌ها و قصه‌ها را دوست نداشتم. همیشه پیشنهادهایی بوده، اما نقش‌ها درگیرم نکرده، نقش‌هایی که در قصه تاثیری ندارد یا بسیار کمرنگ است، برایم جذاب نیستند. ترجیح می‌دهم چنین نقش‌هایی را نپذیرم.

 

در روزهای دوری از بازیگری، دلتان تنگ نمی‌شود؟

نه (می‌خندد) کتاب می‌خوانم، فیلم می‌بینم و فکر می‌کنم. این ها هم بخشی از زندگی بازیگر است.

 

چطور شد پذیرفتید در «مینو» بازی کنید؟

«مینو» یک مثلث عاشقانه جذاب است که در بستر جنگ روایت می‌شود. وقتی فیلمنامه را خواندم برایم مهم بود که این قصه درباره خرمشهر است. درباره مردمی که زندگی‌شان بر اثر جنگ، ویران شد. درباره آن‌هایی که آواره شدند. مردمی که می شناختم‌شان و در روزهای جنگ، درد و رنج‌شان را دیده بودم. اگرچه که جنگ تا به تهران نرسید برای ما دور بود، اما حس تلخ آن را درک کرده بودم. برایم مهم بود در کاری باشم که درباره این مردم، این زنان و این خانواده‌هاست. ما قبلاً در تلویزیون شبیه به «مینو» نداشتیم. یعنی سریالی که موضوع و محور آن خانواده در جنگ است.

 

نقشی که شما بازی می‌کنید، به عنوان نماینده نسل قبل در قصه کاملاً جایگاه و کارکرد دارد...

امیدوارم واقعاً این اتفاق افتاده باشد. برایم این ویژگی قصه مهم بود که «مینو» قصه نسل‌های مختلف است. آدم‌هایی که حادثه جنگ، همه چیزشان را تغییر می‌دهد.

 

برای «مینو» به جنوب رفتید؟

یکی از امتیازهای این مجموعه طراحی خوب صحنه و لباس است. اگر شما این مجموعه را ببینید، فضای آن را باور می‌کنید، آدم‌هایش را و حوادث را می‌پذیرید. ما اصلاً در جنوب نبودیم، تصویربرداری در بوستان ولایت انجام شده و سکانس‌های کمی در جنوب بوده، اما کمتر کسی متوجه می‌شود این اتفاق‌ها در خرمشهر رخ نداده است. کارگردان این مجموعه واقعا تلاش کرد تا حاصل کارش، واقعی، مستند و تاثیرگذار باشد و به نظرم به این هدف رسیده است. فضای این مجموعه با وجودی که ساختن دهه ۶۰ سخت است آن معماری و دکورها وجود ندارد، کاملاً شبیه آن روزهاست. کارگردان از هر امکاناتی که داشت استفاده کرد تا بیننده آن اتمسفر را باور کند.

 

این فضاسازی روی بازی شما اثر دارد یا شخصیتی که خلق می‌کنید در یک فرآیند درونی شکل می‌گیرد؟

قطعاً فضایی که در آن بازی می‌کنم مهم است. آنچه از متن و نظر کارگردان برداشت می‌کنم در یک اتمسفر درست به بار می‌نشیند و عینی می‌شود. کار بازیگر هم بخشی از این فضاسازی است. اغلب ما تجربه روزهای جنگ را داریم، جنگ برای ما همراه با احساس‌های فراوانی است، در یک اتمسفر درست بازیگر می‌تواند آن احساس را عینی و متبلور کند. حس زندگی کردن در آن روزهای سخت و پر تنش را به بیننده منتقل کند. بدون فضاسازی درست، احساس بازیگر کامل دیده نمی‌شود.

 

کارگردان مجموعه "مهدی پوروزیری" تازه‌کار است، همکاری با جوان‌ها برای شما که با کارگردان‌های بزرگ سینمای ایران کار کرده‌اید سخت نیست؟

اصلاً. درباره این کارگردان(پوروزیری) باید بگویم که او مستندساز بوده و سابقه مستندسازی برای ساخت «مینو» بسیار به او کمک کرد. من اطمینان داشتم که دانش و تجربه‌ای که او دارد به بهتر شدن حاصل کارش کمک می‌کند. او کارگردانی است که به راحتی از چیزی نمی‌گذشت و تلاش می‌کرد به ایده‌آل‌هایش برسد. همیشه به این موضوع فکر می‌کنم شاید حضور من، باعث شود مسیر یک فیلمساز جوان هموارتر شود، بنابراین از کار با جوان‌ها، لذت می برم.

 

در سال‌های اخیر میزان بینندگان سریال‌های تلویزیونی کم شده، دلیل این موضوع از نظر شما که در کارنامه‌تان کارهای پربیننده مثل «پلیس جوان» و «نشانی» دیده می‌شود، چیست؟

فکر می‌کنم قصه ها جذاب نیستند، قصه تازه کمتر در تلویزیون روایت می‌شود. مردم به دنبال قصه‌ها و موقعیت‌های تازه هستند. «مینو» قصه و فضای تازه‌ای دارد و همین باعث می‌شود بیشتر دیده شود. زمانی در تلویزیون، فضای متنوعی وجود داشت و کارهایی با حال و هوای مختلف ساخته می‌شد، الان قصه‌ها بهم شبیه هستند و اغلب موقعیت‌ها تکراری است.

 

شما چقدر تلویزیون می‌بینید؟

شاید باور نکنید اما مسابقه «برنده باش» با اجرای محمدرضا گلزار را دنبال می‌کنم. اجرای او را خیلی دوست دارم و فکر می‌کنم واقعاً در این حوزه موفق است. سریال‌های شبکه آی‌فیلم را هم دنبال می‌کنم. تماشای سریال‌های جذاب قدیمی، نوستالژیک و شیرین است. «لیسانسه‌ها» تازه‌ترین مجموعه‌ای بود که در آی‌فیلم دنبال کردم و افسوس می‌خورم که چرا تمام شد.

 

به خاطر ویژگی‌های ظاهری‌تان، وقار و آرامشی که دارید معمولاً نقش‌های جدی به شما پیشنهاد شده است. دوست ندارید کار طنز شبیه به «نشانی» (رامبد جوان) بازی کنید؟

مجموعه «شرایط خاص» به کارگردانی وحید امیرخانی کمدی موقعیت است که بعد از «مینو» احتمالاً روی آنتن می‌رود. به من گاهی نقش‌های طنز پیشنهاد شده. اما بیشتر نقش‌هایم جدی است. کارهای طنزی که پیشنهاد شده، معمولاً من در آنها شخصیتی جدی داشته‌ام.

 

البته در سریال «نشانی» شما در موقعیت‌های کمیک بودید. دیالوگ طنز هم داشتید.

بله. «نشانی» از همان اتفاق‌های معدود بود. در «شرایط خاص» دوباره به فضای کمدی برگشتم. فضا و قصه را دوست دارم و بازی کامبیز دیرباز و بهرام افشاری در این مجموعه فوق‌العاده دیدنی است.

 

شما در دهه ۶۰ از بازیگرهای پرکار سینما بودید. طبیعی است که مثل هر بازیگر دیگری کم‌کم به سمت تلویزیون رفتید. در این سال‌ها پیشنهاد سینمایی داشته‌اید؟

بله، اما فیلمنامه‌ها، نقش‌ها یا فضای کار را دوست نداشته‌ام. من ترجیح می‌دهم اگر نقشی کوتاه بازی می‌کنم، آن نقش با هویت باشد، در قصه تأثیر داشته باشد و به راحتی نتوان آن را نادیده گرفت یا از روند قصه حذف کرد. تازه‌ترین فیلمی که بازی کردم فیلم «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود.

 

«معکوس» در جشنواره سی و هفتم روی پرده می‌رود. از این تجربه راضی هستید؟

بله. نقشم کوتاه اما تأثیرگذار است. همکاری با "پولاد کیمیایی" به عنوان فیلمسازی جوان که سال‌ها سابقه بازیگری و حضور در سینما داشته، برایم جالب بود. امیدوارم که کلیت فیلم، با توجه به تلاشی که همه گروه سازنده داشتند، قابل قبول باشد.

 

 

  • 11
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش