به گزارش جام جم، مهدیه نساج همان مینوی مجموعه تلویزیونی مینو است كه به كارگردانی امیرمهدی پوروزیری این شبها از شبكه یك پخش میشود .او در این سریال ایفاگر نقش اصلی است، زنی كه با چالشهای زیادی همراه میشود، حتی این چالشها او را با یك مثلث عشقی هم روبهرو میكند. از سوی دیگر فرزند او ایمان هم مشكل بینایی دارد و همین منجر به پیش آمدن مشكلاتی میشود.
مینوی قصه یك زن قوی در دهه ۶۰ است، زنی كه هم در خانه كار میكند و هم در جامعه فعالیت اجتماعی دارد. گرچه نمیگذارد مشكلات سرش را خم كند، اما گاهی هم درگیر خستگیها و اشتباهات میشود و همین این كاراكتر را با تقابلهای زیادی همراه كرده است. رو به روی این كاراكتر، رضا و عماد قرار دارند كه به ترتیب نقش هایشان را عباس غزالی و سلمان فرخنده بازی میكنند.
نساج قبل از بازی در این مجموعه تلویزیونی در یك سریال با نام زیر پای مادر هم بازی كرده بود و نقش سارا را به عهده داشت، اما با نقش مینو در میان مخاطبان تلویزیون شناخته شده است. او پیش از این در فیلمهای كوتاه و تئاتر بازی میكرد و همچنین بازی در یك مجموعه نمایش خانگی با نام آسپرین را هم در كارنامه اش دارد.
البته این بازیگر همه فعالیتش را به دنیای بازیگری خلاصه نكرده و مشغول تحصیل در رشته روانشناسی است و همین رشته تحصیلی او را برای ایفای نقشهایش كمك كرده، زیرا از این دانش در راستای تحلیل نقش هایش بهره میبرد و سعی میكند تا نقشش را همان طور كه كارگردان از او میخواهد در بیاورد. او حسن دیگری هم دارد و اینكه در كار بازیگری مدعی نیست و اهل نقد هم هست و سعی میكند بازیاش را زیر ذرهبین نقد قرار بدهد تا در كارش رشد كند. همه این موارد بهانهای شد تا در یكی از روزهای زمستان میزبان این هنرمند در روزنامه جامجم باشیم و درباره سكانسهای مختلف این مجموعه به گفتوگو بنشینیم.
شخصیت مینو با تقابلهای زیادی در زندگی همچون فرزندی كه بر اثر اتفاقی دچار مشكل بینایی است، رو به رو میشود. در واقع مینو شخصیتی است كه با مشكلات زیادی مواجه میشود. وقتی فیلمنامه را مطالعه كردید، برداشتتان نسبت به این كاراكتر چگونه بود؟
همه ما در زندگی روزمره با اتفاقات عجیب و غریب رو به رو میشویم. حال برخی بیشتر و بعضی دیگر كمتر. به قول معروف جام میو خون دل هر یك به كسی دادند. مینو هم از این دست آدم هاست كه ازدواج ناموفق داشته و همسرش او و بچه اش را رها كرده است، اما با وجود مشكلات، مینو زنی است كه نگذاشته زمین بخورد و كارش را با قدرت انجام میدهد. ضمن اینكه این شخصیت در زمان خودش یك زن مستقل و قوی است. در حالی كه در آن برهه زنان خیلی مستقل نبودند.
شما در هر قسمت شاهد رخ دادن یك تراژدی در زندگی مینو هستید. به همین دلیل چالش اصلی من این بود كه باید ده تا ۱۵ سوگ مختلف را برای این كاراكتر نشان میدادم. این در حالی است كه هر یك از این اتفاقات تلخ برای هر فردی رخ بدهد، حتی میتواند به لحاظ روحی او را زمین بیندازد، اما مینو صبوری میكند؛ به خاطر اینكه مادر است و شغل خاصی هم دارد. بنابراین با خودم مرتب كلنجار میرفتم كه در تراژدی جدید زندگی مینو چطور ناراحتی اش را نشان بدهم.
اتفاقات خیلی تلخی در زندگی مینو میافتد، اما با این وجود در چهره مینو همیشه آرامش هست. كارگردان این طور از شما خواسته بود؟
برای خلق شخصیت، تعاملی با نویسنده، كارگردان و دستیار كارگردان داشتم كه البته دستیار كارگردان همسرم است و خیلی هم برای خلق شخصیت مینو به من كمك كرد. باید قبول كنید واكنش آدمها نسبت به اتفاقات تلخ متفاوت است و هر فردی از فیلترهای مختلف احساسات خودش را ابراز میكند. مینو هم یك زن مستقل است و متناسب با شخصیتش احساساتش را نشان میدهد.
به همین دلیل نخواستید مینو را برونگرا نشان بدهید؟
بله، مینو به هیچ وجه برونگرا نیست. زنان قوی عواطف زیادی هم دارند، اما ترجیح میدهند برونگرا نباشند و مینو هم از این دست آدمها محسوب میشود. ضمن اینكه او مادر هم هست و یك مادر حق زمینخوردن ندارد.
اما مادرها هم اشتباه میكنند و زمین میخورند؟
بله، مینو هم در مواجهه با رضا و تصمیمی كه میگیرد، اشتباه میكند. البته مینو هم مقصر نیست، چون احساسات مادریاش غلبه میكند و نمیتواند به راحتی رضا را ببخشد. در مجموع ما این شخصیت را در مقابل شخصیت رعنا خاكستری دیدیم. همچنین شخصیت مینو به گونهای است كه از خودش مهربانی عجیب و غریب نشان نمیدهد.
ولی احساسات مینو نسبت به فرزندش هم زیاد نیست. به عنوان مثال در صحنهای كه خرم به مینو میگوید برای پسرش از دكتر وقت گرفته، واكنش اش خنثی است، حتی برای رفتن گارد میگیرد. به نظرم این جنس واكنش از سوی مینو در تضاد با روحیات یك مادر قوی است؟
من خودم بچه دارم و میدانم بچه پاشنه آشیل هر زن بوده و حاضر است از خط قرمزها به خاطر بچه اش عبور كند. یك بار از من سؤال شد چرا مینو در مقابل عماد خیلی محكم برخورد نمیكند و خیلی هم او را پس نمیزند. من در پاسخ گفتم چون رضا سهلانگاری كرده و باعث آن اتفاق تلخ برای فرزندش شده است. از سوی دیگر اتفاقاتی میافتد كه به سوءتفاهمها دامن میزند و باعث میشود از دل مینو كاملا خارج نشود. رضا تلاشهایی میكند، اما موفق نمیشود و همین باعث میشود مینو او را نبخشد، اما عماد در ظاهر بچه را نجات میدهد و برایش وقت دكتر میگیرد.
قبل از این سكانس، صحنه دیگری بود كه عماد برای مینو گل میآورد و رضا هم در این صحنه با عماد روبهرو میشود و برایش این سوءتفاهم ایجاد میشود كه حتما مینو از عماد خوشش میآید. شكل گیری این سوءتفاهم برای مینو هم خوشایند نیست و دوست ندارد رضا این طور ناراحت شود.
به همین دلیل بعد از اینكه عماد وقت دكتر میگیرد، مینو ابتدا نسبت به حرف او گارد میگیرد. همچنین مینو از این ناراحت است كه چرا روی خوش به عماد نشان داده تا او تصمیم بگیرد خودش را به مینو نزدیك كند. با توجه به اینكه مینو عاشق رضاست در لحظه باور نمیكند و در احساس منگی فكر میكند خرم به او درباره وقت دكتر دروغ گفته است. به همین دلیل چنین واكنشی دارد و در پایان این صحنه با یك جمله خیلی لطف كردید و لبخند تمام میشود.
فكر نمیكردید این واكنشهای مینو باعث سردرگمی مخاطب میشد؟
به هر حال موقعیت حتی برای مینو هم سردرگم است. او در مواجهه با عماد و عشق رضا قرار دارد. از سوی دیگر نگران فرزندش است و احساساتش هم بیرون نمیریزد. همچنین فكر میكند عماد در راستای نزدیك شدن به مینو وقت دكتر گرفته است. بنابراین طبیعی است مخاطب هم مثل مینو سردرگم شود، چون این حس و حال مینوست و ما میخواستیم این حالات او را به بیننده هم نشان بدهیم.
به نظرتان سردیای كه در صورت مینو دیده میشود به سردرگمی مخاطب دامن نزده است؟
افرادی كه قوی هستند، سعی میكنند احساسات شان را مهار كنند. به همین دلیل معمولا صورتهای سردی دارند و یك ماسك سرد بر صورتهایشان میزنند. البته این جمله من مطلق نیست و گاهی هم اینطور نیست، اما این ویژگی مینو است و قصدم سردرگم كردن مخاطب نبوده است. شما به چه لحاظ میگویید؟
از این لحاظ كه خواستید كاراكتر مینو برای مخاطب همراه با تعلیق باشد؟
اگر باعث سردرگم شدن مخاطب شدم پس موفق نبودم، ولی اگر منجر به تعلیق شده، موفق بودم. در مجموع قصدم ایجاد تعلیق در كار بود. همه ما گاهی در زندگی تصمیمهایی میگیریم كه صد در صد برای خودمان روشن نیست. موقعیتهایی كه مینو بین عشق و احساس مادری قرار میگیرد پر از چالش است. در مجموع زندگی مینو یكخطی نیست و مرتب بین اتفاقات خوب و بد واكنشهای متفاوتی دارد.
قرار گرفتن در این موقعیت عشقی برایتان چقدر جاذبه داشت؟
قطعا خیلی جذاب و هیجانانگیز بود، چون جنس این موقعیت عشقی از جنس معمولی و زرد نبود. رقابت عشقی بین دو ارزش بزرگ در زندگی مینو بود كه او را به چالش میكشاند. عشق جزو ارزشهای بزرگ در زندگی آدمهاست و احساس مادری هم جزو ارزشهای خیلی بزرگ بشری است. بنابراین مینو بین این دو تقابل قرار میگیرد و معلوم نیست كدام یك پیروز میشود؟ اینكه عشق زندگی را ندید بگیرد یا احساس مادری غالب باشد.
آیا صحنهای بود كه شما به لحاظ ذهنی هنگام بازی خیلی درگیر شده باشید؟
سریال مینو پر از اتفاقات مختلف است، حتی اولین قسمت سریال با چالش شروع میشود؛ چالشی كه مینو بین ناراحتی پدرش از خانواده رضا و عشق قرار میگیرد. بعد از آن چالش سوختگی بچهاش شروع میشود و بعد آغاز جنگ، ورود عماد و ... هرچه سریال جلوتر میرود، تراژدیها بیشتر میشود.
صحنهای در این سریال بازی میكنم كه در جنگ اتفاق میافتد كه واقعا ثقیل بود. نمیگویم سخت بود، چون مسیر اتفاقات به گونهای بود كه سختی به چشم نمیآمد. همان سكانس از جان من كم كرد و خیلی انرژی گذاشتیم برای رسیدن به آن. حس و حالش خیلی ثقیل بود. چون من بازیگر تكنیكی نیستم، بلكه با حس و حالم به نقش میرسم.
سخت نیست از وجودتان انرژی میگذارید؟ بهتر نیست تكنیكی باشید، چون این وضعیت به مرور زمان شما را از پای درمیآورد؟
نقش مینو به گونهای بود كه باید برای خلق آن انرژی میگذاشتم و حس و حالم را به قول معروف خرج میكردم، چون این كاراكتر با تقابلهای زیادی روبهرو میشود: ضمن اینكه قرار گرفتن در چنین چالشهایی جذاب بود و حسم به من خیلی كمك كرد تا كاراكتر را دربیاورم. مسلما هر نقشی را باید به یك گونه متفاوت خلق كرد. وقتی بازیگر آگاهانه از حس و حالش برای نقش خرج كند، مسلما به نتایج خوبی دست پیدا میكند، چون احساساتش را مهار میكند. بنابراین ایرادی پیدا نمیكند.
شما در طول این سالها خیلی جسته و گریخته بازی كردید، اما چرا تا به امروز مهدیه نساج دیده نشده و با سریال مینو دیده شد؟
من كارم را با سریال كودك شروع كردم، اما بعد از مدتی بازیگری برایم جدی شد و دلم میخواست به این عشقم دست پیدا كنم. به همین دلیل به آموزشگاه استاد سمندریان رفتم و تئاتر كار كردم. حضور در این كلاس باعث شد تا به تئاتر علاقهمند شوم. هفت سال تئاتر كار میكردم. روزی ۱۲ تا ۱۴ ساعت تمرین و در چند تئاتر بازی میكردم. البته همانطور كه میدانید بازدهی در تئاتر خیلی دیرهنگام اتفاق میافتد.
بنابراین با وجود اینكه در جشنوارههای مختلف حضور داشتم، اما اتفاق ویژهای نیفتاد. به همین دلیل تصمیم گرفتم به خودم فرصت تازهای بدهم و مسیر دیگری به زندگیام اضافه كنم. پس از آن، تصمیم گرفتم برای كارشناسی ارشد، رشته روانشناسی بالینی بخوانم
. البته مدرك كارشناسیام در زمینه كارگردانی سینما است. احساس كردم رشته روانشناسی در بازیگری هم به دردم میخورد. همچنین بعد از مدتی دیگر تئاتر هم بازی نكردم و فقط فیلم كوتاه را میپذیرفتم. جالب این بود که ظرف دو سال در ۱۷ فیلم كوتاه بازی كردم و بازده عجیب و غریب و مثبت زیادی برایم داشت. تا اینكه بازی در سریال آسپرین پیشنهاد شد. همكاری با این پروژه برایم تجربه خوبی بود و ممنونم از اینكه آقای نجفی كارگردان این فرصت را به من داد، چون اولین كار تصویری خیلی اهمیت دارد و باعث میشود تا بازیگر به دیگر سازندگان آثار نمایشی معرفی شود.
بنابراین ورود كار سختی است. وقتی بازیگر در اولین قاب خوب دیده شود در پیشنهادهای بعدیاش تاثیرگذار است. بعد از آن در سریال زیر پای مادر به كارگردانی توفیقی بازی كردم و بعد هم برای سریال مینو انتخاب شدم. البته در چند فیلم سینمایی همچون لابی، گلدن تایم و بوتاكس بازی كردم كه هنوز اكران نشدند.
از زمانی كه پخش سریال مینو شروع شد چه پیشنهادهایی داشتید؟
بازخوردهای خوب زیاد داشتم. البته سعی كردهام حسابی برای تعاریف خیلی باز نكنم، چون میدانم قطعا ضعفهایی دارم. خودم بزرگترین منتقدم هستم و از هر نقدی كه برای بهتر شدن كار باشد، صد در صد استقبال میكنم. ادعای بازیگری ندارم، اما تمام تلاشم را میكنم. در میان بازتابهای مثبت فقط یك پیام منفی داشتم كه اشاره شده بود بازی یخی دارم!
واكنش شما در مقابل چنین نقدهایی چطور بود؟ به شما بر نخورد كه چنین نقدی به شما شده بود، با توجه به اینكه تاكید هم كردید خیلی برای نقش انرژی گذاشتید؟
ببینید ما برای كاراكتر مینو تعریف كرده بودیم كه در شروع قصه واكنش او را نسبت به اتفاقات پایین بگیریم، چون هرچه قصه پیش میرود، اتفاقات سنگینتری برای مینو رخ میدهد. بنابراین اگر قرار بود از اول بالا بگیریم برای انتها دیگر نمیشد كاری كرد. بنابراین طبق تعریفی كه برای كاراكتر شده بود، این كاراكتر را بازی كردم. ضمن اینكه همه آدمها به ذات دوست دارند تایید شوند و از كارشان بازخورد خوب دریافت كنند.
من هم از این قاعده مستثنا نیستم، اما به دنبال تایید صددرصد هم نیستم، چون امكانپذیر نیست. هر فردی در زندگی شخصی اش هم با اتفاقات مختلف رو به رو میشود كه نمیداند نتیجه نهایی چه میشود. بنابراین طبیعی است در كنار بازخوردهای مثبت، كلمات منفی هم شنیده شود. نمیتوانم بگویم ناراحت نشدم، اما تلاش خودم را برای خلق نقش كردم و سعی داشتم ایدههای كارگردان را اجرایی كنم؛ ضمن اینكه باید قبول كرد سلیقه مخاطبان متفاوت است و نمیتوان تایید صد در صد را دریافت كرد.
- 16
- 5