به گزارش ایلنا، کامبیز دیرباز (بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر) این روزها ایفاگر نقش آصف مهرمنش در سریال شرایط خاص است که هرشب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سه سیما پخش میشود. با او به بهانه بازی در این سریال به گپ و گفتی دوستانه پرداختیم. مشروح این گفتگو به شرح زیر است.
دوست دارم نقشی را بازی کنم که نماینده اکثریت مردم است
کارنامه بازیگری کامبیز دیرباز را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد. بازی در نقشهای جدی همچون دوئل و تب سرد که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته و بازی در نقشهای کمدی همچون اخراجیها و نابرده رنج که با استقبال مردم مواجه شده است. چه مولفهها و معیارهایی میتواند کامبیز دیرباز را برای انتخاب یک نقش ترغیب کند؟
به صورت کلی ایدهآل هر بازیگری است که بتواند فضاهای مختلفی را تجربه کند ولی من به شخصه طرفدار سینمای قصهگو هستم و سلیقهام اینگونه از سینما را شامل میشود. به نوعی از بچگی مثل خیلی از مردم گوش من هم به قصههای مادربزرگ و مادرم عادت کرده و به طور خودآگاه و ناخودآگاه سینمای قصه گو را ترجیح میدهم. به همین دلیل اولین الویت برای شخص من دوست داشتن قصهای بوده که پیشنهاد شده است. در واقع بعد از قصه است که به فضای کمدی یا تراژدی بودن آن فکر میکنم.
در نهایت باید بگویم که اگر هم قرار است قصهای در فضای کمدی روایت شود، نخ تسبیح و محور قصه برایم الویت دارد. یعنی باید یک چیزی باشد که ما حول آن محور فضاهای کمیک را ایجاد کنیم و به این صورت قصهای را برای مخاطب روایت کنیم. در همه کارهایی که بازی کردم این موضوع در نظر گرفته شده و همیشه کارهای قصهداری را بازی کردهام. البته گاهی اوقات هم هست که آدم احساس میکند که جامعه احتیاج به نفس کشیدن و لبخند دارد. مثل الان که شرایط بسیار، شرایط سختی است. شاید الان در این مقطع من بین کار کمدی و تراژدی؛ کمدی را انتخاب کنم.
سریال شرایط خاص به جز قصه که فاکتور مهم شما برای انتخاب است، چه ویژگی خاص دیگری داشت که فکر میکردید از کارهای دیگر شما متفاوت میشود؟
در درجه اول و بعد از الویت قصه، کارگردان کاری که میخواهم انجام دهم برایم مهم است. وحید امیرخانی که کارگردان سریال شرایط خاص است را با فیلم فیالمدت المعلوم میشناختم و نگاه به اندازه او به کمدی در آن فیلم را میپسندیدم. به همین دلیل دوست داشتم که تجربه کار کردن با او را داشته باشم. علاوه بر این، در این کار تیم نویسندگان خیلی خوبی داشتیم که موضوع مهمی به شمار میآمد.
جدا از این موضوع نقش من در این سریال با سلیقهام در بازیگری متناسب بود. چراکه برایم اهمیت دارد، نقشی که بازی میکنم، کاراکتری باشد که قشر عمومیتر از مردم آن را بشناسند و به نوعی نماینده یک توده اکثریت از مردم باشد. البته خیلی برای من پیش نیامده که بخواهم اقلیت را بازی کنم یا شاید خودم دوست نداشتم و انتخابهایم رفته رفته به این سمت رفته و در سینما هم متوجه شدند که من خودم این مدل نقش را دوست دارم.
البته این به آن معنا نیست که بخواهم اقلیت را بازی نکنم. به طور مثال من در سریال در چشم باد نقش یک شخصیت از قشر مرفه جامعه را داشتم که در تاریخ معاصر زیست میکرد. ولی به هر حال این موارد تجربیاتی است که کنار همدیگر کارنامه یک بازیگر را میسازد. در شرایط خاص نیز من احساس میکردم، آصف مهرمنش را هم من میشناسم، هم تعداد زیادی از مردمی که احتمالا بیننده این کار هستند.
پوزیشن بازیگر ذاتا انتخاب شونده است
اصولا نقشهای کمدی که از شما دیدیم مقداری به هم شباهت دارند. انتخاب این نقشهای کمی شبیه به هم به دلیل نبود فیلمنامه و عدم هدایت درست کارگردان است یا اینکه خودتان هم تلاشی برای اینکه نقش متفاوتی در حوزه کمدی بازی کنید انجام نمیدهید؟
مدتها منتظر بودم که در سینما جایگاه سفتی پیدا کنم تا انتخاب کننده باشم ولی در این ۲۰ سال کار کردن در این حوزه هرچه جلوتر آمدم به این نتیجه رسیدم که ذاتا پوزیشن بازیگر انتخاب شونده است. به هر حال باید ۱۰ فیلمنامه به دستم برسد که از آنها یکی را انتخاب کنم. یعنی در نهایت من باز باید انتخاب شوم تا بتوانم از بین پیشنهاداتم یک نقش را انتخاب کنم.
طبیعی است، وقتی یک بازیگر که عمده کارهای کارنامهاش جدی و ملودرام بوده، پیشنهاد نقشهای کمدی زیادی نداشته باشد. در واقع همین چند پیشنهاد کمدی که برایم آمده و آنها را بازی کردم، غنیمت بوده است. یعنی به این صورت نبوده که انبوه پیشنهادات نقشهای کمدی را داشته باشم و از بین آنها این چهار نقشی که داشتم را انتخاب کنم و بعد به این بحث برسیم که نقشها شبیه یکدیگر نباشند. به هر حال بضاعت فیلمنامههایی که دست من رسیده، همینها بوده و من تمام سعی و تلاش خود را کردهام که آنها را از حالت فانتزی خارج کنم و به کمدی موقعیت برسانم. کمدی که لودهبازی در آن نباشد و در عین حال که کاملا جدی بازی میکنید، خلق موقعیت کمدی نیز در آن اتفاق بیفتد.
گاهی اوقات پیش میآید که ما وقتی بازی یک بازیگر را میبینیم باور نمیکنیم که در حال بازی کردن بوده و میگوییم خود شخصیت درون فیلم است. شما در هنگام بازی نقشهای مختلف خودتان چقدر احساس میکنید از کامبیز دیرباز جدا شده و شخصیت درون فیلم میشوید؟
بعضی از کاراکترها به قدری مولفههایشان در کاغذ متفاوت است که به هر حال من را از خود کامبیر دیرباز دور میکنند. به طور مثال در فیلم دوئل از بحث لهجه تا سن و سال و وزن آن کاراکتری که من در آن سالها بازی کردم، با کامبیز دیرباز تفاوتهایی داشت. آن سالها برای بازی در آن کاراکتر هفت کیلو وزن کم کردم تا نقش سربازی که در فیلم دوئل داشتم را باورپذیرتر بازی کنم.
مولفههای دیگری نیز وجود داشت که از جمله آنها میتوان به لهجه آبادانی، نوع پوشش، جغرافیایی که سکانسها در آنها ساخته میشد اشاره کرد که این موارد ناخودآگاه به بازیگر کمک میکند. فیلم دوئل ۹ ماه طول کشید و باتوجه به اینکه آن موقع کسی من را نمیشناخت، تمام آن ۹ ماه را در شهر با لهجه آبادانی میگشتم و کارهای روزمره خود را انجام میدادم. چراکه میخواستم ببینم آدمهای شهر من را باور میکنند یا اینکه میگویند چرا ادا درمیآوری؟ به هر حال فیلمنامه روی کاغذ من را از خودم جدا میکرد ولی یک سری نقشها هستند مثل آصف مهرمنش که مقداری از مولفههای آنها به خود کامبیز دیرباز نزدیک است.
حتی در مواردی سلیقه لباس پوشیدن و ریش داشتن من به آصف مهر منش شباهت دارد. اینها شاید شخصیت را به من نزدیک میکند که وقتی خود من هم نگاه میکنم، به صورت فیکس فریم و در عکس شباهت او با خودم را میبینم ولی در رفتار قطعا تفاوتهایی وجود دارد. شما میتوانید ۱۰ آدم که در عکس با یکدیگر شباهت دارند را پیدا کنید ولی قطعا رفتار این آدمها در قبال موقعیتهای مختلف با یکدیگر متفاوت است. در واقع این رفتارهاست که در کنار یکدیگر گذاشته میشود و در طول ۲۰ قسمت یک کاراکتر را میسازد.
میخواستم با قدرت به تئاتر برگردم
بعد از ۱۲ سال قرار است با نمایش ماربازی به تئاتر برگردید. چه اتفاقی سبب شد که مجددا این عرصه را برای بازی انتخاب کنید و چرا این همه سال از آن دور بودید؟
سالهاست دنبال این بودم که به تئاتر برگردم. ۱۲ سال پیش که آخرین تئاترم را کار میکردم، اخباری میشنیدم که خیلی خوشایند حوزه تئاتر نبود. ولی در این ۳، ۴ سال گذشته وضعیت تغییر کرده و اخبار خیلی خوبی از تئاتر به گوش میرسد. به عنوان مثال اسپانسر و تهیهکنندهها به تئاتر ورود پیدا کرده و سالنهای خصوصی زیادی راهاندازی شده است که این موضوع سبب میشود تا بچههای بیشتری در صحنه استعدادشان را نشان دهند. یادم میآید قدیمتر چند سالن تئاتر بیشتر نداشتیم و همه در صف اجرای تئاتر شهر بودند. ولی الان سالن های خصوصی برای بچههایی که در این حوزه کار میکنند، کمک خیلی خوبی بوده تا بتوانند خلاقیت خودشان را نشان دهند.
در نهایت باید بگویم ۲، ۳ سال بود که این قضیه را دنبال میکردم و خیلی دوست داشتم که به صحنه برگردم. ولی با توجه به تایمی که از نبودنم در صحنه تئاتر گذشته بود، دلم میخواست با کاری برگردم که اولا خیلی آن را دوست داشته باشم دوما حرفی برای گفتن داشته باشد و سوما اینکه به قول خودم با قدرت برگردم. امیدوارم با این متن نمایش ماربازی که در حال آماده کردن آن هستیم و قرار است در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رود، این اتفاق بیفتد.
در چند سال اخیر شاهدیم که از چهرههای مختلف سینمایی و تلویزیونی که تجربه بازی در صحنه ندارند، برای بازی نقشهای مختلف در تئاتر دعوت میشود. برخی نسبت به این موضوع نقد دارند و میگویند که این کار تنها در راستای فروش نمایش است. باتوجه به دوری چندین ساله از تئاتر نگران نبودید که این انگ را به شما هم بزنند؟ به طور کل چقدر موافق حضور چهرههای سینمایی در صحنه تئاتر هستید؟
درباره خودم باید بگویم که اصلا تحصیلات من بازیگری تئاتر است و قبل از اینکه شناخته شوم مدام در این حوزه فعالیت کردهام. به همین دلیل خودم نگران این موضوع نبودم. چراکه احساس بازگشت به خانه را داشتم. البته یکسری هستند که نمیدانند من بازیگر تئاتر بودم و با اطلاعرسانی متوجه میشوند ولی یکسری هم هستند که به طور کل تکلیفشان مشخص است، هر کاری بکنید غرشان را میزنند که من با آن دسته خیلی کاری ندارم. چراکه فقط غر میزنند و دنبال ایراد گرفتن هستند.
در پاسخ به قسمت دوم سوال شما نیز باید بگویم که به شخصه موافق این تصمیم نیستم که درهای تئاتر را روی آدمهایی که تا به حال در این حوزه تجربه نکردند، ببندیم. همیشه در سینما، تلویزیون هم این موضوع را گفتم که ورود به این حرفه شاید راحت باشد ولی ماندگاری در آن به شدت سخت است. یک جمله معروفی است که میگوید روی صحنه رفتن مثل راه رفتن روی طناب معلق است. شما باید بتوانید روی آن طناب تعادل خود را حفظ کنید وگرنه با مغز روی زمین میافتید و دیگر تماشاگر شما را نمیپذیرد و خودتان میفهمید که باید بروید و دیگر روی صحنه نیایید. چون صحنه اصلا شوخی ندارد. سینما هم به همین صورت است.
به نظر من شاید ورود خیلی از چهرههای جدیدی که به هر دلیلی غیر از تحصیلات آکادمیک به سینما میآیند راحت باشد، ولی ماندگاری در آن موضوعی است که فقط به خود فرد و تماشاگران بستگی دارد. در واقع تماشاگر است که برای ماندگاری یک بازیگر تصمیم میگیرد نه حتی پول و پارتی. به همین دلیل است که من خیلی موافق این موضوع نیستم که در تئاترها را به روی عدهای که تجربه نکردند ببندیم. به نوعی تلفیق این موضوع را بیشتر دوست دارم.
اینکه هم از چهرهها و هم از بازیگران به صورت همزمان در تئاتر استفاده شود و این باعث رونق تئاتر میشود.
اگر کار پتانسیل لازم را داشته باشد؛ هر ساعتی میتوان آن را پخش کرد
با توجه به اینکه بازیگری را در حوزههای مختلف تجربه کردید و حتی در حوزه آموزش بازیگری فعالیت دارید. فکر میکنید چه تفاوتی بین بازیگری که از سمت تئاتر کار خود را شروع کرده با بازیگری که به دلیلی غیر از تحصیلات آکادمیک وارد این عرصه شده وجود دارد؟
آموزشگاههای بازیگری معتبر همچون دانشکدههای بازیگری الفبای بازیگری را به علاقمندان یاد میدهند و آموزش در تئاتر نیز به اینصورت بوده که ابتدا به بازیگران یاد داده میشود که اساسا بدانند در حال قدم زدن روی کجا هستند. اینکه صحنه آن مقدس است و جای هر کسی نیست. سپس به آنها یاد داده میشود که اصلا چطور روی صحنه بروند. به آنها یاد داده میشود که فقط نباید روی صحنه ایستاد و حرف زد. در واقع اینکه کجای صحنه بایستند که تماشاگر آنها را ببیند و چه کار روی صحنه انجام دهند و چه کارهایی انجام ندهند مهم است. بعد از این است که تازه روی دیالوگ گفتن کار میکنند که از یک خط دیالوگ شروع میشود و ادامه پیدا میکند. در واقع این همان راهی است که من طی کردم.
اولین تئاتری که بازی کردم، پایان نامه حسن معجونی عزیز بود که نقش من در آن این بود که در انتهای صحنه به صورت اسلوموشن از یک طرف صحنه به طرف دیگر بروم که این کار حدود ۴۵ دقیقه طول میکشید. خب این برای من یک برد و موفقیت بود؛ هر چند که دیالوگ نمیگفتم. ولی در سینما به این صورت نبوده و هدف همه این است که جلوی دوربین بیایند و دیالوگ بگویند. به همین دلیل بعضی از بازیگرهای باهوش سینما بعد از اینکه وارد میشوند و چند کار میکنند؛ متوجه میشوند که باید بروند در تئاتر تجربه کنند و روی صحنه و بدون هیچ سلاحی خودشان را روغنکاری کنند و یک دید جدیدی به بازیگری پیدا کنند.
ما شاهدیم که برخی سریالها برای اینکه توسط مخاطبان دیده شوند، از برخی اتفاقات حاشیهای استفاده میکنند و با این کار در فضای مجازی دیده شده و به این صورت بیشتر مورد استقبال قرار میگیرند. به عنوان کسی که سالها در این حرفه کار میکنید، فکر میکنید این اتفاقات حاشیهای کار درستی است یا خیر؟
اینکه ما بخواهیم از یک ابزاری استفاده کنیم که کارمان دیده شود یک بحث است و اینکه کارمان چیزی برای ارائه کردن داشته باشد یا خیر بحث دیگری است. به اعتقاد من در واقع اگر خود کار پتانسیل لازم را برای تماشاگر داشته باشد، شما آن را بدون تبلیغ و در ساعت دو نصفه شب هم روی آنتن بفرستید، دیده خواهد شد. البته شاید دو، سه قسمت اول را از دست بدهید ولی خود مردم دهن به دهن سریال را تبلیغ میکنند و به این صورت همه ساعت ۲ نصف شب بیدار میشوند و کار را میبینند.
در واقع اینکه کار چیزی برای گفتن و ارائه کردن داشته باشد مهم است. البته اتفاقات حاشیهای میتواند به دیده شدن کار کمک کند ولی اهمیت اصلی موضوع به خود کار وابسته است. یادم میآید در زمان پخش سریال نامبرده رنج هیچ کدام از ابزارهای مجازی امروز وجود نداشت، ولی با این وجود همه این سریال را میدیدند. فضای مجازی هم در حال حاضر ابزاری است که میتوان از آن استفاده کرد. در واقع ابزار مهم نیست بلکه نحوه استفاده از آن مهم است. شما میتوانید با یک چاقو آدم بکشید، میتوانید با همان چاقو جراحی کنید و یک آدم را نجات دهید.
- 9
- 4