سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۸:۴۹ - ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۳۰۳۳۹۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

روایت «صادق پروین آشتیانی» کارگردان فیلم «واران» از جنجالی‌ترین چهره این روزها

«میترا استاد» عاشق بازیگری بود

میترا استاد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

اطلاعات زیادی از سرگذشتش در دست نیست. خبرها ملغمه‌ای است از قضاوت و شعارها و حرف‌هایی که یکی به قاتل می‌زند، یکی به قربانی. هیچ‌کس نمی‌داند در این سال‌ها چه بر سر آرزوهای «میترا» آمده که باعث شد بازیگری را رها کند و برود دنبال سیاست. «میترا استاد» سال‌ها قبل و پیش از آن‌که فیلم‌های روایت قتلش در صدر اخبار قرار بگیرند، در سه فیلم سینمایی بازی کرده بود.

هرچند نقش او در فیلم «دختر شاه پریون» و «اخراجی‌های ٣» بیشتر از یک پلان نشد، اما ‌سال ٩٢ به‌عنوان نقش اول فیلم واران جایزه جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی را  دریافت کرد. سال‌ها بعد اما آن دخترِ هنرمندِ‌ تنبورنوازِ عاشق هنر و بازیگری مسیرش را به راه سیاست عوض کرد؛ هیچ‌کس نمی‌داند چرا؟ چه شد که به جای ثبت‌نام در کلاس‌های بازیگری نامش را در شورای شهر ثبت کرد؟ علایقش چه شدند؟ بخش‌های زیادی از فراز و نشیب‌های زندگی میترا حالا با او خاک شدند و شاید این رازها تا همیشه سر به مهر بماند. با این حال «صادق پروین آشتیانی» کارگردان فیلم واران که سال‌ها قبل او را از نزدیک می‌شناخته، روایت جدیدی از شخصیت «میترا استاد» دارد، روایتی قبل از ورودش به دنیای سیاست.

‏«میترا استاد» را چطور برای بازی در نقش اول فیلم «واران» انتخاب کردید؟ از جایی سفارش شده ‏بود یا از قبل آشنایی با او داشتید؟

همکاری ما به چند‌سال قبل از این‌که من فیلم «واران» را بسازم، برمی‌گردد. ‌سال ٩٠، ٩١ فیلمی به نام «و ‏اینک بهشت» ساختم که او نقش کوتاهی در آن داشت. از آن زمان با خانم استاد آشنا شدم. مدتی بعد ‏که قرار بود یکسری فیلم در مورد هویت زن در اقوام مختلف بسازم، او به دفترم آمد و چون کلاس‌های ‏بازیگری می‌رفت و خودش هم اصالتا کرمانشاهی بود، پیشنهاد یک همکاری مشترک داد و در نهایت ‌سال ٩٢ ‏فیلم «واران» با نقش‌آفرینی ایشان ساخته شد.‏

یعنی خودشان پیشنهاد بازی در نقش اول فیلم را دادند؟

پیشنهادش این بود که یکی از این مجموعه‌ها را درباره زنان کُرد بسازیم و از حضور او استفاده کنیم و در ‏عوض ایشان هم برای تولید فیلم، یکسری امکانات و روابطی که در کرمانشاه دارد را در اختیارمان قرار دهد.‏

فکر می‌کنم آن زمان خانم استاد هنوز وارد دنیای سیاست نشده بودند که بخواهیم ربطش دهیم به ‏ماجرای سال‌های اخیر. منظورشان از روابط و امکاناتی که داشتند چه بود؟ چه کاری انجام دادند؟

به هر حال، ایشان چون اصالتا مال همان منطقه بودند، یادم هست که یکسری کارهای اداری فیلم را انجام ‏دادند.

البته از آن چیزی که به ما گفته بودند، کمتر کمک کردند چون فیلم‌مان سرمایه زیادی نداشت و ما ‏انتظار کمک‌های بیشتری داشتیم. ولی به‌ هر حال، کارهای اداری را انجام دادند؛ مثلا با تهیه‌کننده می‌رفتند و مجوزهایی ‏که لازم داشتیم را از استانداری و فرمانداری می‌گرفتند. ضمن اینکه من خیلی با آن منطقه و مردم ‏آشنایی نداشتم، برای فیلم هم مشاوره‌هایی به من دادند.‏

استعدادشان در بازیگری چطور بود؟

استعداد خوبی در بازیگری داشت.‏

شخصیت و رفتارش در رابطه با همکاران و سایر عوامل فیلم چطور بود؟ مثلا در بازی‌هایش آرام و ‏منعطف بود یا چانه‌زنی می‌کرد؟

 الان که خودشان دیگر بین ما نیستند، صحبت‌کردن در این رابطه سخت است. فقط می‌توانم ‏بگویم آدم خاصی بود و روحیات خیلی خاصی داشت. ‏

مثلا چه روحیه خاصی را در او دیده بودید؟

بشدت جاه‌طلب بود؛ حالا جاه‌طلب به معنای مثبت کلمه. یعنی دوست داشت پیشرفت کند و بالاتر از ‏جایی که بود را نگاه می‌کرد. فکر می‌کنم همین هم باعث شد که بعدها به مشکلاتی دچار شود.‏

آن دوران تمایلات سیاسی از خودش نشان نمی‌داد یا متوجه نشده بودید که به غیر از هنر به ‏سیاست هم علاقه دارد؟

نه، واقعا آن موقع این‌جوری نبودند. شناختی که آن سال‌ها من از ایشان پیدا کرده بودم با مسائل و اتفاقاتی که ‏در سال‌های اخیر رخ داد، خیلی فرق می‌کند. آن زمان میترا استاد زنی بود که بشدت عاشق بازیگری بود و ‏اساسا هم هنرمند بود و می‌دانم که تنبورنوازی هم می‌کرد. برای همین من هیچ‌وقت متوجه گرایش یا ‏انگیزه‌های سیاسی در او نشدم. البته برداشت من به ٦‌سال پیش برمی‌گردد و بعد از ساخت این فیلم از او ‏خبر نداشتم و نمی‌دانم در این چند‌سال گذشته چه شده و او چه تغییراتی کرده بود.‏

سال ٩٢  که در فیلم شما بازی کردند، هنوز با همسر اولشان زندگی می‌کردند؟

بله، همسر داشتند و پسرشان کوچک بود. ظاهرا یکی دو ‌سال بعد از این‌که در فیلم من بازی کرده بودند، از ‏همسرشان جدا شدند.‏

شما همسر اول خانم استاد را دیده بودید؟ ‏

راستش من خیلی راجع به زندگی خصوصی‌شان چیزی نمی‌دانم. فقط یکی دوبار تلفنی با همسرش صحبت ‏کرده بودم، آن هم در ارتباط با همان کارها و روابط پیش‌تولید فیلم. ‏

می‌دانید با بازیگری‌اش موافق بود یا نه؟

نمی‌دانم. هر چیزی بگویم قطعا اشتباه است.‏

شغل همسر خانم استاد چه بود؟

مهندس بودند. اگر اشتباه نکنم مهندس نرم‌افزار کامپیوتر.‏

یکسری از خبرهای جنجالی  این روزها  مربوط به برادر خانم استاد است. می‌گویند در سال‌های ‏اخیر با برادرش خیلی نزدیک بوده  و حتی مدتی که آقای نجفی شهردار تهران بودند، به واسطه ‏خواهرش در شهرداری کار می‌کرده است. آن موقع که خانم استاد بازیگر بودند از برادرش حرفی ‏می‌زد یا مثلا بخواهد او هم در این فضا کنارش باشد؟

نه، برادرشان را ندیدم. فقط می‌دانم که آن موقع درحال تحصیل بود.‏

آن موقع به بازیگری جدی نگاه می‌کرد؟ یعنی تصمیم داشت این حرفه را ادامه دهد؟

بله، آن زمان به جد دنبال بازیگری بود. نمی‌دانم بعدش چه شد، چون از او خبر نداشتم و فکر می‌کنم آخرین ‏کاری که در این حوزه انجام داد، بازی در فیلم من بود و بعد از آن دیگر در فیلمی حضور نداشت. ‏

در این سال‌ها  هیچ‌وقت از او خبر نداشتید؟ یا مثلا سال٩٦ که به خاطر فیلم شما جایزه گرفت ‏حرفی درباره این اتفاق و جایزه‌اش با شما نزد؟

نه، مستقیما از ایشان خبر نداشتم. فقط‌سال گذشته که خبر ازدواج‌شان با آقای نجفی روی سایت‌ها آمد، آن ‏را دیدم و خب طبیعتا خیلی برایم عجیب بود. البته‌سال ٩٦ که فیلم واران در جشنواره تولیدات رادیویی و ‏تلویزیونی کاندیدا شد و او به‌عنوان بازیگر جایزه گرفت با خط جدیدش به من پیام داد و از من تشکر کرده و ‏نوشته بود: «استاد جایزه را مدیون شما هستم.» به‌هرحال من انتظار داشتم که اتفاق‌های بهتری در دنیای ‏بازیگری برایش بیفتد، اما ظاهرا مسیرش عوض شد.‏

در چند روز گذشته خبرهای مختلفی در فضای مجازی و رسانه‌ها نوشته می‌شود. ‏یکی از داغ‌ترین خبرهایی که شاید معمایش تا همیشه در‌هاله‌ای از ابهام بماند، این است که می‌‏گویند خانم استاد با نقشه قبلی به زندگی شهردار سابق تهران وارد شده و درواقع برای او نقش ‏بازی کرده است. می‌خواهم با شناختی که از گذشته نسبت به شخصیت میترا استاد دارید، ‏نظرتان را درباره این شایعات بگویید. ‏

این چیزی که   می‌گویند نه در مورد میترا استاد، بلکه به هرآدم دیگری هم می‌تواند برگردد، چون ما ایرانی‌ها ‏اساسا بازیگرهای خوبی هستیم. همه‌مان در زندگی نقش بازی می‌کنیم و شاید شخصیت واقعی‌مان با آن ‏چیزی که مردم در اجتماع از ما می‌بینند، فرق کند و همیشه به نوعی نقاب داریم. در مورد ایشان هم من ‏واقعا نمی‌دانم، چون سال‌ها از آشنایی من با او می‌گذرد و اصلا نمی‌دانم دراین چند‌سال چه فرآیندهایی ‏را در زندگی‌اش طی کرده و چه روابطی داشته است. با این حال اصلا نمی‌شود درباره این مسائل با صراحت ‏صحبت کرد   قضاوت کار سختی است.

درکل برای هر دو طرف این ماجرا یعنی  هم خانم استاد و هم ‏آقای نجفی ناراحت هستم. چون هم زندگی یک زن جوان که به‌هرحال در فیلم من هم بازی کرده بود از هم ‏پاشید و تمام شد و هم آقای نجفی را خیلی دوست دارم.‏

در صحبت‌هایتان اشاره کردید که خانم استاد شخصیت خاصی داشت و همیشه به بالاتر‌ها نگاه ‏می‌کرد و به تعبیری جاه‌طلب بود. اگر بخواهیم جاه‌طلبی را در دو عالم هنر و سیاست با هم ‏مقایسه کنیم یک نکته جالبی در آن وجود دارد. این‌که ایشان تقریبا از اواخر دهه ٨٠ کلاس‌های ‏بازیگری را شروع کرد و بعد هم در چند فیلم سینمایی حضور داشت، اما ظاهرا مسیر دیده ‏شدن در دنیای بازیگری برایشان طولانی بود و هیچ‌وقت هم دیده نشد، اما ظاهرا مسیر دیده شدن در ‏دنیای سیاست کوتاه‌تر یا راحت‌تر بوده.‏

سوال‌های سختی می‌پرسید. من فکر می‌کنم خیلی‌ها در فضای سیاست امکان دیده شدن یا رشد ندارند یا بالعکس. به‌هرحال خانم استاد از زمانی که با دکتر نجفی آشنا شدند به نوعی ‏نقطه عطفی برایشان ایجاد شده تا وارد فضای سیاست شوند. به‌هرحال   جاه‌طلبی (که البته ‏نمی‌خواهم تعبیر بدی از این واژه شود) اگر در شخصیت هر آدمی باشد شاید در فضای سیاسی بهتر جواب ‏دهد تا در فضای فرهنگی و هنری. شاید اگر خانم استاد در سینما و بازیگری می‌ماندند هیچ‌وقت این اتفاق ‏برایش نمی‌افتاد.‏

‏اتفاقی که این روزها برای فیلم «واران» افتاده این است که در همه این سال‌ها فیلم‌تان هیچ‌وقت ‏به اندازه الان دیده نشد. این روزها یکسری از سایت‌ها فیلم شما را به بهانه بازی خانم میترا استاد ‏گذاشته‌اند و تعداد بازدیدهایش هم کم نیست. فکر می‌کنم این نوع دیده شدن  فیلم حس خوبی ‏به یک کارگردان نمی‌دهد. درست است؟

  این فیلم‌سال ٩٢ ساخته شد، ولی به دلیل ایرادات محتوایی و فنی که از طرف صداوسیما به این ‏فیلم وارد شد، مقداری طول کشید تا کامل شود. در فاصله بین ٩٣ تا ٩٦ ما یک سری سکانس‌هایی به فیلم ‏اضافه کردیم که درواقع فلش بک بود و یک زن سن بالایی نقش سال‌ها بعد خانم استاد را بازی می‌کرد. ‏برای همین فیلم‌سال ٩٦ کامل شد و درنهایت هم در جشنواره حضور پیدا کرد. در سال‌های اخیر هم یکی ‏دوبار از شبکه کرمانشاه پخش شده بود، ولی خب این شبکه استانی است و خیلی دیده نشد. یک موضوع ‏جالب و البته ناراحت‌کننده این است که دقیقا دوشب قبل از این‌که این اتفاق برای خانم استاد بیفتد پای ‏تلویزیون نشسته بودم که دیدم فیلم‌مان از شبکه شما که شبکه سراسری است درحال پخش است و پس فردا ‏صبح خبر قتل خانم استاد را شنیدم. ‏

زندگیِ «میترا استاد» با پایانی خونین تمام شد و اعتراف آقای نجفی به قتل همسرش ‏یکی از عجیب‌ترین و شوکه‌کننده‌ترین خبرهای سال‌های اخیر است. لحظه‌ای که این خبر ‏را شنیدید چه حسی داشتید؟ به چه چیزهایی فکر کردید؟ ‏

دیروز جایی خواندم که خبر قتل خانم استاد ٤٢‌میلیون بازدید‌کننده داشته. طبیعتا میترا استاد آن ‏زمانی که عاشق بازیگری بود دوست داشته همین‌قدر دیده شود، ولی الان خودش نیست و این خبر تلخ از پایان ‏زندگی او در صدر اخبار قرار گرفته. روزی که خبر قتل را شنیدم چند دقیقه شوکه شدم. به هر ‏حال خبر خیلی تلخ بود و کاری به ماجراها و پیچیدگی‌ها و راز و رمزهای پشتش ندارم. خبر ‏کشته شدن یک آدم تلخ و ناگوار است بخصوص اگر بدانی یک روز با او سلام و علیک داشتی و کار کردی. ‏به هر حال امیدوارم روحشان شاد باشد و آقای نجفی هم از این مشکل یک جوری رها شوند.‏

به‌ناز مقدسی

shahrvand-newspaper.ir
  • 12
  • 7
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش