یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۷:۲۱ - ۲۲ مهر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۷۰۵۴۳۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

علی نصیریان؛ از ماجرای دستگیری تا دوستی با فریدون فرخزاد

علی نصیریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
بخش‌هایی از گفتگوی اندیشه پویا با علی نصیریان بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر را در ادامه می‌خوانیم.

سیاسی نیستم

اگر می‌گویم سیاسی نیستم منظورم این است که وابستگی‌ای به جناح خاصی ندارم. سیاست ما جناحی است و من از جناح‌بازی‌ها بیزارم. من نه حکومتی هستم و نه ضد حکومتی. ولی آدم‌ نمی‌تواند سیاسی نباشد. هنوز هم همان آرزو را دارم که روزی آزادی مرغ آمین را ببینم.

ماجرای دستگیر شدن

آبان ۱۳۳۲ بود و ما داشتیم تمرین نماشی را در عکاس‌خانه‌ای در سه‌راه امین حضور تماشا می‌کردیم که ریختند و ما را دستگیر کردند. قرار بود روز بعد اعتصابی علیه کودتا در بازار انجام شود. اول ما را بردند بازداشتگاه شهربانی. از آنجا ما را بردند توی زاغه‌های مهمات و فردایش ما را با اتوبوس بردند بیرون شهر. ما را سوار قطاری کردند و فرستادند جنوب. گفتند قرار است تبعید شوید به خارک. آن موقع خارک تبعیدگاه لات‌ها بود. اول ما را بردند آبادان به آسایشگاه سربازان نیروی دریایی. ۱۰-۱۵ روز ما را همان‌جا نگه داشتند. بعد یک سرتیپی از تهران آمد برای تعیین تکلیف ما. یکی ما را بازجویی کرد و فهمید که من سیاسی نیستم و بلیت گرفتند و من را فرستادند تهران.

دوستی با فریدون فرخزاد

بهمن فرسی می‌خواست یک نمایش اجرا کند و فراخوان داد برای انتخاب بازیگر و من هم رفتم امتحان دادم و قبول شدم. نمایش از این کمدی‌های لاله‌زاری بود. اسمش "دردسر تلفن" بود. این اولین بازی تئاتری من بود. در نمایشی که با مهدی فرسی در مدرسه روی صحنه بردیم من نقش یک جاهل را بازی می‌کردم. خیلی‌های دیگر هم بودند از جمله فریدون فرخزاد که با او هم خیلی رفیق بودم. فریدون چون خوب ادای زن‌ها را در می‌آورد در نمایش‌های ما معمولاً زن‌پوش می‌شد و نقش زن‌ها را بازی می‌کرد.  

شعبان جعفری

شعبان جعفری را من از جوانی می‌شناختم. سر سه‌راه بوذرجمهری یک کله‌پزی بود که شعبان هر روز صبح آنجا صبحانه می‌خورد و من می‌دیدمش. یک سری از بچه‌ لات‌های طرف‌های شهر نو و گمرک و مولوی هم توی مدرسه پیرنیا بودند و یادم هست که شعبان می‌آمد و مدرسه و برای نوچه‌هایش نمره می‌گرفت.

دیکتاتوری آل‌احمد

اگر دیکتاتوری حکومت بد است، دیکتاتوری روشنفکری هم بد است. آل احمد یک نوع دیکتاتوری روشنفکری داشت. هر کسی هم که مثل ساعدی می‌رفت زیر عبایش مریدش بود. آل احمد باید سعه صدر می‌داشت. باید می‌فهمید که هنر و تئاتر ابزار تبلیغات نیست.

در جمع‌های خودمان تحلیل داشتیم و می‌دانستیم که نقدهای جلال بی‌رحمانه و بی‌جهت است. من ممکن بود دلم بخواهد از "امیر ارسلان" یک کمدی تخت‌حوضی بسازم و اجرا کنم. این به چه کسی مربوط است؟ این مغایر ایدئولوژی‌ آنها بود.

همکاری نکردن با بیضایی و سمندریان

دو نفر بودند که من هرگز فرصت نکردم با آنها کار کنم، یکی سمندریان بود و یکی بیضایی. با بیضایی قرار بود یک فیلم هم کار کنیم که آن فیلم هم متأسفانه ساخته نشد. سمندریان هم برای "ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی" به من پیشنهاد کار داد که باز سر کار دیگری بودم.

ساعدی و مهرجویی

ساعدی باعث شد به مهرجویی اعتماد کنیم. ما داشتیم نمایش "آی با کلاه آی بی کلاه" را اجرا می‌کردیم که یک شب ساعدی، مهرجویی را آورد سر صحنه و با او آشنا شدیم. من خیلی به ساعدی اعتقاد داشتم. وقتی ساعدی در مورد مهرجویی به ما اطمینان داد، ما هم خیال‌مان راحت شد.

فیلم نساختن ناصر تقوایی

فکر نمی‌کنم محدودیت‌ها باعث فیلم نساختن تقوایی شده باشد. مشکلات خودش دلیل اصلی است و نمی‌گذارد فیلم بسازد. تقوایی سر "ناخدا خورشید" بیچاره کرد ما را. نتیجه کارش درجه یک بود ولی اگر یک‌دفعه دیگر به من بگوید بیا با هم کار کنیم نمی‌روم. سر "ناخدا خورشید" زن من از نگرانی بلند شد آمد بندر کنگ. مثلاً پنج روز کار می‌خوابید که دکل کشتی را رنگ کنند.

استعفا از اداره تئاتر

فقط من یکی نبودم که استعفاد کردم. ۲۷-۲۸ نفر بودیم که با هم استعفا کردیم. نظام دیگر ما را نخواست. من احضار شدم اوین. آقایی که با من حرف می‌زد ظاهراً از فداییان اسلام بود. گفتم اصلاً چرا من را احضار کرده‌اید؟ گفت من تمام کارهای شما را دیده‌ام و دوست‌شان دارم اما یک عده افراطی هستند که اگر ما شما را احضار نکنیم ممکن است بریزند توی خانه‌تان برای‌تان دردسر درست کنند.

sornakhabar.com
  • 17
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش