تاریخ سینما و تئاتر ایران چند نفر مثل او دارد؟ مثل او که استاد علی نصیریان بنامندش و او را یکی از طلایهداران شکلگیری هنرهای نمایشی ایران بدانند. از نوجوانی خاک صحنه تئاتر خورده است و دست پر به سینما و تلویزیون آمده و در این بخشها هم وزنه سنگینی میان هنرمندان است؛ مردی که گاه در فیلمهای «گاو» و «آقای هالو» خاطره انگیز میشود و گاه با «کفشهای میرزا نوروز» لبخند بر لبانمان مینشاند.
گاهی صلابتش را در نقش قاضی شارح در «سربداران» میبینیم و گاهی ابوالفتح در «هزاردستان». گاهی در نقش پدری خسته از انتظار در «بوی پیراهن یوسف» و حاج آقا فتوحی «میوه ممنوعه» هم که جای خود دارد. از نقش بزرگآقا دیوانسالار سریال «شهرزاد» هم که هر چه بگوییم کم گفتهایم. نام بردن از نقشآفرینیهای او سخت است که چیزی از قلم نیفتد و همه درخششهای این کارکشته سینما و تئاتر ذکر شود.
نصیریان بازیگری است که چند نسل از تماشای هنرنمایی او لذت بردهاند و در ذهن خود از نقشهای متفاوت و جذابش خاطره دارند. بااین مقدمه میتوان گفت که گفتوگو با استاد نصیریان بهانه نمیخواهد، اما این روزها هنرنمایی متفاوت او در فیلم «مسخره باز» در پرده سینما مُهر تأیید دیگری بر کارنامه کاری پرافتخار او زده است؛ کارنامهای که با گذشت زمان و نزدیکی به سن ۸۴سالگی، نهتنها افول نداشته بلکه هر آینه، درخشانتر شده است. تا جایی که در سال۱۳۸۰ بهعنوان یکی از چهرههای ماندگار ایرانی در رشته بازیگری تئاتر و سینما شناخته میشود و نشان درجهیک هنری را دریافت میکند.
در یک روز پاییزی، گفتوگویی خودمانی از تجربه زیست این بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون ایرانی از گذشته تا امروز داشتیم که در ادامه میخوانید.
بازی شما در فیلم سینمایـی مسخرهباز مورد توجه داوران و تماشاگران جشنواره فجر سال گذشته قرار گرفت. شما تجربه متفاوتی در این نقش و فیلم داشتید؛ در اینباره برایمان بیشتر بگویید.
من نخستینبار در یک مهمانی کاری در خانه آقای بهمن فرمانآرا با آقای همایون غنیزاده، کارگردان و نویسنده این فیلم آشنا شدم. بعد از چند روز آقای غنیزاده برای من یک فیلمنامه فرستاد و مرا دعوت بهکار کرد. شنیده بودم که کارگردان موفقی است و نمایشهای خوبی همچون «آنتیگون»، «کالیگولا»، «میسیسیپی نشسته میمیمیرد»، «در انتظار گودو» و «ملکه زیبای لنین» را در کارنامه کاریاش دارد. اما واقعیت، خودم کارش را ندیده بودم. سناریو را خواندم و در برخورد اول مجذوب آن شدم. نه اینکه داستان بسیار جذابی داشته باشد بلکه نوآوری، تازگی و نگاههای متفاوت و ساختارشکن سناریو مرا جذب کرد. احساس کردم دیگر وقت آن رسیده که یکسری ساختارها و نحوه عملهای متفاوت با آنچه رایج است روی کار بیایند. اغلب ساختارها از بس تکرار شدهاند حالت کلیشهای پیدا کردهاند. البته ممکن است این سبک جدید همهپسند نباشد، اما به عقیده من هنرهای نمایشی ما نیاز به این تغییر و تحول دارد و امیدوارم که مردم به این سبک فیلمها توجه کنند. درست است که قصه فیلم حالت معمول ندارد، اما باید به فیلمسازان جدید اجازه داد تا این نوع کارهای نمایشی متفاوت را عرضه کنند.
شما چند سال است که کمکار شدهاید؛ علت این کمکاری بهخاطر فضای فعلی سینماست یا ترجیح خودتان است که گزیدهتر کار کنید؟
تعارف که نداریم سن من بالا رفته و بنیه و توان جسمی من، یارای کار کردن نمیدهد. این یک واقعیت است که پیر شدهام و جسمم کمی ناتوان شده است. البته به لحاظ روحی هنوز هم شوق و اشتیاق و روحیه کار کردن را دارم. دلم میخواهد کار کنم، اما بعضی مواقع سر فیلمبرداری خسته میشوم. دیگر نمیتوانم تا دیروقت سر برنامه باشم. خسته میشوم و خیلی زود خوابم میبرد که البته اینها از عوارض پیری است.
خدا به شما سلامتی بدهد. البته بااین سن هم هر بار کار و تجربه جدید از شما دیدهایم.
به هر حال هر بازیگری برای بازی در نقش خود تمام تلاشاش را میکند تا به بهترین نحو آن نقش را اجرا کند. اما خب، آدمها و نحوه عمل آنها و همچنین کارها فرق میکند. من هم تلاشم را میکنم که تا آن حدی که امکان دارد و توان، بنیه، دانش و اطلاعات هنری اجازه میدهد نقش را به درستی بازی کنم و باورپذیر کنم. تلاشم را میکنم تا ارتباط جدی و انسانی خوبی با مردم برقرار کنم.
استاد! هماکنون مشغول چه کاری هستید؟
مشغول بازی در فیلم «لامینور» هستم. بعد از سالها دوباره با مهرجویی عزیز همکاری میکنم. من همیشه برای ایشان احترام قائلم و همیشه فکر میکردم و میکنم که او فیلمساز موفق و برجستهای است؛ آدم بسیار متفکر، باسواد و مسلط بهکار است و کارش را خیلی خوب بلد است. البته هر کارگردانی کارهایش بالا و پایین دارد و من همه کارهای بعد از انقلاب ایشان را ندیدهام، چون متأسفانه درگیر کارهای اجرایی بودم. اما اجارهنشینها را دیدم و عالی بود و امیدوارم این کار هم مثل دیگر کارهایش خوب باشد.
شما بیش از ۳۸ فیلم سینمایی و ۵۰سریال و نمایش بازی کردهاید. به کدام نقش بیشتر از همه دل بستهاید و دوستش دارید؟
بسیاری از نقشهایی که بازی کردهام برایم مطلوب است و هر کدامشان را به دلایلی دوستدارم؛ از اینرو نمیتوانم بهکار خاصی اشاره کنم.
فیلمی بوده که بازی در آن را نمیپسندید؟
بله، کارهایی هم هستند که خودم نمیپسندم و حتی گاهی از بازی در آنها پیشمان شدهام. البته الان ناراحت نیستم که چرا بازی کردم. به هر حال تجربه است. گاهی آدم کاری را تجربه میکند، موفق میشود و گاهی تجربه میکند و کار خوبی از آب در نمیآید. همیشه اینطور نیست که هر بازیای موفقآمیز باشد. عوامل متعددی در ارائه کار موجب شود کار بهخوبی ارائه نشود.
یک وجه و ویژگی در شما هست که در کنار هنر موفق بازیگریتان کمتر از آن صحبت شده است و آن قلم و نویسندگی شماست. از نگارش فیلمنامه و نمایشنامههایتان بگویید.
من در حقیقت برای کار نویسندگی و تئاترنویسی وارد این حوزه نشدم. بهعنوان تئاترساز مثل کارگردان و معینالبکاء وارد تئاتر شدم؛ کسی که انتخاب نمایشنامه میکند، آدمها را جمع و با آنها تمرین میکند، گروه تئاتر ما اواخر دهه ۳۰ تشکیل شد. در آن برهه زمانی نوشته و متن چندانی برای اجرا نداشتیم و اغلب، قصههای صادق هدایت بود. آقای عباس جوانمرد ۲قصه از کتاب هدایت را بهصورت نمایشنامه درآورد. من هم به تأسی از ایشان و به خاطر علاقهای که به هدایت داشتم شروع به نوشتن نمایشنامه کردم. ابتدا داستان کوتاه «داش آکل» هدایت را بهخاطر تم قصهوار و موضوع که حالت معرکهگیری داشت انتخاب کردم و بعد قصهای که بهصورت فولکلور در مجله سخن معرفی کرده بود و من احساس کردم دوست دارم را بهصورت نمایشنامه نوشتم. گروه اجرا کرد و خیلی موفق بود.
نوشتن را دوست داشتید؟
بله، دوست داشتم، ولی همیشه کارهای اجرایی وقت مرا پر میکرد. بیشترین شوق من کار کردن و بیشتر از آن بازیگری بود. بازیگری را هم بهخاطر اینکه با مردم ارتباط دارد و رودررو با مردم میشوم دوست دارم. این برایم خیلی جذاب بوده و هست؛ اینکه آدم مقابل جمعیتی کاری ارائه دهد، حرفی بزند و احساسات و عواطفی را بروز بدهد که مردم با آن ارتباط بگیرند و باورش کنند. به همینخاطر بود که من کمکم از نوشتن دور شدم.
در صحبتهایتان بارها به مردم اشاره کردید و خیلی بهنظر مردم اهمیت میدهید؟
مردم خیلی برای من مهم هستند. تمام سرمایه نمایش و تئاتر، تماشاگران و بهطور عام مردم هستند. این مردم هستند که هنر را دریافت میکنند و به جلو میبرند. این مردم هستند که بعد از هر اجرا و بازی، حس و نظراتشان را به ما منتقل میکنند تا ما پیشرفت کنیم و کار بهتری ارائه دهیم. نشان دادن دغدغههای مردم، برای ما مهم است. نظر آنها همیشه برای من ارزشمند و لذتبخش است. وقتی محبت و توجه مردم را میبینم، حتی یک احوالپرسی ساده، حالم خوب میشود. حال خوب مردم خستگی ۶۰و اندی ساله کاری را از من دور میکند. خیلی خوشحالم که به واسطه هنر بازیگری با طیف وسیعی از مردم و هموطنان ارتباط دارم و آنها کارم را میبینند. نمیدانید بودن در کنار مردم چقدر برایم لذتبخشاست.
یک کتاب خوب برای مطالعه به ما معرفی کنید.
یک کتاب نیست، چندین کتاب و رمان است. خوشبختانه ادبیات فارسی ما غنی و بسیار مطلوب است. سعدی، حافظ، مولانا، نظامی و... بزرگترین سرمایه ادبی ما برای مطالعه و خواندن هستند. برخی از کتابهای معاصر هم حرف ندارند. برای نمونه کتاب «میراث عرفانی» نوشته دکتر شفیعی کدکنی را مثال میزنم. بهنظر من این کتاب اثر جالبی است، زیرا زندگینامه ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی و... را شرح داده است و خیلی لذتبخش است. رمان «شما که غریبه نیستید» به قلم آقای هوشنگ مرادیکرمانی هم به لحاظ نثر، زیبا و تأمل برانگیز است. کتاب «نمایشنامهشناسی» نوشته فرهاد ناظرزاده کرمانی را هم به بچههای تئاتر پیشنهاد میکنم.
با این حجم کاری فرصت برای مطالعهکردن دارید؟
بله، من مرتب این کتابها را نگاه میکنم. از اول تا آخر نمیتوانم بخوانم اما حتی مرور کوتاهی به کتابها دارم. رمانها خیلی مهمند و خیلی کمک میکنند که ذهن و تخیل بازیگر باز شود تا بتواند بهتر شخصیتپردازی کند.
اهل سفر هستید؟
قبلا خیلی سفر میرفتم؛ چه ایران و چه خارج از کشور، اما الان دیگر نه. در سفر حوصلهام سر میرود و خسته میشوم. حتی یک ساعت نشستن در هواپیما هم خسته و کلافهام میکند.
چه چیزی حال استاد نصیریان ما را خوب میکند؟
همیشه وقتی کار میکنم، بازی میکنم، حالم خوب است.
چه چیزی حال شما را بد میکند؟
البته آشفتگیهای ترافیکی و شهر شلوغ را که کنار بگذاریم، گرفتاریهای انسانها و هموطنان حالم را بد میکند. با دیدن کمبودها، فقر و مشکلات مردم واقعا حالم بد میشود.
حرف آخرتان؟
به همه مردم عزیز کشورم عرض ارادت دارم و برای همه آنها آرزوی سلامتی و آرامش میکنم. پیشنهاد آخرم هم این است که به فیلمسازان جوان اعتماد کنند و اجازه ندهند که ناامید شوند، برای نمونه فیلم مسخره باز است که بد نیست این فیلم را در سینما تماشا کنند.
آشفتگیهای ترافیکی و شهر شلوغ را که کنار بگذاریم، گرفتاریهای انسانها و هموطنان حالم را بد میکند. با دیدن کمبودها، فقر و مشکلات مردم واقعا حالم بد میشود
نمایشنامهنویس برجسته
هنرنمایی علی نصیریان در زمینه اجرا و بازیگری موجب شده تا کمتر مجال پرداختن به جنبه نویسندگی استاد داشته باشیم. جالب است بدانید او در سال ۱۳۳۵ جایزه نخستین مسابقه نمایشنامهنویسی را برای نمایش «بلبل سرگشته» دریافت کرد. او از دهه۱۳۳۰ در نمایشهای حرفهای، بازیگری و نویسندگی میکرد و از اعضای آغازین گروه هنر ملی بود. نصیریان بیش از ۱۰ نمایشنامه نوشته و به همراه بهرام بیضایی ، اکبر رادی،غلامحسین ساعدی،اسماعیل خلج و...، از برجستگان نمایشنامهنویسی در زبان فارسی بهشمار میرود. «آقای هالو» که براساس نمایشنامهای از نصیریان تبدیل به فیلمنامه و فیلم شد، قصه مرد شهرستانی به تهران آمدهای را روایت میکرد و نصیریان موفق شد با بلهبله و عجب گفتنها، سادگی محض و دردناک این شخصیت را عینیت ببخشد. داوران سومین دوره جشنواره سپاس،جایزه بهترین فیلمنامه را به او و مهرجویی برای فیلمنامه آقای هالو اهدا کردند.
مسنترین برگزیده سیمرغ با مسخرهباز
در تازهترین آثار علی نصیریان، این بازیگر پیشکسوت سینما، به همراه رضا کیانیان - بازیگر صاحب سبک- و همچنین بابک حمیدیان و صابر ابر از ۳ نسل متفاوت در «مسخرهباز» همبازی شدهاند. این فیلم ساخته همایون غنیزاده است که در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر اکران خود را پشت سر گذاشت و توانست بهعنوان یکی از بدیعترین آثار سالجاری سینما شناخته شود. نصیریان در سن ۸۴سالگی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای بازی در فیلم مسخرهباز کسب کرد و تبدیل به مسنترین فردی شد که این جایزه را دریافت کرده است. نصیریان در فیلم نقش یک سلمونی قدیمی به نام کاظمخان را بازی میکند که پر است از ویژگیهای عجیب و غریب و بامزه؛ او عاشق فیلم «کازابلانکا» و تراشیدن سبیل مشتریهای بینواست با دستانی لرزان. نصیریان با این نقشآفرینی نشان داد که تمام نشدنی است و همچنان میتوان برای بازی در نقشهایی متفاوت و جذاب، روی او حساب کرد.
هنرنمایی در فیلم تحسین شده گاو
علی نصیریان در سال۴۸ با بازی در فیلم «گاو» وارد سینما شد. این فیلم جزو نخستین فیلمهای ایرانی بود که در غرب و اروپا مورد توجه و تحسین قرار گرفت. البته ۶سال قبلتر گروه تئاتر آنها نمایشی را به نام «گاو» در تلویزیون بهصورت زنده اجرا کرده بودند. خودش در اینباره میگوید:«من عاشق قصه فیلم سینمایی گاو بودم و با عشق تمام آن را بازی کردم.»
کفشهای میرزا نوروز چه شد؟
کمتر کسی است که فیلم «کفشهای میرزا نوروز» با هنرنمایی استاد نصیریان را ندیده باشد. خودش درباره تجربهاش میگوید:«در سال۶۴ فیلم کفشهای میرزانوروز را با محمد متوسلانی کار کردم که فیلمی کمدی بود و در آن زمان استقبال زیادی از آن شد و هنوز هم مردم آن را خیلی دوست دارند. خیلیها وقتی مرا میبینند، به آن فیلم اشاره میکنند و میپرسند کفشها چه شد؟»
چاپ کتاب زندگینامه
کتاب «آقای هالو» درباره زندگی و آثار علی نصیریان به قلم نگار حسینی، منتشر و در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شد. در این کتاب سعی شده علاوه بر روایت زندگی شخصی و هنری استاد نصیریان، رخدادهای هنری دهه۲۰ تا ۹۰ هجری شمسی هم مرور شود. کتاب آقای هالو در ۳۲۱صفحه توسط انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است. در بخشی از کتاب آقای هالو آمده است: «خیلیها به من میگویند بیایید و تجربیات خود را در زمینه بازیگری و تئاتر منتقل کنید، خب، چه چیزی را منتقل کنم؟ بیایم و به نسل جدید بگویم که در دوران دبیرستان برای تمرینات تئاتر، پارک شهر که تازه داشتند درخت میکاشتند و حتی دیوار و نرده نداشت ما میرفتیم یک گوشه تمرین میکردیم؟ نسل جدید با پارامترهای امروزی میگوید خب شما دیوانه بودهاید!». همچنین قرار است کتاب خاطرات علی نصیریان که به کوشش محمدعلی منصوری تدوین شده و شامل زندگینامه و سلوک هنری او است، برای انتشار در اختیار فرهنگستان هنر قرار گیرد.
الناز عباسیان
- 14
- 5