سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۲:۳۰ - ۱۲ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۳۲۸۰
هنرهای تجسمی

هنرمندی که قربانی سهل انگاری مسئولان پارک ارم شد: به رنگ پناه بر دم تا از سیاهی بگریزم

نگار قربانی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

شاید نگار قربانی، چهره ای شناخته شده در میان هنرمندان تجسمی نباشد اما اگر در سال ۱۳۹۳، دچار آن حادثه دردناک در پارک ارم -که نتیجه مستقیم سهل انگاری مسئولان است- نشده بود، امروز چهره ای شناخته شده تر در عالم هنر داشت.

 

داستان زندگی نگار قربانی، تقریبا برای همه ما آشناست؛ دختر جوانی که برای گرفتن جشن فارغ‌التحصیلی و قبولی در مقطع فوق لیسانس برای گرفتن یک جشن کوچک با دوستانش به پارک ارم می رود، دچار سانحه می شود و بعد قطع نخاع و سال‌ها خانه نشینی و... .

 

از آن روز سال ها می گذرد، به گفته خودش پزشکان در ابتدا امیدوارشان می کردند که سرانجام می تواند راه برود اما او مدت زیادی نیست که توانسته دست هایش را حرکت دهد. با تمام این ها در این گزارش قصد نداریم بازگردیم به روزهای قبل، چرا که نگار خودش بسیار امیدوار است و با اینکه اکثر وقت خود را در فیزیوتراپی می گذراند، اما دنیایش مانند نقاشی هایش رنگی است. با این هنرمند جوان و در بدترین شرایط امیدوار، درباره تازه ترین نمایشگاه نقاشی اش با نام «چیزی غیر از این» که در گالری محسن برگزار شده بود، به گفت‌وگو نشستیم. نگار قربانی معتقد است که زندگی یک انتخاب است ومي توان رنگ ها را به جای تیرگی برگزید.

 

گفت‌وگوی «قانون» با این هنرمند جوان را در ادامه می خوانید:

 

شما پیش از این حادثه نمایشگاهی برگزار کرده بودید یا این اولین بار بود؟

با توجه به اینکه رشته تحصیلی ام طراحی پارچه و گرافیک بود، قبل از این حادثه بیشتر شوهای خانگی برگزار می کردم اما «چیزی غیر از این»، اولین نمایشگاه رسمی من بود.

 

از چه زمانی توانستید کار نقاشی را دوباره ازسر بگیرید؟

بعد از حادثه و قطع نخاع دو سال طول کشید تا توانستم بنشینم و قلم به دست بگیرم.

 

با توجه به حادثه ای که برای‌تان پیش آمد انتظار می رفت آثاری تاریک و سیاه از شما ببینیم اما نمایشگاه پر از رنگ بود.

من ترجیح دادم به رنگ پناه ببرم تا از سیاهی بیرون بیایم؛به اصطلاح از آن بگریزم. زمانی که برای خرید رنگ بیرون می رفتم از رنگ های تیره دوری می کردم و در عین اینکه گاهی در کارها رنگ تیره بسیار لازم می شد اما ترجیح می دادم رنگ تیره خریداری نکنم! فرورفتن در تاریکی و سیاهی مثل یک باتلاق است که هرچه بیشتر در آن دست و پا بزنید زودتر غرق خواهید شد. من ترجیح دادم این اجازه را به خودم ندهم و از ابتدایی که برای نمایشگاه شروع به کار کردم، سعی کردم حال خوبی داشته باشم.

 

از چه زمانی شروع به کار روی پرتره ها کردید؟

در واقع از سال ۹۵ کار را شروع کردم اما در آن سال قوای جسمانی ام خیلی اجازه نمی داد که یک کار را یک ماهه تمام کنم. در طول کار روی یک تابلو بیش از نیم یا یک ساعت نمی‌توانستم کار کنم. از سوی دیگر زمان زیادی را در فیزیوتراپی به سر می بردم، بنابراین زمان زیادی برای کار نداشتم. بیشتر کارهایم را در سال های ۹۶ و ۹۷ که انرژی بیشتری داشتم و می توانستم بنشینم و کار کنم تکمیل کردم. کمترین زمانی که به دست می آوردم و از نظر جسمانی حالم مساعد بود که بتوانم بنشینم، نقاشی می کردم. این تنها کاری است که حالم را خوب می کند.

 

چرا تصمیم گرفتید پرتره هنرمندان را کار کنید؟

یک سری از هنرمندانی که پرتره آن ها را کار کردم از دوستان من بودند. از سوی دیگر، هنرمندان، مخاطبان زیادی دارند و مردم آن ها را می شناسند، بنابراین دوست داشتم به این وسیله صدایم بلندتر باشد چرا که در حق من بسیار اجحاف شد با اینکه در رسانه ها بسیار گفتم و شنیده شد که این آدم ها مقصر حادثه‌ای بودند که برای من اتفاق افتاد، اما به من توجهی نشد و بدهی‌شان را کامل پرداخت نکردند.

 

آن ها نمی‌خواهند توجه کنند و این غیرقابل تصور است. هنرمندان از لحاظ مادی وظیفه‌ای ندارند که به من کمک کنند، اما از لحاظ معنوی همواره کنار من بوده اند و این خیلی برایم ارزشمند است. پیش آمده که من به کنسرت یک هنرمند رفته ام و او شخصا من را سوار ماشین کرده و بهترین صندلی سالن را به من اختصاص داده است و آن لحظه ای که با برخی هنرمندان سر کرده ام، برایم از بهترین اوقات بوده است چرا که همیشه به من روحیه داده اند.

 

کمک های دولتی تا امروز به چه صورت بوده است ؟

من بیمه نداشتم و بعد از حادثه هم هیچ بیمه‌ای ‌قبول نکرد و تنها تحت نظر تعدادی از ان‌جی‌او‌ها هستم که آن ها هم خیلی کار خاصی انجام ندادند. خیلی زحمت بکشند مقداری هزینه دارو و فیزیوتراپی را بدهند. این ان جی او ها خودشان خیلی ساپورت نمی‌شوند. کسانی که بلایی به این بزرگی را سر کسی می آورند چرا خودشان را مقصر نمی دانند و حتی به روی خودشان نمی‌آورند؟ امروز سال ها از آن حادثه گذشته اما من همچنان با همان هزینه‌ها و دشواری ها زندگی می کنم و هرچه بیشتر می گذرد، دردهای تازه تری خودشان را به من نشان می دهند اما هیچ حمایتی از من نمی شود.

 

فیزیوتراپی را تنها برای نگهداری از عضلات می روم اما دردهای دیگر را چه کنم؟ چرا کسانی که مقصر این حادثه بودند همچنان بی توجه هستند؟ جالب این است که هنوز هزینه‌ای که باید پرداخت می‌شده، به من پرداخت نکرده اند. در یک سال اخیر هم به‌ طور کلی هیچ خبری از من نگرفتند و ادعای‌‌شان این است که پرونده‌ من مختومه اعلام شده است!

 

روند درمان به چه شکل است؟ آیا می توان به این امیدوار بود که روزی بتوانید به روزهای پیش از حادثه برگردید؟

متاسفانه باید بگویم نه؛ به این دلیل که نخاع هنوز درمان پذیر نیست. هر زمانی که جانبازان و بیماران ولیچری قدیمی ما از جای خود بلند شدند ما هم می‌توانیم بلند شویم. در دو، سه سال اول آسیب کم است و ترمیم می شود ولی وقتی طولانی تر می شود هم بدن سردتر می شود و هم نشان دهنده این است که آن نخاع قطع شده و نمی تواند ارتباطي با قسمت‌های پایین برقرار کند و شما هرچقدر تمرین کنید، بی‌فایده است. وقتی عصبی نباشد، آن عضله تکان نمی خورد. من کار فیزیوتراپی را ادامه می دهم تا حداقل با جسم سالم‌تری روبه رو باشم. متاسفانه در خارج از کشور هم نمی شود کاری کرد.

 

با شرایط سختی که درگیرش هستید، هنر چقدر می تواند به شما کمک کند؟

فکر می کنم هنر یک زبان است برای وقتی که نمی توانید به زبان خودتان حرف بزنید؛ خوشحالی و ناراحتی تان را نمی‌توانید بیان کنید اما همه این ها را می توانید روی بوم خالی کنید. نقاشی برای من فضایی به وجود می آورد که بتوانم به وسیله رنگ و بوم، گفت‌وگو کنم و از فضای سخت و سنگینی كه گذراندم و هنوز هم درگیرش هستم، دستِ کم برای ساعاتی بیرون بیایم و از فضای هنر لذت ببرم. من خیلی توان و فرصت سفر کردن ندارم اما نقاشی می تواند به من کمک کند که جای بسیاری از تفریحاتی که ندارم یا نمی‌توانم داشته باشم،پر شود.

 

در طول روز به چه کارهایی مشغول هستید؟

بیشتر وقت من، یعنی صبح تا عصر به فیزیوتراپی اختصاص دارد. به دلیل خستگیِ جسمانی، زمانِ من در فیزیوتراپی بسیار طولانی می شود و در طول این چند سال روند به همین شکل بوده است اما در زمان استراحتم و آخر هفته ها نقاشی می کشم.

 

شما با حادثه ای که از سر گذراندید اما دارای روحیه خوب و مثبتی هستید. این انرژی مثبت را از کجا دریافت می کنید؟

من این روحیه جنگجو و رو به جلو را پیش از حادثه هم داشتم. اگر یک چیزی را می خواستم به هر شکلی که بود باید به آن می رسیدم. در سال های اول با توجه به اینکه اطلاعاتی در زمینه این حادثه نداشتیم، فکر می کردم ممکن است این قوا برگردد تا دستِ کم بتوانم کارهای شخصی ام را خودم انجام دهد اما کم کم خودم و خانواده ام متوجه شدیم این اتفاق شدنی نیست و این شد یک نقطه سیاه برای من و خانواده ام اما امروز که به خودم نگاه می کنم، می بینم نسبت به سال های قبل، دارای روحیه بهتری هستم و با گذشت زمان دیدم که در کنار این اتفاق و مشکلات جسمانی، باز هم به آن چیزی که می خواهم می توانم برسم. احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند جلوی من را بگیرد، درست است که گاهی ضعف بر من مستولی می شود و افکار سیاهی به من هجوم می آورند اما جلوی همه این ها می ایستم.

 

با توجه به استقبالی که از نمایشگاه «چیزی غیر از این» شد، آیا در آینده هم برنامه‌اي براي برگزاری نمایشگاه دارید؟

بله حتما. این روزها مشغول آماده کردن سفارش های نمایشگاه هستم و به کارهای بعدی هم فکر می کنم که نیازمند چه متریالی هستند. دوست دارم کار متفاوتی نسبت به نمایشگاه «چیزی غیر از این» داشته باشم تا برای مخاطب جذاب تر باشد. حتی به پرفورمنس هم فکر می کنم. کار بازیگری تئاتر را خیلی دوست دارم. چند پیشنهاد هم داشتم اما متاسفانه شرایط مناسبی برای این کار نداشتم؛ امیدوارم در آینده بتوانم وارد این حیطه شوم. از سوی دیگر قرار است یک فیلم مستند از زندگی خودم کار کنیم تا پیش از جشنواره فیلم فجر آماده شود.

 

با توجه به شرایط جسمانی تان، چقدر می‌توانید تفریحات فرهنگی مانند تئاتر و کنسرت و سینما داشته باشید؟

کنسرت خیلی کمتر می روم و تئاتر را ترجیح می دهم. سینما هم اگر بشود می روم چون رفت و آمد برایم خیلی سخت است. بسیاری از اوقاتم را در خانه می مانم و فکر می‌کنم دست کم ۷۰ درصد ویلچری های ایران خانه نشین هستند چون امکان استفاده از بسیاری از فضاها را ندارند. پیاده‌روهای شهر برای آنان مناسب نیست و متاسفانه فکری به حال این مساله نمی شود.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش