قابهای معرق صورت مرضیه، معصومه، محسن و... روی دیوار نمایشگاهی نصب شده که به همت خودشان و انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی برگزار شده. سازنده صورتها محسن مرتضوی است اما معصومه عطایی دیگر قربانی اسیدپاشی دربارهاش برایم توضیح میدهد: «محسن صورت ما را ساخته. مایی که سرانجام با هویت جدیدمان کنار آمدیم. این کنار آمدن به معنای پذیرفتن واقعیت تلخ این اتفاق نیست اما ما قبول کردیم باید با این چهره زندگی کنیم، کار کنیم و در جامعه حضور داشته باشیم. ما با این کار به اسید پاشمان فهماندیم نمیتواند خانهنشینمان کند. همان هدفی که با اسیدپاشی دنبالش بوده. من میدانم که با صدها عمل دیگر هم صورت گذشتهام را نخواهم داشت و با این واقعیت کنار آمدهام و به جامعه برگشتهام.»
آثار سفالی معصومه عطایی در جای جای نمایشگاه چیده شده. کمی آنسوتر پیکرههای چوبی قرار دارند. تابلوهای معرق و منبت هم روی دیوار نصب شده. مجسمههای چوبی کمی آن طرفتر. آن طور که بچهها میگویند پیکرهها و احجام چوبی.مقابل تابلو صورت معصومه، مرضیه و محسن میایستم. تابلوهایی که برجسته ساخته شده تا قربانیان اسیدپاشی با لمس آن، بهتر درکش کنند. اغلب آنها در این حادثه بیناییشان را از دست دادهاند. نمایشگاه، این روزها مهمان نوجوانی هم دارد. آرزو دختر ۱۶ سالهای که مدت کوتاهی است، معرق کاری را آموخته. چند سال پیش او و مادرش مریم زمانی، قربانی اسیدپاشی یک زن شدند. مریم برایم از این روزهای دخترش میگوید؛ اینکه مدتهاست کینه و انتقام را کنار گذاشته: «خواهرشوهرم همان سال ها آزاد شد. آرزو بچه است و توانست او را ببخشد. خیلی اوقات از او میپرسم اگر عصبانیت و کینهای داری به من بگو. میگوید نه. صورت سوختهاش را که میبینم دلم میگیرد. خوشحالم درسش را میخواند و این روزها هم در کنار محسن و بچهها معرق یاد گرفته. اما نباید قانون فکری به حال ما کند؟ فکر مایی که این طور آسیب دیدهایم و رها شدیم؟»
انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی چندی پیش با همت قربانیان به همین منظور تأسیس شد تا بتواند از قربانیها حمایت کند و آنها را دوباره به جامعه بازگرداند. محسن همان طور که برای مهمانهای نمایشگاه از آثارشان میگوید از فعالیتهای انجمن هم میگوید. اینکه در این انجمن نوپا تمام تلاششان را کردهاند تا قربانیها دوباره به جامعه بازگردند و خانهنشین و منزوی نباشند. هرچند این کار اصلاً آسان نیست، آن طور که او، مرضیه و معصومه و... توانستند.
مرضیه ابراهیمی، قربانی اسیدپاشی اصفهان، امروز در جمع بچهها نیست اما تابلویش هست. مقابلش ایستادهایم. نیمی از صورتش سالم است و نیم دیگر سوخته. یاد حرفهایش میافتم: «اسید میخواهد تو را از زندگی حذف کند. اسیدپاش میخواهد به تو بگوید نمیتوانی عاشق شوی یا در جامعه باشی. میخواهد به تو بگوید از این به بعد هرکس تو را ببیند از تو خوشش نمیآید، اما من همه اینها را از خودم دور کردم. به همه و خودم گفتم نمیخواهم قربانی باشم.»
در این نمایشگاه تعدادی از معلولان جسمی و حرکتی هم در کنار قربانیان اسیدپاشی آثارشان را ارائه دادهاند. محسن مرتضوی که چند سال پیش قربانی اسید پاشی همکارش شده برایم میگوید: «انجمن، کارهای هنری من را که هفت سال است معرق کار میکنم و تعدادی از معلولان را کنار کار استادان بزرگ معرق گذاشته. هدف انجمن فقط آشتی دادن ما با جامعه است.»
محسن از تابلوی چهرهها هم میگوید و اینکه به زودی چهره آرزوی ۱۶ ساله را هم خواهد ساخت. دختری نوجوان که تسلیم خشونت اسید پاشش نشد: «ما همیشه تصاویر سلبریتیها را منتشر میکنیم. من با خودم فکر کردم چرا هر یک از ما سلبریتی نباشیم؟ چرا مرضیه و معصومه و آرزو جای هرکدام از آنها نباشند؟ کسانی که درد کشیدهاند، با پوست و گوشت و خونشان زخم را تجربه کردهاند و با این همه درد با چهره جدیدشان کنار آمدهاند. هنرمندند و در کارشان پیشرفت کردهاند. در این تابلو سعی کردم چهره بچهها را نه تنها بازسازی کنم که آنها را جوری بسازم که درکش کنند و با لمسش تصویری در ذهنشان شکل بگیرد. برای همین معرق و منبت را با هم ترکیب کردم. این تابلوها برای فروش نیست و جزو مجموعه شخصیام است. با همین ایده لوگوی انجمن را هم درست کردم تا بچهها بدانند لوگوی انجمن چیست. مجسمه صورتی که ریخته و دست حمایتی بر آن قرار گرفته. هدف اصلی انجمن ما این است که بچهها را از خانه بیرون بکشد و با جامعه آشتی دهد. ما بجز اقدامات درمانی، حمایتی، معنوی و قانونی مانند چند طرحی که به مجلس برای ممنوعیت خرید و فروش اسید و تغییر قوانین دادیم، قصد اصلیمان بازگرداندن زیورها، معصومهها و... به جامعه است.»
محسن ادامه میدهد: «کنارآمدن با قضاوتهای مردم واقعاً سخت است. ما توانستیم با خودمان کنار بیاییم اما خیلی از بچهها نمیتوانند. اینکه دائم در معرض نگاههای پرسشگر و سؤالهای بیرحمانه باشی، اینکه دائم باید جواب بدهی، پروندهات به کجا رسید؟ دیه گرفتی؟ تازه اینها سؤالهای معمول است گاهی پرسشهایی میکنند که کاملاً حریم شخصیات را زیر سؤال میبرد. بارها از من پرسیدهاند بعد از این حادثه، زنت ماند یا طلاق گرفت؟ بچهات با خودت زندگی میکند؟ اما ما هیچ وقت این سؤالها را از آدمهای سالم نسوخته نمیپرسیم. این سؤال ها را از معلولان هم میپرسند و انجمن این نمایشگاه را گذاشت که مردم بیشتر ما را از نزدیک ببینند و بفهمند ماهم مثل بقیه مردم کار و زندگی میکنیم.»
زهرا یوسفنژاد، تنها چند ماهی از حادثه اسیدپاشیاش گذشته. پرستار است و این حادثه در بوشهر برایش اتفاق افتاده. میگوید هنوز نتوانسته با این موضوع کنار بیاید. عینک آفتابی بر چشم دارد و ماسکی بر دهان. اولین باری است که در جمع دیگر قربانیان اسیدپاشی و نمایشگاه آثار دستیشان حاضر شده، میگوید: «خیلی خوشحالم بچهها را میبینم. از آنها کلی انرژی و انگیزه گرفتم. من هنوز درگیر کارهای جراحی هستم. من فقط حرفم این است که چند نفر دیگر باید این بلا سرشان بیاید تا مسئولان فکری به حالشان کنند؟ اسید چند قربانی دیگر باید بگیرد تا خرید و فروشش ممنوع شود یا برای عرضهاش محدودیتی بگذارند یا قانونی وضع شود که هرکسی جرأت اسیدپاشی نداشته باشد؟»
اینها حرفهای معصومه عطایی هم هست زنی که بعد از اسیدپاشیاش از پای ننشست و امروز هم آثارش در این نمایشگاه به نمایش درآمده. سالهاست از اسیدپاشیاش میگذرد و با تلاش زیاد توانسته دوباره به زندگی بازگردد: «سوزش اسید وحشتناک است. جراحیها زیاد و دردناکند. تحمل واکنشهای مردم در کوچه و خیابان سخت است. ما با تلاش زیاد به زندگی باز میگردیم. من میدانم که با صدها عمل جراحی دیگر هم چهرهام مثل قبل نمیشود و با آن کنار آمدهام اما همه اینها دلیل نمیشود از مسئولان این سؤال را نپرسم که چرا قانونی را که مربوط به سال ۳۷ است تغییر نمیدهند. آیا کسی که شدیدترین خشونت را علیه دیگران اعمال میکند و این مسأله بارها در جامعه تکرار میشود مستحق شدیدترین مجازاتها نیست.»
حالا تعدادی از بازدیدکنندگان نمایشگاه مقابل تابلوی صورت مرضیه، معصومه و محسن ایستادهاند. محسن به زودی چهرهای از آرزو هم خواهد ساخت... آرزوی ۱۶ ساله که با صورت سوختهاش کنار آمده و این روزها هنرمندانه معرق کاری میکند. هرچند امیدوار است آینده هیچ وقت تابلویی از آرزوی دیگری نسازد.
ترانه بنی یعقوب
- 15
- 6