قرارمان ظهر بود. موزهاش در دل کوههای زردبند لشگرک است.چندین تابلوی نفیسش را در آنجا گذاشته است که دیدن آنها حس خاصی به آدم میدهد. حسی از آشنایی عمیق انسان با خاک. خاکی از سراسر ایران از دل کوههای سربه فلک کشیده شرق و غرب کشور و از دامان طبیعت با رنگهایی که شاید هیچگاه اینگونه از طبیعت به چشم نیامده باشد اما همه برگرفته از خاک همین مرزو بوم است.
«اکرم خطیبی» تنها نگارگری است که در دنیا به این هنر شهره است. آثار او آمیزهای از خاکهای رنگی ایران است. بجز او هیچ هنرمندی در دنیا اینگونه کار نمیکند.
وقتی دلیلش را پرسیدم از تثبیت خاک روی بوم حرف میزند که کار بسیار سختی است و او توانسته با موادی که خودش درست میکند خاک را روی بوم تثبیت کند. طوری که هیچگاه از بین نرود. تابلوهایش مثل آثار باستانی قدمت تاریخ کهن ایران را نشان میدهد. تابلوی معروف فردوسی برگرفته از افسانهسرایی فردوسی که از خاک سقف خانه فردوسی در دهکده «پاژ» درست شده است.
قرینهسازی نیست و به صورت کلاژ درست شده است. نقشها و طرحهای روی آن از طلا، نقره، مس و خاکهای سراسر ایران است و پشت تابلو نیز اسناد و تاریخ شاهنامه با همان خاک ترسیم شده است.این اثر آنقدر زیبا و پر رمز و راز است که یونسکو برای آن نتوانست قیمتی بگذارد.
تابلویی که به خاطرش نشان هزاره فردوسی را از استاد دکتر «حسین طوسیوند» که از نوادگان فردوسی است در کنار مقبره فردوسی دریافت کرد و اخیراً آن نشان را از او سرقت کردند. حالا او بعد از ۱۶ سال میخواهد برخی از آثارش را از گنجینه اسناد آثار ملی پس بگیرد. گنجینهای که فقط آثار دو هنرمند زن در آن نگهداری میشود.
یکی کتاب «پروین اعتصامی» و دیگری آثار «اکرم خطیبی». وقتی از او علت این کارش را پرسیدم گفت:«آثارش منحصر به فرد است و تأییدیه سه کشور فرانسه، انگلیس و اسپانیا دارد.گنجینه اسناد هم آثار مرا خواست و به من قولهایی دادند که هیچ کدامش را عملی نکردند.من بهعنوان هنرمند هیچگاه در کشورم حمایت نشدم. حالا که برای من ارزشی قائل نشدند، میخواهم بیشتر آثارم را بگیرم و در موزه شخصی خودم نگهداری کنم و از آنها کتابی منتشر کنم و شاید به خاطر این بیمهریها برای همیشه از ایران بروم.»
خاص بودن تابلوهای خطیبی به خاطر این است که او از خاکی برای تابلوهایش استفاده میکند که آن خاک مربوط به همان اثر باشد.
مثلاً «تابلوی ارگ بم و شهر بم که یک سال قبل از زلزله ساخته شد، با خاک بم است.» یا تابلوی زنی با لباس محلی. آنقدر رنگهای تابلو زیباست که اگر کسی نداند که اثر از خاک درست شده، فکر میکند تمام رنگهایش رنگآمیزی است. شال قرمز زن از خاک کرمان است و دامنش به رنگ یشمی خاک جزیره هرمز که میدرخشد. تمام اجزای لباسش از گوشهای از خاک ایران است. در حقیقت نماد زن ایرانی است. خطیبی میگوید: «از کودکی در همین اندیشه بودم که هر چیزی سر جای خودش باشد.»
خاک تابلوی راه امام رضای او از مهرهای هفتصدساله آستان قدس است. مهرهایی که آنها را به خاک تبدیل کرده و با آن تابلوی زیبایی از مضجع حضرت خلق کرده است و با سنگهای فیروزه، عقیق سرخ، سنگ یشم، طلا، نقره و برلیان آراسته است. راهش را با فیروزه به نام راه فیروزه آراسته است، سنگهایی که بهگفته خودش اگر اصل نبودند با مواد تثبیتکننده روی تابلو از بین میرفتند. او میگوید:«با رئیس آستان قدس ۱۰ سال پیش صحبت کردم و خاک مصلای حضرت را برایم آوردند.
مهرها همه هفت تا هشت قرن در حرم استفاده شده بود که همه را برایم فرستادند. نمیدانم چرا این خاکها حس و حال خاصی به من میدهند و نقشه راه امام رضا را مهندس سالاری دادند. سه سال طول کشید تا این اثر را خلق کردم.» او در این تابلو راهی تاریخی به تصویر کشیده است و در حقیقت جغرافیای ایران گذشته را تا عراق با خاک ترسیم کرده است.
خطیبی که نقاشی را از ۱۲ سالگی آغاز کرده است، میگوید: «پدرش خیامشناس بود و مشوق او در نقاشی و نگارگری. استادم محمدعلی دولتشاهی بود. بعدها نزد مهندس «سیحون» رفتم ایشان با پدرم آشنایی داشتند و بعد از آن هم هنر قهوهخانهای را از استاد حسین همدانی یاد گرفتم.من برای اولین بار در ایران هنر مدرن و پسامدرن را با هنر سنتی تلفیق کردم و با نگاهی بر هنر سنتی کلاژ و پست مدرن خلق کردم.»
لوح «خلیج فارس» او اثری شاخص است. میگوید: «این لوح را در جواب آقای دریانورد که لوح ۵۰۰۰ ساله آثار قدیمی و ملی را در زمان احمدینژاد در بندرعباس شکست، ساختم.» این لوح تاریخ ۱۲۰۰۰ ساله خلیج فارس را نشان میدهد که با خاک جزیره هرمز درست شده است. در بین تابلوهای خطیبی تابلویی بزرگ به چشم میخورد که نام شلمچه با طلا روی آن حک شده. از او در مورد این تابلو میپرسم و او میگوید:«زمانی که جنگ ایران و عراق بود در امریکا زندگی میکردم و اخبار دائماً صحنهای از شلمچه را نشان میداد که خبرنگاران ماسک صورتشان را در میآوردند و روی صورت کودکان قرار میدادند اما کودکان یکی پس از دیگری میمردند. این صحنه تأثیر عجیبی در من گذاشت. به ایران آمدم و از مسئولان خواستم خاک شلمچه را در اختیارم بگذارند. دو سال روی این تابلو کار کردم. نمیدانستم که خاک شلمچه اینقدر آلوده است و اکنون به خاطر تنفس این خاک شیمیایی تنفسم با مشکل روبهرو شده و بیمار شدهام.
مدتی در بیمارستان بستری شدم و هنوز به خاطر بیماریام دچار مشکل تنفسی هستم. این خاک آنقدر آلوده است که وقتی با آن کار کردم و مواد تثبیت شده روی آن ریختم به رنگ سیاه درآمد. طاقت نیاوردم ترکشهایی را که در خاک بود در تابلو بگذارم. حتی خاک عراق را که کنار تابلو ترسیم کردم از همان عراق آوردم.خاکی به رنگ سرخ.»
در کنار این آثار تابلوی دیگری نظرم را به خود جلب کرد. نام تابلویش غار حراست. «خطیبی» از طریق سفارت ایران در عربستان خاک سقف غار حرا را دریافت کرده و با آن این اثر را خلق کرده. او میگوید: «آیههایش با طلاست و حالت گرافیک دارد. تمام آثارم ضد آب است. تابلوی مولانا را که نگاهی به هنر سنتی ایران دارد نیز با طلا، نقره، مس و کلاژ بهصورت پست مدرن کار کردم.»
«خطیبی» که نشانها و تقدیرنامههای بسیاری دریافت کرده است، در مورد آنها میگوید:«در برلین کتاب قصه دل نقاشی کردم و تقدیرنامه نشان سناد برلین را گرفتم. در سال ۱۹۸۳ در گالری «هیبل تئاتر» نمایشگاه سنتی برپا کردم و نشان از لیگای برلین را دریافت کردم. درایران نیز از طرف مرحوم هاشمی دعوت شدم و به ایران آمدم ونشان تشخص و منزلت زن به من اهدا شد. من دو کتاب «تمدن و فرهنگ قبل از اسلام» و «ایران کهن در ۱۲۰۰۰ سال»را پژوهش و نوشتهام و منتشر کردهام.»
وقتی از او در مورد هنرش پرسیدم که آیا شاگرد یا شاگردانی تربیت کرده است که هنرش به نسلهای آینده هم منتقل شود، گفت: «هنوز هنرمندی را که اهل دل باشد پیدا نکردم تا تمام اسرار و رموز کارم را به او یاد بدهم.»
- 18
- 2