«۲۸۸۸»، جدیدترین فیلم کیوان علیمحمدی و علیاکبر حیدری با فیلمنامهای به قلم خودشان و با مشارکت امید بنکدار کوشیده تا بعد از مدتها از کلیشههای رایج در سینمای موسوم به دفاعمقدس فاصله بگیرد و بکوشد تا به مؤلفههای ژانر جنگی نزدیک و شبیه شود. در این راه و برای کنار گذاشتن کلیشهها آنها موفق میشوند زبان خلبانان و اتاق کنترل را از نو بازسازی کنند که دستاورد قابل ملاحظهای در سینمای ایران بهحساب میآید.
اما علاوه بر اینها ایدههای بصری فیلم نیز در بنا کردن حالوهوای فیلم نقش مهمی را ایفا میکند. از این نظر سازندگان «۲۸۸۸» کوشیدهاند تا به تصویری تازهتر دست یابند که بهگفته خودشان از کلیشههای مرسوم سینمای دفاعمقدس به دور باشد. این گفتوگو در شلوغی روزهای پیش از برگزاری چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر انجام شد؛ روزهایی که سازندگان فیلم گرفتار آماده کردن فیلم برای نمایش در جشنواره بودند. اما باز هم پذیرای درخواست من شدند و بزرگوارانه به گفتوگو نشستند.
گفتوگو با کارگردانان فیلم را میخوانید.
ما در سینمای ایران کمتر به سراغ ژانر جنگی رفتهایم و آنچه به سینمای دفاعمقدس معروف است بیشتر بر عناصر ملودراماتیک تأکید دارد ولی در «۲۸۸۸» تأکید بیشتر بر عملیات نظامی و بازسازی عناصر ژانر جنگی است؛ مثل ساخت جزئیات عملیات، تأکید بر اسامی آدمهای واقعی و... . بهنظر میرسد که در تلاش بودید تا به ژانر جنگی نزدیک بشوید و نه به سینمای موسوم به دفاعمقدس؟
علیاکبر حیدری: بهنظر من فیلم بر لبه میایستد. زمانی که روی فیلم کار میکردیم خیلی خوب فهمیدیم که فیلم روی لبه حرکت میکند. به این معنی که سؤالمان این بود که قرار است کجای این داستان را تعریف کنیم. مسئله این است که اگر قرار باشد همانچیزی را بسازید که تا الان بوده راه پیشرویتان باز است، خیلی چیزها در اختیارتان است، به شما کمک میشود و اجازه استفاده از بسیاری از امکانات را دارید. ولی وقتی بیان میکنید که میخواهید چنین چیزی بسازید، نمیگویند نه، بلکه ناگهان چیزهایی گم میشود.
از چه چیزهایی دریغ میکنند؟
حیدری: هر آنچه فکر کنید.
کیوان علیمحمدی: روبهرو شدن با تفاوت کار سختی است. وقتی میگویی میخواهم فیلمی در مورد جنگ بسازم و به سراغ کسانی میروی که باید در روند ساخت فیلم همکاری و همراهی کنند، متوجه میشوی که آنها تصور از ساختن فیلم در مورد جنگ دارند که با تصویری که ما در ذهن داشتیم و در فیلم «۲۸۸۸» نمایش داده میشود کاملاً متفاوت است.
یعنی به همان عناصر ملودراماتیک و ایدئولوژیک اصرار دارند؟
علیمحمدی: و کلیشهای. یعنی در قصههای مورد پسند آنها تو با آدمهایی مواجه میشوی که سرشار از کلیشهاند. «۲۸۸۸» از کلیشهها فرار کرده و سعی کرده تماشاگر را با آدمهایی روبهرو کند که شبیهشان را پیشتر ندیده. اینها آدمهایی هستند که در بعضی موقعیتها میخندند و در موقعیتهایی دیگر گریه میکنند، بعضی اوقات دلشان میشکند و گاهی در تنهایی بغض میکنند و از آنطرف وقتی قرار است بجنگد، دلاورانه میجنگد. حسین خلعتبری ۲ ساعت بعد از سال تحویل شهید میشود و حتی آن روز که شهید شد نوبت پروازش نبود و او به جای خلبان دیگری پرید. «۲۸۸۸» از کلیشهها فرار میکند و چون فرار میکند، آزار بیشتری میبیند.
حیدری: بهنظر ما این شخصیتها از همان اول قهرمان نیستند. در فیلمهای کلیشهای این آدمها طوری تصویر میشوند که انگار از همان بچگی یکسری ویژگیها دارند و از همان ابتدا قهرمانند؛ قهرمان میآیند و قهرمان میروند. ما سعی کردیم نشان دهیم که این آدمها انسان هستند؛ به وقتش دوست دارد زندگی آرامی داشته باشد، دوست دارد جنگ زودتر تمام شود تا بتواند نزد خانوادهاش برگردد ولی در آن لحظه خاص آن تصمیم مهم را میگیرد و میداند که اگر برای جنگیدن تربیت شده، باید برود و دلاورانه بجنگد. پیشفرضاش این است که من خانوادهام را میگذارم و به جنگ میروم ولی وقتی موقع جنگیدن فرا میرسد تصمیم میگیرد که به جنگ برود. بهنظر من این آدم قهرمان است نه اینکه براساس پیشفرض ویژگیهای خاصی داشته باشد.
علیمحمدی: به همینخاطر موقع تماشای «۲۸۸۸»، یک جوان ۲۰ساله با دیدن فیلم با خودش فکر میکند که میتواند مثل حسین خلعتبری باشد. چون حسین خلعتبری هم وقتی هواپیمای دشمن را میزند، میگوید و میخندد. بیننده با تماشای «۲۸۸۸» فکر نمیکند که اصلاً نمیتواند مانند این آدمها قهرمان باشد بلکه میبیند که این آدمها هم مثل او هستند ولی در لحظهای که باید تصمیم گرفتند؛ تصمیم گرفتند جانشان را فدا کنند. وصیت عباس دوران را در فیلم شنیدید؛ میگوید پرواز سختی دارم و احتمالاً باز نخواهم گشت ولی خودم داوطلب شدم که این کار را بکنم. با اینکه بچه کوچک دارد و عاشق زنش است ولی تصمیم میگیرد، پرواز میکند و برنمیگردد.
برای رسیدن به زبانی که خلبانها و اتاق کنترل صحبت میکنند و بهنظر میرسد که بسیاری شبیه به مکالمههای واقعی باشد و به قول شما از کلیشه به دور است، نتیجه تحقیق بوده است؟
علیمحمدی: اول باید با خودت کنار بیایی که من نمیخواهم یک فیلم کلیشهای بسازم، من میخواهم فیلم خودم را بسازم. دوم اینکه ما مثل یک لوح سفید بودیم که هیچ ذهنیتی نداشتیم. وقتی الان به یاد سؤالاتی میافتیم که روزهای اول از این آدمها میپرسیدیم خودمان خندهمان میگیرد. چون این فضا را نمیشناختیم. ولی آنقدر در این مسیر ماندیم، آنقدر کتاب خواندیم و آنقدر با خلبانهای مختلف صحبت کردیم که به این نقطه رسیدیم. چون فکر میکردیم که اگر یک متخصص فیلم را ببیند احساس کند که سازنده فیلم خلبانی را میشناخته؛ میدانسته که خلبانها چطور صحبت میکنند یا چه شوخیهایی میکردهاند.
«۲۸۸۸» در مرز بین مستند و داستانی حرکت میکند، جاهایی از فیلم کاملاً ماکیومنتری(مستند نمایی) میشود. خیلیها فکر میکردند که مکالمه میان خلبانها و اتاق کنترل فایلهای صوتی واقعی است اما هیچکدام از این فایلها وجود نداشتند و ما رفتهایم، تحقیق کردهایم، گفتوگوها را استخراج کردهایم و به قصه خودمان تبدیل کردهایم. به غیراز فایل صوتی سوباشی (در سکانس آخر فیلم) هیچ فایل صوتی دیگری وجود ندارد.
بهنظر میرسد که ساختن این زبان برایتان حائز اهمیت بوده و احتمالاً برای بنا کردن زبان خلبانان پژوهشهای زیادی کردهاید. با این زبان و کلمات انگلیسی که استفاده میکنند حتی به خاستگاهی که آموزش دیدهاند هم اشاره میکنید. گویا این نکات را درنظر گرفتید؟
حیدری: هم هر شغل زبانی مخصوص بهخود دارد و هم اینکه به یاد داشته باشید، آدمهایی که با هم صمیمی میشوند تکیهکلامهایی دارند. ما خیلی سعی کردیم که این دو نکته را درنظر بگیریم. یعنی آدمها با تکیهکلامهایی که استفاده میکنند با یکدیگر تفاوت پیدا میکنند. مثلاً این خلبانان در محیطی تحصیل کردهاند و کلمات خاصی استفاده میکنند و گاه چیزهایی میگویند که برای خودشان معنی بدی ندارد ولی خیلیها سوءبرداشت کردند.
علیمحمدی: بسیاری از این کلمات و تکیهکلامها را در میان خلبانان نسل جدید هم میشنوید.
حیدری: ما حتی ایدههای بیشتری داشتیم، اما توانستیم همینقدر را استفاده کنیم.
علیمحمدی: حین فیلمبرداری، در سر یکی از سکانسها، خلبانان پیشکسوت سر صحنه آمدند. دستیاران به استقبالشان رفتند و آنها را سِر (sir) خطاب میکردند. یکی از خلبانها پرسید که این دستیارها چرا اینطوری حرف میزنند، مگر بچهخلبانند. ما پاسخ دادیم نه، ولی این تیم دارد کاملاً تخصصی کار میکند. واقعاً تکتک این کلمات برای کسانی که زبان خلبانان و پرواز را بلدند، آشناست. مثلاً فرض کن که هواپیمایی آسیب دیده و نمیتواند بنشیند، به زبان تخصصی گفته میشود: «میدی، ریکوئست ریدار وکتورز» (Mayday، mayday، request radar vectors). فیلم پر است از این اصطلاحات تخصصی و علاوه بر این تمامی سمت و جهتهایی که در فیلم داده میشود، دقیق است. از یک متخصص دعوت کردیم که فیلم را روی میز تدوین ببیند. میگفت که برایم جالب است، باندی که در فیلم مورد اشاره است تا هواپیمای محمود اسکندری بنشیند، درست نشانی همان باند واقعی در همدان است و شما هواپیما را با دقت در همان باند نشاندهاید. برای ما مهم بود که این آدمها در فیلم با زبان تخصصی خودشان صحبت کنند.
- 10
- 6