به گزارش سینما خبر : زن و حقوق او همواره جزو موضوعات جذاب و جنجالی دنیای متمدن در یک قرن گذشته بوده است. مسئله ای که طی دهه های اخیر کم و بیش تقریبا تمام زنان دنیا را درگیر خود کرده است.
این موضوع آنقدر جذاب و پر حاشیه بود که حتی صنعت فیلمسازی هالیوود را وادار کرد بارها از این سوژه برای سخت فیلم و سریال های مختلف استفاده کند اما متاسفانه شبکه و کمپانی های عظیم فیلمسازی به جای پرداختن درست و اصولی به مشکلات زنان بیشتر از این سوژه برای افزایش زرق و برق تولیدات تلویزیون خود استفاده می کردند و مشکلات زنان و مسائل مربوط به آنها اگر هم به تصویر کشیده می شد تنها متعلق به یک قشر خاص از جامعه روز آمریکا بود و کمتر پیش می آمد سریالی بتواند مشکلات زنان همه اقشار جامعه آمریکا یا حتی دنیا را به تصویر بکشد.
اما در ۱۱ جولای سال ۲۰۱۳ شبکه Netflix آمریکا سریالی را با نام عجیب و غیرمتعارف Orange is the New Black روی شبکه اینترنتی خود عرضه کرد. سریالی که نه بازیگران چندان مطرح و جذابی داشت و نه حتی داستانی پر هیجان. به طوری که با توجه به ذائقه مخاطبان تلویزیونی در آمریکا و حتی سراسر دنیا به نظر می رسید شکست سختی در انتظار سریال …Orange باشد اما این اتفاق نیفتاد و این سریال با سبک غیرمتعارف خود یعنی کمدی – درام، توانست نظر میلیون ها بیننده تلویزیونی و حتی منتقدان سختگیر را به خود جلب کند و البته طی این سه سال جوایز متعددی را هم از جشنواره های مطرح مثل امی گلدن گلوب به دست آورد.
از نکات جالب، ترجمه نام سریال به زبان فارسی بود. در واقع سریال …Orange با نام های مختلفی مثل نارنجی همان مد سال است، نارنجی همان سیاه است و الان نارنجی مد است به سرعت بین مخاطبان فارسی زبان هم محبوبیت پیدا کرد. طبق اعلام رسمی شبکه Netflix این سریال بر اساس زندگی نامه پایپر کارمان ساخته شده و شاید همین موضوع باعث شده تا این سریال نسبت به سریال های تخیلی و فانتزی رنگ و بوی واقعی تری داشته باشد.
داستانی که جذاب نیست
در سال هایی که همه سریال های مطرح آمریکایی حداقل چند شخصیت ابرقهرمانی یا بازیگر مطرح و محبوب برای جذب مخاطب دارند، سریال …Orange هیچ کدام از این ابزارها را در اختیار نداشت. با وجود فیلمنامه ای که تقریبا معمولی به نظر می رسید این سریال بالاترین درجه سنی ۱۷-NC را دریافت کرد. شاید همین درجه سنی و نام عجیب سریال بود که باعث کنجکاوی مخاطبان تلویزیونی نسبت به این سریال شد اما به تدریج و با اکران هفتگی، آمار مخاطبان این سریال کاملا زنانه، بالاتر رفت.
طبق خلاصه ای که از سریال …Orange منتشر شده داستان مربوط به زندگی پایپر چپمن یک دختر مرفه، با فرهنگ و سفید پوست متعلق به طبقه بالای جامعه آمریکاست که به دلیل جرمی که ده سال پیش مرتکب شده باید برای گذراندن ۱۵ ماه دوره محکومیتش خود را به زندان لیچفیلد در ایالت نیویورک معرفی کمند. شاید اگر قرار بود مخاطبان تنها با خواندن این خلاصه دو خطی در مورد این سریال قضاوت کنند کمتر کسی برای دیدن آن رغبت پیدا می کرد اما …Orange از همان قسمت نخستش خیره کننده ظاهر شد.
زندانی به وسعت دنیا
سریال از همان قسمت اول با سبکی تقریبا غیرمتعارف آغاز می شود. از همان ثانیه اول داستان با تک گویی پایپر چپمن (تیلور شیلینگ) در مورد زندگی خودش آغاز می شود اما تنها چند دقیقه بعد از این معرفی، سریال با فلش بکی سریع به ده سال قبل بر می گردد. روزهایی که چپمن ۲۲ ساله شاد و شنگول مشغول مسافرت های دور دنیایش با دوست نزدیکش یعنی الکس واس بود. در همان روزها که چپمن خواسته یا ناخواسته درگیر معالات هرویینباند الکس می شود. اگرچه خودش چندان تصوری از کاری که انجام می دهد ندارد اما ده سال بعد راسکولنیکف وار مجبو راست مکافات عمل خود را به دوش بکشد و در روزهای خوش و خرم زندگی بی دغدغه اش راهی زندان زنان شود.
چپمن در حالی به اتهام قاچاق باید راهی زندان شود که الان زنی روشنفکر و تحصیل کرده یکی از دانشگاه های معتبر آمریکاست. نامزد بافرهنگ و نویسنده اش هم از زندان رفتن او حمایت می کند. در واقع پایپر یک وصله ناجور بین زندانبان حاضر در لیچفیلد است که البته زندگی و حتی شخصیت او به محض ورود به زندان دستخوش تغییر می شود.
زندان ایالتی لیچفیلد در نگاه اول چندان امنیتی به نظر نمی رسد. در واقع فضای داخلی زندان عاری از هر نوع قفس و میله آهنی است و حضور صدها زن با میانگین سنی نسبتا جوان، رنگ و بویی شوخ و هیجان انگیز به لیچفیلد داده است.
اما روبرو شدن چپمن با الکس (مقصر اصلی زندان رفتنش) در همان بدو ورود و تحریم غذایی اش از سوی سرآشپز زندان، او را با حقیقت واقعی لیچفیلد روبرو می کند.
این زندان برش کوچکی از جامعه آمریکا و حتی دنیای مدرن است. سفیدپوستان اصیل آمریکایی تا سیاه پوستان، لاتین تبارها، آسیایی ها تشکیل دهنده قومیت های مختلف زندان هستند. اتفاقا پیروان هر سه مذهب عمده دنیا یعنی مسیحی، یهودی و حتی اسلام نیز در لیچفیلد حضور دارند. در طول ۴ فصل پخش شده از این سریال بارها اختلاف نژادی و حتی مذهبی باعث اختلاف و درگیری زندانیان با یکدیگر شده است اما معمولا نقاط اشتراک این زنان زندانی با یکدیگر آنقدر زیاد است که این اختلافات را فراموش کرده و سعی می کنند در هنگام مشکلات از یکدیگر پشتیبانی کنند.
برخلاف تصور بیننده سریال …Orange تنها مختص روایت زندگی و مشکلات پایپر چپمن نیست، بلکه فیلمنامه نویس و کارگردان در هر کدام از قسمت های ۱۲ گانه این ۴ فصل زندگی یکی از شخصیت های این سریال پر کاراکتر را معرفی می کنند. سریال …Orange از ۱۹ شخصیت اصلی و ده ها شخصیت فرعی تشکیل شده است اما با این وجود داستان زندگی گذشته و حال بسیاری از این افراد طی یک روند تدریجی روایت می شود. تقریبا تمامی مخاطبان این سریال جذاب، بعد از مدتی بهاین حقیقت تلخ پی می برند که همه ما می توانیم روزی در زندانی مانند لیچفیلد باشیم چرا که فاصله بین آزادی و حصر بسیار اندک است.
محرومیت زنان در زندان
اما زندان برای این زنان مجرم پانیان راه نیست. جنجی کوهان کارگردان این سریال به خوبی زندگی سخت این زنان و سوء استفاده برخی از زندان بانان مرد از آنها را به تصویر کشیده است. در طی سریال بارها برخی از زندان بانان مرد به بهانه های مختلف سعی دارند زنان را مورد آزار و اذیت قرار دهند و معمولا هم با فرستادن زندانیان به انفرادی و محروم کردن آنها از ملاقات اذیت شان می کنند.
از نکات جالب توجه سریال تکامل تدریجی پایپر چپمن در طی داستان است. دختر شوخ و شنگی که در روزهای آزادی اش از خشونت گریزان است و مدام شعار صلح طلبی سر می دهد در لیچفیلد مجبور می شود برای چیزهای کوچک و بی اهمیت هم دست به خشونت بزند. در یکی از بهترین سکانس های سریال چپمن برای معرفی خود به یک زندانی تازه وارد می گوید: «قبل از این که به این زندان بیایم یک آدم دیگه بودم اما در زندان آدم متفاوتی شدم. هر شب گریه می کنم و از چیزی که هستم می ترسم. شک نکن که شخصیت واقعی هر کس در اینجا به سراغش میاد.»
مشکلات بی پایان
شاید وجه اشتراک همه زنان زندانی در این سریال مشکلات تمام نشدنی آنها با خانواده های خود در بیرون از زندان می باشد، خصوصا زنانی که وظیفه مدری را به دوش می کشند. البته کارگردان سریال در به تصویر کشیدن این مشکلات بسیار هوشمندانه عمل کرده به طوری که در طی سریال سفید، سیاه، رنگین پوست و آسیایی هر کدام درگیری ها و مسائل خاص خود را دارند.
از زن روس تباری که مدام نگران وضعیت کسب و کار شوهر و فرزندان خود در بیرون از زندان است تا زندانی لاتین تباری که سعی می کند با خواندن کتاب های درسی در کتابخانه زندان مشکلات درسی پسرش را در طول وقت ملاقات برطرف کند. همین روایت های فوق العاده از زنان لیچفیلد نشان می دهد زنان در تمام دنیا دغدغه ای مشترک به نام خانواده و فرزندان خود را به دوش می کشند.
کمدی تلخ
اگرچه ژانر غالب سریال کمدی است اما چندین و چند بار اتفاقات تلخی بینندگان سریال را متاثر می کند. یکی از تلخ ترین صحنه های سریال در هنگام وضع حمل زنان باردار رخ می دهد. جایی که زندانیان زن بعد از وضع حمل و به دنیا آوردن فرزند خود در بیمارستان زندان از فرزند خود جدا و افسرده و غمگین به خوابگاه خود باز می گردند. دیدن صحنه جدایی مادر و فرزند در کنار موسیقی متن تاثیرگذار سریال، تلخی این سریال کمدی را گاهی دو چندان می کند اما تلخی های سریال …Orange به جدایی مادر و فرزند منتهی نمی شود.
در یکی از سکانس های پایانی فصل چهار یکی از زنان حاضر در لیچفیلد که به دلیل ضعف سیستم قضایی تقریبا به ناحق راهی زندان شده به دلیل افسردگی دچار مشکلات روحی – روانی می شود و در نهایت به اتهام قتل یک نفر دیگر در زندان راهی بخش روانی امنیتی یک زندان دیگر می شود. شاید همین روایت های واقعی از زنان این زندان است که باعث شده این سریال تقریبا کم هیجان بعد از نمایش ۴ فصل از آن، برای سه فصل دیگر هم تمدید شود.
انتقادهای زیرکانه
سریال …Orange علاوه بر روایت شادی و غم زندانیان، هوشمندانه نظام قضایی و سیستم اداره زندان های آمریکا را هم به نقد می کشد. در طی سریال مسئولان رده بالای سازمان زندان ها بارها سعی می کنند به بهانه اینکه زنان زندانی چندان خطرناک نیستند از بودجه امنیتی و حفاظتی زندان کم کنند، بی توجهی به مشکلات و بیماری های زنان و اخراج پیاپی نگهبانان لیچفیلد به بهانه های مختلف ،تنها گوشه ای از انتقادات سریال …Orange به این سیستم فدرال است. سیر داستانی سریال علی رغم ضرب آهنگ کُند طی فصول معمولا در قسمت پایانی هر فصل بیننده های خود را با اتفاقاتی غیرقابل باور غافلگیر می کند تا حدی که بیننده به سختی می تواند آینده شخصیت های متعدد سریال را به درستی پیش بینی کند.
خوشبختانه روایت داستانی شخصیت ها در سریال …Orange محدود به زندانیان نیست و داستان زندگی مشاور، نگهبان و حتی رییس زندان هم روایت می شود؛ شخصیت هایی که مانند همه انسان ها نه کاملا سیاه و نه کاملا سفید هستند.
سریال Orange is the New Black کاراکتر و کلیشه همیشگی زنان تلویزیونی را کاملا در هم می شکند. پیش از ساخت این سریال تلاش می شد همواره کاراکتری دوست داشتنی از شمایل یک زن در سریال های تلویزیونی روایت شود اما سریال …Orange بی رحمانه این کلیشه های تکراری را در هم شکست و نشان داد و با صراحت و شفافیت مسائل مربوط به همه اقشار و سنین مختلف زنان را به تصویر کشید.
در …Orange بارها شاهد روایت زندگی زنان قاتل و حتی قاچاقچی هستیم. زنانی که در این سریال روایت می شوند به خودی خود خلافکار و مجرم نیستند بلکه تنها به دلیل یک یا چند تصمیم اشتباه سروکارشان به زندان لیچفیلد می افتد و مجبور می شوند تا آخر عمر با برچسب زنان مجرم زندگی کنند. شاید بتوان عنوان زنانه ترین سریال دنیا را به Orange Is the New Black داد؛ سریالی که به خوبی توانسته درد و مشکلات مشترک تمامی زنان دنیا را روایت کند.
- 20
- 1