۱- سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر تمام شد و جایزهها هم به منتخبانش رسید. این دوره هم مثل دورههای گذشته ویترین نمایش چند فیلم خوب، چند فیلم متوسط و چندین فیلم زیر متوسط بود، اما بن مایه نقدها و تحلیلهایی که برخی در خصوص کیفیت فیلمهای به نمایش درآمده در جشنواره مینویسند طوری است که انگار امسال وضع از همیشه بدتر بوده است.
جشنواره فیلم فجر حاصل واقعیت سینمای ایران است و بهتر است به جای متهم کردن سینماگران و مدیران و نق زدنها قدری واقعبین باشیم و توقع خودمان را پایین بیاورم. ظرفیت سینمای ما همینقدر است و منتقدان سینما نباید توقع داشته باشند که همه فیلمسازان ما در حد جان فورد و آلفرد هیچکاک و مارتین اسکورسیزی فیلم بسازند. سینما را بودجه میسازد. سینمای ما کم هزینه است و با بودجههای کوچک و با فیلمسازان کار اول و جوانان ناپخته راهش را ادامه میدهد. نهضت سینمایی ارزانی که راه افتاده است اگرچه برای نسل جوان فرصت فیلمسازی ایجاد میکند اما فراموش نکنیم باید خیلی حرفهای باشید تا با بودجه کم فیلم خوب بسازد.
۲- هر کس سلیقهای دارد و بر اساس مؤلفههای مدنظر خودش یک فیلم را ارزیابی میکند. همانطور که هیأت داوران و هیأت انتخاب، فیلمها را بر مبنای سلایق خودشان ارزیابی میکنند پسند من هم سینمای حرفهای است. امسال در غیبت فیلمسازان حرفهای و چهره های شناخته شده باهجوم فیلمسازان جوان مواجه بودیم البته جشنواره دست خالی هم نبود و از حضور فیلمسازان حرفهای مثل استاد مسعود کیمیایی و علیرضا داوودنژاد بهره برد.
سینمای مورد علاقه من یعنی همین سینمای داوودنژاد و مسعود کیمیایی که بودجه، حرکت و فرم سینمایی دارد، سینمای بیگ پروداکشن که در آن هزینه وارد میشود و تمام مسائل و تکنیکهای سینمایی مرعوبکننده را داراست. سینمای خانگی و آپارتمانی و عشق و غمباره و خیانت چندان سازگار با سلیقه من نیست. بر اساس همین نگاه و سلیقه هم فیلم «ویلاییها»ی منیر قیدی را دوست داشتم و هم «قاتل اهلی»مسعود کیمیایی را. فیلم «ویلاییها» حرمت زن ایرانی را حفظ و بخوبی تصویر کرد.
این نگاه به زن را دست کم نگیرید. در حالی که امروزه زنان را طوری تصویر میکنند که نهایت تلاش و دغدغهاش این است که دعوای زن و شوهری حل و فصل شود و در نهایت بچهها را میکشند تا ایجاد تراژدی کنند. از سوی دیگر امسال آثاری در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد که اساساً با استانداردهای سینمایی فاصله زیادی دارد. وقتی صنعت ملی سینمای ایران در یک جشنواره ارزیابی میشود باید فیلمها در قد و قامت این جشنواره باشد. با این دیدگاه و وسواس در انتخاب فیلمها ممکن است که فقط به تعداد انگشت شمار، فیلمهایی لیاقت و استحقاق حضور در جشنواره فیلم فجر را داشته باشند اما ایراد ندارد مهم کیفیت فیلمهای به نمایش درآمده است. درمهمترین جشنوارههای دنیا آثار سینمایی معتبر اجازه حضور در جشنواره را پیدا میکنند اما الان تقریباً هر فیلمی که ساخته میشود در جشنواره فیلم فجر فرصت خودنمایی مییابد و مورد ارزیابی قرار میگیرد.
۳- رخداد قابل اشاره دیگر، نمایش رفتارها و گفتارهای نازل برای خنداندن مردم در آثار طنز است. ما ملتی هستیم که شادی و خنده و اخلاق را میشناسیم، وقتی تمام این مسائل سقوط میکند نشانهای بر آن است که سینمای ایران در حوزه فیلم کمدی ضعف دارد. همه عوامل فیلم هم حرفهای هستند اما به چه قیمتی مردم را به خنده وادار میکنیم. امسال جای آقای عطاران در جشنواره خالی بود؛ فیلمساز و بازیگر طنزی که به اعتقاد من کارهایش محبوبیت و وقار خاصی برای سینمای کمدی دارد.
۴- یکی از نکات قابل توجه جشنواره در کاخ رسانهها جای خالی دست اندر کاران سینما بود. برای من سؤال بود که سینماییها کجا هستند و چرا فیلم نمیبینند.
عوامل فیلم میآیند فیلم خودشان را میبینند و میروند، چرا فیلم همکارهای دیگرشان را نمیبینند و بازیگران بازی دوستانشان را نمیبینند. این رفتار خودخواهی بدی در سینماست. برج میلاد باید مرکزی برای منتقدان و اهالی سینما باشد. سالن میلاد جای معتبری برای برگزاری جشنواره است اما فضای آن امسال اصلاً سینمایی نبود. اهالی سینما باید به طور کامل در این ایام به این مرکز بیایند. اهالی رسانه هم همگی در سالن نمایش موبایلهایشان روشن بود یا با هم حرف میزدند، این بیاعتنایی و بیاحترامی به یک فیلم است که سازندگان برایش زحمت کشیده اند.
۵- نکته پایانی اینکه بعد از سالها برگزاری جشنواره باید یک نهاد جشنواره ای در دل سازمان سینمایی به وجود بیاید. جشنواره را یک کاسه کنند و هیأت مدیرهای باشد که از تجربه برگزاری جشنواره بهعنوان یک سرمایه استفاده کند. در حالی که عمر دبیری هر جشنواره به دو سال هم قد نمیدهد و همه در حال آزمون و خطا هستند.
- 10
- 6