به گزارش جام جم آنلاین، البته گاهی این فیلمها روی وجوه انسانی و دشواریهای زیستن در چنین شرایطی با بیمار همراهی میکنند (مثل مرد بارانی و پای چپ من) و گاهی هم فیلمسازان ترجیح میدهند بیشتر روی وجوه دراماتیک ماجرا تمرکز کنند و حال بد و خراب بیمار را در جهت شر، قطب منفی و اعمالی خرابکارانه و جنایتکارانه به تصویر بکشند.
(همچون برخی فیلمهای هیچکاک از جمله بیمار روانی). هرچه است نشان از جذابیت این نوع از فیلمها و ظرفیت فراوان قصهگویی و تاثیرگذاری آنها دارد.
ضمن اینکه بهدلیل همین فضا و وجود کاراکترهایی عمدتا پیچیده، بازی در این نقشها برای بازیگران همراه با چالش و جذابیت است و درصورت هماهنگی و تناسب فیلمنامه و کارگردانی، نتیجه معمولا درخشان خواهد بود، کما اینکه برخی از بهترین بازیهای داستین هافمن، رابرت دنیرو، دانیل دی لوئیس، شان پن و آنتونی پرکینز در فیلمهایی بود که آنها نقش بیمار مبتلا به اختلالات روانی را بازی میکردند.
«برادرم خسرو» ساخته احسان بیگلری هم از این قاعده مستثنا نیست و با تکیه بر قواعد جهانی این گونه فیلمها، نتیجه فیلمی استاندارد و خوش ساخت شده که تماشاگر را تا پایان با خود همراه میکند. آن هم در شرایطی که سینمای ایران معمولا به فیلمهای روانشناسانه بیاعتناست و در فیلمهای اجتماعی دیگر هم کمتر پیش میآید تمرکز درستی روی این مباحث داشته باشد.
برادرم خسرو، موفق میشود بدون اینکه طرح مسائل و مشکلات یک بیمار شیدا و مبتلا به اختلال دوقطبی از چارچوب قصه بیرون بزند و رنگ شعار و توصیه و اندرز پزشکی به خود بگیرد، همه احوالات شخصیت اصلی و درگیری همراهان او با موضوع را در دل داستانی درگیرکننده و تاثیرگذار جانمایی کند.
هرچند به نظر میرسد برای فیلمی که در فضایی رئال و واقعی و امروز جامعه ایران میگذرد، چندان نیاز به خط کشی و تقسیم ماجرا به دو قطب خیر و شر نبود. اما کارگردان گرچه تلاش میکند موضعگیری نسبت به دو برادر (خسرو و ناصر) را خیلی علنی نشان ندهد، ولی مسیر فیلم و برخی جزئیاتی که در اثر تعبیه شده، عموما تماشاگر را به هواخواهی خسرو (شهاب حسینی) سوق میدهد.
در حالی که واقعا برای شکلگیری یک درام خوب روانشناسانه معاصر ایرانی، نیاز به تخریب یک برادر برای همدلی با برادر دیگر نبود تا مخاطب را به این نتیجه برساند که برادر بیمار درواقع آن برادر به ظاهر سالم است، نه این برادر ظاهرا بیمار. در حالی که درام حتی با حضور موقت خسرو در خانه برادرش ناصر (ناصر هاشمی) و تقابل و این تغییر فضا هم شکل میگیرد و نیاز به بد و خبیث جلوه دادن برادر میزبان نیست.
بحث بر سر دو تفکر و روشی است که با هم همخوانی ندارد و همین است که میتواند دو برادر را در مقابل هم قرار دهد. اتفاقا اگر بخواهیم، میتوانیم طور دیگری هم به این همراهی موقت نگاه کنیم؛ خسرو، برادر مبتلا به اختلال روانی با حضور خود نظم و آرامش زندگی برادرش را به هم زده و باید از طریق درست، راههایی برای مقابله با این ناهنجاری البته ناخواسته برگزید.
اگر آن حیلههای ساختگی تعبیه شده توسط نویسنده و کارگردان در وجود ناصر را در نظر نگیریم و فراموش کنیم، به ناصر هم حق میدهیم و به چشم یک برادر بدطینت به او نگاه نمیکنیم.
علی رستگار
- 18
- 2