سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۳:۲۲ - ۲۷ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۶۹۳۲
فیلم و سینمای ایران

رویکرد «رگ خواب» پدرانه است/ بررسی عرفانی بودن جهان معنایی فیلم

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم رگ خواب
حسن صنوبری منتقد سینما در یادداشتی درباره ویژگی های «رگ خواب» سخن گفته و جهان معنایی فیلم را عارفانه دانسته است.

به گزارش مهر، حسن صنوبری منتقد سینما طی یادداشتی درباره فیلم سینمایی «رگ خواب» ساخته حمید نعمت الله که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد، عنوان کرده است که این فیلم عاشقانه، اجتماعی و زنانه نیست و فیلمساز رویکردی پدرانه و برادرانه به شخصیت اصلی فیلمش داشته اشت.

 

در این یادداشت چنین آمده است:

 

«وقتی در تبلیغات تلویزیون دیدم «رگ خواب» را «عاشقانه»ای از حمید نعمت‎الله معرفی می‌کنند تعجب کردم. همچنین وقتی جایی خواندم این فیلم یک فیلم «زنانه» است یا حتی وقتی در نقدهای وارده به فیلم می‎دیدم بعضی می‎گویند «چرا فیلم همان گونه که آغاز شده به انجام نرسیده؟» یا اینکه فردی تاکید داشت که «رگ خواب» یک فیلم «اجتماعی» است، باز هم متعجب شدم.

 

طبیعتا مناظر و سلایق افراد با هم متفاوت است و این تفاوت‌ها همیشه ارتباطی به میزان تخصص، دانش و فهم افراد نسبت به یکدیگر ندارد. یک نفر ممکن است بگوید «لیلی با من است» یک کمدی خوب است و یک نفر دیگر با پسندها و اندیشه‎های دیگری بگوید این فیلم یک کمدی ضعیف است. اما مشکل اینجاست که یک نفر بیاید بگوید «لیلی با من است» یک فیلم رُمنس یا موزیکال خوب یا بد است است یا نمونه‌ای ضعیف یا قوی از سینمای نوآر. دیگر اینجا خوب و بد بودن و قوی و ضعیف بودن مطرح نیست؛ یک مشکل ابتدایی وجود دارد.

 

فیلم اصلا فهمیده نشده که حالا بخواهد قضاوت شود. به نظرم چهار قضاوت بالا در باب سینماییِ «رگ خواب» هم از جنس تفاوت دیدگاه یا سلیقه نیست، از سنخ فهمیده‌ نشدن فیلم است. اتفاقی که در مورد آثار هنری زیادی می‌افتد. علت چیست؟ به نظر من علت این اتفاق کاهش کیفیت قضاوت‌ها و افزایش شجاعت ابرازشان در عصر جدید است. با رشد روزافزون رسانه‌ها، صفحه‎ها و تریبون‎های انتقادی و برنامه‎هایی چون «نود» و «هفت» و... ما داریم بگونه‎ای تربیت می‎شویم که بیش از اینکه هنر خوب شنیدن و مهارت درست دیدن را داشته باشیم، شجاعت زود قضاوت کردن و اشتیاق قاطعانه نقد کردن را داریم.

 

«رگ خواب» از منظر ساختاری، سینمایی و هنری یکی از شاهکارهای امروز سینمای ایران است ولی این طفل ابجدخوانِ عالم هنر، در این مقام تنها از ابعاد معنایی و محتوایی فیلم پرسش می‎کند.

 

می‌پرسید به نظر نگارنده «رگ خواب» فیلمی عاشقانه، زنانه، اجتماعی و با روایتی ناممتد در ابتدا و انتهای خود نیست؟

 

هم آری، هم نه.

 

بررسی عاشقانه بودن «رگ خواب»

فیلم رمانتیک فیلمی است که محوریت اصلی در آن با موضوع عشق است و طبق سنن سینمایی عموما هم با پایان خوش و وصال عاشق و معشوق تمام می‌شود، چیزی که مطلقا در «رگ خواب» نیست. افرادی هم که انتظار یک روایت ممتد و یک‌دست از ابتدا تا انتهای فیلم را داشتند و از تفاوت حس و حال نیمه نخست و نیمه پایانی فیلم جا خورده‎اند، عموما کسانی هستند که توهم کرده‎اند فیلم عاشقانه است و لابد توقع داشته‎اند این فیلم هم باید مثل عاشقانه‎های معمول سینما و تلویزیون چیزی جز ماجراهای کلیشه‌ای دل‌بردن، دل‌بستن، دل‌کندن و در نهایت دلدادگی ابدی طالب و مطلوب در خود نداشته باشد. حال‎آنکه همین عدم امتداد روایت در دو نیمه فیلم نشان از عاشقانه‎نبودن شالوده داستانی فیلم است.

 

باری برای تبیین جایگاه عشق در «رگ خواب» می‌توانیم از اصطلاحات نقد ادبی کمک بگیریم. در نقد و بررسی شعر، از دو اصطلاح «معنا» و «مضمون» سخن می‎گویند. معنا، آن محتوای کلان و اصلی اثر هنری است و مضمون فقط دستمایه‎ای برای بیان معنا. بله در این فیلم صحنه‎ها و لحظات عاشقانه بی‎نظیر و شگفت‎انگیزی (فراتر از نرم عاشقانه‎های سینمای امروز) وجود دارد اما عشق و عاشقی فقط یکی از مضامین و دستمایه‎های «رگ خواب» برای بیان معنای اصلی فیلم است و اگر به این توجه کنیم دیگر به این فیلم نمی‎گوییم «عاشقانه‎ای از حمید نعمت الله».

 

من هنوز در سینمایی‎های نعمت الله عاشقانه‎ای به آن معنا ندیدم. عاشقانه نعمت‎الله تله‎فیلم قدیمی زیبایش با عنوان «فریدون مهربان است» است. حتی به نظرم سریال «وضعیت سفید» او به مراتب از «رگ خواب» به عاشقانه‌بودن نزدیک‎تر است. در «فریدون مهربان است» محوریت اصلی داستان با عشق و رابطه عاطفی خاصی است که بین نقش حسن پورشیرازی و نقش آشا محرابی شکل می‌گیرد و با ازدواج این دو به پایان می‎رسد اما در «رگ خواب» گرچه سخن از عشق می‎رود ولی سخن با عشق تمام نمی‎شود.

 

بررسی «زنانه بودن» رگ خواب

فیلم زنانه یا فیلم با موضوع زنان، یا فیلم با رویکرد فمینیستی هم، درست مثل فیلم عاشقانه تعریف خودش را دارد و به صرف حضور مولفه‎ها و فضاهای زنانه در یک فیلم نمی‎توان آن فیلم را یک فیلم با موضوع اصلی زنان نامید. بله شخصیت اصلی و پرتره فیلم یک زن است، زاویه دید و روایت فیلم هم به شدت زنانه است، چنانچه نویسنده فیلمنامه هم یک خانم اتفاقا زنانه‎نویس است و در آثار دیگری هم روی شخصیت‎های زن تمرکز داشته است حتی باید این را اشاره کنم که بُعد اجتماعی فیلم هم بیشتر ناظر به زنان است اما وقتی به معنای اصلی و نهان فیلم توجه کنیم باز می‎بینیم رویه اجتماعی فقط یکی از رویه‎های فیلم است و زنانگی هم تا حد زیادی مثل عشق اینجا فقط یک مضمون است لذا فیلم اخیر حمید نعمت الله فاصله زیادی با فیلم‌های کارگردانانی چون رخشان بنی‎اعتماد دارد.

 

البته که نعمت‎الله در بیشتر سینمایی‎های تاکنونش روی زنان و نوع خاصی از رنج‎ها و مصائبشان در دوران مدرنیته تمرکز داشته و این موضوع جزو تم‌های ثابت آثار اوست اما فیلم به فیلم میزان این تمرکز و جایگاه این معنا در کلیت اثر، متفاوت بوده است.

 

در همه این فیلم‎ها نمی‎گویم «زن آسیب‌پذیر» می‌گویم «رویه فطرتا آسیب‌‎پذیرِ زنان» در برابر مردان مدرن مورد توجه است. این مرد، چه رضا رویگریِ هولناک «بوتیک» باشد، چه بهرام رادانِ گیج و گولِ «بی‌پولی»، چه حامد بهدادِ شیادِ «آرایش غلیظ» و چه کوروش تهامیِ بیمارگونِ «رگ خواب»، مردی از مردان شهریِ روزگار نو است که با خودخواهی‎های خاص خودش به زن قصه _که هنوز مثل قدیم معصوم است و برخلاف مرد، شهری‎شدن و مدرن شدنش بر زن بودنش سبقت نگرفته_ ستم می‎کند.

 

این معنا و اندیشه در هر چهار فیلم جناب نعمت‎الله حضور دارد اما دلیل نمی‌شود این فیلم‎ها همه هم زنانه باشند هم با موضوع زنان. «رگ خواب» روایتی زنانه دارد ولی موضوعش زنان نیست، «بوتیک» بالعکس روایتی مردانه دارد ولی تا حد زیادی موضوعش زنان است.

 

باز تاکید می‌کنم. اگر این فیلم فقط رویه‌ای اجتماعی داشت می‌شد موضوع زنان را محتوای اصلی فیلم انگاشت اما دعوی ما این است که چنین نیست! اگر هر چهار فیلم را مد نظر قرار دهیم، نوع رویکرد کارگردان این آثار در مورد این زنان بیش از اینکه زنانه باشد بیشتر پدرانه و برادرانه است. اگر نیک بنگریم این نگرانی‎ها و دلواپسی‎ها از دیدگاه یک مرد است هرچند این مرد مستقیما در بین شخصیت‎های داستان نیست و فقط روایتگری پنهان و بیرونی‎ست.

 

بررسی اجتماعی بودن «رگ خواب»

«رگ خواب» یک فیلم اجتماعی هم هست قطعا. بازتاب روشنی از تلخی‎های جامعه امروز ما نیز هست قطعا اما به همان دلیل که انرژی اصلی فیلم بر بُعد اجتماعی متمرکز نیست، یک فیلم اجتماعی محض نیست. هرچند نعمت‎الله را به عنوان یکی از بهترین‎های سینمای اجتماعی می‎شناسیم اما این فیلم نسبت به دیگر آثار او به خصوص «بوتیک» که پررنگ‎ترین جنبه‎اش جنبه اجتماعی بود، کاملا متفاوت است و سراغ از لایه‎های درونی و انسانی یک شخصیت گرفته است. حرف اصلی فیلم جای دیگری است، هرچند با حفظ تأویل‎های اجتماعی.

 

«رگ خواب» عاشقانه هم دارد در خود، جهان زنانه هم، رویه‎ای اجتماعی نیز و روایتی ناهمگون هم، اما با توجه به این سطوح نمی‎توان عمق فیلم را دید و فهمید.

 

«رگ خواب» اگر عاشقانه بود، عشق زیبای نیمه نخست فیلم ادامه پیدا می‎کرد، اگر زنانه بود موضوع محدود به عالم زنان می‎ماند و فراتر نمی‎رفت، اگر اجتماعی بود، تحلیل‎ها و نتیجه‎گیری‎های غیرمستقیم فیلم فقط در حد بررسی علت و معلول‎های اجتماعی می‎ماند اما «رگ خواب» از همه این‎ها درمی‎گذرد و فراتر می‎رود و این تم‌ها و درون‌مایه‎ها در لایه‎های سطحی فیلم همه به کمک اندیشه‎ای نهان‎تر می‎آیند. اندیشه و معنایی که در داستان حضوری استعاری دارد.

 

در یادداشت کوتاهی که پیش از این (و پس از اکران «رگ خواب» در جشنواره) درباره فیلم نوشته بودم، تاکید کردم: در مجموع اشتباه خیلی از بینندگان این است که ماجرای اصلی را بین پسر و دختر می‎بینند اما برای فهم اصل فیلم باید دقت کرد ماجرای اصلی بین پدر و دختر است.

 

این اشاره به همان عاشقانه‌نبودن فیلم است. باید توجه کرد، طرف گفتگو و مخاطب دیالوگ‎های اصلی و ذهنی مینا (لیلا حاتمی/ شخصیت اصلی فیلم) اصلا کامران (کوروش تهامی/ نقش مقابل در تم عاشقانه فیلم) نیست، بلکه طرف گفتگو و نقش مقابل اصلی (ولو پنهان) پدر میناست.

 

پدری که هم نیست هم هست و در چشم مخاطبِ کلیشه‎های سینما شاید اصلا این نقش به چشم نیاید و شخصیتی فرعی و گذری تلقی شود اما وقتی به سیر گفتگوهای مینا با او توجه کنیم اوست که محور همه چیز است و این بودن و نبودن توامانش بیشتر ذهنیت مرا درباره درونمایه اصلی و استعاری فیلم تقویت می‌کند:

 

پدر، نماد خدا و یا هر «اصالت و سنتِ مقدس» است، هم هست، هم نیست. در ظاهر هیچ‎جا جلوۀ روشنی ندارد و در باطن پشت همه لحظه‎ها و رویدادهای مهم هست، هم پشت و پناه و مبدأ است، هم غایت و اصل و مقصد و شخصیت اصلی همواره با او در نیایش است. کلا گفتگوهای ذهنی مینا با پدر خود نماد و استعاره از «نیایش» و «راز و نیاز» است. خود مینا، انسانِ مخلوق، دچار به دنیا و تبعید شده به زمین است و کامران نماد دنیا و ابتلائات آن است.

 

انسان با ورود به زمین از مبدأ منفک می‌شود، هرروز قدری از آسمان دور می‌شود به اختیار خویش و با اتکا به عقل و اراده خویش هر روز قدری پایین تر می‌رود، مبتلای دنیا می‌شود و خدای خویش را فراموش می‎کند، سقوط می‌کند وآنگاه در پست‎ترین وضع زمینی خویش دلتنگ آسمان و عالم بالا می‎شود، دلش می‎شکند و بار دیگر از نو خویش را می‎کاود تا آنجا که جایگاه حقیقی خود را به یاد می‌آورد، نزد خدا، نزد پدر.

 

«رگ خواب» نعمت‎الله را می‎ستایم نه به خاطر عاشقانه‌بودن، زنانه‌بودن یا اجتماعی‎بودنش که بیشتر به خاطر عرفان، حکمت و معرفتی که در باطن روایتِ خویش دارد و توجهی که نسبت به حقیقت انسان دارد. حقیقت سرشار از اُنس‎ها و نسیان‎های پیاپی، در باب جهان، خود و خدا. «رگ خواب» را می‌ستایم چون مرا وادار می‎کند خود را در حال کنونی بنگرم و ورای حالات زودگذر، مقام و جایگاه خویش را بکاوم، فارغ از اینکه عاشق، فارغ، زن، مرد، اجتماعی و یا منزوی باشم.

 

زین‌ روست که بعد مدت‎ها، همراه با صدای ممتد دست‌های تماشاگران و پخش تیتراژ پایانی از پرده نمایش جشنواره فجر، جانانه بر صندلی سینما گریستم. هر چند من تجربه گریستن را در صحنه‌های دیگری از فیلم‎های دیگری هم داشتم اما آن اشک‎ها واکنشی ناگزیر از رویارویی با صحنه‎های عاطفی تأثر برانگیز بود حال آنکه این گریستن، گریستنی بود که پدرم آدم (ع) نیز قرن‎ها پیش از تجربه‌های هنری آن را تجربه کرده بود.

 

برای آنانکه با ادبیات عرفانی ایران‌زمین آشنا باشند عارفانه بودن «رگ خواب» و عرفانی‌بودن جهانِ معنایی پنهان در روایت داستانی‌اش شگفت‌انگیز نیست؛ چه اینکه همواره ادبیات عرفانی ما ادبیاتی رمزی و سمبلیک بوده و بسیاری از عارفانه‎های درخشان ادبیات فارسی پنهان در چهره‎ای عاشقانه بودند. لذا دور از ذهن نیست این تلقی عرفانی تنها تأویل ذهن خلاف‌آمد عادت نگارنده نباشد و  برآمده از دریافت‌های درونی کارگردان از میراث ارزشمند متون و ابدیات عرفانی ما باشد.

 

به قول ابوسعید ابوالخیر: «چرخ و مه و مهر در تمنای تواند/ جان و دل و دیده در تماشای تواند/ ارواح مقدسان علوی شب و روز/ ابجدخوانان لوح سودای تواند»

 

 

  • 15
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش