دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۱:۳۶ - ۰۸ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۱۸۲۰
فیلم و سینمای ایران

گفت‌وگو با امير جعفری و حامد محمدی درباره فیلم اكسيدان

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,امير جعفري و حامد محمدي

«اكسيدان» نخستين فيلم كمدي سال‌هاي اخير نيست كه گرفتار حواشي اكران شده است و بدون ترديد آخرين اثر شايبه‌برانگيز سينماي ايران هم نخواهد بود. اما بدن نيمه‌جان ژانر كمدي هم در سال‌هايي كه گذشت، نشان داد بيدي نيست كه با هر بادي بلرزد. فارغ از تمام نقدهاي ساختاري و محتوايي به اين فيلم، «اكسيدان» خوراك بخش قابل توجهي از مخاطبان را فراهم و به گرداندن چرخه سينما كمك مي‌كند و به همين منظور و با استناد به مجوزهاي صادر شده توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، هيچ نهاد و ارگاني نبايد فراتر از قانون عمل كند و با اعمال فشار سبب شود فيلمي از نمايش براي عموم مردم بي‌نصيب بماند. نقد درست اما، حقي است كه حامد محمدي و امير جعفري كارگردان و بازيگر اين فيلم، براي عموم مردم قايلند.

 

نقدي كه پايه و اساس درست دارد و مي‌تواند در روند كاري فيلمساز و بازيگر تاثيرگذار باشد. گفت‌وگو با اين دو سينماگر در روزهايي انجام شد كه نامه ١٧ نماينده مجلس به سيدرضا صالحي‌اميري، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي مبني بر پايين كشيدن «اكسيدان» از روي پرده، جنجال به پا كرده بود. شايد به همين بهانه، عمده صحبت‌هاي اين مصاحبه، به مساله حدود و اختيارات واقعي وزارت ارشاد و شيوه قضاوت‌ درست، معطوف شد.

 

فكر نمي‌كنم حواشي اكران «اكسيدان» را در ساخت فيلم ديگري تجربه كرده باشيد. از اينكه سراغ ساخت فيلم كمدي رفتيد، پشيمان نيستيد؟

حامد محمدي: من پشيمانم آقاي جعفري؟

امير جعفري: نه خيلي هم خوشحال به نظر مي‌رسي! اتفاقا پيشنهاد داد باز هم با هم كمدي كار كنيم. (مي‌خندد)

 

محمدي: آقاي جعفري گفت پيشنهاد دو فيلم جدي را رد كرده‌ و مي‌خواهد كمدي كار كند، من هم تشويقش كردم! قطعا از ساخت فيلم كمدي پشيمان نيستم. اتفاقا بعد از اين مسائل مطمئن شدم يك عده از خنديدن مردم ناراحت مي‌شوند و به نظرم اين ناراحت شدن هم طبيعي است! چرا طبيعي؟! وقتي تلويزيون ما در اعياد هم مرثيه‌سرايي پخش مي‌كند، ظاهرا قرار است فرهنگي باب شود كه مردم كمتر بخندند. ما در دوراني اين شرايط را پشت سر گذاشتيم، مثلا زمان جنگ با توجه به سنگين بودن فضا و سختي شرايط، آدم‌ها كمتر خوشحالي مي‌كردند اما حالا يك عده دوست دارند آن فضا برگردد و مردم به اندازه قبل جدي باشند. به همين خاطر تاويل‌ و تفسيرهاي عجيب و غريبي از خنده‌هاي مردم مي‌كنند.

 

جازه بدهيد كمي ساده‌تر حرف بزنيم. در همه جاي دنيا دولت‌ها فضاي مناسبي را براي رفاه و شادي مردم به وجود مي‌آورند. مثلا براي تفريح و سرگمي مردم هزينه مي‌كنند و پارك مي‌سازند، اما در ايران براي ايجاد چنين فضايي منت سر مردم مي‌گذارند يا به وظايف‌شان نزديك انتخابات عمل مي‌كنند. دم انتخابات پارك افتتاح مي‌كنند و باغ كتاب راه مي‌اندازند، اينكه چرا در حالت عادي اين شرايط را فراهم نمي‌كنند و اسباب شادي را از مردم دريغ مي‌كنند، سوال خيلي‌هاست. مهيا كردن اسباب شادي مردم، وظيفه دولت‌ها و مسوولان است.

 

مي‌خواهيد بگوييد انگيزه اصلي‌تان براي ساخت «اكسيدان» مردم بودند؟!

محمدي: به شهادت دوستان و همكارانم در پشت صحنه و جلوي دوربين، آدم جدي‌اي هستم اما فيلم «اكسيدان» برايم با همه فيلم‌ها فرق داشت. گاهي از شدت خنده متوجه نمي‌شديم چه اتفاقي در يك پلان مي‌افتد! فكر مي‌كنم زمان ساخت اين فيلم به همه ما خوش گذشت. مي‌خواهم بگويم خودمان از ساخت فيلم لذت برديم. اصلا مي‌دانيد يكي از مشكلات جدي ما زمان ساخت چه بود؟ اينكه فيلمبرداري به تاخير مي‌افتاد چون فيلمبردار نمي‌توانست نخندد! به همين خاطر از جايي به بعد در فيلم دوربين ديگر روي سه پايه نيست و فيلمبرداري روي دست است. حالا همين دوربين روي دست گاهي تكان‌هاي عجيب و غريبي دارد كه به خاطر خنده‌هاي فيلمبردار است. او در بعضي صحنه‌ها قهقهه مي‌زد.

 

جعفري: فيلمبردار خيلي وقت‌ها مجبور بود هدفون در گوشش بگذارد تا ديالوگ‌ها را نشود!

 

محمدي: فيلمبردار چهار طرف صفحه نمايش مانيتور را كاغذ مي‌گذاشت تا به صورت بازيگر نگاه نكند.

 

نيت قلبي‌مان اين بود كه در متن به سبكي از كمدي و كلاسي از خنديدن برسيم و از تجربه‌هاي‌مان براي بهتر شدن فيلم استفاده كنيم. مي‌خواستيم درجه‌اي از خنده به وجود بيايد كه خودمان دوستش داشتيم. درباره كمدي‌هاي ديگر هيچ قضاوتي ندارم كه خوب‌اند يا بد، اما من مدلي را بلد بودم و از دوستان خواهش كردم در اين فضا كار كنيم. من حتما براي مردم فيلم مي‌سازم. در عين حال تلاش مي‌كنم حرفم را هم بزنم. خيلي دوست دارم باز شرايطي پيش بيايد و فيلمي با اين حال و هوا بسازم و اصلا هم پشيمان نيستم. فكر مي‌كنم از اين طريق بهتر مي‌توانيم جلوي آنهايي كه مي‌خواهند مردم نخندند، بايستيم!

 

جعفري: اگر ما فيلم كمدي براي مردم بازي نكنيم و نسازيم اصلا كارمان معني ندارد. من اگر بخواهم براي خودم شيرين كاري دربياورم، اين كار را در خانه انجام مي‌دهم و با خانواده‌ام دور هم مي‌خنديم.

 

يعني هر فيلمنامه‌ كمدي‌اي كه دست‌تان مي‌آيد تنها به خنده‌دار بودن آن فكر مي‌كنيد؟ صرف خنده‌دار بودن ملاك حضورتان در فيلم‌هاي كمدي است؟

جعفري: قطعا همه شرايط را در نظر مي‌گيرم. تا امروز كمدي‌هاي زياد و متفاوتي به من پيشنهاد شده است. در تلويزيون هم كمدي بازي كردم و مدعي‌ام اتفاقا آن كمدي‌ها هم خيلي آبرومند است. سريال «چارديواري»، «چك برگشتي»، «من يك مستاجرم» و «بدون شرح» در دوره‌اي واقعا جزو كمدي‌هاي خوب تلويزيون بود اما مهم است خودم هم از كاري لذت ببرم.

 

اما همانطور كه مي‌دانيد عده‌اي معتقدند بعضي از اين كمدي‌ها وجاهت ندارد و براي خنداندن مردم به هر وسيله‌اي متوسل مي‌شود!

 

جعفري: به كار بردن كلمه مردم از سوي جناح دلواپسان واقعا خنده‌دار است. آنها خودشان را جزيي از مردم مي‌دانند اما ما را در اين دسته‌بندي قرار نمي‌دهند! فكر مي‌كنند ما از كره مريخ آمديم! شايد هم فكر مي‌كنند آن تماشاگراني كه ٢٠ ميليارد تومان پول دادند و «گشت ٢» را ديدند از مريخ آمده‌اند. من نمي‌فهمم چرا گروهي در جامعه به خودشان اجازه مي‌دهند از جانب مردم حرف بزنند در حالي كه مي‌توانند بگويند فيلم‌هايي از قبيل «اكسيدان» مورد پسندشان نيست.

 

به نظر هيچ كس حق ندارد از جانب مردم حرف بزند. اين همان كاري است كه طي سال‌هاي گذشته با نام و خاطره شهدا كردند. بعضي‌ها شهدا را به نام خودشان زدند در حالي كه شهدا و جانبازان تنها به يك قشر خاص تعلق ندارند. من خودم هميشه به آنها ارادت داشتم و فيلم «نفوذي» را هم به عشق آزاده‌ها بازي كردم. باز هم اگر فيلم دفاع مقدسي خوب و قابل دفاعي پيشنهاد شود، بازي در آن را با كمال ميل مي‌پذيرم. چون به خانواده شهدا ارادت دارم اما اين حق را به كسي نمي‌دهم كه شهدا را از آن خود كند. آقايان به بهانه اينكه ما شهيد داده‌ايم، مي‌گويند نبايد فيلم كمدي ساخته شود! اين حرف‌ها و دلايل توهين به مردم و نظام جمهوري اسلامي است.

 

مي‌خواهند به اين بهانه همه چيز را از آن خود كنند. من با چنين نگاهي مخالفم و نمي‌فهمم چرا ساخت فيلم كمدي در ايران مشكل دارد. حالا جالب است اگر شما فيلم كمدي كار كنيد و بعد به كانديداي مورد نظر آقايان در انتخابات راي ندهيد، محكوم مي‌شويد به دلقك بودن و كار هجو و هزل كردن! لازم به توضيح است كه هجو و هزل هم جزيي از ادبيات و سينماست. اما به شيوه‌اي تو را محكوم مي‌كنند كه نمي‌تواني از خودت دفاع كني. آنها حتي لفظ دلقك را هم نوعي توهين مي‌دانند چون سواد اين را ندارند كه دلقك حرفه و سبكي از بازيگري است و حرمتش خيلي بالاست. كسي كه اين لفظ را به تمسخر به كار مي‌برد در واقع حرمت شكني مي‌كند. همه اين مسائل به خاطر اين است كه برخي‌ با خنديدن مشكل دارند. اين مساله هم ريشه در فرهنگ ما دارد. مثلا پدرم هميشه مي‌گفت كسي كه با صداي بلند مي‌خندد، خودش را سبك مي‌كند.

 

در سينماي ايران ژانر كمدي هم به معناي واقعي وجود ندارد پس نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم همه قواعد بازي در اين ژانر رعايت شود.

 

جعفري: مگر مي‌توانيم ژانر كمدي در سينماي ايران داشته باشيم؟! كدام فيلم كمدي را در دنيا ديده‌ايد كه شوخي‌هاي سياسي، اروتيك، اجتماعي و اقتصادي نكند؟ با همه اين محدوديت‌ها باز هم كمدي مي‌سازيم. به خدا آنهايي كه در چنين شرايطي دلسرد نمي‌شوند، دست مريزاد دارند. شما يك فيلم كمدي در دنيا به من نشان دهيد كه بدون شوخي كردن با مسائلي كه نام بردم، توانسته از مردم خنده بگيرد.

 

محمدي: چرا در دنيا، در ايران يك فيلم كمدي نشان دهيد كه سراغ مسائل سياسي و اجتماعي و اقتصادي نرفته باشد. اصلا بياييد كمدي‌هاي خوب را نام ببريم. «مارمولك»، «ليلي با من است»، «موميايي سه»، «اجاره نشين‌ها» و... در كدام‌يك از اين فيلم‌ها شوخي‌هاي اروتيك وجود ندارد؟ اصلا لازمه كمدي در همه دنيا اين گونه شوخي‌هاست. هنر كمدي‌ساز اين است كه تا اندازه‌اي به مسائل جامعه ورود پيدا كند و باقي ماجرا را به مخاطب بسپارد. آنهايي كه از ساخت فيلم‌هاي كمدي ناراضي‌اند، وقتي مي‌خواهند براي هم جك بفرستند و بخندند، با چه موضوعاتي شوخي مي‌كنند؟! واقعا دوست دارم بدانم آقايان معترض به فيلم‌هاي كمدي در خانه و فضاي شخصي‌شان، به چه چيزهايي مي‌خندند؟! خب بگويند ما هم ياد بگيريم.

 

آنهايي كه معتقدند فيلم‌هايي چون «اكسيدان» مصداق بارز ولنگاري فرهنگي است، بد نيست به ما بگويند و ياد بدهند چطور مي‌خندند. از طرفي شما براي ساخت فيلم كمدي، سراغ هر قشري از جامعه برويد مي‌گويند به ما توهين شده است! پزشك، مهندس، رستوران‌دار، كاسب، معلم، سياستمدار و... همه معترض مي‌شوند. ما بايد با چه چيزي شوخي كنيم كه به كسي برنخورد؟ من واقعا خوشحال مي‌شوم شما قراري را تنظيم و آقايان معترض را جمع كنيد تا به ما بگويند در خلوت‌شان به چه چيزهايي مي‌خندند. البته مي‌شود تا اندازه‌اي حدس زد.

 

وقتي بخش‌هايي از صحبت‌هاي دومين مقام مملكت را كنار هم قرار مي‌دهند و از تلويزيون پخش مي‌كنند و از مردم مي‌خواهند به رييس‌جمهورشان بخندند، مشخص است چه مسائلي مايه خنده‌شان مي‌شود! با اين شيوه مي‌خواهيم مردم را بخندانيم؟! اگر بله، كه خب ما هم بلديم، بسم‌الله. اگر اجازه مي‌دهيد با سياست‌مداران شوخي كنيم، ما خيلي خوب مي‌توانيم اين كار را انجام بدهيم!

 

ما هم توهين كردن را بلديم! اگر توهين كردن قرار است شيوه متداول خنداندن مردم باشد، به ما هم اجازه ورود به اين حوزه را بدهند. اين نمي‌شود كه عده‌اي به رييس دولت اصلاحات بخندند و توهين كنند و آن وقت در مقابل فيلم‌هاي كمدي بايستند و سينه سپر كنند. راستش را بخواهيد فهم اين ماجرا براي من فيلمساز و دوستان هنرمند سخت است. اينكه ما بايد با چه كساني و در چه فضايي شوخي كنيم، كار را سخت مي‌كند.

 

جعفري: من فكر مي‌كنم همه مسائل به فرهنگ ما برمي‌گردد. در فضاي آموزش و پرورش بچه‌ها جرات انتقاد كردن ندارند و اگر اين كار را بكنند محكوم مي‌شوند به بي‌ادبي و بي‌شعوري! همين اتفاق در خانواده‌ها هم مي‌افتد، اگر فرزندم دو بار به من انتقاد كند، ناراحت و دلگير مي‌شوم. چون جنبه نقد شنيدن را ندارم. ما اصولا در دايره‌اي مدام در حال چرخ زدن هستيم و فكر مي‌كنم تنها يك زلزله مي‌تواند همه چيز را اصلاح كند. زلزله‌اي كه به واسطه آن فرهنگ‌مان هم تكان بخورد و شيوه صحيح نقد كردن و نقد شنيدن را ياد بگيريم.

 

نه اينكه به قول حامد همديگر را مسخره كنيم! اگر قرار است مسخره كنيم، من بهتر از خيلي‌ها بلدم اين كار را انجام دهم. در حاشيه انتخابات عكس همسرم را با جمله‌اي بسيار زشت و زننده منتشر كردند، مي‌خواهم بدانم اين كار هنر است؟! نياز به تخصص ويژه دارد؟! اين دايره سال‌هاست اشتباه مي‌چرخد و از ريشه نياز به تحول دارد. به همين خاطر هر آن چيزي كه مخالف نظر و عقيده دلواپسان باشد به آنها برمي‌خورد در غير اين صورت ما آدم‌هاي خوبي مي‌شويم!

 

شما خودتان تحمل شنيدن نقد و شوخي را داريد كه انتظار داريد ديگران داشته باشند؟ خيلي از سينماگران از نقد گريزانند و انتظار سعه صدر دارند!

 

جعفري: صادقانه بگويم من تحمل نقد و شوخي را دارم. دوستاني دارم كه كاريكاتورم را مي‌كشند و برايم جوك مي‌سازند و خودم و بازي‌ام را نقد مي‌كنند، اتفاقا خيلي هم خوشحال مي‌شوم! اما كساني داريم در حرفه‌مان كه تحمل شنيدن نقد را ندارند. من خيلي وقت‌ها مي‌گويم اگر چهار كارگرداني كه با هم مشكل دارند، بتوانند روزي سر يك ميز بنشينند و با هم حرف بزنند و چاي بخورند، اتفاقات خوبي در كشورمان مي‌افتد! ما نمي‌توانيم به اين مرحله برسيم. خود ما هم در برخي مسائل مشكل داريم و باز هم تاكيد مي‌كنم ريشه اين مشكل را بايد در آموزش و پرورش جست‌وجو كرد. من با ٤٣ سال سن ديگر نمي‌توانم تغيير كنم چون با اين فرهنگ بزرگ شدم. اما به بچه شش ساله مي‌شود خيلي چيزها را ياد داد.

 

در مورد همين اتفاق دردناك اخير، مرگ دلخراش آتنا اصلاني، اگر در مدرسه به او آموزش داده مي‌شد، شايد اين اتفاق نمي‌افتاد. متاسفانه در مدارس ما در مورد خيلي چيزها به بچه‌ها آموزش نمي‌دهند. بچه‌ها در مدرسه بايد ياد بگيرند خنديدن با مسخره كردن تفاوت دارد. چه چيزي نقد است و چه چيزي تخريب. بچه خودم خيلي وقت‌ها فرق بين مسخره كردن و شيوه درست خنديدن را نمي‌داند.

 

با همه اين حرف‌ها «اكسيدان» روي موضوعي دست گذاشته كه حساسيت برانگيز است چون با اعتقادات و ايدئولوژي سر و كار دارد و طبيعي است برخي از جمله ١٧ نماينده مجلس به اكران آن واكنش منفي نشان دهند!

 

محمدي: ما هرچه گشتيم نتوانستيم اسامي آن ١٧ نفري كه پاي درخواست پايان اكران «اكسيدان» را امضا كردند، پيدا كنيم. فكر مي‌كنم خودشان پشيمان شده‌اند و حوصله پيگيري خواسته‌شان را ندارند. راستش از روي امضاها هم نتوانستيم معترضان را شناسايي كنيم.

 

جعفري: من حاضرم قسم بخورم كه آن ١٧ نفر اصلا فيلم را نديده‌اند. اين اتفاق مثل همان مصاحبه‌اي است كه سر انتخابات كردم و يك رسانه اول و آخرش را زد و يك دقيقه از آن را روي خروجي‌اش گذاشت. اين اتفاق براي خيلي از سياستمداران ما از جمله آقايان روحاني و ظريف هم افتاده است. با هنرمندان هم همين كار را كردند. يك دقيقه از حرف‌هاي پژمان بازغي و رامبد جوان را ديدند و بر اساس همان يك دقيقه آنها را قضاوت كردند. به آنهايي كه بر اين اساس قضاوت مي‌كنند فقط بايد گفت: وامصيبتا! خيلي‌ها با توسل به نام خدا و پيغمبر نسبت‌هاي دروغ به ديگران مي‌دهند و معلوم است كه متوجه منظورم نمي‌شوند. من در يك گفت‌وگوي ٥٠ دقيقه‌اي حرف‌هاي مختلفي زدم كه متاسفانه فقط يك دقيقه از آن را در معرض قضاوت قرار دادند. حرف‌هايم سر و ته داشت و مردم بايد كل مصاحبه را مي‌ديدند. در مورد «اكسيدان» هم همين اتفاق افتاد و معمولا نديده فيلم را نقد كردند.

 

محمدي: آقاي جعفري و باقي دوستان مي‌دانند كه از روز اول ما اصلا به اين حواشي فكر نمي‌كرديم.

 

جعفري: نمي‌دانستيم اين مسائل براي‌مان معضل مي‌شود.

چطور فكر نمي‌كرديد؟ آقاي منوچهر محمدي كه تجربه فيلم «مارمولك» را پشت سر گذاشته بود و شما هم برخورد با ديگر فيلم‌ها را ديده بوديد، چطور مي‌شود انقدر خوشبين بود؟

محمدي: راستش را بگويم مي‌دانستم سوژه‌اي كه انتخاب كردم تازه است و هر چيز جديد و تازه‌اي هم حساسيت ايجاد مي‌كند. وقتي شما آغازگر راه تازه‌اي هستي، ابتداي امر همه تعجب مي‌كنند اما در ادامه آن كار روال مرسوم‌تري پيدا مي‌كند. هر سوژه‌اي وقتي براي نخستين بار ديده مي‌شود در معرض قضاوت قرار مي‌گيرد و هميشه دلنگراني‌هايي را با خود به همراه دارد. اين اتفاق سر فيلم «زير نور ماه» هم افتاد. زمان اكران خيلي‌ها درباره آن جبهه‌گيري كردند اما بعدا درباره روحانيت در سينما فيلم‌هاي مختلفي ساخته شد.

 

«زير نور ماه» قطعا نخستين فيلمي نبود كه به زندگي روحانيت مي‌پرداخت اما در ميان ديگر كارها بيشتر ديده شد. خيلي از اين كارها هم سفارشي و چون از دل سازندگان برنيامده بودند، بر دل مخاطب هم ننشستند. به همين خاطر مردم با اين فيلم‌ها ارتباط برقرار نكردند. اما چرا مردم با «طلا و مس» ارتباط برقرار كردند؟ چون به گمانم با جان و دل ساخته شده بود و سازندگانش به حرفي كه مي‌زدند ايمان داشتند.

 

حرفي كه شما در «اكسيدان» مي‌زنيد هم واقعا دغدغه‌تان بود؟ قرار بود مردم بخندند يا...

محمدي: من حرف اكسيدان را باور داشتم و به نظرم خيلي‌ها در اين‌باره با من اتفاق نظر دارند كه مساله مطرح شده در «اكسيدان» به معضلي فراگير ميان جوانان ايراني تبديل شده است. برگردم به همان مساله اعتراض و مخالفت با فيلم. خيلي از آقايان مي‌گويند درست است كه در جامعه بحث مهاجرت داغ شده و واقعيت است اما شما نبايد آن را نشان دهيد! شما رتبه‌هاي تك‌رقمي ١٠ سال اخير كنكور را بررسي كنيد، متوجه مي‌شويد كه تقريبا بيشترشان از ايران رفته‌اند آن وقت توقع دارند بگوييم همه چيز خوب است، در حالي كه نيست!

 

چرا نبايد در كشورمان محيطي فراهم كنيم كه يك نخبه در ايران بماند و كار كند؟ حالا قصه ما به نخبه‌ها نمي‌پردازد و اصلا فضاي‌مان چيز ديگري است. اما مي‌گويند درباره رفتن و مهاجرت حرف نزنيد. اين كار در واقع همان اتهام سياه‌نمايي زدن است. اما نمي‌توانند اين اتهام را به «اكسيدان» بزنند و به همين خاطر اعتراض را به سمت و سوي ديگري مي‌برند. به نظرم بخشي از دلواپسان برچسب‌هايي آماده كرده‌اند كه بتوانند به موقع و در اين شرايط از آنها استفاده كنند. همين‌ها به «فروشنده» مي‌گويند مصداق ولنگاري فرهنگي! فيلمي كه اسكار گرفته و افتخار يك كشور است. فيلمي كه هر جاي دنيا اگر بود، آن را روي سرشان مي‌گذاشتند و تنديس كارگردانش را مي‌ساختند.

 

جعفري: مجسمه اصغر فرهادي را همين حالا بايد بسازند.

 

محمدي: اصغر فرهادي كه سينماي ايران را به عالي‌ترين سطح در دنيا برده، اينطور مورد قضاوت قرار مي‌دهند. حتي حاضر نيستند به خودشان اين زحمت را بدهند و سوادش را هم ندارند كه واژه‌هاي جديدتري براي توصيف اين فيلم‌ها پيدا كنند. همين شيوه هم آدم را عصبي مي‌كند. اصلا بحث و شيوه مقابله‌شان عصبي كردن طرف مقابل است.

 

كدام بخش حرف‌هاي‌شان شما را عصبي كرده است؟

محمدي: اينكه مي‌گويند فيلمساز از رختخوابش بلند شده و رفته فلان پلان را گرفته، مصداق بارز بي‌ادبي و ولنگاري فرهنگي نيست؟ واژه‌هايي كه من حتي جرات نوشتنش را ندارم در سطح وسيعي به كار مي‌برند و تيتر مي‌زنند كه اكسيدان از اندام زنان بازيگر فيلم مي‌گيرد. اين مدل حرف زدن را نمي‌فهمم! آيا من هم اجازه دارم با اين ادبيات حرف بزنم؟ من هم اجازه دارم دوربين دستم بگيرم و بروم در شهرستان حوزه انتخابي نمايندگاني كه به اين ادبيات با من حرف مي‌زنند و از قول‌هايي كه عمل نكردند فيلم بگيرم و فيلم را هم نمايش بدهم؟

 

! اجازه اين كار را به من نمي‌دهند! لازمه دموكراسي اين شيوه است اما اين حق را براي من قايل نمي‌شوند! اگر نمايندگان مجلس به من اجازه اين كار را بدهند من همين فردا «اكسيدان» را از پرده سينماها پايين مي‌‌آورم! آنهايي كه تا همين چند وقت پيش معتقد بودند بايد سر در رستوران‌هاي مسيحي تابلو بزنند تا مردم از آنها خريد نكنند و اگر امام خميني (ره) نبود رستوران‌دارهاي مسيحي تا حالا ورشكست شده بودند، چطور مي‌گويند «اكسيدان» توهين به اديان الهي است؟!

 

جعفري: ما واقعا شانس آورديم كه امام خميني(ره) صريح و شفاف گفتند «من با سينما مخالف نيستم» ببينيد! دين اسلام تنها ديني است كه آدم را به تعقل كردن وادار مي‌كند. شما هيچ ديني را هم‌وزن اسلام، پيدا نمي‌كنيد كه پيروانش را به تفكر و تعقل دعوت كند.

 

با همه تفاسير به نظر مي‌رسد اوضاع فرهنگي و هنري نسبت به سال‌هاي گذشته بهتر است، مثلا اگر ١٠ سال پيش فيملنامه «اكسيدان» را به شوراي پروانه ساخت مي‌داديد، اصلا مجوزدار بيرون نمي‌آمد!

 

محمدي: چون ١٠ سال پيش موضوعي كه «اكسيدان» روي آن دست گذاشته- يعني مساله مهاجرت- آنقدر فراگير نشده بود. اين شكل از مهاجرت كه جوان‌ها حاضرند به خاطر رفتن حتي هويت‌شان را هم زير پا بگذارند و ناديده بگيرند، در سال‌هاي اخير اتفاق افتاده است. به نظرم اين اتفاق بعد از سال ٨٨ فراگيرتر شد. قبل از آن اشكالي از مهاجرت وجود داشت اما حالا جنبه عمومي پيدا كرده و خيلي از جوانان ايراني حاضر مي‌شوند براي ترك وطن دست به هر كاري بزنند. اتفاقا ١٠ سال پيش جوان ايران هويت بيشتري داشت و حاضر بود به خاطر وطن و كشورش هر كاري در توان دارد، انجام دهد.

 

الان هم جوان ايراني غيرت دارد و پاي دفاع از كشورش كه به ميان بيايد، مي‌ايستد اما سوال اينجاست كه در سال‌هاي اخير مديران فرهنگي و مسوولان و متوليان براي مردم چه كردند؟ آموزش و پرورش براي بچه ١٥-١٤ ساله من چه كرد؟ او چرا خودش را با همسن و سال‌هايش در خارج از ايران مقايسه مي‌كند؟ آقايان تلاشي براي علاقه‌مند كردن جوان ايراني به فرهنگ و آموزه‌ها و كشورش نكرده‌اند.

 

جعفري: من هم فكر نمي‌كنم وضعيت بهتر شده باشد. به خاطر گسترش فضاي مجازي و دنياي ارتباطات ظاهر ماجرا اين طور نشان مي‌دهد كه فضا بازتر شده است.

 

به هر حال در چنين فضايي مديران فرهنگي هم مجبور شده‌اند به برخي تغييرات جامعه تن دهند، نمي‌توانيم كه منكر اين مساله شويم.

 

جعفري: بله چون نمي‌توانند از اين تنگنا فرار كنند.

 

محمدي: من فكر مي‌كنم كل كشور به اتاقي شيشه‌اي تبديل شده است. ديگر نمي‌توان بي‌سرو صدا و به راحتي به هر كاري دست زد. چون هيچ چيز از چشم مردم پنهان نمي‌ماند. با فراگيري تكنولوژي، خيلي راحت مي‌شود همه چيز را زير ذره‌بين قرار داد. آدم‌ها مي‌توانند راحت نظرشان را بگويند و همديگر را قضاوت كنند. فحش دادن كار خوبي نيست اما اگر عصباني شوند اعتراض مي‌كنند و فحش مي‌دهند. چند سال پيش اين ميزان توجه از سوي مردم نبود. يكي، دو روزنامه بود كه مدام توقيف و باز مي‌شد، فضايي براي افشاگري وجود نداشت، حالا شكل همه چيز تغيير كرده و بسياري از اتفاقات در مدت كوتاهي در تمام كشور پخش مي‌شود.

 

اين فضا هر اندازه كه خوشايند است، مي‌تواند براي سينماگران نگران‌كننده هم باشد، چرا كه شما هم با مخاطب باشعورتري روبه‌رو هستيد و او هم به هر چيزي نمي‌خندد!

 

محمدي: ما سر ساخت «اكسيدان» همه سعي‌مان را كرديم چه در متن و چه در اجرا اجازه ندهيم مخاطب دست‌مان را بخواند و تلاش كرديم اندكي از مخاطب جلوتر باشيم. بله، مخاطب امروز واقعا باهوش است. به نظر من برخلاف آنچه درباره مخاطب مي‌گويند، اتفاقا اين روزها او خيلي هم بافرهنگ است. ممكن است كتاب‌خوان نباشد، اما خوراك و ذايقه فرهنگي‌اش را از جاي ديگري تامين مي‌كند. به هر حال خنداندن مخاطب باهوش و بافكر سخت است.

 

و شما در مقابل اين مخاطب به جرح و تعديل‌هاي فيلمنامه رضايت داديد؟!

محمدي: نسخه فيلمنامه جرح و تعديل نشد اما خودمان در مرحله‌اي اين كار را كرديم.

 

در واقع خودسانسوري كرديد؟

محمدي: بله چون مي‌دانستيم برخي صحنه‌ها به هر حال در اجرا حذف مي‌شود. در بخشي از قصه دو شخصيت اصلي به واسطه رفتن سراغ مسائل سياسي و ساختن پرونده‌اي جعلي تلاش مي‌كردند ويزا بگيرند اما ديدم هر كاري كنم، اين صحنه‌ها اتفاقات سال ٨٨ را يادآوري مي‌كند و اين مسائل هم در هر شرايطي خط قرمز است. اصولا با اين موضوع كنار نمي‌آيند به خاطر همين ما هم خودمان را با اين صحنه‌ها خسته نكرديم.

 

شما كه فيلم را با انگيزه سياسي نساختيد؟!

جعفري: انگيزه من پرداختن به مسائل اجتماعي و اقتصادي بود. مي‌بينم اطرافيانم چطور خودشان را به آب و آتش مي‌زنند تا كشورشان را ترك كنند! طرف حاضر است سوار قايق شود و قاچاقچي او را در درياي مديترانه غرق كند اما از ايران برود! از اين بدتر داريم؟! اينها واقعيت است. در مورد خودسانسوري هم بايد بگويم اين مساله توهين به شعور ما است. من بلدم چه چيزهايي در كشورم خط قرمز است چون در اين كشور زندگي مي‌كنم.

 

من خط قرمزها را بلدم و لازم نيست كسي را بالاي سرم بگذارند كه من را سانسور كند! من كه در اين كشور زندگي مي‌كنم قوانين آن را هم پذيرفته‌ام. پذيرفته‌ام حجاب در اين كشور اجباري است، فهم و درك چنين چيزهايي را دارم. اما طوري برخورد مي‌كنند انگار ما چيزي نمي‌فهميم! با اين كار به شعور ما توهين مي‌كنند. جالب است كه اگر به كانديداي مورد نظر اين گروه راي بدهي، خيلي راحت مي‌تواني از خط قرمزها عبور كني! اما خلاف اينها باش و نماز شب بخوان، باورت نمي‌كنند!

 

در چنين شرايطي چه اصراري داريد موضع‌گيري سياسي كنيد؟

جعفري: خيلي نمي‌توانيم بدون سياست زندگي كنيم. در مترو و تاكسي همه حرف سياسي مي‌زنند، آلودگي هوا را گردن سياست مي‌اندازند، كم‌آبي و خشكسالي را هم به مسائل سياسي مرتبط مي‌كنند، همه چيز را به سياست مربوط مي‌دانند آن وقت چطور مي‌شود در چنين فضايي نظر سياسي نداد؟

 

محمدي: تعداد خاوري‌ها خيلي زياد است. يك نمونه‌اش فاش و به آن خاوري معروف تبديل شد اما امثال او زياد هستند. آنها اينجا با ظاهر و شكل و شمايل موجهي حرف‌هايي زدند و در نهايت از اين خاك رفتند. همين حالا كشور ما پر از خاوري است. خاوري‌ها تكثير و اضافه مي‌شوند. كاش مساله خاوري و خاوري‌ها باز مي‌شد و جلوي پرداختن به آن را نمي‌گرفتند. مشكل از جايي شروع شد كه گفتند ديگر كسي درباره خاوري‌ها حرف نزند.

 

يعني شما به عنوان هنرمند نمي‌توانيد فقط به مسائل هنري بپردازيد؟!

جعفري: من نمي‌توانم؛ من زير بار حرف زور نمي‌روم. همين چند وقت پيش تهديدم كردند. اما كوتاه نيامدم، من حرف حق را مي‌زنم. فرقي ندارد اين حرف از جناح اصولگرايان باشد يا اصلاح‌طلبان.

 

آقاي محمدي شما هم جسارت و شجاعت آقاي جعفري را داريد؟!

محمدي: من دوست دارم شب‌ها روي متكاي خودم بخوابم (مي‌خندد) شما متكاي خودت را دوست نداري آقاي جعفري؟

 

جعفري: دوست دارم اما زير بار حرف زور نمي‌روم.

 

محمدي: ما متولدين اين نظام و جمهوري اسلامي هستيم. كسي نمي‌تواند بگويد شما جزيي از اين نظام نيستيد. ما شهيد داديم و جنگ را هم ديده‌ايم. ما بمباران و سختي را ديده‌ايم. ما هم كنار خيلي از اين آقايان معترض خاك خورديم و با سختي بزرگ شديم. يك عده دوست دارند خودي و غيرخودي كنند. قطعا من اين جسارت را داشتم كه «اكسيدان» را ساختم و كارهاي قبلي‌ام هم حرفي براي گفتن داشته و فيلم مي‌سازم كه حرف بزنم. حق اعتراض و نقد منصفانه هميشه براي همه بايد وجود داشته باشد. همه حق دارند حرف بزنند اما كسي حق ندارد تخريب، تحقير و توهين كند. اين كار غلط است.

 

نقد هميشه جذاب است. نقد يعني باز كردن، شكافتن و رسيدن به آن هسته مركزي و ذات هر مساله‌اي. حالا مي‌خواهد نقد فيلم، تئاتر يا كتاب باشد. بارها گفتم يكي از جذاب‌ترين منتقداني كه در زندگي‌ام ديده‌ام مسعود فراستي است. خيلي خوب و درست نقد مي‌كند، اما گاهي واژه‌هايي به كار مي‌برد كه كار را خراب مي‌كند. همان واژه‌ها هم او را از فضاي نقد خارج مي‌كند و كلامش را به عصبيت تبديل مي‌كند. با اين همه در حالت عادي خيلي خوب و درست نقد مي‌كند. خوشحال مي‌شوم اين كار را با فيلم‌هاي من بكند. اگر كار من فيلم ساختن است كار او هم فيلم ديدن و نقد كردن است. دوستان ديگر هم حق دارند نظرشان را بگويند. حتي دلواپسان. آنها هم حق دارند ما را نقد كنند. كمااينكه بعضي از چيزهايي كه مي‌گويند گاهي درست است و من زماني كه از فيلم فاصله مي‌گيرم، حرف‌شان را مي‌پذيرم.

 

جعفري: اما در اين مورد من با تو مخالفم. معترضان به «اكسيدان» مي‌گويند اين فيلم را نمي‌شود با بچه ديد! اين حرف يعني چه؟ اگر كسي از اين مساله ناراضي است بايد به وزارت ارشاد شكايت كند كه بودجه‌اي براي ساخت فيلم كودك در نظر بگيرد. آنها نبايد حق‌شان را از ما بگيرند. حق‌شان دست ما نيست! نماينده مجلس مي‌تواند شكايت كند تا بودجه‌اي براي سينماي كودك در نظر گرفته شود. قرار نيست ما براي بچه‌ها فيلم بسازيم و اصلا رسالت‌مان اين نيست. هر چيزي يك تعريفي دارد. آقاي محمدي به حوزه هنري پيشنهاد دادند براي اكران «اكسيدان» شرط سني تعيين كنند.

 

محمدي: ما كه نبايد شرط سني براي فيلم‌مان بگذاريم. همين حالا اگر من روي فيلم بزنم مثبت ١٦، فروش فيلمم سه برابر مي‌شود. اصلا اگر خودمان پيشنهاد شرط سني را بدهيم، مي‌گويند مي‌خواهيد بيشتر ديده شويد! مگر فيلم‌هاي قبلي نبود؟ به محض داشتن شرط سني همه براي‌شان اين سوال پيش مي‌آمد حرف فيلم چيست! من با اين شرط سني هم مساله دارم. فيلم «اكسيدان» فيلمي نيست كه بچه چهار، پنج ساله متوجه شوخي‌هاي آن شود. مساله نوجوان‌هاست.

 

حالا نوجوان‌ها در جامعه ما در معرض چه اتفاقاتي قرار دارند؟ مگر مي‌شود فضاي مجازي را از نوجوان‌هاي امروزي دور كرد؟ خودمان را كه نمي‌توانيم به آن راه بزنيم. همه مي‌دانند اين روزها فلش‌هايي پر از فيلم‌هاي عجيب و غريب و اطلاعات نامربوط در مدارس ميان بچه‌ها دست به دست مي‌چرخد و كسي هم نمي‌تواند چنين چيزهايي را كنترل كند. محتواي اين فلش‌ها بد است يا فيلم «اكسيدان»؟ نمي‌گويم در مدارس جيب بچه‌ها را بگردند چون اين راهش نيست اما مي‌توانند به آنها آموزش‌هاي جنسي و اخلاقي بدهند تا اين مسائل براي‌شان سوال نباشد. فرزندان ما اگر در مسير درست و كنترل شده آموزش نبينند، به سمت و سويي كه نبايد، مي‌روند.

 

جعفري: بچه‌ها بايد خيلي چيزها را در مدارس ياد بگيرند. آموزش و پروش كجا به بچه‌ها ياد داده اگر كسي بخواهد ببوسدشان بايد از خودشان براي اين كار اجازه بگيرد؟ اين كوچك‌ترين چيزي است كه مي‌توانيم به بچه‌ها آموزش دهيم اما هنوز در اين مورد هم عقب هستيم.

 

محمدي: اتفاقا خيلي جذاب‌تر است كه بچه به جاي اطلاعات گرفتن از دوستانش، در سالن سينما از پدر و مادرش بپرسد مساله اين دو نفر چيست و چرا اين كارها را مي‌كنند. پدر و مادر امين‌ترين افراد زندگي بچه‌ها هستند و اگر آنها به بچه‌ها اطلاعات بدهند خيلي مطمئن‌تر است.

 

با اين حساب مي‌خواهيد بگوييد «اكسيدان» حتي مي‌تواند فرهنگ‌سازي هم كند؟

محمدي: مگر بچه‌هاي ما پاي‌شان را در خيابان نمي‌گذارند؟ مگر آنها در يك سياره ديگر زندگي كرده‌اند؟ مگر با ماشين شيشه دودي و ضد گلوله به مدرسه مي‌روند؟ آنها در خيابان خيلي چيزها را مي‌بينند. بچه من مدام در خيابان با مردهايي مواجه شده كه موهاي‌شان را رنگ كرده‌اند و شكل و شمايل‌شان شبيه خانم‌هاست. سوال پرسيدن كار بچه‌هاست. اين را هم بگويم اگر شرايط سني براي فيلم تعيين مي‌كردند بهتر بود و قاعده بازي به درستي رعايت مي‌شد اما اين كار را براي «اكسيدان» نكردند. در قرآن كه كتاب ما مسلمان‌هاست و تحريف هم نشده پر از آموزش‌ها است. اما همه موضوعات آن را در كتاب‌هاي درسي نمي‌آورند.

 

مگر مي‌شود «خلق الانسان من علق»را از قرآن گرفت. از اين حرف صريح‌تر و جدي‌تر مگر وجود دارد! من به فرزندم از روي قرآن و با زبان خودش آموزش مي‌دهم. من اگر به او مسيري را ياد بدهم، خيلي چيزها در وجود او نهادينه مي‌شود. سن ١٨، ١٩ سالگي براي ياد دادن خيلي مسائل دير شده است. يكي از مهم‌ترين دلايل طلاق در دادگاه‌ها به خاطر نبود آموزش مسائل جنسي است. يادم مي‌آيد زماني كه در دانشگاه‌ها درس تنظيم خانواده را ميان دروس دانشجويان گذاشتند، عده‌اي سينه سپر كردند و به اين كار معترض شدند.

 

سر مميزي‌هاي نسخه نهايي هم به راحتي دست‌هاي‌تان را بالا برديد و تسليم شديد؟

محمدي: بله. در مورد مميزي‌هاي حوزه هنري نه اما سر مميزي‌هاي وزارت ارشاد اين كار را كردم چون دوست نداشتم براي كمد خانه‌ام فيلم بسازم. مي‌خواستم فيلمي بسازم كه مردم آن را ببينند و قضاوتش كنند. سعي كرديم در مرحله مميزي اتفاقاتي بيفتد كه كمتر به فيلم ضربه بخورد. به هر حال قاعده بازي اين است و بيست مورد اصلاحيه جدي به فيلم وارد شد و همه آنها را انجام داديم.

 

خط قرمزهاي حوزه سينما چيزهاي از پيش تعيين شده‌اي نيستند، درست است؟ اين مميزي‌ها چطور به شما ابلاغ مي‌شود؟

محمدي: ما فرزندان خط قرمز هستيم و در اين سيستم بزرگ شديم. مي‌دانيم تا كجا بايد برويم و كجا بايد بايستيم. تا جايي هم پيش مي‌رويم كه احساس خطر نكنيم و چيزي به كسي برنخورد. به كسي هم توهين نكرديم و كسي را نرنجانديم. شما الان يك خط قرمز نوشته شده به من نشان بده! ما يك قانون اساسي داريم كه مفادش هم مشخص است اما مابقي چيزهايي كه به خط قرمز و مميزي تبديل مي‌شود،

 

همه‌شان نانوشته است. در مورد مميزي‌ها هيچ وقت اداره ارشاد، برگه‌اي دست من فيلمساز نمي‌دهد. تهيه‌كننده يا كارگردان مي‌نشيند كنار دست كارمند اداره نظارت و مميزي‌ها را يادداشت مي‌كند و همه اينها قوانين نانوشته است. اما ما خودمان سعي كرديم با يك ايده جذاب و بكر و نو هيجان زده نشويم، مي‌خواستيم اين فيلم در نهايت به اكران برسد. مي‌شد اين فيلم را طوري بسازيم كه الان من و شما اينجا نباشيم. اما ما تلاش كرديم فيلم تميز و سالمي از كار دربيايد.

 

جعفري: در مورد ممنوع التصويري هم وضعيت به همين شكل است. يعني چيزي به شما نمي‌گويند. اما اين چيزها واقعا براي من مهم نيست. مادرم برايم دعايي كرده كه زلزله هم نمي‌تواند جلويم را بگيرد. اصلا برايم اهميتي ندارد كه فلان مسوول من را شهروند درجه يك مي‌داند يا دو. آن كسي كه بايد به من عزت بدهد اين كار را مي‌كند و هيچ آدمي در جايگاهي نيست كه بخواهد به ديگران عزت بدهد. چقدر گفتند فيلم «اكسيدان» را تحريم كنيد، چه شد؟ سر مصاحبه من در انتخابات گفتند تئاترش را تحريم كنيد! در نهايت در سالني با ظرفيت ١٦٠ نفر ما هر شب ٢٦٠ بليت مي‌فروختيم. عزت را خدا مي‌دهد. عزت را مسوولان به من نمي‌دهند كه بخواهند من را بالا بكشند يا پايين بياورند. خدا مي‌تواند در يك لحظه تو را بالا ببرد. اما مساله من اين است كه كدام انقلابي در دنيا بر اساس يك فيلم يا تئاتر به وقوع پيوسته است؟

 

شما يك نمونه به من بگو! مثلا بعد ديدن فلان نمايش انقلاب كردند! ما سال ٥٦ بر اساس سينما و فيلم انقلاب كرديم؟! واقعا مشكل مجلس ما در حال حاضر فيلم «اكسيدان» است؟ مي‌خواهيد من چند موضوع بدهم به نمايندگان؟ حكايت آنهايي است كه مي‌گويند حوصله‌مان در خانه سر مي‌رود! با وجود يك عالمه فيلم نديده و كتاب نخوانده و معاشرت‌هايي كه مي‌شود با اعضاي خانواده كرد، چطور حوصله آدم سرمي رود؟ حالا بعضي نمايندگان مجلس هم حوصله‌شان سر رفته و آمده‌اند سراغ سينما.

 

و اين مميزي‌ها و تغيير ديالوگ‌ها شما را به عنوان يك بازيگر از كار كردن در فضاي كمدي دلسرد نمي‌كند آقاي جعفري؟

جعفري: اين اتفاقات من را دلسرد مي‌كند چون رسما داريم دست و پا مي‌زنيم. انگار افتاديم وسط دريا و در حال غرق شدن هستيم اما مقاومت مي‌كنيم. من هميشه به يك چيزي اعتقاد داشته و دارم و آن هم اين است كه هنرمندان مي‌مانند. تاريخ نشان داده ميز و صندلي‌ها به هيچ كس وفا نمي‌كند اما ما بايد بايستيم و كار كنيم. اگر قرار بود من در كشور خودم كار نكنم، خيلي وقت پيش پناهنده مي‌شدم به كشور ديگري. من اينجا ماندم كه كار كنم، خيلي راحت مي‌توانم از ايران بروم اما اين كشور را دوست دارم و بچه من هم در همين خاك زندگي مي‌كند.

 

پس چرا كمتر سراغ كمدي مي‌رويد؟

جعفري: فيلمنامه كمدي خوب كمتر ديدم. بعد از مدت‌ها «اكسيدان» دستم رسيد كه واقعا دوست‌داشتني بود و وقتي مي‌خواندم واقعا مي‌خنديدم. معمولا فيلمنامه را مي‌دهند و مي‌گويند بياييد سر صحنه همه چيز را درست مي‌كنيم. اما «اكسيدان» روي كاغذ هم خيلي خوب بود. من كمدي را واقعا دوست دارم. خودم را كمدين نمي‌دانم چون جايگاه كمدين خيلي بالاست اما كمدي‌هاي موقعيت را واقعا دوست دارم.

 

در مورد دين مسيحيت چقدر اطلاعات داشتيد؟

جعفري: به نظرم هيچ كس در مورد هيچ ديني اطلاعات كامل ندارد و اگر اين ادعا را كند بلوف زده است.

 

محمدي: ما در مورد اسلام هم اطلاعات كاملي نداريم.

 

جعفري: با اين همه ما درباره مسيحيت حرف بدي نزديم. كشيش مسيحي را در اين فيلم به قهرمان تبديل كرديم. من قبلا به خاطر حضور در يك نمايش با كشيش‌ها رفت‌وآمد داشتم و آنها را از نزديك ديده بودم. آنچه ما درباره پهلواني در دين‌مان داريم، در مورد كشيش فيلم «اكسيدان» هم وجود داشت. ما حتي چهره خوبي از روحانيت به نمايش گذاشتيم.

 

محمدي: دليل زمانبر شدن صدور پروانه نمايش ما اين بود كه وزارت ارشاد و چند نهاد ديگر با نمايش فيلم مخالف بودند و مي‌گفتند «اكسيدان» مسيحيت را خيلي خوب جلوه داده و نگران بودند جوان‌ها بعد از ديدن فيلم دين‌شان را تغيير بدهند و مسيحي شوند! اما حالا مي‌گويند اين فيلم توهين به مسيحيت است. من به اندازه‌اي كه براي فيلم كفايت مي‌كرد مشاور مذهبي مسيحي داشتم. آقاي رضا بهبودي بازيگر نقش كشيش هم خيلي اطلاعات ويژه‌اي در مورد مسيحيت داشت.

 

اگر منوچهر محمدي پاي كار نمي‌ايستاد، فكر مي‌كنيد كسي تهيه‌كنندگي «اكسيدان» را برعهده مي‌گرفت؟

محمدي: من سراغ كس ديگري نرفتم. وقتي فعلا چنين تهيه‌كننده خوبي كنارم هست كه هوايم را دارد و اصول حرفه‌اي تهيه‌كنندگي را بلد است و مهم‌تر از همه فيلمنامه را مي‌فهمد، به كارگردان اعتماد مي‌كند و اجازه مي‌دهد كارش را بكند، خب من سراغ كس ديگري نمي‌روم. اميدوارم سايه او بالا سر سينماي ايران و من باشد و بتوانيم با هم فيلم بسازيم اما اصراري ندارم كه با تهيه‌كننده ديگري كار نكنم چون قبلا هم اين امكان برايم فراهم بود.

 

آقاي جعفري شما با پسرتان براي تماشاي «اكسيدان» به سينما مي‌رويد؟

جعفري: پسرم تا اينجا كه دو بار فيلم را ديده است. زماني كه از آموزش و پرورش نااميد شدم خودم شروع كردم خيلي چيزها را به او ياد بدهم. من هم در حد سن و فهم فرزندم به او اطلاعات مي‌دهم. اين را هم بگويم آنهايي كه مي‌گويند خنديدن قيمت دارد، فيلمنامه‌اي كمدي به من بدهند كه در آن خبري از شوخي‌هاي مختلف نباشد. با همه اينها خدا را شكر مي‌كنم به خاطر همين موقعيتي كه دارم و خوشحالم كه در لحظه زندگي مي‌كنم و از زندگي لذت مي‌برم.

الهام نداف

 

 

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 16
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش