دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۰:۳۵ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۴۳۲۳
فیلم و سینمای ایران

گفت‌وگوی فريدون جيرانی با حامد محمدی، كارگردان اکسیدان

 فیلم اکسیدان,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«اکسیدان» ازجمله فیلم‌هایی است که پیش از اکران عمومی‌اش، فضایی پیرامون اصلاحیه‌های فراوان فیلم از سوی ارشاد و بعد‌تر تحریم آن از سوی حوزه هنری سروصدای زیادی درست کرد؛ فیلمی که دومین ساخته کارگردان جوانش، حامد محمدی، است و تهیه‌کننده باسابقه سینمای ایران منوچهر محمدی ١٣ سال پس از تجربه ساخت فیلم مارمولک، بار دیگر به سراغ ساخت فیلم کمدی رفت؛ فیلمی که به زعم نویسنده و کارگردانش برای بیان برخی موضوعات، نیاز به لحن کمدی داشت و باید در این قالب قصه‌اش را تعریف می‌کرد، اما قطعا این فیلم هم نظیر بسیاری از فیلم‌ها دچار سوءتفاهم‌های فراوانی شد و تا جایی پیش رفت که برخی از نمایندگان مجلس خواستار توقیف این فیلم شدند.

 

در ادامه، صحبت‌های دو فیلم‌ساز از دو نسل متفاوت را می‌خوانید. این‌بار فریدون جیرانی مقابل حامد محمدی نشست و از حواشی اکران فیلم اکسیدان و مخالفت‌هایی پرسید که به‌زعم او خیلی ربطی به خود فیلم ندارند و در ادامه به چگونگی ساخت کمدی در ایران رسیدند.

 

فریدون جیرانی: وقتی «اکسیدان» را با مردم دیدم، هیجان‌زده شدم. این فیلم مردم را شاد می‌کند و درنهایت مخاطبان سالن را با حس‌وحال خوب ترک می‌کنند و درعین‌حال هم لحن سرخوشی دارد. پشت تمام شوخی‌ها نگاهی وجود دارد که به‌زعم من مشخص است از صافی ذهنی عبور کرده که به موضوعات سلامت نگاه می‌کند.

 

در چنین شرایطی واقعا معنی مخالفت‌ها را درک نمی‌کنم. مگر نمی‌گویند با سینمایی مخالفیم که سیاه‌نماست و موضوعات تلخی را مطرح می‌کند؟ خب «اکسیدان» فیلمی است که نه تلخ است و نه سیاه‌نما! دعوا سر چیست؟

حامد محمدی: چون عملا خودم یک طرف دعوا هستم، قضاوت‌های من ممکن است کمی جنبه احساسی پیدا کنند... .

 

جیرانی: هرچی... بگو دعوا سر چیست؟

محمدی: من هم هنوز متوجه نشده‌ام واقعا مسئله برخی‌ها با فیلم چیست؟ آقای جیرانی! شما بهتر می‌دانید، کمدی اجزایی دارد که معمولا شوخی‌ها در آن تعریف می‌شوند، محورهایی مثل شوخی‌های اروتیک، سیاست یا شوخی با اصناف مختلف و... اگر این موارد را از کمدی بگیریم با چه‌چیزی باید شوخی کنیم؟ چه موضوعاتی را باید دست‌مایه ساخت فیلم کمدی قرار داد؟ بخشی از مخالفت‌ها و هجمه‌هایی که درباره «اکسیدان» مطرح است، این است که فیلم شوخی‌های اروتیک دوپهلو زیاد دارد.

 

جیرانی: خب ما در فیلم‌های دیگر هم چنین شوخی‌هایی داریم...

محمدی: دست‌کم در همین فصل اخیر اکران سینماها فیلم‌هایی داشتیم که چنین شوخی‌هایی داشتند.

جیرانی: اتفاقا قبلا در فیلم‌هایی که در حوزه هنری ساخته شده بود هم همین شوخی‌ها را داشتیم؛ مثلا در فیلم «مرد عوضی» یا «مومیایی ٣»

 

از این شوخی‌ها فراوان داشتیم، اما کسی آن زمان در مورد این فیلم‌ها اعتراضی نکرد و سروصدایی به‌پا نشد. داستان چیست؟ آیا این حواشی جنبه سیاسی دارند؟ آیا بخشی از آن مخالفت با پدر شماست؟

محمدی: به‌ نظرم بخشی از این موارد به آقای محمدی برمی‌گردد، زمانی هم که ایشان دید فشارها روی فیلم زیاد شد و نگرانی مرا دید، گفت: «نگران فیلم نباش و بعضی از این حواشی مسئله شخصی با من است و به‌نوعی انتقام‌های شخصی است».

 

آقای جیرانی! با سن‌وسالی که دارم و تجربه‌های اندکم در سینما این موضوع را خوب متوجه می‌شوم که حسادت اهالی سینما عجیب است! چیزی که خود اهالی سینما دوست ندارند درباره‌اش حرف بزنند و باز شود، اما شما دیدید و من هم دیدم، جلو من کارگردان نوعی می‌نشینند و تشویقم می‌کنند و از کارم تعریف و تمجید می‌کنند، ولی پشت‌سر حرف دیگری می‌زنند!

 

جیرانی: کاملا قبول دارم، به این دلیل که من هم ٣٠ سال است در این سینما نفس می‌کشم، ما کارگردان‌ها تنها صنفی هستیم که برخلاف دیگر صنوف با هم دوست نیستیم و اتفاقا دشمن هستیم؛ مثلا خوشحال نیستیم فیلم تو می‌فروشد، برعکس ناراحتیم... .

محمدی: یا ناراحت می‌شویم اصغر فرهادی اسکار می‌گیرد!

 

جیرانی: من ناراحت‌شدن این دوستان را دیدم و در آدم‌هایی این ناراحتی را دیدم که اگر اسم بیاورم باور نمی‌کنی.

محمدی: راستش متأسفانه باور می‌کنم و در این سال‌ها به این نتیجه رسیده‌ام که از اهالی سینما باید این مسائل را باور کرد.

 

جیرانی: باز هم برمی‌گردم به سؤال قبلی که مطرح کردم؛ فیلم لحن سرخوشی دارد و پایانی دارد که مخاطب با حال خوب سالن را ترک می‌کند و درعین‌حال لحن فیلم هم تند نیست. یک روحانی خوب و یک کشیش خوب در فیلم می‌بینیم و با تمام این ویژگی‌ها مخالفت با فیلم شما را متوجه نمی‌شوم.

محمدی: ما هم نفهمیدیم چه اتفاقی افتاده.

 

جیرانی: «اکسیدان»، فیلم خوش‌ساختی است، به‌هیچ‌وجه مبتذل نیست، بازی‌های خوبی در فیلم می‌بینیم. دیالوگ‌ها بی‌نظیرند و این تمام ویژگی‌هایی است که می‌توان به تماشای یک فیلم خوب نشست.

 

محمدی: تحلیل خودتان از این مخالفت‌ها چیست؟

 

جیرانی: درست نمی‌دانم، اما فکر می‌کنم فیلم بهانه است و فضایی شکل گرفته و درواقع فیلم شما در آن فضا قرار گرفته و می‌توان از یک جریان سیاسی حرف زد که وقتی خودش رشته کار را در اختیار داشته به فیلمی پروانه داده که عده‌ای نمی‌توانستند تحمل کنند و حالا آن جریان علیه عده‌ای که مخالف بودند اقدام کرده و به نظرم این اتفاق بسیار سیاسی است و اصلا نمی‌توان از منظر سینمایی به آن نگاه کرد.

محمدی: سیاست هم که به نظر من در این شرایط کشور خیلی قابل تحلیل نیست... .

 

جیرانی: نه. سیاست قابل تحلیل هست از این زاویه، که به‌هرحال یک عده انتخابات را باختند و حالا دولت جدید چهار سال دیگر به کارش ادامه می‌دهد و در این شرایط عده‌ای فکر می‌کنند نباید فضای آرامی داشته باشیم تا دولت نتواند درست کار کند. ضمن اینکه حسادت به منوچهر محمدی زیاد است و هستند آدم‌هایی که تلاش می‌کنند به هر نحوی به‌اصطلاح زیر پای پدر شما را خالی کنند.

 

خودت تا چه اندازه فکر می‌کنی وجود سیاست در سینما می‌تواند مانع رشد فیلم‌سازی یا رشد نسل جوانی مثل شما شود؟ سیاستی که نگاهش هم نگاه درستی نیست؟

محمدی: کمی به عقب برگردیم، به نظرم سیاست در کشور ما آلوده شده است. ما می‌دانیم در تمام دنیا سیاست با دروغ گره خورده است. در سیاست دو به‌علاوه دو، چهار نخواهد شد و قرار هم نیست چهار شود. اگر سیاست‌مدار دوست داشته باشد، دو به‌علاوه دو می‌شود چهار، اگر دوست نداشته باشد می‌شود پنج یا سه و... . همان‌طور که دیدید، در هشت سال دولت آقای احمدی‌نژاد هر چیزی می‌توانست اتفاق بیفتد.

 

وقتی سیاست با تفکرات شخصی یا چیزهایی که معنای سیاست نمی‌دهد همراه شود، پوششی می‌شود روی سیاست؛ در این شرایط کار سخت می‌شود و زمانی که قصد‌ داری تا به ذات سیاست برسی، همه‌چیز سخت‌تر شده است، چراکه دیگر پوششی روی آن است که وقتی می‌خواهی حرفی بزنی یا حتی انتقادی مطرح کنی، گاهی به این شکل که با چه و چه مخالفت می‌کنید تعبیر می‌شود!

 

یعنی یکباره، برچسب خیلی بزرگی روی شخص شما و بعد هم اثرتان زده می‌شود که به این راحتی‌ها نمی‌شود جواب داد. اجازه بدهید مصداقی صحبت کنم؛ مثلا درباره فیلم «اکسیدان» می‌گویند نامه‌ای از مجلس آمده که در آن نوشته شده این فیلم به اسلام و ادیان الهی توهین کرده، اینجاست که یکباره برچسب بزرگی به فیلم زده می‌شود که حیرت می‌کنید تا نشان دهید و حالا باید تلاش کنید مسلمان هستید و ضدانقلاب نیستید و قرار هم نیست با فیلمتان کاری کنید.

 

جیرانی: موضوع اینجاست که قطعا آن ١٧ نفر فیلم را ندیده‌اند.

محمدی: همان سیاستی که بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد باب شد، فراگیرتر شده است. دروغ‌های بزرگ‌گفتن رسم شده است و در این شرایط تا بخواهی دست‌وپا بزنی که حرف من چه بوده، زمان از دست می‌رود و ناخودآگاه خودت را گوشه رینگ می‌بینی و اجازه دفاع به تو داده نمی‌شود.

 

اگر درباره فیلم نقد‌ها به این شکل باشد که مثلا فیلم ضعیفی ساختی یا ساختارش ضعیف است قطعا جوابی برای این انتقاد خواهم داشت، اما وقتی این اتهام زده می‌شود که با این فیلم ادیان الهی را مسخره کردی، تا بخواهم پاسخی برای این اتهام داشته باشم، تمام انرژی، وقت و سرمایه ما صرف پاسخ‌گویی و دفاع از این اتهام شده است.

 

جیرانی: اصلا سرمایه سینما هم صرف این اتهام می‌شود.

محمدی: متأسفانه سیاست با چیزهای دیگری؛ گره خورده است... .

 

جیرانی: به گمانم اين‌ها بهانه است، اما سؤال اینجاست که چه کسی این جریان را هدایت می‌کند؟ اینها جریان‌های هدایت‌شده‌اند، جریان‌های خودجوشی نیستند. زمانی جریان‌ها خودجوش بودند، اما الان این اعتراض‌ها هدایت‌شده‌اند.

محمدی: راستش من در جایگاهی نیستم که بخواهم حکم کلی صادر کنم که این جریانات از کجا نشئت می‌گیرند، ولی خوشحالم که دست‌کم این انتقادها و فحاشی‌هایی که در قالب نقد مطرح می‌شود، در قالب رسانه و فضای مجازی و روزنامه باقی می‌ماند و به جریانی که پرده سینما را آتش بزنند یا شیشه سینما بشکنند ختم نمی‌شود.

 

جیرانی: چیزی که درباره آن صحبت می‌کنی، شدنی نیست. به اعتقاد من مخالفت‌هایی که با آتش‌زدن پرده سینما و شیشه سالن‌ها همراه باشد، نتیجه عکس خواهد داد و شدنی نیست. در گذشته مثلا یک گروه ٥٠ نفری وقتی برای مخالفت با فیلمی همراه می‌شدند، تعداد بسیار زیادی از آنها اصلا فیلم را ندیده بودند، اما در جمع معترضان بودند، چراکه از جای دیگری هدایت شده بودند.

 

نکته اینجاست؛ آنهایی که هدایت می‌کنند، دیگر هدایتگر نیستند که آدم‌هایشان را در خیابان‌ها ببینیم، چون الان شرایط را طبیعی نمی‌بینند که مثل گذشته مخالفت کنند، اما به‌هرحال، فیلمی که در آن خیانت هست یا فیلم تلخی است که مثلا در فستیوال کن با آن طور دیگری برخورد شده است و شرایط ویژه‌ای را طی می‌کند و عده‌ای با آن مخالفت می‌کنند را متوجه می‌شوم، اما سؤال من اینجاست با اینکه تو کشیش و روحانی خوب در فیلم نشان داده‌ای و آدم‌ها در نهایت به خوبی می‌رسند و فیلم هم پایان خوشی دارد، مخالفت با آن را متوجه نمی‌شوم.

 

راستی این لحن سرخوش از کجا می‌آید؟ از زندگی شخصی؟ چون خاطرم هست در «فرشته‌ها با هم می‌آیند» هم بود.

محمدی: در متن‌های قبلی هم بود.

 

جیرانی: در«طلا و مس» نبود.

محمدی: ولی پایان شیرین و امیدواری داشت.

 

جیرانی: لحن خاصی در دو فیلمت هست که در فیلم دو کارگردان دیگری که فیلم‌نامه‌هایشان را تو نوشتی نیست؛ لحنی که به نظر من در عین تلخی، سرخوشی در آن هست.

محمدی: اجازه دارم سرخوشی را به امید تعبیر کنم؟ قطعا بخشی از آن از زندگی شخصی می‌آید.

 

جیرانی: فیلم کمدی زیاد دیده‌ای؟

 

محمدی: فیلم کمدی خیلی دوست دارم، اما زیاد ندیده‌ام، اما یکی از علایق جدی من این است که هفته‌ای یک‌بار فیلم لئون (لوک بسون) را می‌بینم.

 

جیرانی: من هم این فیلم را دوست دارم، اما ربطی به فیلم‌های تو ندارد... .

محمدی: اصلا ربطی ندارد؛ اما در همین فیلم گانگستری و فضای بی‌رحمی که تصویر شده است، امیدی هست که برایم لذت‌بخش است. گاهی از خودم می‌پرسم دلیل اینکه هر چند وقت یک‌بار فیلم را می‌بینم و هنوز هم از دیالوگ‌های فیلم لذت می‌برم، چیست؟ این فیلم برایم شبیه این است که انگار نمی‌توانم با چیزهایی بجنگم و قهرمان‌های قصه کاری را که من دوست دارم، انجام می‌دهند و این فیلم حالم را خیلی خوب می‌کند.

 

جیرانی: تو اصلا فیلم ایتالیایی می‌بینی؟

محمدی: خیلی کم.

 

جیرانی: ولی دیالوگ‌های فیلم «اکسیدان» خیلی شبیه فیلم‌های ایتالیایی است... .

محمدی: راستش پیش از این هم از خیلی دوستان فیلم‌بین حرفه‌ای شنیدم که گفتند اتمسفر و فضای فیلم اکسیدان، شبیه کمدی‌های قدیمی ایتالیایی است.

 

جیرانی: تو اصلا کتاب دن‌کامیلو را خوانده‌ای؟

محمدی: نه.

 

جیرانی: ماجرای کشیش کمونیست را نخوانده‌ای؟

محمدی: نه.

 

جیرانی: «اکسیدان» خیلی شبیه این فضا‌هاست. اصلا وقتی کتاب را بخوانی، انگار جواد عزتی و امیر جعفری را می‌بینی.

 

محمدی: البته کمدی‌های اخیر آمریکایی را نسبتا زیاد می‌بینم.

جیرانی: اما جنس فیلم تو شبیه کمدی‌های آمریکایی نیست. کمدی تو یک تلخی زیر دارد و یک دیالوگ‌نویسی که مربوط به طبقه‌ای خاص است که این نکته‌ها در کمدی‌های ایتالیایی دیده می‌شود.

راستی تحصیلات سینمایی داری؟

محمدی: نه، من سینما نخوانده‌ام. فوق‌لیسانس حقوق از دانشگاه تهران دارم و اتفاقا بچه درس‌خوانی بودم. واقعیت این است که پدرم دوست نداشت وارد سینما شوم؛ اما من علاقه‌مند به سینما بودم و حتی کنکور هنر دادم و قبول شدم؛ اما اجازه نداد سینما بخوانم. معتقد بود سینما نیاز زیادی به تحصیلات آکادمیک ندارد.

 

جیرانی: بسیار حرف درستی است.

محمدی: دوست داشت وکیل شوم و با اصرار خانواده حقوق خواندم. مدتی هم کار حقوقی کردم. بعد متوجه شدم از کاری که انجام می‌دهم، آسیب می‌بینم و همان سال‌ها خیلی جدی تیزر و فیلم مستند ساختم. کارهای سفارشی و تبلیغاتی می‌ساختم و تجربه کسب می‌کردم.

 

از جایی شروع کردم به نوشتن که هیچ‌کدام از آنها موردپسند آقای محمدی قرار نگرفت و فیلم‌نامه را جلوی چشمم دور می‌انداخت و تشویقم می‌کرد بهتر و بیشتر کار کنم. از «طلا و مس» به بعد، کمی به من اعتماد کرد و نوشتن را خیلی جدی ادامه دادم.

 

جیرانی: فیلم‌نامه «طلا و مس» حین ساخت تغییر کرد؟

محمدی: طبیعتا هر فیلم‌نامه‌ای در زمان ساخت لحن کارگردانش را می‌گیرد و تا حدی شبیه لحن آقای اسعدیان شد؛ اما ما زیاد با هم درباره سناریو بحث می‌کردیم.

 

جیرانی: به نظرم «طلا و مس» یکی از فیلم‌نامه‌های خوب ٢٠ساله اخیر سینمای ایران است و درست نوشته شده.

محمدی: مسیری که آقای محمدی برای روند کار هنری‌ام تعریف کرد، بسیار درست بود و دستش را می‌بوسم که درست هدایتم کرد.

از ابتدا برایم مشخص کرد که سینما نیاز به فیلم‌نامه‌نویس دارد و گفت: «اگر قصد ورود به سینما را‌ داری، فکر نکن از طرف من راهی برایت باز می‌شود و شرایط را برایت فراهم می‌کنم». بنابراین از ٢٦-٢٧سالگی که درسم تمام شد و سربازی رفتم، هم‌زمان کار حقوقی می‌کردم و خیلی جدی تیزر و مستند می‌ساختم. اتفاقا سه مستند بلند برای تلویزیون ساختم که دو تا از آنها توقیف شد و اتفاقا مستندهای خوبی هم بود.

جیرانی: درباره چه موضوعاتی تیزر می‌ساختی؟

محمدی: از پفک گرفته تا ماشین یا لوازم‌خانگی... .

 

جیرانی: تیزر یعنی مثلا در ٥٠ ثانیه یک موضوع ببینیم و این تجربه خوبی است.

محمدی: متنش را خودم می‌نوشتم. به‌هرحال، ساخت تیزر یعنی اینکه با کاغذ و زبانت مدیری را راضی کنی که در ١٠ ثانیه شرکتت را از نقطه الف به ب می‌رسانم و باید قصه‌ای تعریف کنی که طرف مقابلت مجاب شود و برای ایده تو سرمایه‌گذاری کند.

 

جیرانی: فکر نمی‌کنم تو خاطرات حاتمی را خوانده باشی؛ ولی حاتمی در خاطراتش می‌گوید ساختن آگهی تبلیغاتی که در ٢٠ یا ٥٠ ثانیه بتوانم کالایی را معرفی کنم، به من سینما یاد داد.

محمدی: به من هم تیزر‌سازی چیزهای زیادی یاد داد.

 

جیرانی: از تیزر رسیدی به سناریو. اینکه پدرت خوب سناریو را می‌شناسد تردیدی نیست. اتفاقا در جایی که منوچهر محمدی را دیدیم، به او گفتم شما جزء معدود تهیه‌کنندگانی هستید که فیلم‌نامه را درست می‌شناسید. در کودکی فیلم‌نامه خوانده بودی؟

محمدی: قبل از مدرسه اولین متن‌هایی که در خانه می‌خواندم، فیلم‌نامه بود. چون کار پدر ایجاب می‌کرد، در خانه ما همیشه حجم زیادی فیلم‌نامه وجود داشت.

 

جیرانی: یادت هست چه فیلم‌نامه‌ای خواندی که تأثیر زیادی روی تو داشت؟

محمدی: خیلی از فیلم‌نامه‌های کارگردان‌های بزرگ سینما را خوانده بودم. حسنش هم این بود که اول فیلم‌نامه را خوانده بودم و بعد فیلم را می‌دیدم؛ یعنی من کیمیایی را از فیلم‌نامه می‌شناختم یا فیلم‌نامه‌های مهرجویی را خوانده بودم.

 

به‌هر‌حال پدر سال‌هایی در ارشاد و فارابی بود و همیشه فیلم‌نامه در خانه ما بود. از یک جایی به هدایت آقای محمدی به سمت کتاب و رمان‌خواندن رفتم. الان که دقت می‌کنم، می‌بینم مطالعه‌ام را کاملا با هدف و مشخص مسیر هدایت کرده‌اند.

 

جیرانی: اولین رمان یا از اولین رمان‌هایی که خواندی چه بود؟

محمدی: بینوایان بود.

 

جیرانی: کشیش فیلم «اکسیدان» هم از بینوایان می‌آید.

محمدی: یکی از علايقم، کهن‌الگوهاست و من در کودکی به قصه‌شنیدن عادت داشتم و پدر هر شب برایم قصه می‌گفت.

 

جیرانی: قصه‌های کودکانه یا نه؟

محمدی: همیشه قصه بچگانه نمی‌گفت، مثلا قصه‌های نخودی را هر شب برایم به شكل متفاوتی تعریف می‌کرد و بر حسب اینکه در طول روز چه آتش‌هایي سوزانده بودم، سعی می‌کرد نکات پندآموزی برایم در قصه تعریف کند. از یک‌جایی به بعد در مسیر مطالعه، رمان‌هایی مثل «کلیدر» را خواندم یا در دوران راهنمایی روی آوردم به خواندن هدایت و شریعتی و... .

 

جیرانی: فکر نمی‌کنم تفکر شریعتی داشته باشی... .

محمدی: خیلی دوستش دارم.

 

جیرانی: یعنی فکر می‌کنی شریعتی امروز هم جواب می‌دهد؟

محمدی: نگاهش به مذهب همانی است که دوست دارم. یعنی خرافه‌ها را کنار می‌گذارد و با فطرتی به مذهب نگاه می‌کند که من آن نگاه را دوست دارم. سعی می‌کنم همان نگاه در فیلم و زندگی شخصی‌ام باشد.

 

جیرانی: نگاه شریعتی کمی چپ هم هست. یعنی مارکسیست هم در آن می‌بینیم. به مارکسیست هم فکر می‌کنی؟

محمدی: خیلی سعی می‌کنم به این شکل نگاهش نکنم.

 

جیرانی: چون فیلم نشان نمی‌دهد تفکر مارکسیستی داشته باشی، البته مارکسیستی که ما از آن یاد می‌کنیم اغراق‌شده است، اما بیشتر منظورم تفکر چپ است. تفکری که اول انقلاب هم در ایران بود.

محمدی: اگر بخواهم به آن برچسب سیاسی بزنم، نگاه چپ اصلاح‌طلب است.

 

جیرانی: کمی اصلاح‌طلب‌ها، لیبرال شدند... .

محمدی: اصلاح‌طلب‌های الان بله، اما اصلاح‌طلب‌های آن زمان کمی متفاوت‌تر بودند و آن تفکر را بیشتر می‌پسندم که نگاه به مردم طور دیگری بود.

 

جیرانی: مثلا اقتصاد کنترل‌شده باشد.

محمدی: بله، برابری سرمایه بین مردم رعایت شده باشد یا فاصله طبقاتی بین مردم به این شدت نباشد.

 

جیرانی: جالب است که فیلم‌هایت این ویژگی را دارد و این دو فیلم می‌خواهد این فاصله را کم کند.

محمدی: دوست دارم این اتفاق بیفتد که فاصله طبقاتی این‌قدر زیاد نباشد. ماشین چند‌میلیاردی زیر پای یک جوان ٢٠ساله است و کنارش در خیابان یک موتور با چند بچه قد‌ونیم‌قد ایستاده‌اند.

 

جیرانی: از رمان‌هایي که خواندی می‌گفتی. به شریعتی رسیدی و از آنجا وارد چه مرحله‌ای شدی؟

محمدی: ... مارکز و رئالیسم جادویی‌اش و خصوصا صدسال تنهایی‌اش ‌فوق‌العاده لذت‌بخش است. پائولو کوئيلو هم با کیمیاگر برایم جدی شد و آثار داستایوفسکی و چخوف را تقریبا کامل خواندم.

 

آثار پراکنده‌ای مثل مادام بوواری هم آن‌قدر تأثیر‌گذار بود که بعضا چندین بار خواندم. نویسندگان ایرانی هم مثل هدایت، بزرگ علوی، جلال آل‌احمد، چوبک و دولت‌آبادی و نمایش‌نامه‌های بیضایی که جای خودشان را دارد.

 

این وسط اما تأثیر بعضی آثار روی متن‌هایم را خودم می‌فهمم مثل داستان‌های کوتاه عزیز نسین که خیلی‌هایش را تقریبا چندین‌بار خوانده‌ام. از جایی به بعد، درگیر درس و دانشگاه شدم ولی بحث‌های مذهبی را به دلیل دروس دانشگاهی جدی پیگیری می‌کردم.

 

از یک زمانی بیشتر فیلم دیدم و به این دلیل که خانواده مذهبی داشتم، ویدئو در خانه ما نبود تا زمانی که آزاد شد. فقط چون پدر در صداوسیما کار می‌کرد دستگاه یوماتیک در خانه داشتیم که پدر بعضی برنامه‌ها را در خانه می‌دید و به این دلیل که خواهر و برادر کوچک‌تر داشتم، چند کارتون هم در خانه بود و با آنها سرگرم می‌شدیم. اما از اولین فیلم‌هایی که دیدم «تایتانیک» بود که دوستش داشتم.

 

جیرانی: پس «تایتانیک» جزء اولین فیلم‌های خارجی بود که دیدی؟

محمدی: سال‌های دبیرستان بود و هیجان تماشای چندین‌باره تایتانیک رهایم نمی‌کرد. اما همچنان فیلم‌نامه زیاد می‌خواندم و تقریبا تمام فیلم‌های جشنواره را می‌دیدم. ولی همچنان آقای محمدی مثل خیلی از پدر‌های آن دوره که برای بچه‌هایشان انتخاب رشته می‌کردند، خیلی سینما را به معنای آکادمیک و دانشگاهی‌اش برایم جدی نمی‌گرفتند.

 

جیرانی: اما تو این دنیا را دوست داشتی و فیلم زیاد می‌دیدی؟

محمدی: بله، فیلم زیاد می‌دیدم اما یواشکی. «Good Will Hunting»یا «American Beauty» جزء اولین فیلم‌هایی بود که یادم می‌آید یواشکی دیدیم و از زمانی به بعد با رمان یکی شد. برخی رمان‌ها را دوباره خواندم و برخی رمان‌های فارسی که در سن کم خوانده بودم و حواسم پرت چیزهای دیگر رمان بود، دوباره کشف کردم و خواندم و برایم جذاب بود. مثل «شوهر آهوخانم» و... .

 

جیرانی: یکی از بهترین رمان‌ها به لحاظ گفتارنویسی و دیالوگ‌نویسی و فضا‌سازی است و هنوز هم قابلیت تبدیل‌شدن به فیلم سینمایی یا سریال را دارد.

محمدی: فیلمی که از این رمان ساخته شد را دوست ندارم.

 

جیرانی: فیلم متوسطی است، اما زمان خودش خیلی گرفت. رمان‌های سختی خواندی، جالب است که فیلم طنز در خاطراتت نیست.

محمدی: طنز جدی که خیلی دوست داشتم «اجازه‌نشین‌ها» بود و فکر می‌کنم با فیلم «مادر» مرحوم حاتمی هم‌زمان بود.

 

جیرانی: بله تقریبا. آیا محدودیت‌های مذهبی بعدا در خانه شما تلطیف شد؟

محمدی: محدودیت مذهبی هیچ‌وقت نبود.

 

جیرانی: ممنوعیت بود؟

محمدی: ممنوعیت هم به آن معنا نبود.

 

جیرانی: صبح برای نماز بیدارت می‌کردند؟

محمدی: پدر نه، ولی مادرم هنوز هم روی بعضی مسائل مذهبی مقید است.

 

جیرانی: روزه می‌گرفتی؟

محمدی: بله.

 

جیرانی: یعنی مجبور بودی یا دوست‌ داشتی؟

 

محمدی: دوست دارم به برخی اتفاقات مذهبی پایبند باشم، اما به‌مرور شکلش برایم تغییر کرد. عاشورا برایم یکی از مناسک ویژه است اما نه به شکلی که در یک‌سری فضاها است.  

 

جیرانی: نگاهت شریعتی شده؟

محمدی: به نظرم وجه رحمانی‌اش بیشتر شده است. انگار بخشی از آن برمی‌گردد به تجربه یا مدلی که پدر برایم درست کرد. یعنی نگاه شیرین و رحمانی به مذهب که حالم را خوب می‌کند.

 

جیرانی: اینکه می‌گویی با مذهب حال کنیم، این حال‌کردن در فیلم هم دیده می‌شود. فیلمت هم یک‌جور حال شخصی دارد. حال شخصی یعنی چه؟

 

محمدی: اجازه بدهید مثالی بزنم، مثلا دیالوگ امیر جعفری در فیلم که می‌گوید: «من به اسلام خیلی ارادت دارم، اسپشیال قیمه‌هاتون...» این حال شخصی من است. هم ارادت دارد و هم سرخوشانه است. من می‌گویم با امام‌حسین(ع) و عاشورا حال می‌کنم اما با قیمه امام‌حسین(ع) جور دیگری حال می‌کنم و حتی حال خوب سخنرانی و مداحی هم حالم را خوب می‌کند.

 

جیرانی: حال خوب مداحی یعنی چه؟

محمدی: در زمان دانشگاه، به جلسات آقای دکتر سروش می‌رفتم، سخنرانی‌های او درباره اسلام برایم خوشایند بود.

 

جیرانی: متوجه نمی‌شوم، سروش و شریعتی... سروش پوپری است، شریعتی سارتری است. اینها با هم همخوانی دارند؟

محمدی: برداشت خودم را از حرف‌های آنها داشتم.

 

جیرانی: روزنامه و مقاله هم می‌خواندی؟

محمدی: در روزنامه کار می‌کردم، صبح امروز و آفتاب امروز از روزنامه‌هایی بود که در آنجا کار کردم.

 

جیرانی: پس خیلی کارها انجام دادی، روزنامه‌نگاری دوم خرداد هم روزنامه‌نگاری عجیبی است... .

محمدی: دقیقا فضای عجیب و خاصی داشت... .

 

جیرانی: با مطالعه آمدی جلو... هم کتاب و هم رمان، مقاله‌خواندن و فیلم‌دیدن، تجربه‌های خوبی برای ساخت فیلم داشتی. این دو فیلم، «فرشته‌ها با هم می‌آیند» و «اکسیدان» هر دو لحن سرخوش دارند، جنسی بین کمدی و جدی و یک طنز خاص را دنبال می‌کنند. «اکسیدان» که شوخی‌های درستی دارد و «فرشته‌ها با هم می‌آیند» درعین‌حال که جدی است، شکل خاص کمدی خودش را دارد.

محمدی: «فرشته‌ها با هم می‌آیند» بیشتر برایم تجربه بود و خیلی در زمان ساختش احتیاط کردم اما در زمان «اکسیدان» اصطلاحا ترسم ریخته بود و خیلی از تجربه‌های جدید در متن و اجرا هراس نداشتم.

 

جیرانی: قبلا هم از علاقه به کهن‌الگو‌ها صحبت کردی، کهن الگو‌هایی که در فیلم‌های تو به‌روز شده‌اند، این به‌روزکردن خیلی مهم است و به نظرم بیشتر غریزی است و هر دو فیلم کهن الگو‌هایی هستند که به‌روز شده‌اند و قصه‌هایی‌ داری که بحران دارند.

محمدی: فکر می‌کنم هیچ وقت قصه‌های من بحران‌های عجیب‌وغریب نداشته است.

 

جیرانی: دو قصه‌ای که خودت کارگردانی کردی، بحران‌های عجیب‌وغریب ندارد، اما «طلا و مس» بحران دارد.

محمدی: بحرانش را با بحران فیلم «قرمز» مقایسه کنید، بنابر این با این مقایسه بحران در فیلم‌های من نمی‌بینید. «قرمز» از نظر من بهترین فیلم شماست و از فیلم‌های مورد علاقه من است و البته «شام آخر» که فیلم جذابی است. نکته‌ای که برای خودم هم جالب است، این است که فیلم‌هایی را دوست دارم و معمولا زیاد می‌بینم که اصولا خودم به آن شکل و شمایل فیلم نمی‌سازم. مثلا فیلم‌های اکشن آمریکایی هم زیاد می‌بینم، اما علاقه‌مند به ساخت فیلم اکشن نیستم.

 

جیرانی: معمولا کارگردان‌ها فیلم‌هایی را زیاد می‌بینند که خودشان نمی‌توانند بسازند.

محمدی: قطعا نمی‌توانم یک پلان «قرمز» را بنویسم یا یک سکانس آن را بسازم. اما بارها از دیدنش لذت بردم.

 

جیرانی: خب، الان در مورد شیوه کارگردانی تو می‌توان گفت که یک سبک‌ داری، سبک پیداکردن سخت است، فیلم‌نامه‌هایی که برای کارگردان‌های دیگر نوشتی با نگاه کارگردان کمی تغییر کرده است ولی دو فیلم‌نامه «فرشته‌ها با هم می‌آیند» و «اکسیدان» سبک خاص خودشان را دارند. به نظرم در فیلم‌سازی لحن پیدا کردی.

جیرانی:اصلا می‌دانی چه لحنی انتخاب می‌کنی؟

محمدی: ایرادی ندارد اگر بگویم همه اینها غریزی است؟ من تصمیم نگرفتم این مدلی فیلم‌نامه بنویسم یا فیلم بسازم. درواقع به چیزی رسیدم که حس می‌کنم زبان خودم است.

 

مثلا «جدایی نادر از سیمین» یا «درباره الی» از فیلم‌های مورد علاقه من است که بعد از دیدنشان ساعت‌ها به آن فکر کردم و بارها آقای فرهادی را برای نگاهش و شیوه ساخت فیلم‌هایش تحسین کردم، اما هیچ‌وقت نخواستم مسیر آقای فرهادی را بروم، چراکه آقای فرهادی بهترین مدل چنین فیلم‌هایی را می‌سازد.

 

جیرانی: در فیلم «اکسیدان» سکانسی‌ داری در استخر که امیر جعفری با یک شوخی زیبا و به‌جا کلی از مردم خنده می‌گیرد، من هم با این شوخی خندیدم. این سکانس از فیلم من را یاد فیلم فیلم«دوستان من» انداخت که به نظرم هر دو فیلم در عین تلخی لبخند می‌آورند و پایان تلخ را تبدیل به لحن سرخوش می‌کنند. فکر نمی‌کنم فیلم را دیده باشی، اما «اکسیدان» بسیار زیاد شبیه کمدی‌های ایتالیایی است.

 

محمدی: اعتراف می‌کنم در سال‌های اخیر آثار موراکامی را زیاد می‌خوانم و شاید تا حدی آثارش در لحن فیلم‌هایم دخیل بوده، دنیای موراکامی تأثیر زیادی در کارم دارد. آخرین داستانی که از او خواندم ١Q٨٤ بود و فضای کارهایش معمولا بین دنیای خیال و واقعیت است؛ «اکسیدان» از نظر خودم تا حدی به فضای کارهای موراکامی نزدیک است. انگار رئال هست و نیست یا یک جور رئالیسم جادویی است. نگاهم به مذهب هم شاید نزدیک به رئالیسم جادویی باشد.

 

جیرانی: مسیری که طی ‌کردی خوب است، من در این مسیر پختگی می‌بینم و در فیلم «اکسیدان» تفکر و شعور می‌بینم و این نکته‌ای است که در سینما کم است.

محمدی: لطف شماست، درباره اکسیدان می‌توانم بگویم این فیلم حرف دارد و ساخت فیلم از جایی برایم جدی شد که در یک فرودگاه خارجی برخورد بدی با من و خانواده‌ام شد که فقط به دلیل ملیتمان باید از صف بیرون می‌آمدیم و بازرسی بدنی می‌شدیم! همین اتفاق ذهنیت بدی برای دختر بزرگم به وجود آورد و گاهی درباره کشوری که زندگی می‌کنیم و برخوردی که با ما در خارج از مرزهای این کشور دارند سؤال می‌کند.

 

از یک جایی به بعد برایم مسئله شد که چطور باید به دختر ١٤ساله‌ام توضیح بدهم که به ایرانی‌بودنش افتخار کند و این خاک را دوست داشته باشد. در این سال‌ها هرکدام از ما با آدم‌های زیادی برخورد کرده‌ایم که برای رفتن از این کشور تن به هر کاری داده‌اند. آقای جیرانی! شما به‌عنوان فیلم‌ساز به من بگويید اگر چنینی حرف‌هایی در قالب فیلم جدی بیان می‌شد اصلا می‌توانست اکران شود؟ لحنی که برای بیان این موضوع پیدا کردم طبعا کمدی بود.

 

جیرانی: کمدی تو در این فیلم کولاژ نیست و معمولا می‌بینیم که بسیاری از فیلم‌های کمدی برای ردکردن خط قرمزها کولاژ می‌شوند. «اکسیدان» قصه‌ای را تمام‌وکمال روایت می‌کند و یک زبان برای قصه‌گویی دارد که با طنز همراه است و اتفاقا تو زبانی پیدا کردی برای شکستن تابوها و این درواقع نزدیک‌شدن به آزادی‌های اجتماعی است که نیاز داریم.

 

جیرانی: جای دیگری به این موضوع اشاره کردم که «اکسیدان»، فیلم مهمی در تاریخ سینمای ایران است و دلیل حرفم هم همین موضوع است که زبان خاصی برای بیان قصه پیدا کردی. برای پیداکردن این زبان فکر کرده بودی؟

محمدی: شما فیلم‌ساز هستید، ابزار ما برای قصه‌گفتن چیست؟ آقای عیاری راهی را پیدا کرد برای بیان این موضوع که به چه دلیل در یک فیلم بازیگر‌های خانم در خانه باید حجاب داشته باشند. راهی را پیدا کرد و من به‌هیچ‌وجه نمی‌توانستم فکر کنم با تراشیدن سر خانم‌ها و گذاشتن کلاه‌گیس سر آنها بتوان چنین فرمولی پیدا کرد.

 

همیشه آنهایی که خط‌شکن هستند هم باید تاوان فرمولی را که پیدا می‌کنند بدهند، آقای عیاری هم تاوانش را داد و فیلمش توقیف شد. بعد دیدیم در چند سریال این فرمول را استفاده کردند و از کلاه‌گیس برای خانم‌ها استفاده شد و پخش هم شد و نه انقلاب شد و نه چيزي.

 

جیرانی: مردم که مشکلی ندارند، تنها عده‌ای مسئله دارند.

محمدی: در «اکسیدان» هم ابزار به من کمک کرد. قصد داشتم یک رابطه عاشقانه را تصویر کنم. به نظر شما چطور باید نشان داد که زوجی عاشق هم هستند؟ دو شخصیت فیلم همدیگر را می‌بوسند و ما فقط پاهای آنها را می‌بینیم، همان سکانس اصلاحیه‌های عجیب‌وغریبی خورد یا بوسیدن پشت در هم زیاد قیچی خورد.

 

جیرانی: بسیار پلان خوبی است.

محمدی: به‌هر‌حال من ابزاری در سینما دارم به اسم دکوپاژ، میزانس و صدا. طبعا از این ابزارها برای بیان قصه‌ام استفاده می‌کنم و در سینمایی که نمی‌توان عشق را عیان بیان کرد باید به چنین ابزارهایی متوسل شد و دست به خلاقیت زد.

 

جیرانی: بسیاری از فیلم‌سازان از این ابزارها استفاده کرده‌اند، ولی اینکه استفاده از ابزارها تا چه حد در خدمت فیلم باشد و به اصطلاح در فیلم جا بیفتد و دربیاید، کار مشکلی است. این نکته را کسی که فیلم‌ساز است خوب درک می‌کند.

محمدی: همین پلان‌هایی که درباره آن صحبت کردیم، خیلی راحت می‌توانست معنی و مفهوم دیگری پیدا کند، اما بخشی از آن برمی‌گردد به اینکه به‌عنوان کارگردان پشت دوربین، نجابت به خرج دادم.

 

جیرانی: ابتدای بحث به همین موضوع اشاره کردم، اینکه سلامت فکری پشت این فیلم هست.

محمدی: آقای جیرانی! همین پلان‌ها نکته دیگری هم دارد، اگر من دو بازیگر دیگر داشتم، هرگز چنین پلانی را برای آنها تعریف نمی‌کردم، چراکه می‌دانستم، نگاه تماشاگر به آنها نگاه خوبی نخواهد بود. اما الان در فیلم می‌بینیم که شخصیت اصلی قصه ما کارگری است که مثل یک آدم عادی به نامزدش ابراز علاقه می‌کند.

 

جیرانی: بله، دقیقا شکل دیگری شده است. حرف من هم همین است که به چه دلیل، کسانی که مخالف فیلم هستند این موضوعات را متوجه نمی‌شوند و نیت نویسنده و کارگردان فیلم برایشان قابل درک نیست؟ با این تعاریف می‌توان این‌طور استنباط کرد که در سینمای كشور مي‌توان بوسیدن را نشان داد، بدون اینکه از آن مفهوم بدی منتقل شود.

 

باز هم تأکید می‌کنم «اکسیدان» از این جهت فیلم مهمی است که نکاتی را ثبت کرده که قطعا در این دوران با مخالفت‌هایی روبه‌رو، اما بعدها در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد.

محمدی: اتفاقا در فیلم «فرشته‌ها با هم می‌آیند» هم بوسیدن بود و همان زمان هم حوزه هنری به‌شدت با این پلان مخالفت کرد.

 

آقای جیرانی! حوزه هنری بعد از دیدن «اکسیدان» سه صفحه اصلاحیه داد. مثلا سکانس اول که شخصیت اصلان برای عکس سلفی روسری نامزدش را جلو می‌کشد را گفتند از فیلم حذف کنید، از نظر آنها شخصیت مرد فیلم موهای زن را لمس کرده بود در صورتی که روسری نامزدش را جلو می‌کشد که نامحرم نبیند. آیا این عشق نیست؟

 

جیرانی: به نظرم هیچ‌کس چنین تصوری از این پلان نداشت، دست‌کم من که فیلم را با عده زیادی از تماشاگران در سینما دیدیم، گمان کنم هیچ‌کس چنین تصوری نداشت. اتفاقا به نظرم با این سکانس ارتباط خوبی برقرار کردند.

محمدی: اگر موافق باشید به یک نتیجه‌گیری برسیم.

 

به نظرم بخشی از مخالفت‌ها به این برمی‌گردد که چرا باید با فیلمی یک خط‌هایی شکسته شود و بعد عده‌ای دیگر دنباله‌رو مسیر شوند؟ در فیلم «مارمولک» این اتفاق افتاد. این فیلم، خطی را شکست و گفت پس می‌توان وارد مسائل دیگری هم شد. شاید تصور دوستان مخالف این فیلم هم همین بود که بعد از «اکسیدان» خط‌قرمزهایی جابه‌جا خواهد شد.

 

جیرانی: سکانس‌های خوب در فیلم زیاد دیدیم اما یکی از آنها سکانسی است که شقایق دهقان در کلانتری کنار جواد عزتی می‌نشیند با لباس که عزتی به تن دارد در لانگ‌شات از جایش بلند می‌شود و این سکانس بسیار تلخ و درعین‌حال زیباست. این پلانی است که در ذهن من مانده و جزء پلان‌های زیبای فیلم است.

 

به تو تبریک می‌گویم و صادقانه خوشحالم که این پروسه را طی ‌کردی و نشان می‌دهد من با آدم باسوادی روبه‌رو هستم که در این سینما می‌تواند نقش مؤثری ایفا کند. معتقدم سینماگران ما نباید حسادت داشته باشند و اتفاقا وقتی فیلمی می‌فروشد بايد خوشحال باشند. امیدوارم برای «اکسیدان» مشکلی پیش نیاید و به اکرانش ادامه بدهد.

 

محمدی: دعا کنید برای فیلم بعد مشکلی پیش نیاید، فیلم بعد از «اکسیدان» تندتر است و تهیه‌کننده‌اش آقای محمدی نخواهد بود. اتفاقا بخشی از حسادت‌ها به این برمی‌گردد که من با آقای محمدی کار می‌کنم و به تهیه‌کننده‌ای که دو سال یا سالی یک‌بار فیلم می‌سازد، اجازه نمی‌دهم با کارگردان دیگری کار کند! درصورتی‌که اصلا این‌طور نیست و آقای محمدی ازجمله تهیه‌کننده‌هایی است که با طیف متنوعی از نویسندگان و کارگردان‌های سینمای ایران کار کرده و خواهد کرد.

 

جیرانی: به نظرم اصلا اشکالی ندارد، تو با پدرت فیلم بساز و به شایعات توجه نکن. فیلم خوب و فیلم‌ساز خوب باقی می‌ماند و دیده می‌شود.

 

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۱
جدیدترین
قدیمی ترین
سلام وقت بخیر اگر در ارتباط با آقای حامد محمدی هستید این پیغام رو بهشون بدید که به فکر نوشتن طلاومس ۲ نیستن یک کارجدید باموضوع جدید
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش