جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۴۶ - ۳۰ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۶۹۵۳
فیلم و سینمای ایران

گفت‌وگو با كارگردان و بازيگر فيلم زرد؛

مصطفي تقي‌زاده: ارزش سينماگر به جايزه نيست

فیلم سینمایی زرد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

نخستين تجربه‌ كارگرداني هر فيلمسازي همان قدر كه ممكن است به خاطره‌اي خوشايند تبديل شود، ‌مي‌تواند يادآور روزهاي سخت و پر استرس هم باشد. در سال‌هاي اخير اما راه براي فيلم اولي‌ها به اندازه‌اي هموار شده كه كفه ترازو براي‌شان به سمت اتفاق‌هاي خوب سنگيني كند.

 

مصطفي تقي‌زاده، كارگردان «زرد» هم از اين قاعده مستثني نيست. او سينماي بلند را بعد از تجربه ساخت هشت فيلم كوتاه و دو اثر نيمه بلند تجربه كرد و در ظاهر راضي به نظر مي‌رسد. اين فيلمساز جوان با سوژه فيلم «زرد» براي نخستين بار سال ٩٢ برخورد كرد و بعد از نوشتن فيلمنامه دست به كار شد و در نهايت فيلم را به جشنواره سي و پنجم رساند.

 

نخستين فيلم تقي‌زاده در نهايت از رقابت با ديگر فيلم‌هاي جشنواره بازماند و سال ٩٦ روي پرده رفت. كارگردان در نخستين قدم بلندش در سينما، توانست با گروهي حرفه‌اي كار كند و به ايده‌آلش نزديك شود. در اين گپ‌وگفت، مهرداد صديقيان يكي از بازيگران اصلي فيلم، تقي‌زاده را همراهي كرد و از تجربه‌هاي اخير خود در سينما گفت. او سال ٩٦، علاوه بر «زرد»، دو فيلم «ماجراي نيمروز» و «مادر قلب اتمي» را روي پرده داشت و توانست تا اندازه‌ زيادي جايگاه خود را در سينما محكم كند.

 

فيلم «زرد» با وجود همه شايستگي‌ها از حضور در جشنواره سي و پنجم فيلم فجر بازماند. اين محروميت براي برخي فيلم اولي‌ها در تمام دوره‌هاي جشنواره كمابيش اتفاق افتاده است؛ فكر مي‌كنيد در سال‌هاي اخير و با درخشش فيلمسازان جوان، مانعي از داخل سينما براي خودنمايي بيشتر آنها وجود دارد؟

مصطفي تقي‌زاده: نمي‌توانم درباره اين مساله به صورت قاطع اظهارنظر كنم. به هر حال اين اتفاق براي فيلم ما افتاد و من هم هيچ‌وقت اعتراض و شكايتي براي عدم حضور در فجر نكردم. حالا فيلم اكران شده و من باز هم هيچ قضاوتي نمي‌كنم! فقط از واكنش‌هاي مردم بعد از تماشاي فيلم مي‌شود فهميد اين فيلم شايستگي حضور در جشنواره فجر را داشت يا خير؟ به هر حال مردم بهترين قاضي هستند.

 

يعني هيچ‌وقت دليل پذيرفته نشدن فيلم در جشنواره فجر را پيگيري نكرديد؟!

تقي‌زاده: من پيگيري نكردم اگر هم به تهيه‌كننده حرفي زده باشند در جريان نيستم.

 

مهرداد صديقيان: سوالي كه شما پرسيديد اين روزها براي خيلي از مخاطبان «زرد» ايجاد شده است. من هم به عنوان بازيگر فيلم در مواجهه با چرايي عدم حضور در جشنواره فجر تنها لبخند مي‌زنم!

 

حتما حضور در مهم‌ترين رويداد سينمايي كشور براي شما به عنوان بازيگر بايد مساله مهمي باشد!

صديقيان: مهم در اين اندازه كه اگر در اين رويداد جايزه بگيرم به واسطه تشويق‌هايي كه مي‌شوم و مبلغ مالي‌اي كه دريافت مي‌كنم، خوشحال مي‌شوم. يك شب يك سالن براي شما دست مي‌زند و اين خوشحال‌كننده است. تا يكي، دو ماه بعد از اين اتفاق هم آدم‌ها يادشان مي‌ماند چه كساني در جشنواره فجر جايزه گرفتند اما بعد از آن جايزه هم اهميتش را از دست مي‌دهد.

 

يعني جشنواره فجر به خودي خود براي شما اعتبار ندارد؟

صديقيان: من مي‌گويم اعتبارش تاريخ انقضاي دو‌ماهه دارد؛ يعني اگر آن شب من بازيگر در مقابل همكارانم جايزه بگيرم هم خوشحال مي‌شوم و هم خوش مي‌گذرد! اما اين خوشحالي زودگذر است و در ياد كسي نمي‌ماند. فكر نمي‌كنم كسي در اعتبار كاري آقاي علي نصيريان شك ندارد اما تا جايي كه يادم مي‌آيد ايشان تا حالا سيمرغ نگرفته و به اين واسطه هم كسي نمي‌تواند اعتبارشان را زير سوال ببرد.

 

يا خيلي از آنهايي كه از جشنواره فجر جايزه گرفتند، امروز معلوم نيست كجاي سينماي ايران ايستاده‌اند! به همين خاطر جايزه گرفتن خوشحال‌كننده است اما گرفتن آن چيزي به كسي اضافه نمي‌كند، كما اينكه نگرفتن جايزه ارزش هيچ سينماگري را زير سوال نمي‌برد. با اين همه من به عنوان بازيگر خوشحال مي‌شوم از جشنواره فجر جايزه بگيرم.

 

با وجود همه اتفاق‌هايي كه در جشنواره فيلم فجر سال گذشته افتاد، اما به نظرم در مرحله ساخت، كار چندان سختي نداشتيد. اصولا در سال‌هاي اخير سينماگران درها را براي ورود فيلمسازان جوان باز كرده‌اند و خيلي از مشكلات و موانع مرتفع شده است، اينطور نيست؟!

تقي‌زاده: بله اما فكر مي‌كنم اين اتفاق حاصل يك جريان و نوع نگاه متفاوت به سينماي ايران است. الان هر بازيگري به تنهايي و با استناد به تجربيات خود مي‌تواند تشخيص دهد فيلمنامه‌اي كه مي‌خواند مي‌تواند حرف تازه‌اي در سينما داشته باشد يا خير. به همين خاطر چهره‌هاي مطرح بازيگري همكاري با فيلم اولي‌ها را مي‌پذيرند. سينما براي همنسلان من در سال‌هاي اخير مقوله جدي، مهم و جزو لاينفك زندگي‌شان است و به همين خاطر تلاش مي‌كنند سطح خودشان را بالا ببرند.

 

درهاي سينما در سال‌هاي اخير به روي بازيگران جوان و تازه نفس هم باز شده يا همچنان با ورود اين نسل به دنياي بازيگري مقاومت مي‌شود؟!

صديقيان: به نظرم اين اتفاق در عرصه بازيگري هم افتاده است. در چند سال اخير كمبود بازيگر در نسل جديد احساس شد و به تبع آن افرادي وارد شدند و به شايستگي هم اتفاق افتاد اما پيش از اين ورود بازيگران به سينما سخت و تقريبا غيرممكن بود.

 

اين امر غيرممكن منطقي و از درون سينما بود يا...

صديقيان: به نظرم هر اتفاقي كه در سينما مي‌افتد از سمت خود سينمايي‌هاست. اگر سينماگران بستر مناسب را فراهم كنند بازيگران تازه‌وارد و جوان هم مي‌توانند خودشان را نشان دهند. پيش از اين سرمايه‌گذاران ترجيح مي‌دادند كمتر ريسك كنند چون تصورشان اين بود عامل فروش فيلم فقط بازيگر است اما الان به اين نتيجه رسيدند كه فروش يك فيلم صرفا به حضور بازيگران چهره مرتبط نيست. شايد به همين خاطر راه را براي ورود جوانان باز كردند.

 

جالب اينجاست كه شما هم براي ساخت فيلم اول‌تان سراغ بازيگران چهره رفتيد! اقتضاي فيلمنامه‌تان حضور بازيگران مطرح بود يا به گيشه هم فكر مي‌كرديد؟

تقي‌زاده: شما هميشه به برداشت محصول‌تان هم فكر مي‌كنيد! بازيگر نيروي كمكي است كه قطعا در مورد توجه قرار گرفتن فيلم موثر است. وقتي نوشتن فيلمنامه تمام شد، مطمئن شدم، براي اينكه فيلم آن طور كه مورد پسندم است دربيايد‌، به بازيگر نياز دارد. هم مي‌خواستم از همان فيلم اول چهره‌هاي بازيگري را بشناسم و هم فيلمنامه قابليت اين را كه به فيلم جذابي تبديل شود.

 

مخاطبي كه به برخي بازيگرها علاقه‌مند است، وقتي قصه خوبي مي‌بيند، به خاطر بازيگر مورد علاقه‌اش فيلم را بهتر به ياد مي‌سپارد. او آدم‌هايي را روي پرده مي‌بيند كه فيلم‌هاي قبلي‌شان را هم پيگيري كرده است. نمي‌گويم به غير از بازيگراني كه در فيلم بودند انتخاب ديگري وجود نداشت، اما كار كردن با اين تيم، ايده‌آلم بود كه به آن رسيدم.

 

با اين تفاسير شما همچنان بازيگر را عامل فروش فيلم در گيشه مي‌دانيد!

تقي‌زاده: بازيگر لزوما نمي‌تواند عامل فروش فيلم باشد، ما بازيگرهايي را داريم كه فيلم‌هاي موفق و ناموفقي در گيشه داشته‌اند. اما خب قصه خوب و بازيگر چهره به نظرم مكمل هم هستند. بازيگر دوست دارد نقش خوب بازي كند، كارگردان هم دوست دارد با بازيگر خوب كار كند و در نهايت مخاطب هم دوست دارد يك فيلم خوب با بازيگرهايي كه دوست دارد ببيند. اينها زنجيروار به هم وصل است و همديگر را كامل مي‌كنند.

 

صديقيان: اينكه من مي‌گويم بازيگر به تنهايي عامل فروش نيست، به اين معنا نيست كه بودن و نبودنش اهميتي نداشته باشد. بازيگران در وهله اول به جذب مخاطب كمك مي‌كنند اما در ادامه تبليغ دهان به دهان مردم باعث فروش فيلم مي‌شود و خود فيلم به فروشش كمك مي‌كند. طرفداران يك بازيگر ممكن است يك هفته، ١٠ روز اول اكران به سينما بروند و بعد از آن همه‌چيز به قصه بازمي‌گردد.

 

جايي گفته بوديد به بررسي روابط انساني علاقه داريد، مي‌خواهم بدانم چطور مي‌شود نويسنده داستاني را بنويسد و موضع خودش را در فيلمنامه وارد نكند. چطور مي‌شود بدون قضاوت كردن از روابط انساني حرف زد؟!

تقي‌زاده: كار سختي است كه نويسنده موضعش را وارد فيلمنامه نكند اما درستش همين است. شايد به همين خاطر در «زرد» بيشتر شخصيت‌ها خاكستري هستند و اجازه مي‌دهيم مخاطب درباره كاراكترها تصميم بگيرد. هر كسي مي‌تواند روايت خودش را از آدم‌هاي فيلم داشته باشد. شما نمي‌توانيد به هيچ شخصيتي خرده بگيريد چون همه ايده‌آل و آرماني به سمت هدف‌شان پيش مي‌روند. به خاطر همين مخاطب آدم‌هاي فيلم را باور مي‌كند.

 

صديقيان: به نظرم قضاوت كردن يك ضعف فرهنگي است و ما بايد سعي كنيم تا جايي كه مي‌توانيم آدم‌ها را قضاوت نكنيم. اين اتفاق در فيلمنامه هم افتاده است. شما خودتان را جاي هر كاراكتري قرار دهيد، به او بابت انتخاب و تصميمش حق مي‌دهيد. تن ندادن به موضع شخصي كار سختي براي فيلمنامه‌نويس و بازيگر است. اينكه بازيگر بخواهد نقشي را اجرا كند كه مخاطب با آن همذات‌پنداري كند، كار راحتي نيست.

 

تقي‌زاده: من خودم بارها در زندگي شخصي‌ام مورد قضاوت بي‌رحمانه قرار گرفتم و مي‌دانم اين مساله واقعا آزاردهنده است. به همين واسطه مي‌خواهيم غيرمستقيم به مخاطب بگوييم اين عادت بد فرهنگي را فراموش كند.

 

يعني به دنبال دادن پيام اخلاقي بوديد؟

تقي‌زاده: به نظرم هيچ فيلمي بدون پيام اخلاقي ساخته نمي‌شود، اگر مخاطب اين پيام را گرفته باشد منِ كارگردان خوشحال مي‌شوم. اما در كنار قضاوت نكردن، ما مي‌خواستيم درباره خيلي مشكلات جامعه حرف بزنيم. مصائب زن ايران، مشكلات جوانان امروز، فرصت‌طلبي آدم‌ها و... .

 

با وجود اين همه دغدغه اصلا «زرد» چطور در ذهن شما شكل گرفت؟!

تقي‌زاده: سال ٩٢ مطلبي خواندم با اين مضمون كه فردي در حال مرگ بود و نجات جانش به آدم ديگري بستگي داشت و حالا دومي براي نجات جان اولي شرط گذاشته بود. اين اتفاق از نظر من بي‌شباهت به فاجعه انساني نبود و از همين جا هم ايده «زرد» در ذهنم شكل گرفت.

 

صديقيان: اگر تمام كاراكترهاي فيلم «زرد» آدم‌هاي اخلاق‌مداري بودند گره فيلم به سادگي باز مي‌شد و به جاي يك اثر بلند سينمايي با فيلم كوتاه روبه‌رو بوديم. اما به نظرم اين فيلم نقدي به اخلاق‌گرايي است. اينكه ما چقدر راحت مي‌توانيم جان يك انسان را نجات بدهيم يا اين كار را نكنيم و چيزي كه بين اين دو فاصله مي‌اندازد اخلاق است.

 

آن طور كه از صحبت‌ها‌ي‌تان مشخص است شما هم درباره يكي از كاراكترهاي فيلم به نام «رحيم» قضاوت مي‌كنيد. در حالي كه قرار بود موقعيت و شرايط هيچ كس را قضاوت نكنيم!

تقي‌زاده: نمي‌شود هيچ كسي را در جهان قضاوت نكرد! حرف من اين است قضاوت بيجا نكنيم آن هم زماني كه آگاهي‌مان نسبت به مسائل كامل نيست.

 

صديقيان: يك چيزهايي بايد اولويت زندگي همه آدم‌ها باشد. وقتي يك نفر در شرف مرگ است، بدهي مالي ديگري مهم نيست. نجات جان يك انسان از هر چيزي مهم‌تر است. كاري كه رحيم نمي‌كند! اين همان اخلاق است. ما از فيلتر اخلاق اگر بگذريم آن موقع مي‌توانيم بگوييم قضاوت‌مان بجاست يا بيجاست.

 

البته اگر اخلاق را امري نسبي ندانيم! به هر حال مطلق‌گرايي درباره مصاديق اخلاقي خيلي وقت‌ها سبب بروز اختلاف مي‌شود.

تقي‌زاده: برخي از نكات استانداردهاي انساني است. در همه جاي دنيا قتل يك عمل غيراخلاقي است. يك چيزهايي اما سليقه انساني است. با اين همه نمي‌توانيم اين موضوع را ناديده بگيريم كه «رحيم» نسبت به بحران پيش آمده آگاهي ندارد، او مي‌خواهد بحران را به شيوه خودش حل كند و طبقه اجتماعي متفاوتي نسبت به ديگر شخصيت‌هاي فيلم دارد.

 

من صادقانه بگويم كه خيلي روي جزييات فيلمنامه فكر كردم و مي‌توانم پاسخگوي هر سوال گنگي باشم. تلاش كردم همه حفره‌هاي ذهني مخاطب را پر كنم. به جرات مي‌گويم فيلمنامه «زرد» را به هر بازيگري در سينما داديم پذيرفت در آن بازي كند. اسم نمي‌برم اما اين حرف را صادقانه مي‌گويم. تمام پنج بازيگر اصلي فيلم بدون حرف پيش با من همكاري كردند.

 

آقاي صديقيان حرفي كه آقاي تقي‌زاده مي‌زند حتما درباره شما هم به عنوان يكي از بازيگران اصلي فيلم، صدق مي‌كند. مي‌خواهم بدانم در سال چند فيلمنامه مطلوب مثل «زرد» به دست‌تان مي‌رسد؟

صديقيان: فيلمنامه «زرد» پل ارتباطي من و مصطفي شد اما درباره فيلمنامه خوب بايد بگويم شايد در يك‌سال و نيم يك فيلمنامه خوب دستم برسد. من بعد از بازي در فيلم «ماجراي نيمروز» تا حالا فيلمي كار نكردم چون فيلمنامه‌ها مطلوبم نبوده است. قاعدتا دوست ندارم كار نكنم و خانه‌نشين باشم، اما خب اين اتفاق افتاده است. به همين خاطر فكر مي‌كنم چنين فيلمنامه‌هايي براي سينماي ايران غنيمت است.

 

ظاهرا تمايل‌تان به كار كردن با كارگردان‌هاي جوان هم بيشتر است؟

صديقيان: در كل ترجيح مي‌دهم فيلمنامه قابل تاملي كار كنم اما احساس مي‌كنم جوان‌ترها به سليقه‌ام نزديك‌ترند. با اين همه اين به آن معنا نيست كه با كارگردان‌هاي باسابقه كار نكنم.

 

«ماجراي نيمروز» را نقطه عطف كارنامه كاري‌تان مي‌دانيد؟

صديقيان: به نظرم يكي از مهم‌ترين فيلم‌هاي كارنامه كاري‌ام است.

 

يعني فيلمي مشابه اين كار را در سينما داشتيد؟ اگر باز هم از سمت محمدحسين مهدويان، كارگردان «ماجراي نيمروز» پيشنهاد داشته باشيد، مي‌پذيريد؟

صديقيان: فيلم‌هايي بوده كه به واسطه آن بازي‌ام مورد توجه قرار بگيرد. روي هم رفته اگر بخواهم سال‌هاي بعد به كارهاي خوبم فكر كنم حتما يكي از آنها «ماجراي نيمروز» است. مهدويان نشان داده خيلي آدم قابل اعتمادي است و «ماجراي نيمروز»هم فيلم نويي در سينماي ايران بود. من با استناد به اين فيلم باز هم به مهدويان اعتماد مي‌كنم.

 

براي حضور در «ماجراي نيمروز» خودتان هم تلاش كرديد؟

صديقيان: واقعيتش اين است كه به من پيشنهاد شد و من هم با كمال ميل پذيرفتم. اما به واسطه علاقه‌اي كه به «ايستاده در غبار» نخستين فيلم مهدويان داشتم يك بار در يك جلسه خصوصي ابراز تمايل كردم دوست دارم با او كار كنم.

 

حالا كه بحث قضاوت كردن به ميان آمد، بعد از بازي در «ماجراي نيمروز» به دليل حساسيت موضوع مورد قضاوت مخاطبان قرار نگرفتيد؟

صديقيان: تا حدي بله. اما ماجراي نيمروز دو نكته داشت. يكي اينكه موضوعي انساني را مطرح مي‌كرد و نكته دوم هم اين بود كه فيلم با الهام از يك واقعه تاريخي ساخته شده بود. مساله‌اي كه در توضيح ابتدايي فيلم به آن اشاره شده بود و ظاهرا كسي به آن توجه نكرد. الهام گرفتن از يك ماجراي واقعي به شما اجازه مي‌دهد شخصيت‌هايي به فيلم اضافه يا از آن كم كنيد. مثلا شخصيتي كه من نقش آن را بازي كردم زاييده ذهن نويسنده بود. به همين دليل نمي‌توانيم به بخشي از فيلم برچسب دروغ بزنيم يا به آن استناد كنيم.

 

ما اگر بخواهيم تحقيق تاريخي كنيم نمي‌توانيم به «ماجراي نيمروز» مراجعه كنيم به همين خاطر من فكر مي‌كنم تمام كساني كه به فيلم خرده گرفتند، در واقع كاراكترها، نويسنده و كارگردان را قضاوت كردند. ما فيلم ساختيم و واقع‌نگاري نكرديم. اين فيلم از ديد كارگرداني چون محمدحسين مهدويان بود. ما قصه گفتيم، اين قصه مي‌تواند ساختگي يا واقعي باشد. بنابراين يك مقدار بي‌معرفتي است كه با ديدن يك فيلم بخواهيم آدم‌ها را قضاوت

كنيم.

 

موقعيتي در بازيگري هست كه تشنه به دست آوردن آن باشيد؟

صديقيان: من از ابتداي ورودم به بازيگري سعي كردم نقش‌هايم را متفاوت بازي كنم. شايد يكي بگويد بازي من را دوست ندارد اما ادعا مي‌كنم نمي‌تواند بگويد نقش‌هايم را تكراري بازي مي‌كنم. هميشه دوست داشتم سينمايي‌ها هم متوجه بازي‌هاي متفاوت من باشند. در سينماي ايران بارها اتفاق افتاده كه يك بازيگر بعد از تكرار چندباره نقش‌هايش در فيلم‌هاي مختلف، بازي متفاوتي انجام مي‌دهد و به چشم مي‌آيد و مورد توجه قرار مي‌گيرد.

 

اين بازيگر جايزه مي‌گيرد و همه درباره‌‌اش حرف مي‎زنند. اما كسي كه هميشه سعي كرده اين اصل را در بازيگري رعايت كند، چندان به چشم نمي‌آيد. اين مساله خيلي من را اذيت كرده است. با اين همه خيلي دوست دارم با كسي مثل آقاي اصغر فرهادي كار كنم. خيلي دوست داشتم يكي از كاراكترهاي فيلم «درباره الي» بودم چون اين فيلم يكي از فيلم‌‌هاي محبوبم است اما خب پيش نيامده و اميدوارم در آينده پيش بيايد. مي‌دانم بازيگري، حرفه بي‌انتهايي است و در آينده خيلي اتفاق‌ها مي‌تواند برايم بيفتد.

 

آقاي تقي‌زاده، كارگرداني هم بي‌انتهاست از ديد شما؟! من كه فكر مي‌كنم در سينماي ايران فيلمسازي سن دارد.

تقي‌زاده: اين مساله نسبي است و در مورد همه صدق نمي‌كند. مثلا من يك فيلم بسيار خوب از آقاي فريدون جيراني به نام «خفگي» ديدم كه اين روزها روي پرده است. ممكن است فيلم گيشه نباشد و مخاطب عام نداشته باشد اما سينماي درستي است. زماني كه آقاي جيراني كارشان را در سينما شروع كردند من تازه به دنيا آمده بودم. ممكن است بگوييد اين تنها يك مثال است اما همين مثال هم قيد گذاشتن سن براي فيلمسازي را نسبي مي‌كند. البته قبول دارم در مورد درصد كمي اين مساله صدق نمي‌كند.

 

صديقيان: من فكر مي‌كنم هر كارگرداني اگر فيلمي بسازد كه به سليقه خودش نزديك باشد، اثرش قابل قبول است اما زماني كه ملاحظات ديگر را در نظر بگيرد، فيلمش قابل دفاع نيست!

 

اصلا چرا يك فيلمساز بايد با در نظر گرفتن ملاحظات ديگر فيلم بسازد؟!

صديقيان: به خاطر اينكه واقعيت اين حرفه همين است. مگر يك فيلمساز يا بازيگر در سينماي ايران چقدر درآمد دارد كه بخواهد فقط به سمت ايده‌آل‌هايش برود؟ اين مساله واقعا غير ممكن است. حالا در نظر بگيريد اين فشار روي بازيگر بيشتر است چون بايد در زندگي‌اش نجومي خرج كند، تيپ قيافه‌اش را حفظ كند، دكتر برود، ورزش كند و طراوت خودش را براي مخاطب نگه دارد و اگر اين كارها را نكند، نمي‌تواند به كارش ادامه دهد.

 

براي همين ممكن است شما بازيگران خوبي در سينماي ايران ببينيد كه فيلم‌هاي نه چندان خوشايندي در كارنامه كاري‌شان دارند. شما فكر مي‌كنيد يك بازيگر با خواندن فيلمنامه متوجه نمي‌شود اين فيلم خوب از كار درنمي‌آيد يا نه؟! او مي‌فهمد! حالا در حوزه فيلمسازي و كارگرداني هم اين اتفاق با شدت و ضعف مختلف مي‌افتد.

 

براي شما به عنوان بازيگر اين اتفاق افتاده است؟

صديقيان: بله، بارها. من فيلم‌هايي دارم كه صرفا براي درآمد بازي كردم. يك سريال و سه فيلم سينمايي كه بازي كردم را در همين دسته‌بندي قرار مي‌دهم.

 

آقاي تقي‌زاده فكر مي‌كنيد در ادامه به خاطر امرار معاش به ساختن فيلم‌هايي تن بدهيد كه از ايده‌آل‌تان فاصله داشته باشد؟!

تقي‌زاده: هيچ آدمي دوست ندارد به خودش ضربه بزند.

 

اما اگر قرار باشد سينما را به عنوان حرفه اصلي‌تان انتخاب كنيد اين اتفاق با توجه به توضيحاتي كه داديد براي‌تان مي‌افتد!

تقي‌زاده: من معتقدم هر كس كارش را درست انجام دهد و ضريب خطايش را پايين بياورد كمتر پيش مي‌آيد به كاري كه خلاف ميلش است دست بزند.

 

صديقيان: اما مصطفي اين اتفاق بالاخره مي‌افتد.

 

تقي‌زاده: بله، چون بعضي چيزها دست ما نيست. مثل امرار معاش. شما هر روز كه در تهران زندگي كنيد هزينه‌هاي ثابت و متغيري داريد و بايد آنها را تامين كنيد. من نمي‌توانم پيش‌بيني كنم در چنين شرايطي قرار مي‌گيرم يا خير اما مثل همه آدم‌ها تلاش مي‌كنم كارم را درست انجام دهم با اين همه تن دادن به شرايط امري اجتناب ناپذير است.

 

با توجه به اين حرف‌‌ها مي‌توانيم سينما را به عنوان حرفه‌اي درآمدزا معرفي كنيم كه گاهي هم شرايط مطلوبي براي اهالي‌اش ايجاد مي‌كند؟

صديقيان: ممكن است كارگردان خاصي با تكيه بر استعدادش بيش از ديگران به اين مطلوب دست پيدا كند اما اين استثناست. در مورد درآمدزايي هم بايد بگويم ما شغل‌هاي پردرآمدتري داريم كه چندان به چشم نمي‌آيند! اما از آنجايي كه بازيگرها در همه جاي دنيا ويترين سينما هستند، بيش از بقيه ديده مي‌شوند. اين را هم بگويم كه اساسا در ايران يك فرهنگي به غلط جا افتاده و آن هم اين است كه ما از پولدار بودن آدم‌ها غمگين مي‌شويم؛ اينكه چرا، نمي‌دانم!

 

تقي‌زاده: اقشار مختلفي در جامعه ما هستند كه باواسطه يا بي‌واسطه درآمدهاي نجومي مي‌گيرند. به طوري كه درآمد بازيگري و سينما مقابل اين درآمدها شوخي است؛ اتفاقا خيلي هم راحت و بدون حاشيه كارشان را پيش مي‌برند و كسي هم كاري به كارشان ندارد! اما سلبريتي‌ها ناخواسته توي چشم هستند و مردم دوست دارند سر از زندگي‌شان دربياورند. مردم مدام مي‌خواهند درباره آنها بيشتر بدانند.

 

اين كنجكاوي خيلي وقت‌ها از سلبريتي ناشي مي‌شود! بعضي‌ها زندگي شخصي‌شان را با مردم به اشتراك مي‌گذارند و بعد از تحريك شدن كنجكاوي و پيش آمدن سوال، بحث حريم شخصي را پيش مي‌كشند و از مردم مي‌خواهند در زندگي‌شان دخالت نكنند!

صديقيان: من با حرف شما مخالفم. جذابيت زندگي سلبريتي‌ها براي مردم طبيعي است. اين تقاضا وجود دارد سلبريتي‌ها مردم را در بخشي از زندگي‌شان شريك كنند. اما وقتي اين درخواست جلوتر مي‌رود، زندگي چهره‌ها تحت‌الشعاع قرار مي‌گيرد. به نظرم يك سلبريتي خودش مي‌تواند تعيين كند مردم تا كجا در زندگي‌اش جلو بروند چون مردم مي‌خواهند بيشتر و بيشتر بدانند.

 

يعني سلبريتي اين حق را دارد بخشي از زندگي‌اش را با مردم به اشتراك بگذارد و بخشي از آن را براي خودش نگه دارد.

صديقيان: اين حق طبيعي هر آدمي است.

 

بله اما نمي‌توانيم پرسش ايجاد كنيم و آن را بدون جواب بگذاريم و در نهايت مخاطب را به وارد شدن در حريم شخصي‌مان متهم كنيم!

صديقيان: چرا نمي‌توانيم؟

 

چون سطح درك و فهم افراد يك جامعه با هم متفاوت است.

تقي‌زاده: پس مشكل از همه جامعه است

 

شما مي‌خواهيد همه را تربيت كنيد؟!

تقي‌زاده: نه، اما يكي صلاح مي‌بيند بخشي از زندگي‌اش را در صفحه شخصي‌اش بگذارد، اينكه ما چطور با اين مساله برخورد مي‌كنيم ديگر به فرهنگ‌مان برمي‌گردد.

 

صديقيان: شما اجازه مي‌دهيد دوستان‌تان تا حدي درباره زندگي شخصي‌تان بدانند حالا مخاطب سلبريتي عموم مردم جامعه است و او هم مي‌خواهد مردم تا حدي درباره زندگي شخصي‌اش اطلاعات داشته باشند. نمي‌دانم منظورتان از سوال ايجاد كردن چيست اما...

 

وقتي بازيگري روي آنتن تلويزيون از همسرش حرف مي‌زند و از طريق فضاي مجازي با مردم در ارتباط است و در آنجا هم نمايي از زندگي خصوصي‌اش را به نمايش مي‌گذارد، راه را براي سوال كردن مردم باز كرده است. در عين حال ما سلبريتي‌هايي داريم كه به هيچ‌وجه زندگي خصوصي‌شان را در معرض ديد عموم قرار نمي‌دهند. به نظر من حريم شخصي تعريف دارد و نمي‌توانيم قواعد آن را زير پا بگذاريم و بعد از مردم انتظار داشته باشيم قاعده بازي را رعايت كنند. اين اتفاق غيرممكن نيست اما با واقعيت فاصله دارد.

صديقيان: من فكر مي‌كنم حريم شخصي آن چيزي است كه شما تعيين مي‌كنيد چقدر ديوارش بلند باشد، يكي ديوار اين حريم را سه كيلومتر مي‌چيند و ديگري كوتاه‌تر. اين تعريف مي‌تواند براي هر كسي متفاوت از ديگري باشد.

 

تقي‌زاده: تعريف به نظر من هم حريم شخصي آن چيزي است كه خودت دوست داري ديگران در جريان آن قرار بگيرند نه آن چيزي كه ديگران دوست دارند درباره آن بدانند.

 

بگذريم چون ظاهرا سر اين موضوع به تفاهم نمي‌رسيم! آقاي تقي‌زاده چطور به اين نتيجه رسيديد بعد از ساخت ١٠ فيلم، كوتاه و نيمه‌بلند، آمادگي ساخت فيلم بلند سينمايي را داريد؟

تقي‌زاده: اين ناشي از يك تصميم از پيش تعيين شده نبود. شما بايد از نظر رواني، معلومات و نگرش به نقطه‌اي برسي كه احساس كني الان وقت ساخت فيلم است. اگر اين محاسبات را غلط رفته باشي به ضرر خودت كار كردي اگر هم درست باشد كه برده‌اي، به همين سادگي.

 

بعد از ساخت «زرد» خودتان را برنده ديديد يا بازنده؟!

تقي‌زاده: كيفيت فيلم برايم خيلي راضي‌كننده بود.

 

كار كردن با عوامل حرفه‌اي در نخستين قدم، كار ساده‌اي بود؟

تقي‌زاده: ما يك ماه كامل در كنار همه عوامل پيش‌توليد فشرده‌اي را پشت سر گذاشتيم، ٢٢ جلسه دورخواني داشتيم و همه حتي صدابردار و فيلمبردار با مهرباني در اين جلسات شركت كردند. فكر مي‌كنم اين يك ماه خيلي در توليد به ما كمك كرد؛ با نگاه همديگر با اتفاقات آشنا شديم و همديگر را بيشتر شناختيم. همه هم درباره بخش‌هاي مختلف فيلمنامه نظر مي‌دادند. من هم تلاش كردم دگم برخورد نكنم و همه نظرات را مي‌شنيدم.

 

صديقيان: از نظر من كسي كه مشورت مي‌كند و به نظرات بقيه گوش مي‌دهد، آدم باهوشي است. مصطفي نظر همه را مي‌شنيد و اگر حرف و پيشنهادي منطقي بود آن را اعمال مي‌كرد.

 

براي دومين فيلم بلند سينمايي‌تان باز هم به جشنواره فجر فكر مي‌كنيد؟!

تقي‌زاده: نمي‌دانم! ببينيد «زرد» در عرصه بين‌الملل با اقبال خوبي مواجه شد و همين برايم بسيار ارزشمند است. اما به نظرم وقتي قرار است براي نخستين بار با پديده‌اي روبه‌رو شوي و طوري برخورد مي‌كنند كه توقع نداريد و حق خودت نمي‌داني، خب طبيعي است كه دلسرد شوي. به همين خاطر صادقانه مي‌گويم دومين فيلمم را مي‌سازم كه فيلم خوبي شود نه اينكه به جشنواره فجر برسد.

 

فكر مي‌كنيد اگر فيلم اولي نبوديد اين برخورد باز هم با فيلم شما مي‌شد؟

تقي‌زاده: فكر مي‌كنم اگر فيلم اولم را دو سال پيش به جشنواره سي و چهارم ارايه مي‌كردم، چنين برخوردي با فيلم نمي‌شد! به عنوان يك فيلم اولي به معتبرترين جشنواره كشور، بي‌اعتماد شدم و اميدوارم جشنواره فجر هميشه به درستي پيش رود، اما معيار هميشه بايد كيفيت باشد!

الهام نداف

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 17
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش