«تابستان داغ»! فیلمی که همانند عنوانش تابستانی که گذشت را به خاطرمان میآورد؛ تلخ، داغ و پرتشنج. و مخاطب پس از تماشای آن، بار دیگر به حوادثی فکر میکند که جان چند تن از کودکان سرزمینمان را گرفت و بعد از رسانهای شدن، تنها حسرت بیتوجهیها را بر دلِ مسئولان و خانوادهها باقی گذاشت…
ابراهیم ایرجزاد، کارگردان فیلم «تابستان داغ»، با نگاهی به زندگی قشر پایین جامعه و رفتار آنها با کودکانشان، به سراغ قصهای رفته است که بیشباهت با جامعه امروز ما نیست. او پیش از ساخت «تابستان داغ» چندین فیلم کوتاه ساخته و موفق به کسب جوایزی نیز شده است. «تابستان داغ» اما اولین فیلم بلند اوست که در جشنواره فجر سال گذشته شرکت کرد و توانست با نامزدی در ۱۳ رشته توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند. این فیلم این روزها در سینماهای سراسر کشور اکران شده و مورد توجه مخاطبان سینمای اجتماعی نیز قرار گرفته است.
«تابستان داغ» یک فیلمِ تلخ و اجتماعی است که واقعیت آن از دل جامعه امروز بیرون میآید. با توجه به اینکه این فیلم اولین تجربه بلند شما در سینماست، پیشبینی میکردید که فیلم هم در جشنواره و هم زمان اکران با استقبال مواجه شود؟
من انتظار چنین استقبالی را داشتم و تقریبا برایش برنامهریزی کرده بودم. الان هم پیشبینی میکنم در هفتههای آتی روند رو به رشدی را در گیشه خواهیم داشت چون بحث این فیلم، مسئله مهم روز جامعه است. این فیلم قصد تلنگر زدن به خانوادهها را دارد تا آنها بیشتر از کیان خانواده مراقبت کنند و فرزندانشان را مورد توجه قرار دهند. فیلم پایانبندی مثبتی دارد و ما با مولفههایی که در آن قرار دادهایم، دریچههای امید را باز گذاشتیم تا بگوییم که امید هست، اما به شرطی که افراد عملکرد خودشان را در جهان فیلم تصحیح کنند.
«تابستان داغ» در مورد این مسئله صحبت میکند که ما باید در مورد موضوع مهم خانواده تغییر رفتار بدهیم. منظورم از «ما» مجموعهای شامل مسئولان و سیاستگذاران، پدر و مادرها و کل جامعه است. این مجموعه اگر بهصورت درست کارش را انجام دهد، میتواند نسل آینده را به شیوهای صحیح هدایت کند. به نظرم دلیل استقبال از فیلم هم همین نیاز جامعه است. مخاطب وقتی از سالن بیرون میآید، با وجود تلخ بودن فیلم و غمی که او را گرفته، به این فکر میکند که این تلخی انگار چیزی را به او گوشزد میکند. بنابراین دستخالی از سینما بیرون نمیآید. این دستاورد جز این نکته نیست که مسئولیتپذیری امر بسیار مهمی است و نبود آن ممکن است منجر به حوادث تلخ و ناگواری شود.
فیلم شما زمانی اکران میشود که جامعه در بهتِ اخبار کودکآزاری قرار دارد. آیا برای اکران فیلم در این بازه زمانی شما یا تهیهکنندهتان تمهیدات و رایزنیهایی کرده بودید؟
ما برای اکران فیلم دو فصل را در نظر گرفته بودیم که یکی مربوط به ایام نوروز بود و دیگری در تابستان. برنامه اکران عید که به دلایل مختلفی کنسل شد. برنامه اکران تابستان هم ابتدا قرار بود با شروع فصل اتفاق بیفتد، ولی درنتیجه، تصمیم گرفتیم شهریورماه فیلم را در سینماها نمایش دهیم.
اما در فاصله ساخت و اکران این فیلم یکسری اتفاقات ناگوار در جامعه افتاد که از یک طرف مرا بسیار ناراحت کرد و از طرف دیگر وجدانم راحت بود در مورد دغدغهای که پیرامون آن فیلم ساختهام. من با پدر و مادرهای زیادی پس از تماشای فیلم مواجه شدم که خودشان را در قالب کاراکترها دیده و از داستان «تابستان داغ» منقلب شده بودند. مثلا یادم است که در زمان اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر با زن و شوهری مواجه شدم که فرزندشان را پیش مادربزرگش گذاشته بودند و تمام روز را برای دیدن فیلمها به جشنواره آمده بودند. اما وقتی «تابستان داغ» را دیدند، فهمیدند که کودکشان نباید بهخاطر فیلم دیدن آنها، کل روز را از والدینش دور باشد و آنچه باید در اولویت قرار بگیرد، فرزندشان است…
به نظر میرسد فیلم به لحاظ فرمی شباهتهایی به نمونههای موفق سالهای اخیر سینمای ایران مثل فیلمهای اصغر فرهادی دارد. آیا عامدانه بخشی از فضای فیلمتان را به فیلمهای آقای فرهادی نزدیک کردید؟
«تابستان داغ» ژانرش با سینمای اصغر فرهادی تفاوتهای زیادی دارد. آقای فرهادی از نوابغ سینمای ما هستند. یکی از تصمیماتی که من در بحث اجرایی فیلم گرفتم و با فیلمبردارمان (هومن بهمنش) به آن رسیده بودیم، وضعیتِ دوربین بود. ما میخواستیم وضعیت دوربین سِلِکتیو باشد، آن هم به نسبت سکانسهایی که با آن روبهرو هستیم. بهعنوان مثال در سکانس کارگزینی پایان فیلم، یک سکانس-پلان داریم که بیش از دو دقیقه زمان میبرد.
شما در فیلمهای آقای فرهادی اصلا دوربین را در چنین وضعیتی نمیبینید. ما در «تابستان داغ» دوربین را روی دست، سهپایه یا وسایل حرکتی مثل تراولینگ یا استیدی کم و… قرار دادهایم، دوربین آقای فرهادی یا روی سهپایه است یا روی دست.
در سینمای آقای فرهادی کنشها به هم کات میخورد، اما در فیلم من توجه ویژهای به خلوت کاراکترها وجود دارد و صبر میکنیم بازیگرها در لحظات شخصی کاراکتر و سکوتهایشان توسط دوربین پیگیری شوند. «تابستان داغ» بر اساس اطلاعات دادن پیش میرود و مخاطب یک گام از کاراکترها جلوتر است. این مسئله هم برخلاف ویژگی آثار آقای فرهادی است که مخاطب در تعلیق اتفاقات و نادانستهها به سر میبرد. ما در «تابستان داغ» سه فاکتور تصویری را مشخص کردیم؛ اینکه ما میخواهیم زمان داستان در تابستان باشد، بنابراین حتما آفتاب هم باید اکسپوز شده باشد. ما در این فیلم رنگهای گرم و متنوع میبینیم و برخلاف تلخی فیلم به سراغ فیلتر رنگی سرد نرفتهایم. ما در انتخاب رنگها به سراغ واقعیت فضا رفتهایم.
البته خیلیها معتقدند که «تابستان داغ» با «ابد و یک روز» هم، خصوصا در شیوه استفاده از پریناز ایزدیار و نوع بازی او در آن فیلم شباهتهایی دارد…
اینکه خانم ایزدیار در آن فیلم بازی کرده و در فیلم من هم حضور دارد و ازقضا طبقه اجتماعی این دو کاراکتر با هم نزدیک است، نمیتواند اشتراک به حساب بیاید. «ابد و یک روز» فیلمی است با فیلمبرداری رو دست و مدل فیلمبرداریاش کاملا متفاوت است.
خانم ایزدیار در «تابستان داغ» یک مادر تصمیمگیرنده است؛ مادری که تصمیم گرفته در شرایطی که همسرش از زندگی غفلت میکند، دخترش را در شرایط بهتری بزرگ کند و برای رسیدن به این هدف خودش میرود کار میکند. اما در «ابد و یک روز» خانم ایزدیار تحت تاثیر دیگران است و بقیه برایش تصمیم میگیرند. بنابراین از لحاظ شخصیتپردازی این دو روبهروی هم قرار دارند. من فکر میکنم این نقش نشان داد که خانم ایزدیار یک بازیگر توانا و بااستعداد است. او موفق شد دو کاراکتر کاملا متفاوت را خلق کند که شاید تنها نقطه اشتراکشان طبقه اجتماعی و وضعیت اقتصادیشان است.
این اشتراک را در طراحی صحنه هم میبینیم، چرا همه خانههای پایینشهر شبیه به هم تصویر میشوند، درحالیکه در واقعیت نمونههای مختلفی از معماری این خانهها وجود دارد و شکل چینش و معماری داخلی مستقیما به ریشههای فرهنگی یا قومیتی بستگی دارد. اما در اینجا نیز خانه نسرین همانطور تصویر میشود که خانه این طبقه از مردم در فیلمهای دیگر تصویر شدهاند…
اتفاقا در فیلمهای دیگر معمولا فضاهای داخلی با چنین تم داستانی، خالی و سرد است، اما در «تابستان داغ» همانطور که گفتم، رنگ اهمیت ویژهای دارد. نکته دیگری که در مورد طراحی صحنه فیلم وجود دارد، خانهای است که اصل ماجرا در آن رخ میدهد. خانهای که در فیلم میبینید، درواقع ترکیبی است از سه خانه مجزا در سه نقطه شهر تهران. داخل خانه که اساسا از صفر ساخته شده و قسمت پشتبام هم مربوط به خانهای دیگر است، علاوه بر آن از سرسرای خانه تا دم در نیز مربوط به خانهای دیگر است. اما شما در فیلم اصلا متوجه این تفاوت مکانها نمیشوید و حتی با وجود کاتهای متعدد از یک لوکیشن به لوکیشن دیگر و فاصلههای زمانی گاهی ۱۰ روزه بین ضبط پلانهای داخل خانه، راکوردها به بهترین شکل حفظ شده است.
در مورد ترکیب بازیگران این فیلم هم توضیح دهید. چطور شد که به ترکیب بازیگران زوجهای اصلی فیلم رسیدید؟
من بازیگرانم را بر اساس کاراکترهایم انتخاب کردم. همه بازیگران من انتخابهای اولم بودند و از سر شانس و اقبال، همان انتخابهای اولم به من جواب مثبت دادند. چون بعضی مواقع بازیگری که در نظر دارید، درگیر کار دیگری است، یا با فیلمنامه مشکل دارد، که خوشبختانه من هیچکدام از این مسائل را نداشتم.
این فیلم هفت کاراکتر اصلی دارد که دو زوج و سه کودک آن را تشکیل میدهند؛ پریناز ایزدیار و صابر ابر، مینا ساداتی و علی مصفا. خانم ساداتی و علی مصفا تاکنون بازیای با هم نداشتهاند و صابر ابر و پریناز ایزدیار غیر از این فیلم تنها در یک فیلم (ویلاییها) با هم کار کردهاند. رأس پنجم این کاراکترها هم یسنا میرطهماسب است که غیر از «تابستان داغ» دو فیلم دیگر در کارنامهاش دارد. بازیگران خردسال ما هم برای اولین بار است که کار سینمایی انجام میدهند.
- 9
- 4