پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۲۱:۱۱ - ۰۳ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۰۸۷۷
فیلم و سینمای ایران

«تابستان داغ»؛ فیلمی تلخ، داغ و پرتشنج

تابستان داغ,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«تابستان داغ»! فیلمی که همانند عنوانش تابستانی که گذشت را به خاطرمان می‌آورد؛ تلخ، داغ و پرتشنج. و مخاطب پس از تماشای آن، بار دیگر به حوادثی فکر می‌کند که جان چند تن از کودکان سرزمینمان را گرفت و بعد از رسانه‌ای شدن، تنها حسرت بی‌توجهی‌ها را بر دلِ مسئولان و خانواده‌ها باقی گذاشت…

 

  

ابراهیم ایرج‌زاد، کارگردان فیلم «تابستان داغ»، با نگاهی به زندگی قشر پایین جامعه و رفتار آن‌ها با کودکانشان، به سراغ قصه‌ای رفته است که بی‌شباهت با جامعه امروز ما نیست. او پیش ‌از ساخت «تابستان داغ» چندین فیلم کوتاه ساخته و موفق به کسب جوایزی نیز شده است. «تابستان داغ» اما اولین فیلم بلند اوست که در جشنواره فجر سال گذشته شرکت کرد و توانست با نامزدی در ۱۳ رشته توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند. این فیلم این روزها در سینماهای سراسر کشور اکران شده و مورد توجه مخاطبان سینمای اجتماعی نیز قرار گرفته است.

 

 «تابستان داغ» یک فیلمِ تلخ و اجتماعی است که واقعیت آن از دل جامعه امروز بیرون می‌آید. با توجه به این‌که این فیلم اولین تجربه بلند شما در سینماست، پیش‌بینی می‌کردید که فیلم هم در جشنواره و هم زمان اکران با استقبال مواجه شود؟

 

من انتظار چنین استقبالی را داشتم و تقریبا برایش برنامه‌ریزی کرده بودم. الان هم پیش‌بینی می‌کنم در هفته‌های آتی روند رو به رشدی را در گیشه خواهیم داشت چون بحث این فیلم، مسئله مهم روز جامعه است. این فیلم قصد تلنگر زدن به خانواده‌ها را دارد تا آن‌ها بیشتر از کیان خانواده مراقبت کنند و فرزندانشان را مورد توجه قرار دهند. فیلم پایان‌بندی مثبتی دارد و ما با مولفه‌هایی که در آن قرار داده‌ایم، دریچه‌های امید را باز گذاشتیم تا بگوییم که امید هست، اما به شرطی که افراد عملکرد خودشان را در جهان فیلم تصحیح کنند.

 

 

«تابستان داغ» در مورد این مسئله صحبت می‌کند که ما باید در مورد موضوع مهم خانواده تغییر رفتار بدهیم. منظورم از «ما» مجموعه‌ای شامل مسئولان و سیاست‌گذاران، پدر و مادرها و کل جامعه است. این مجموعه اگر به‌صورت درست ‌کارش را انجام دهد، می‌تواند نسل آینده را به شیوه‌ای صحیح هدایت کند. به نظرم دلیل استقبال از فیلم هم همین نیاز جامعه است. مخاطب وقتی از سالن بیرون می‌آید، با وجود تلخ بودن فیلم و غمی که او را گرفته، به این فکر می‌کند که این تلخی انگار چیزی را به او گوشزد می‌کند. بنابراین دست‌خالی از سینما بیرون نمی‌آید. این دستاورد جز این نکته نیست که مسئولیت‌پذیری امر بسیار مهمی است و نبود آن ممکن است منجر به حوادث تلخ و ناگواری شود.

 

 

فیلم شما زمانی اکران می‌شود که جامعه در بهتِ اخبار کودک‌آزاری قرار دارد. آیا برای اکران فیلم در این بازه زمانی شما یا تهیه‌کننده‌تان تمهیدات و رایزنی‌هایی کرده بودید؟

 

ما برای اکران فیلم دو فصل را در نظر گرفته بودیم که یکی مربوط به ایام نوروز بود و دیگری در تابستان. برنامه اکران عید که به دلایل مختلفی کنسل شد. برنامه اکران تابستان هم ابتدا قرار بود با شروع فصل اتفاق بیفتد، ولی درنتیجه، تصمیم گرفتیم شهریورماه فیلم را در سینماها نمایش دهیم.

 

 

اما در فاصله ساخت و اکران این فیلم یک‌سری اتفاقات ناگوار در جامعه افتاد که از یک‌ طرف مرا بسیار ناراحت کرد و از طرف دیگر وجدانم راحت بود در مورد دغدغه‌ای که پیرامون آن فیلم ساخته‌ام. من با پدر و مادرهای زیادی پس از تماشای فیلم مواجه شدم که خودشان را در قالب کاراکترها دیده و از داستان «تابستان داغ» منقلب شده بودند. مثلا یادم است که در زمان اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر با زن ‌و شوهری مواجه شدم که فرزندشان را پیش مادربزرگش گذاشته بودند و تمام‌ روز را برای دیدن فیلم‌ها به جشنواره آمده بودند. اما وقتی «تابستان داغ» را دیدند، فهمیدند که کودکشان نباید به‌خاطر فیلم دیدن آن‌ها، کل روز را از والدینش دور باشد و آن‌چه باید در اولویت قرار بگیرد، فرزندشان است…

 

به نظر می‌رسد فیلم به لحاظ فرمی شباهت‌هایی به نمونه‌های موفق سال‌های اخیر سینمای ایران مثل فیلم‌های اصغر فرهادی دارد. آیا عامدانه بخشی از فضای فیلمتان را به فیلم‌های آقای فرهادی نزدیک کردید؟

«تابستان داغ» ژانرش با سینمای اصغر فرهادی تفاوت‌های زیادی دارد. آقای فرهادی از نوابغ سینمای ما هستند. یکی از تصمیماتی که من در بحث اجرایی فیلم گرفتم و با فیلم‌بردارمان (هومن بهمنش) به آن رسیده بودیم، وضعیتِ دوربین بود. ما می‌خواستیم وضعیت دوربین سِلِکتیو باشد، آن هم به نسبت سکانس‌هایی که با آن روبه‌رو هستیم. به‌عنوان‌ مثال در سکانس کارگزینی پایان فیلم، یک سکانس-پلان داریم که بیش از دو دقیقه زمان می‌برد.

 

شما در فیلم‌های آقای فرهادی اصلا دوربین را در چنین وضعیتی نمی‌بینید. ما در «تابستان داغ» دوربین را روی دست، سه‌پایه یا وسایل حرکتی مثل تراولینگ یا استیدی کم و… قرار داده‌ایم، دوربین آقای فرهادی یا روی سه‌پایه است یا روی دست.

  

در سینمای آقای فرهادی کنش‌ها به هم کات می‌خورد، اما در فیلم من توجه ویژه‌ای به خلوت کاراکترها وجود دارد و صبر می‌کنیم بازیگرها در لحظات شخصی کاراکتر و سکوت‌هایشان توسط دوربین پی‌گیری شوند. «تابستان داغ» بر اساس اطلاعات دادن پیش می‌رود و مخاطب یک گام از کاراکترها جلوتر است. این مسئله هم برخلاف ویژگی آثار آقای فرهادی است که مخاطب در تعلیق اتفاقات و نادانسته‌ها به سر می‌برد. ما در «تابستان داغ» سه فاکتور تصویری را مشخص کردیم؛ این‌که ما می‌خواهیم زمان داستان در تابستان باشد، بنابراین حتما آفتاب هم باید اکسپوز شده باشد. ما در این فیلم رنگ‌های گرم و متنوع می‌بینیم و برخلاف تلخی فیلم به سراغ فیلتر رنگی سرد نرفته‌ایم. ما در انتخاب رنگ‌ها به سراغ واقعیت فضا رفته‌ایم.

 

البته خیلی‌ها معتقدند که «تابستان داغ» با «ابد و یک روز» هم، خصوصا در شیوه استفاده از پریناز ایزدیار و نوع بازی‌ او در آن فیلم شباهت‌هایی دارد…

 این‌که خانم ایزدیار در آن فیلم بازی کرده و در فیلم من هم حضور دارد و ازقضا طبقه اجتماعی این دو کاراکتر با هم نزدیک است، نمی‌تواند اشتراک به ‌حساب بیاید. «ابد و یک روز» فیلمی است با فیلم‌برداری رو دست و مدل فیلم‌برداری‌اش کاملا متفاوت است.

 

خانم ایزدیار در «تابستان داغ» یک مادر تصمیم‌گیرنده است؛ مادری که تصمیم گرفته در شرایطی که همسرش از زندگی غفلت می‌کند، دخترش را در شرایط بهتری بزرگ کند و برای رسیدن به این هدف خودش می‌رود کار می‌کند. اما در «ابد و یک روز» خانم ایزدیار تحت تاثیر دیگران است و بقیه برایش تصمیم می‌گیرند. بنابراین از لحاظ شخصیت‌پردازی این دو روبه‌روی ‌هم قرار دارند. من فکر می‌کنم این نقش نشان داد که خانم ایزدیار یک بازیگر توانا و بااستعداد است. او موفق شد دو کاراکتر کاملا متفاوت را خلق کند که شاید تنها نقطه اشتراکشان طبقه اجتماعی و وضعیت اقتصادی‌شان است.

 

این اشتراک را در طراحی صحنه هم می‌بینیم، چرا همه خانه‌های پایین‌شهر شبیه به هم تصویر می‌شوند، درحالی‌که در واقعیت نمونه‌های مختلفی از معماری این خانه‌ها وجود دارد و شکل چینش و معماری داخلی مستقیما به ریشه‌های فرهنگی یا قومیتی بستگی دارد. اما در این‌جا نیز خانه نسرین همان‌طور تصویر می‌شود که خانه این طبقه از مردم در فیلم‌های دیگر تصویر شده‌اند…

 

اتفاقا در فیلم‌های دیگر معمولا فضاهای داخلی با چنین تم داستانی، خالی و سرد است، اما در «تابستان داغ» همان‌طور که گفتم، رنگ اهمیت ویژه‌ای دارد. نکته‌ دیگری که در مورد طراحی صحنه فیلم وجود دارد، خانه‌ای است که اصل ماجرا در آن رخ می‌دهد. خانه‌ای که در فیلم می‌بینید، درواقع ترکیبی است از سه خانه مجزا در سه‌ نقطه شهر تهران. داخل خانه که اساسا از صفر ساخته ‌شده و قسمت پشت‌بام هم مربوط به خانه‌ای دیگر است، علاوه بر آن از سرسرای خانه تا دم در نیز مربوط به خانه‌ای دیگر است. اما شما در فیلم اصلا متوجه این تفاوت مکان‌ها نمی‌شوید و حتی با وجود کات‌های متعدد از یک لوکیشن به لوکیشن دیگر و فاصله‌های زمانی گاهی ۱۰ روزه بین ضبط پلان‌های داخل خانه، راکوردها به بهترین شکل حفظ شده است.

 

در مورد ترکیب بازیگران این فیلم هم توضیح دهید. چطور شد که به ترکیب بازیگران زوج‌های اصلی فیلم رسیدید؟

 من بازیگرانم را بر اساس کاراکترهایم انتخاب کردم. همه بازیگران من انتخاب‌های اولم بودند و از سر شانس و اقبال، همان انتخاب‌های اولم به من جواب مثبت دادند. چون بعضی مواقع بازیگری که در نظر دارید، درگیر کار دیگری است، یا با فیلمنامه مشکل دارد، که خوش‌بختانه من هیچ‌کدام از این مسائل را نداشتم.

 

 

این فیلم هفت کاراکتر اصلی دارد که دو زوج و سه کودک آن را تشکیل می‌دهند؛ پریناز ایزدیار و صابر ابر، مینا ساداتی و علی مصفا. خانم ساداتی و علی مصفا تاکنون بازی‌ای با هم نداشته‌اند و صابر ابر و پریناز ایزدیار غیر از این فیلم تنها در یک فیلم (ویلایی‌ها) با هم کار کرده‌اند. رأس پنجم این کاراکترها هم یسنا میرطهماسب است که غیر از «تابستان داغ» دو فیلم دیگر در کارنامه‌اش دارد. بازیگران خردسال ما هم برای اولین بار است که کار سینمایی انجام می‌دهند.

 

 

 

۴۰cheragh.org
  • 9
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش