سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۰۹:۵۸ - ۱۳ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۲۷۵
فیلم و سینمای ایران

نقدی بر فیلم «ایتالیا ایتالیا» به کارگردانی کاوه‌صباغ‌زاده

فیلم ایتالیا ایتالیا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

در میان انبوهى فیلم افسرده و در سینمایى که تا فرق سرش در رئالیسم عبوس اجتماعى غرق شده، «ایتالیا ایتالیا» یک تجربه متفاوت و فیلمى سرحال و پرنکته است که خارج از جریان‌هاى رایج در محیط سینما، مسیر خودش را باز مى‌کند و قواعد خودش را مى‌سازد.

 

داستان درباره زندگى یک زوج جوان است که شادى‌ها و غم‌هایشان رنگى متفاوت دارد و در دل یک موقعیت دشوار لحظه‌هاى عجیب‌وغریبى را تجربه مى‌کنند. فیلم فضایى فانتزى دارد و کارگردان از تمام مصالحى که سینما مى‌تواند در اختیار یک فیلمساز قرار دهد استفاده کرده تا داستان ساده‌اش را جذاب و درگیرکننده پیش ببرد؛ از موسیقى گوش‌نواز تا ترکیب‌هاى بدیع رنگ و نور و حرکت، همه عناصر در اختیار روایت داستان‌ هستند و دو شخصیت اصلى مثل نمایشگرانى که روى صحنه مى‌ایستند و برنامه اجرا مى‌کنند، زیر نور متمرکز پروژکتورها قرار دارند. همه‌چیز به این دو نمایشگر اصلى، این زوج جوان، یعنی نادر و برفا بستگى دارد و نه‌تنها قصه را دغدغه‌هاى این دو پیش مى‌برد که حتى جهان فیلم نیز از دل خیال‌ها، آرزوها و حسرت‌هاى این دو بیرون آمده است.

 

آمیختگى تلخى و شیرینى و اضافه‌کردن چاشنى طنز به یک موقعیت نوعا تلخ و دشوار، باعث شده الگویى شبیه «زندگى زیباست» روبرتو بنینى در سراسر فیلم حاکم شود: موقعیتى کشنده و سخت که فقط در جهان متفاوت فیلم از آن سلب اعتبار مى‌شود و تلخى دهشتناکش را با نوعى شیرینى خیالى تلطیف مى‌کنند. ارجاع‌هاى متعدد سینمایى، از «‌هامون» مهرجویى تا همین «زندگى زیباست» و نیز ارجاع‌هاى ادبى متعدد باعث شده فیلم قدرى شلوغ به نظر برسد ولى در نگاه‌هاى بعدى و به‌خصوص وقتى فیلم براى بار دوم و سوم دیده مى‌شود مى‌توان نظم و منطق درونى سکانس‌ها را بهتر درک کرد. «ایتالیا ایتالیا» فیلمى ریزبافت و پرجزئیات است که از قطعات بصرى و صوتى فراوانى تشکیل شده و حفظ انسجام این اجزا، خود امتحان سختى براى فیلمساز بوده است.

 

تدوین دقیق و فکرشده فیلم هم به کمک حفظ انسجام آمده و ریتم دلپذیرى ایجاد کرده، اما همه این امتیازها زیر سایه یک انتخاب اشتباه، کمى کمرنگ شده است. کارگردان با اضافه‌کردن خرده‌داستان‌هایى که به نظرش جالب مى‌آمده فیلم را به دو پاره خوب و متوسط تقسیم کرده و عملا روند مناسب داستان را از بین برده است. انتقال نقطه تمرکز درام از شخصیت نادر (حامد کمیلى) به شخصیت برفا(سارا بهرامى) باعث شده زاویه روایت در اواخر فیلم تغییر کند و بحران زوج جوان به بحران زن جوان تبدیل شود و این تغییر موضع، چیزى به فیلم اضافه نمى‌کند.

 

بازى‌هاى خوب و دوئت ماهرانه کمیلى و بهرامى، جزو امتیازهاى فیلم است، اما براى سارا بهرامى باید امتیاز مضاعفى در نظر گرفت؛ بازیگرى با قابلیت‌هاى فیزیکى و حسى گسترده که تسلط چشمگیرى روى بازى با اجزاى صورتش دارد و هر حس پیچیده‌اى را با ظرافت در چهره‌اش بازتاب مى‌دهد. «ایتالیا ایتالیا» جز این‌که فیلم سرخوش و چشم‌نوازى است و با رنگ، موسیقى، حرکت و تصویرسازى، حال تماشاگرانش را خوب مى‌کند، این برگ برنده را هم دارد که اولین حضور جدى یک بازیگر تواناست.

 

«ایتالیا ایتالیا» از سازنده‌ای با ذهن سرشار از ایده و علاقه‌مند به رویکرد ماکسیمالیستی و آشنا با سینمای معاصر و دوست‌دار جلب مخاطبان انبوه با جذابیت‌‌های داستانی و ساختاری خبر می‌دهد. سازنده‌ای که عشقش به سینما و شناختش از این عرصه را همان نیم‌ساعت ابتدای فیلم به حدی ثابت می‌کند که می‌توانیم با خیالی آسوده از ظهور فیلمسازی سینمابلد بگوییم که باید منتظر فیلم‌های بعدی‌اش بنشینیم.

 

نترسید! قصد نداریم بگوییم فیلم پس از نیم‌ساعت افت می‌کند و از نفس می‌افتد. اتفاقا پس از گذشت یک‌سوم ابتدایی فیلم، تنها چیزی که کار دست فیلم‌ساز می‌دهد، دقیقا همین ذهن پر ایده است. او پیوسته برگ‌های تازه رو می‌کند و اصلا همین‌که به‌محض خواندن داستانی تلخ و تیره از جومپا لاهیری، نه‌تنها فکر نکرده باید جهان فیلمش را در همه ابعاد به این سمت ببرد، بلکه جسورانه برای روایت این قصه، دنیایی شوخ و شنگ و به ظاهر متضاد آفریده، ستودنی‌ است. پس مشکل ایده‌ها چیست؟

 

یک‌بار داستان و داستانک‌ها را مرور کنیم؛ مردی علاقه‌مند به زبان و فرهنگ ایتالیایی که از جایی به بعد می‌فهمیم مجموعه‌ای چندجلدی درباره فرهنگ ایتالیا نوشته و منتظر مجوز چاپش است، زنی سینماگر که می‌خواهد فیلم اولش را بسازد، باردار می‌شود و فرزندش مرده به‌دنیا می‌آید و از آن پس حتی توان نزدیک‌شدن دوباره به شوهرش را نمی‌یابد. این وسط فانتزی‌های مرد و فلاش‌بک‌های متعدد به ناگفته‌ها و رخدادهایی مثل چگونگی مطلع‌شدن مرد از جنسیت فرزند و گفت‌وگوهای شبانه این زوج را هم می‌بینیم. جدا از این‌ها، فیلم ارجاعاتی به سینمای ایران و «هامون» نیز دارد. بنایی با این میزان مصالح، پیش از بالارفتن نیازمند یک پی‌ریزی حساب‌شده است.

 

عیبی ندارد اگر یک فیلم چند داستان هم‌عرض را با اهمیت‌هایی ‌یکسان روایت کند، اما ظاهرا این‌جا علت اصلی رفتار زن، زایمان ناکامش است. سخنرانی پایانی‌ او درباره دلایل تصمیمش، ارجاعی پیوسته به آن اتفاق دارد، اما... ما در مقام مخاطب تنها نشانه‌ای که از این بحران در فیلم دیده‌ایم، جدایی عاطفی زن و شوهر بوده و باقی اعصاب‌خردی‌ها و جدال‌ها یا ریشه در مسائل کاری این زوج داشته‌اند یا در اتفاق‌ها و بحث‌های ناگهانی مثل آمدن پدر مرد یا طرح مسئله خیانت. درواقع در پایان فیلم می‌فهمیم باید کدام قصه را جدی‌تر می‌گرفتیم.

 

باز هم هیچ ایرادی ندارد و اصلا لازم است که قصه شاخ و برگی بیابد، اما باید تفاوتی باشد بین شاخ و برگ با افزوده‌ای که می‌توان به‌راحتی حذفش کرد‌؛ مثلا آن روایت مفصل و هنرمندانه نیم‌ساعت نخست درباره زبان و فرهنگ ایتالیایی دقیقا چیست؟ از کارکردش نمی‌پرسیم. از دوامش حرف می‌زنیم؛ یعنی اواخر فیلم، کل آن ماجرای ایتالیا کجاست؟ فیلمساز بودن زن و مشکلاتش در دریافت مجوز فیلم اول و نامه اعتراضی‌ و اشاره‌اش به ساخت فیلمی به نام «ایتالیا ایتالیا» این وسط چه می‌کند؟

 

صادقانه بگویم که تمام این قصه‌ها هم شیرین و پذیرفتنی روایت می‌شوند ولی در هم ادغام نمی‌شوند. فیلم بیش از آن‌که شبیه یک بنای معمارانه باشد، فوران مهارنشدنی آتشفشان را تداعی می‌کند. فوران گدازه‌هایی که به‌مرور تمام شاه‌راه‌ها، میان‌برها و مسیرهای فرعی را می‌پوشانند و منظره‌ای می‌آفرینند که زیباست، اما نمی‌توان به آن نزدیک شد. به‌همین دلیل آن نیم‌ساعت نخست، از سوی منتقدان زیادی تحسین شده است. آن‌جا راه‌هایی پیش پایمان می‌گسترند که بعید می‌دانیم از آن‌ها دست خالی بازگردیم و جهانی شکل می‌گیرد که نمی‌توانیم به آن امید نبندیم.

 

می‌گویند در مقام نقد نباید برای فیلمساز تعیین تکلیف کرد اما «ایتالیا ایتالیا» فیلم خوبی ا‌ست که می‌توانست خیلی عالی باشد. هم سازنده‌اش نشان می‌دهد که ظرفیت ساخت فیلمی عالی را دارد و هم ظرفیت‌های خود فیلم بسیارند. پس این را نه به‌عنوان تعیین تکلیف که واقعا در مقام یک افسوس می‌گویم؛ اگر دنیای نیم‌ساعت نخست فیلم ادامه می‌یافت، اگر فیلمساز در ادامه، دردهای شخصی‌اش را درباره مشکلات ساخت فیلم اول وارد این جهان نمی‌کرد، اگر مسیرهای اصلی و فرعی مشخص می‌شد، یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های سینمای ایران را می‌دیدیم.

 

بگذارید حالا روراست‌تر بگویم؛ ته دلم آرزو می‌کردم کل فیلم بشود داستان پسری که عشق زبان و تاریخ ایتالیاست و گرچه در تهران امروز پرسه می‌زند، اما در جهان ذهنی‌اش (مثل سکانس تیراندازی در رستوران) در دنیای موسیقی، اپرا، ادبیات و سینمای ایتالیا سیر می‌کند و رابطه عاطفی‌ و مسائل کاری‌اش تحت‌الشعاع همین فانتزی ذهنی قرار می‌گیرد. کاوه صباغ‌زاده با توانی که در کارگردانی از خود نشان داده، می‌توانست و هنوز هم می‌تواند داستانی چنین لاغر را به فیلمی جذاب و درجه‌یک تبدیل کند. برای «ایتالیا ایتالیا» غلتیدن به ورطه ملودرام و تبدیل‌شدن به بیانیه و دردنامه دشواری ساخت فیلم اول، حیف بود.

 

همان هامونی که فیلم خود را وام‌دارش می‌داند، به گفته مهرجویی، پیرو حال بد او پس از طلاق از نخستین همسرش پیش از انقلاب نوشته شده است. دردی که رسوب کند و اثر بگذارد، ناخواسته و ناخودآگاه در روایت هر داستانی خود را نشان می‌دهد. غیر از این با هیچ مدل مونولوگ و روایتی نمی‌توان شعاری یا زائده‌بودنش را پوشاند. (بگذریم که اساسا این بحث فیلم اول برای بسیاری از مخاطبان فیلم ملموس هم نیست.) حرف آخر این که کاش یا فیلمنامه با حساب‌وکتاب بیشتری نوشته و سهم هریک از رخدادها در آن تعیین می‌شد یا فیلمساز، پشت پا زنان به هرچه حسابگری‌ است، شخصیت اصلی‌ را با دنیای ذهنی‌اش به گوشه‌وکنار زندگی می‌برد و یک پرسه‌گردی طنازانه سینمایی را پیش روی ما می‌گذاشت. «ایتالیا ایتالیا» بین این دو رویکرد در نوسان است و دقایق انتهایی هم اصلا انگار هردو را فراموش می‌کند و طومار تمام قصه‌های خودش و انتظارها و رؤیاهای ما را با یک مونولوگ درهم می‌پیچد. نه، این قرارمان نبود!

 

 

asemandaily.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش