عبدالحمید قدیریان از روزهای فعالیتش در حوزه هنری و طراحی دکورهای سینمایی میگوید.
برای معرفی عبدالحمید قدیریان سراغ هرکدام از آثارش که برویم یک عنوان را به او اختصاص میدهد؛ دکورهای سینمایی طراحیشده توسط او، قدیریان را طراح دکور و مدیر هنری فیلمهای سینمایی معرفی میکند، تابلوهای نقاشیاش نشان از نقاشبودنش دارد و تجربه کنجکاوی سالهای جوانی او در سایر رشتههای هنری، تاییدی است بر اینکه قدیریان را یک هنرمند فعال و دغدغهمند معرفی کنیم. در دیداری با عبدالحمید قدیریان درباره سالهای حضورش در حوزه هنری و اتفاقاتی که در مسیر کاری او قرار گرفت گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
چه زمانی کار در حوزه فرهنگی را شروع کردید؟
دانشجو بودم که انقلاب شد و مثل خیلی از بچههایی که امامخمینی(ره) را درک کردند، با مفاهیمی که امام مطرح میکرد، آشنا شدم و تلاش کردم در جهت اهداف انقلاب هر کاری از دستم برمیآید، انجام دهم. در دوران دانشکده زمان انقلاب فرهنگی مدتی معلم بودم، بعد رفتم در روستاهای بوئین زهرا در قالب جهاد سازندگی و آنجا مشغول به کار شدم که بیشتر کارم سروسامان دادن به اوضاع فرهنگی روستا بود. مدتی در مقطع دبستان با نگاه هنری کار فرهنگی- تربیتی انجام دادم و ظرف مدت کوتاهی از کارهای بچهها نمایشگاه نقاشی با موضوع دفاع مقدس بر پا کردم.
شروع کار جدی شما به سالهای ابتدایی فعالیت در حوزه هنری برمیگردد. از تجربههای آن زمان بگویید.
به دعوت یکی از دوستان به حوزه اندیشه و هنر اسلامی رفتم و در کنار همدانشگاهیهایم مشغول به کار شدم. در آن زمان هنوز سازمان تبلیغات دست روی حوزه اندیشه و هنر اسلامی نگذاشته بود، ولی بعدها با ورود سازمان تبلیغات اسلامی اسم آنجا به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام داد. در سالهای نخست نقاشی میکردم، خیلی هم دوست داشتم و معتقدم نقاشی، دید آدم را باز میکند و میتواند بستر بسیار محکمی برای پیشرفت باشد.
هدفم کمک به حرکت انقلاب بود، برای همین به مرور زمان نسبت به نیاز دوستان و فضای فرهنگی هر کمکی که میتوانستم انجام میدادم؛ مثلا در نمایشگاه دفاع مقدس دوستان گفتند کاش مجسمهای از کاریکاتور صدام درست کنیم و بگذاریم در ورودی نمایشگاه. در آن زمان من کار جدی مجسمهسازی نکرده بودم، ولی گفتم من انجام میدهم. رفتم ظرف دو سه روز وسایل مورد نیاز را پیدا کردم و با جمعآوری اطلاعاتی از لابهلای کتابها درباره تکنیک اجرا، مجسمه را ساختم که مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت. بعد از مدتی دیدیم نقاشی و ادبیات به تنهایی جوابگوی سرعت پیشرفت انقلاب و تولید ارزشها نیست؛ برای همین تصمیم گرفته شد تا حوزه، سینما را در دستور کار قرار دهد. برای همین هر کدام از بچهها یکی از رشتههای سینمایی را انتخاب و در آن عرصه فعالیت خود را شروع کردند.
شما وارد چه حوزهای شدید؟
در آن زمان گریم برای خودش معمایی بود، برای همین من به این حوزه ورود کردم و مدتها بهعنوان گریمور و طراح گریم مشغول به کار شدم. اوایل برای یادگیری گریم خیلی سخت میگذشت، چراکه دوستان گریمور اشتیاق زیادی برای آموزش از خود نشان نمیدادند. با هر ترفندی که بود در کلاسهای آموزش گریم در تلویزیون ثبتنام و مدتی هم در آن کلاسها شرکت کردم، ولی دیدم زمانی که برای آموزش صرف میکنم هیچ نسبتی با حجم مطالبی که گفته میشود ندارد، برای همین تصمیم گرفتم با مطالعه و کار تجربی به گریم دست پیدا کنم و این کار را کردم. متریال خریدم و شروع کردم روی صورت افراد مختلف تمرین کردن تا اینکه نخستین تست گریمی که دادم مربوط به فیلم «قوچ» ساخته محمدرضا هنرمند بود، البته آن فیلم متوقف و بعدها با نام «ردپایی برشن» ساخته شد.
در آن فیلم آقای عبدالله اسکندری طراح گریم بودند، رفتم خدمت ایشان گفتم میخواهم دستیار شما شوم. اول قبول نکردند بعد به واسطه درخواست محمدرضا هنرمند، کارگردان فیلم قبول کردند تا از من تستی بگیرند؛ یکی از شخصیتهای فیلم را که قرار بود آفتابسوخته شود به من دادند تا ظرف یک ساعت روی آن کار کنم، در پایان وقتی کارم را دیدند، گفتند: خیلی خوب است و من شدم دستیار ایشان.
چطور به طراحی صحنه رسیدید؟
در چند فیلم طراح گریم بودم، تا اینکه شهریار بحرانی میخواست فیلم «هراس» را بسازد. من طراح گریم آن فیلم بودم، بحرانی گفت در این فیلم من مشکل صحنه دارم، میآیی طراح صحنه این فیلم بشوی؟ گفتم باشه و بعد رفتم پیش یکی از دوستان طراح صحنه و پرسیدم کار طراح صحنه چیست، او هم برایم توضیح داد.
کارهایی که انجام دادید تقریبا همه از نخستین تجربههای حوزه فرهنگ و هنر بعد از پیروزی انقلاب است؟
بله. در همان فیلم «هراس» به غیر از طراح گریم، گریموری، طراحی صحنه و لباس، کارهای دیگری هم انجام میدادم، یعنی در آن روزها برای کار، محدوده مشخص نمیکردیم و هر کاری را که زمین بود برمیداشتیم.
فعالیت جدی شما در زمینه طراحی دکور با فیلم «مریم مقدس» شروع شد. ایده و طراحی این دکور از کجا آمد؟
اول باید یک طرح کلی میزدم.
برای همین بعد از اشراف بر سناریو، شروع به تحقیق کردم و با مطالعه در مورد معماری و فرهنگ آن زمان تلاش کردم بر فرهنگهایی که یهود از آنها وام گرفته بود، اشرافی حدودی پیدا کنم. کمکم یک مجموعه دانههای پازلمانند، در ذهنم شکل گرفت، ولی طرح هنوز شکل نمیگرفت. روش کار من با دیگر طراحان کمی فرق دارد، باید در ابتدا فضای کلی را ترسیم کنم و بعد به جزییات و تزیینات بپردازم. خیلی دنبال آن فضای کلی طرح گشتم که الحمدالله یکدفعه گویی همه آن اطلاعات در کنار هم شکل گرفت و من روی کاغذی که در حد ٤ در ٤ سانت بود، تصویر کلی طرح معبد را کشیدم.
برای کارهایتان در طراحی دکور فیلمها هم از نقاشی کمک میگیرید؟
بله. همینطور است. برای همین است که دکورهای من با دیگر دوستان طراح که حرفهای هستند، کمی فرق میکند. بعد از رسیدن به طرح کلی رفتم سراغ جزییات، ابتدا شروع کردم با مداد طراحیکردن، دیدم نمیتوانم کار را پیش ببرم، چون دوست دارم روی طرح اشراف بیشتری داشته باشم. در آن زمان شنیدم که برنامه کامپیوتری آمده به نام تری دی مکس (طراحی سهبعدی).
آنموقع تجهیزات کامپیوتری مثل الان نبود.
بله. کسی از طراحان با کامپیوتر طراحی نمیکرد، ولی تصمیم گرفتم با این برنامه کار کنم. پرسوجو کردم کجا یاد میدهند و رفتم آنجا گفتم چقدر طول میکشد تا بتوانم با این نرمافزار کار کنم؟ گفتند حداقل سه ماه. اما من وقت نداشتم و باید هفته بعد طرح را تحویل میدادم؛ گفتم باید بشود.
برای رسیدن به نتیجه مطلوب تمام تلاشتان را میکنید.
همانموقع با خود میگفتم اصلا نمیپذیرم تا محدودههای قوانین کار با کامپیوتر، دستم را ببندد. نسل ما آموخته بود تا از موانع عبور کند و با تلاش و خلاقیت به اهداف خود برسد؛ این نوع نگاه آدم را شجاع میکند. گفتم دو سه روزه باید یاد بگیرم. یکی از دوستان به نام آقای سعید عجمی با این نرمافزار آشنا بود؛ رفتم پیش او و گفتم میخواهم تریدی یاد بگیرم، گفت سه ماه طول میکشد. گفتم وقت ندارم، فقط میخواهم چند سوالم را جواب بدهی. او قبول کرد و من سوالات خود را مطرح میکردم و او هم به آنها جواب میداد.
تقریبا دوساعتونیم جواب تمام سوالاتم را داد. هفته بعد وقتی به دیدارش رفتم معبد را با تمام عناصر طراحی کرده بودم و به او نشان دادم. وقتی برنامه را باز کرد، گفت: چه کار کردی؟ تعجب کرد. با همان اندک معلوماتی که داشتم جزییات را در ساخت دکور انجام دادم و طرح برای اجرا آماده شد. آنقدر طرح دقیق و با جزییات بود که وقتی روی زمین طرح را پیاده کردم، هیچ نقطه مبهم و بلاتکلیفی در کار دیده نمیشد.
برای این کار چندین طرح زدم، ابتدا مساحت طرح را بزرگ گرفتم، ولی بعد دیدم هزینه ساخت آن زیاد میشود، حجم طرح را نصف کردم، تا رسید به این حدی که الان هست. با اینکه نخستین تجربه دکورسازی من بود، چند ابداع هم در این دکور انجام دادم. یک کاری که در دکورها معمولا مرسوم نیست، بحث استفاده از اختلاف سطح است، مثلا در این فیلم بازارچه را بهگونهای طراحی کردم که باید فضای زیادی را گودبرداری میکردیم. دارالنساء در سطحی بالاتر از بازار بود، حیاط معبد سطحی بالاتر از دارالنساء و بعد قدسالاقداس که از همه سطوح بالاتر قرار میگرفت.
دلیل استفاده از این اختلاف سطح چیست؟
معبد مهمترین و جامعترین دکور فیلم بود و قرار بود پلانهای زیادی در آن گرفته شود. باید کاری میکردم که بیننده در جریان پلانهای متنوعی که قرار میگیرد، احساس تکراریبودن تصاویر را نکند. اگر دکور را دیده باشید وقتی وارد بازار پایین میشوید، هیچ تصویری از سطوح بالاتر ندارید و نمیدانید که بالا به چه شکل هست. بعد که یک طبقه بالا میروید، دارالنساء را میبینید و در طبقه بالاتر به معبد میرسید و... یعنی دوربین هر طرف بچرخد، شما زوایای جدیدی پیدا میکنید. بعد از ما فیلمهای زیادی در آن دکور کار شده است و شما به سادگی تشخیص نمیدهید.
در پیشینه کاری شما چند دکور بزرگ که مربوط به کارهای تاریخی است، وجود دارد. خیلی وقتها از یک دوره تاریخی مثل «مریم مقدس» اطلاعات زیادی نداریم. برای طراحی هر کدام از این کارها چقدر تحقیق لازم است؟
برمیگردد به حساسیت کار و کسی که آن را انجام میدهد. در دورهای که داستان فیلم «مریم مقدس» در آن شکل میگرفت، هیچ سند معتبری از آن وجود ندارد. شخصا تلاش دارم وقتی وارد موضوع کار جدیدی میشوم، ایدهآل فکر و اجرا کنم، چراکه فکر میکنم مگر در طول عمرم چند کار میتوانم انجام دهم؟ برای همین سعی میکنم زیاد تلاش کنم. در فیلم «مریم مقدس» هر کاری میتوانستم کردم و سعی کردم با اصول معماری جلو بروم، برای همین رفتم سراغ تاریخ یونان، مصر و بابل و شاخصه آن را استخراج کردم و از آن اطلاعات برای طراحی و ساخت کمک گرفتم.
سال بعد وقتی برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفتم یکی از اساتید معماری جلویم را گرفت، گفت شما آقای قدیریان هستی؟ گفتم بله. گفت من رفتم دکور فیلم «مریم مقدس» را دیدم. میخواستم ببینم گروه تحقیقی که با شما کار کرده چند نفر بودند. گفتم گروه نداشتم، خودم تحقیق کردم. گفت دروغ نگو! دیدم خیلی اصرار دارد، گفتم: بعضی وقتها ٥نفر و بعضی وقتها ٦ نفر بودند. گفت یونانشناس و مصرشناس هم داشتید؟ گفتم: بله.
قبول نداشت به تنهایی کار را انجام دادید؟
میگفت من رفتم آن دکورها را دیدم و به دوستانم گفتم حتما یک گروه منسجم تحقیقاتی در این کار به طراح کمک کرده است و طراح خوب توانسته از آنها بهره بگیرد، وگرنه این هماهنگی در ترکیب درست معماری چند تمدن کار یک نفر نیست.
«ملک سلیمان» یکی دیگر از فیلمهایی بود که دکوری بزرگ داشت و طراحی آن را شما انجام دادید. داستان آن هم از نظر تاریخی خیلی دور است، در مورد ایده و اجرای آن کمی توضیح دهید.
روش کار همانند دکور «مریم مقدس» بود، با این تفاوت که تاریخ آن چند قرن قبل از فیلم «مریم مقدس» بود و همین امر در طراحی بسیار تأثیر داشت. در فیلم «ملک سلیمان» حضرت داوود و بعد حضرت سلیمان معبد را ساختهاند، آن هم با نگاه یک پیامبر، در صورتی که معبد زمان «مریم مقدس» را هرود پادشاه سفاک رومی یهودیه کرانه باختری رود اردن بازسازی کرده بود، برای همین فضای آن باید با فضای معبد سلیمان بسیار تفاوت میکرد که همین امر باعث تجربههای جدیدی در طراحی و اجرا شد.
تجربه همکاری با تیم خارجی در فیلم «محمد رسولالله» به چه شکل بود؟ چه بخشی از کار را شما برعهده داشتید؟
در پروژه «محمد رسولالله» یک طراح اصلی به نام میلژن کرکا بود که سه مدیر هنری داشت؛ من، محسن شاه ابراهیمی و آقای بانه که صربستانی بود. در ابتدای ورودم به این فیلم به تهیهکننده گفتم من آمدهام در سه موقعیت قرار بگیرم تا توان افرادی که از خارج آمدهاند را بررسی کنم و برای یکسری از سوالاتم جواب بیابم.
نخست اینکه یک لوکیشن را خارجیها طراحی کرده باشند و من با نظارت اینها بسازم، دوم اینکه یک دکور را آنها طراحی کنند و من بدون نظارت آنها بسازم، سوم هم اینکه یک لوکیشن را با طراحی و نظارت خودم بسازم. تهیهکننده گفت دوتای اول میشود، ولی سومی را فکر نکنم، چون اینها طراحان بزرگی هستند و اصلا اجازه نمیدهند تا شما طراحی کنید. گفتم من این قرار را میگذارم شاید بشود.
زمانی که شروع به همکاری کردم دکور مکه را طراحی کرده بودند و داشتند سر روش اجرای آن تصمیم میگرفتند تا با چه تکنیکی اجرا کنند. آنها سه تکنیک را پیشنهاد داده بودند تا کار کنند. یکی تکنیکی که ما در ایران کار میکنیم، یعنی داربست و رابیتس و گچ و...، یک تکنیک دیگر که خود آنها دوست داشتند کار شود و آن هم با مصالح اصلی بود، دقیقا مثل قدیم خشتزده بودند. یکی هم با «تریدیوال»، یونولیتهایی که دو طرفش توری فلزی دارد و الان برای ساخت خانهها استفاده میشود و قابلیت این را دارد که با سرعت کار به انجام برسد. کرکا تا خانهای که به صورت نمونه با «تریدیوال» کار شده بود را دید و گفت:
نه، این خوب نیست، خرابش کنید. او رفت سراغ دو تکنیک دیگر که برای هرکدام یک نمونه درحال ساخت بود تا ببیند کدام یک خوب است. من از آنها جدا شدم و رفتم ببینم مکانیزم کار با «تریدیوال» به چه شکلی هست و چند سوال فنی از مهندس مربوطه پرسیدم و بعد به طرف آقای کرکا رفتم و گفتم به نظر من بهترین متریال برای ساخت این حجم دکور «تریدیوال» است، ولی نظر مرا قبول نداشتند و گفتند این متریال به دلیل سطوح قائم و تختی که دارد، نمیتوان از آن خانه روستایی ساخت. گفتم یک هفته به من وقت بدهید روی این متریال کار کنم،
اگر نپسندیدید میرویم سراغ دوتای دیگر. کرکا قبول کرد و به من فرصت داد تا نظرم را ثابت کنم. از فردای آن روز رفتم شهرک و ترفندهایی که در ذهن داشتم پیاده کردم. تکنیکی ابداع کردم و توانستم از همان متریال مدرن یک خانه دهاتی بسازم. وقتی جناب کرکا آمد و آن نمونهای را که ساخته بودم دید تصمیم گرفت تا تمام دکور مکه و مدینه را با همین تکنیک بسازند.
یکی از دکورهای زیبای فیلم «محمد رسولالله» مربوط به سکانسهای پایانی است، روستای ماهیگیران که طراحی اصلی آن را شما انجام دادید. چطور به طرح و اجرای این دکور رسیدید؟
روستای ماهیگیران لوکیشن سختی بود، هم از نظر طراحی و هم از نظر اجرا. جناب کرکا حداقل دو طرح برای آن لوکیشن زده بودند، ولی مورد پسند فیلمبردار و کارگردان قرار نگرفته بود. در آن زمان من لوکیشن را در عسلویه دیده بودم. به کرکا گفتم، اگر اجازه بدهید من طراحی این صحنه را انجام دهم. گفت میتوانی؟ گفتم: بله. گفت: چه مدت طول میکشد؟ گفتم: فردا صبح طرح را برایتان میآورم. او متعجب شد، ولی موافقت کرد. از قبل یک عکس پاناراما از لوکیشن گرفته بودم. ابتدا آن را سیاه و سفید کردم و بعد شروع به جستوجو در عکسهای آرشیوی که داشتم کردم؛ تصاویر مناسب را جدا کردم و برای کار آنها را بر روی عکس پاناراما کولاژ کردم، بهطوری که تشخیص آن مشکل بود و به نظر صحنه واقعی را نشان میداد.
عسلویه صخرههای سختی داشت و ما میخواستیم بدون اینکه به صخرهها دست بزنیم دکور را بسازیم. محاسبات زیادی لازم داشت. فردای آن روز وقتی طرح را در جمع نشان دادم همه پسندیدند و بدون کوچکترین تغییر، طرح تصویب شد. بعد از تصویب طرح کرکا از من خواست تا این صحنه را خودم اجرا کنم. به این صورت توانستم یک لوکیشن را هم طراحی و هم اجرا کنم.
تا جایی که میدانم در کنار طراحی دکورهایی که برای فیلمها داشتید، طراحی کارهای دیگری هم متفاوت از فضای سینما انجام دادید. چند مورد را توضیح میدهید.
همه طراحان از روی کنجکاوی در بین کارهای خود فضاهای مختلفی را طراحی میکنند. من هم در موضوعات مختلف سرک کشیدم و تجارب خوبی را کسب کردم؛ برای نمونه: نورپردازی محوطه بیرونی مجلس شورای اسلامی است که فضای متفاوتی در کارهایم ایجاد کرد. طراحی و اجرای موزه تهرانشناسی، ساخت صحنههای رئالگونه با موضوعات سیر انقلاب، طراحی اختتامیه جشنوارههای فجر و دهها تجربه دیگر.
- 9
- 1