سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۰۸:۴۵ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۳۷۸۸
فیلم و سینمای ایران

«به وقت شام» به وقت حاتمی‌کیا بود؟

فیلم به وقت شام,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

با این که ۱۲ ساعت می گذرد اما هنوز هم حس دلهره ای را که در پلان های مختلف «به وقت شام» به من منتقل شده بود همراه خود دارم، تعلیق هایی که حس وحشت و مرگ را به مخاطب منتقل می کرد. «به وقت شام» یک اکشن جذاب دارای صحنه های دلهره آور است که باعث می شود در طول تماشای فیلم حتی یک بار هم به ساعت نگاه نکنم.

 

با این حال معتقدم آن چه در پایان دو ساعت تماشای این فیلم به عنوان برداشت کلی من در ذهن ثبت شده است، منطبق بر انتظارات انباشته ای که در یک سال و اندی اخیر که از آغاز انتشارخبرها درباره «به وقت شام» در ذهن من ایجاد شده، نیست و نیز معتقدم انتظاری که از نام «ابراهیم حاتمی کیا» و عنوان «به وقت شام» داشتم فراتر از فیلمی بود که دیدم، با این توضیح که اگر تیتراژ فیلم را حذف کنند و آن را برای کسانی که درباره سازنده «به وقت شام» چیزی نمی دانند نمایش دهند، از دیدن یک فیلم اکشن، راضی از سالن سینما خارج خواهند شد. این فیلم را از سه منظر مورد توجه قرار داده ام:

 

۱- تعلیق های خوب فیلم

«به وقت شام» حاوی سکانس ها وپلان های دلهره آور خوبی است که می تواند مخاطب را روی صندلی میخکوب کند:

 

- شوک اولیه که با پیدا شدن سروکله کوادکوپتر و انفجار انتحاری در میان زنان و کودکان آواره سوری رخ داد مخاطب را از لحظه پدیدار شدن آن دوربین پرنده، میخکوب سالن تاریک سینما کرد.

 

- سکانس پاک سازی باند فرودگاه تدمر برای آماده پرواز شدن و مین گذاری اطراف باند، با توجه به تاریکی محیط و ضرباهنگ موسیقی متن به خوبی حس انتظار یک واقعه را به مخاطب منتقل می کند.

 

- نمایش چاقو در کیف آن زن سوری نزدیک به شیخ سعدی که در لحظاتی که آرامش نسبی ایجاد شده بود، ناگهان پازل دلهره را رو کرد و مخاطب را در انتظار یک اتفاق ناگوار گذاشت. درحقیقت در این سکانس حاتمی کیا به صورت نمادین، نطفه آغاز یک فتنه را که می تواند از دل یک جامعه بحران زده باشد به نمایش گذاشت.

 

- سکانس سربریدن اسرا توسط داعش

 

- سکانسی که در آن پس از جر و بحث علی بر سر خلبان اتوماتیک، ام سلما گفت او را از هواپیما پایین بیندازند.

- در سکانس بازگشت هواپیما به تدمر و ورود به فرودگاه این شهر، صحنه آرایی و موسیقی و پلان ها آن قدر با قوت تهیه شده بود که مخاطب بدون آن که اطلاعاتی داشته باشد، حس می کند که این صحنه آرایی آبستن حوادث غیرمنتظره ای است.

 

۲- سوال درباره خط داستانی فیلم

ایده ساخت این فیلم یعنی گروگان گیری دو خلبان ایرانی توسط داعش بسیار جذاب است. چه این که هم رشادت های خلبانان ایرانی را نمایش می دهد و هم از تعلیقی که نفس حضور در آسمان دارد استفاده می کند. اما به نظر دو مسیر در فیلم به خوبی به پایان نرسید:

 

- ماجرای اسکورت هواپیماهای روسی در نهایت معلوم نشد که به چه دلیل ناگهان تمام شد. صرفا تیر اندازی به سمت هواپیما های جنگنده درحالی که به راحتی می توانند خود را از تیر رس تیربارهای دستی خارج کنند، دلیل منطقی برای پایان دادن به حضور در ادامه داستان نیست. مثلا آیا اگر اسکورت هواپیماهای روسی تا نزدیک فرودگاه تدمر انجام می شد، امکان این که بتوانند در این شهر به خلبانان هواپیما و اسرا کمک کنند نبود؟

 

- پایان بندی فیلم نیز گرچه قهرمانانه و اسطوره ساز از یک مدافع حرم است که بهترین سرمایه خود یعنی جانش را برای نجات کودکان بیگناه یک مدرسه فدا می کند و این «شهادت طلبی» درست نقطه مقابل «انتحاری» هایی است که داعش علیه مردم مظلوم استفاده می کند اما سوالی که برای من به عنوان مخاطب در پایان فیلم ایجاد می شود این است که آیا امکان نداشت علی به نحوی خود را به یکی از قفس ها ببندد و ریموت بمب را درحالی که از هواپیما خارج می شود بفشارد؟ شاید منطقی ترین مسیری که داستان می توانست داشته باشد این بود که او نیز نجات پیدا کند اما کارگردان عمدا نمی خواست علی نجات پیدا کند.

 

۳- اولین ها و حاصل جمع ها

به وقت شام را می توان از حیث فرم و حتی تاحدودی محتوا حاصل جمع «ارتفاع پست» و «چ» دانست و در محتوا نیز کارگردان تلاش می کند رگه‌هایی از «آژانس شیشه ای» و «به نام پدر» را به عنوان لایه های بعدی فیلم ارائه کند. به وقت شام را باید اولین فیلم حاتمی کیا دانست که در آن یک شخصیت نسل سوم انقلاب، خود را فدای انقلاب اسلامی می کند و چتر نجات پدر می شود. نسل سومی که مانند دیگر شخصیت‌های فیلم های مطرح کارنامه حاتمی کیا درباره عملکرد پدرش در دفاع مقدس، بوسنی و ... سوال دارد و نقد، اما در پایان «علیِ» منتقد حتی از پدرش هم سبقت می گیرد و خود را فدای انقلاب اسلامی می کند.

 

در آثار قبلی حاتمی کیا یک بار تجربه این را که یک شخصیت نسل سوم برای انقلاب هزینه مستقیم داده باشد شاهد بودیم و آن در «به نام پدر» بود که البته آن اتفاق (انفجار مین زیر پای حبیبه) ناخواسته بود اما شهادت علی کاملا خواسته و انتخاب شده بود. با این حال به عنوان مخاطب فیلم های حاتمی کیا، وقتی با اسم «به وقت شام» مواجه شدم انتظار داشتم لایه های متعددی از فتنه شام را با امضای حاتمی کیا، همچون «آژانس شیشه ای» یا «بادیگارد» شاهد باشم اما آن چه از این فیلم در ذهن ماند  روایت یک گروگان گیری و ایثار یک خلبان برای نجات جان انسان هاست. کما این که مثلا اگر عنوان این فیلم «نجات از تدمر» بود، دیگر انتظار این راکه لایه های فتنه شام باز شود  نداشتیم.

 

هرچند حاتمی کیا با گنجاندن یک پدر و پسر سلفی و نمایش ظواهر و رفتارهای به ظاهر دینی داعشی‌ها و نیز در پلان مربوط به زندانیان سوری و نارضایتی ۲۴ ساله یکی از زندانی ها از نظام این کشور نقدی که کارگردان به نظام سوریه مطرح می کند، نشان می دهد که او تلاش کرده بود تا به لایه های دیگر فتنه ورود کند، ورودی که البته ناقص بود چرا که ماجرای او چیز دیگری است.

 

به عنوان نمونه در همان ابتدای فیلم از قول مادر همسر علی مخاطب با این شبهه مواجه می شود که «چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است»، درست است که اکنون در ایران کمتر کسی است که درباره سوریه و عراق چنین نظری داشته باشد اما وقتی این جمله در فیلم مطرح می شود، انتظار این است که به آن پاسخ داده شود. اما تا پایان فیلم، برای یک ایرانی که چنین شبهه ای دارد، پاسخی ارائه نمی شود.مثلا اگر هدف ایلوشین پس از سوخت گیری (فرضی) در دمشق، تبریز، همدان یا کرمانشاه بود، شاید منطق اشاره به آن جمله ایجاد می شد.

 

نکته دیگر این که سبعیت داعش در فیلم به عنوان اولین فیلمی که در سینمای ایران به صورت مستقیم به موضوع پرداخته است، حس وحشت را به مخاطب منتقل می کند اما در یک نگاه کلی به نظر می رسد بازهم این دوز وحشت و حیوانی گری داعش می توانست بیشتر باشد. با این حال باید به این نکته اشاره کرد که سینمای ایران با «به وقت شام» تازه به موضوع فتنه داعش و نقش جدی جمهوری اسلامی در مقابله با آن ورود کرده است و باید منتظر باشیم تا آثار بعدی درباره این فتنه ساخته شود. انتظاری که کاملا به جاست چرا که ایران (به عنوان فرمانده محور مقاومت و رزمندگان مدافع حرم) اصلی ترین کشوری بود که سیطره داعش را پایان داد و این حق ملت ایران است که در میان آثار سینمایی با این موضوع دارای جایگاه درخور شأن باشد.

 

امیرحسین یزدان پناه

 

 

khorasannews.com
  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش