«هت تریک»، چند عنصر جدید و نسبتا جدید در سینمای ایران را درون خود دارد که نشان میدهد مسیر نوینی در این سینما به همراهی افراد تازهنفستری اتفاق افتاده است. به جرات بعد از دیدن آثاری چون« ابد و یک روز» و همین فیلم «هتتریک» میتوان گفت که دیگر لازم نیست برای دیدن یک فیلم خوب انتظار بکشیم تا کارگردانی قدیمی دست به فیلمسازی بزند. شاید صحبت دود از کنده بلند میشود تا چند وقت پیش در سینمای کشور، گزاره درستی محسوب میشد ولی این اواخر با دیدن آثار سینمایی از کارگردانان و بازیگران جدیدتر، ثابت شده که فیلم خوب هم توسط نسل جدید سینما ساخته میشود.
هتتریک از همین فیلمهاست و رامتین لوافی، که نمیتوان به آن کارگردان تازهکار و یا نسل جوان لقب داد، چرا که نزدیک به ۱۰ سال است در صنعت سینما فعالیت میکند، اما او طی این مدت فعالیت هنری خود وسواسانه دو، سه فیلم سینمایی ساخته و این وسواس نشان از دقت کاری او دارد. دو عنصر دیگر در فیلم امیر جدیدی و ماهور الوند هستند که دومی نسبت به اولی تازهواردتر در سینمای ایران است.
در تیتراژ فیلم اثری از سمت بازیگردان کار ندیدم و احتمالا انتخاب بازیگرها توسط خود کارگردان بوده که باید به لوافی بیشتر از قبل بابت گزینههای بسیار درخور با فیلمش تحسین گفت. صابر ابر، پریناز ایزد یار، امیر جدیدی و ماهور الوند کل دو ساعت فیلم را میچرخانند و رابطه قوی بینشان برقرار است. در آوردن این رابطه به کمک کارگردان و بازیگران صورت گرفته و باعث شده تا فیلم جدا از ریتم خوبی که دارد، به سبب همین مساله نیز جذابیت خود را تا ثانیه پایانی حفظ کند.
داستان از یک مهمانی شروع میشود که لیدا (با بازی پریناز ایزدیار) به همراه همسرش (با بازی امیر جدیدی) به آن دعوت شدهاند. لیدا عکاس است وشوهرش، فرزاد دقیقا مشخص نیست چهکاره هست. کیوان، دوست این دو نفر (با بازی صابر ابر)، دوست دختر جدیدی به نام رها (با بازی ماهور الوند) گرفته و او را هم به مهمانی آورده است. این چهار نفر در راه برگشت به خانه با یک چیز یا کسی تصادف میکنند و فرار میکنند. فرزاد که پشت رل نشسته بوده سرتاپا استرس دارد و پیشنهاد میدهد که جمع دوستانهشان بروند جایی در آرامش با هم صحبت کنند تا ببینند دقیقا باید چه کار کنند. آنها به خانه رها که تنها زندگی میکند، میروند و... .
فیلم با ورود چهار دوست به خانه رها وارد بعد جدیدی میشود که پیریزیهایش را تا حد زیادی قبل از این سکانس انجام داده است. چند دقیقه ابتدایی فیلم شروع درامی است که تا انتها با باز شدن گرههای متعدد همراه است و عنصر نگفتن یا دروغ گفتن، همچون سه گانه فیلم فرهادی، در بین کاراکترها وجود دارد. لوافی به خوبی در چند دیالوگ و بازی گرفتن از هنرپیشگان در دقایق اولیه فیلم، شخصیت آنها را روی میز میریزد و به بیننده اجازه میدهد تا آنها را قضاوت کند. قضاوتی که به تدریج در طي فیلم شاید تغییر پیدا کند و بین کاراکترهای داستان هم پیش میآید.
فیلم نیمنگاهی به مساله شرطبندیهای آنلاین هم دارد که این روزها در کشور غوغا میکند و با وجود گزارشهای متعدد، هنوز جلوی آنها گرفته نشده است. این نگاه را به شخصه برای اولین بار در یک اثر سینمایی ایرانی میبینم و به علت مخالفت شخصی با این مساله، آن را بسیار ستایش میکنم. نیمهتاریک شرطبندیهای آنلاین به خوبی در فیلم سایه افکنده و با وجود اینکه هنگام صحبت درباره آن در برخی سکانسها، موضوع خنده دار به نظر میرسد ولی تلخ بودن عمیقی را در خود پنهان کرده است.
لوکيشن اصلی فیلم، خانه قدیمی رهاست که طراحی صحنهاش با آنکه چیز خاصی ندارد، ولی شدیدا به دل مینشیند. همین خالی بودن بخشهایی از خانه و پویا بودن محیط آشپزخانه، نشان از ظرافت زنانگی رها دارد که به ماهور الوند بسیار میآید. نقش و محیط و قدرت بازیگری او همگی دست به دست هم داده تا او را امسال در جشنواره جهانی فیلم فجر برنده بازیگر بهترین زن کند.
هتتریک با اینکه گافهایی بسیار ریزی در برخی صحنههای خود دارد که نمیتوان به آن نقص فنی سینمایی گفت (مثلا مایکرویوی که ۱۵ دقیقه را برای گرم کردن غذا نشان میدهد ولی سر یک دقیقه خاموش میشود یا تلویزیونی که به هنگام میوت نوار صدایش نشان داده میشود و...) یا مثلا از موسیقی متن نسبتا ضعیفی رنج میبرد و این موضوع در فیلم با آهنگهای خوانندگان زیرزمینی پر شده، اما در مجموع عاری از مشکلات کارگردانی است و وسواسی که در اول مطلب از آن گفته شد، به لوافی کمک کرده تا هتتریک در زمره آثار برتر سینمای ایران در سالهای اخیر قرار بگیرد. درواقع بیانصافی است اگر از هت تریک صحبت کنیم و به پایان بندی حسابشده آن اشاره نکنیم که همانند دیگر آثار ایرانی اسیر آن پایان باز کذایی نشده و خالق اثر، فیلم را به خوبی و با کمال احترام به مخاطب به اتمام میرساند.
آرش پارساپور
- 14
- 6