دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۱۴:۳۴ - ۰۶ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۱۵۰۱
فیلم و سینمای ایران

حسن فتحی از «شهرزاد ۴» می‌گوید

حسن فتحی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

 تجربه چندین‌ساله ساخت سریال شهرزاد برای حسن فتحی و نغمه ثمینی، فیلم‌نامه‌نویسان و کارگردان این مجموعه، سرشار از فراز‌و‌نشیب‌هایی است که شنیدن آن بعد از سال‌ها از نخستین گام‌های حضور آنها در شبکه نمایش خانگی شنیدنی است. چرایی حضور حسن فتحی در شبکه نمایش خانگی، حواشی متعدد این سریال در آستانه آغاز فصل دو و چگونگی ادامه ساخت این سریال، بخشی از گفت‌و‌گوی ما با آنهاست که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

 

 سریال شهرزاد به‌نوعی بسیاری از معادلات و ذهنیتی را که در ارتباط با پخش در نمایش خانگی داشت؛ به‌هم‌ زد و در واقع توانست سال‌هایی را به اسم خودش ثبت کند. این موفقیت قطعا به شانس ارتباطی پیدا نمی‌کند و بیش از هرچیز کنارهم‌چیده‌شدن عوامل مؤثر ساخت یک سریال استاندارد از ابتدا این مسیر را مشخص کرد. نگاه شما به موفقیت این سریال چگونه است؟

نغمه ثمینی (فیلم‌نامه‌نویس): واقعیت این است حدود پنج سال پیش، زمانی که کار شروع شد هرگز فکر نمی‌کردم قرار است چنین اتفاقی پیش‌ِرو باشد، خصوصا در فصل یک فکر می‌کردم که مخاطب هدف، مخاطب تحصیل‌کرده طبقه متوسط شهرنشین مرکز شهر است. اصلا فکر نمی‌کردم جز این مخاطب کسی می‌تواند با داستانی که ما روی آن کار می‌کنیم ارتباط برقرار کند.

 

اما همه‌چیز شکل دیگری شد و سریال با طیف گسترده‌تری ارتباط برقرار کرد. مسیرهای داستان راه خودش را در ذهن مخاطب می‌پیمود، حتی مسیری بیرون از چیزی که ما تصور کرده بودیم. نکته دوم این است که این سریال نه‌تنها با مخاطب داخلی، بلکه با مخاطب خارج از ایران هم ارتباط خوبی برقرار کرد. در سفرهایی که به خارج از ایران داشتم، متوجه شدم مخاطب خارج از ایران چه ارتباط گسترده‌ای با این سریال دارد حتی از جهاتی احساس می‌کردم مخاطب خارج از ایران ارتباطش با «شهرزاد»، به همان میزان عمق و اشتیاقی است که مخاطب داخل ایران دارد.

 

حسن فتحی (فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان): یک عامل تعیین‌کننده دیگر هم بود و آن همبستگی و هماهنگی‌ای است که بین مجموعه گروه سازنده «شهرزاد» وجود داشت. هر قسمت قبل از اینکه جلوی دوربین برود همه علاقه‌مند بودند که بنشینند و آن قسمت را بخوانند. با مجموعه بازیگرانی کار می‌کردیم که جزء چهره‌های درخشان سینما و تلویزیون این کشور هستند و با برخی از آنها از گذشته کار کرده بودم. خاطرم هست در فصل یک به‌خصوص به دلیل مشکلات مالی گاهی یک ماه، دو ماه دستمزدها عقب می‌افتاد و همه با وجود مشکلات مالی با علاقه کار را دنبال می‌کردیم. در فصل دوم با حواشی‌ای که برای سریال ایجاد شد، هر کدام از آن مسائل می‌توانست یک گروه را از هم بپاشد و با وجود همه فشارها این گروه از هم پاشیده نشد و کار بدون هیچ‌گونه حاشیه‌ای ادامه داده شد.

 

برای من که تجربه ساخت سریال داشتم، از این جنبه کار جذاب بود که وقتی گروه کار را دوست دارد خودش را در کار شریک می‌بیند. بنابراین نسبت به همه‌چیز حساسیت نشان می‌دهد. فیلم‌نامه را می‌خواند و نظر می‌دهد و انصافا از نظرات و پیشنهادات بچه‌های گروه هم خیلی استفاده کردیم، چه بازیگران و چه عوامل تولید و تهیه، هر کدام پیشنهاداتی می‌دادند و هر کدام از این پیشنهاد‌ها را که به‌نفع مجموعه بود استفاده می‌کردیم. نهایت بضاعت دموکراتیک کارمان به‌عنوان نویسندگان سریال را انجام می‌دادیم. خوشبختانه در تمام این سال‌ها تجربه کار با نویسندگان خوب دیگری را داشتم، یکی از محسنات خانم ثمینی حوصله، صبوری و انعطافشان است. گاه شده با نویسندگانی کار کردم که قلم خوبی داشتند و آدم‌های مطرحی بودند اما حوصله، صبوری و انعطافی را که در  این سال‌ها در خانم ثمینی دیدم کمتر در نویسنده‌ای تجربه کردم. با وسواس‌هایی که من در کار دارم، گاه شاید برخی از قسمت‌ها به برداشت هفت، هشت می‌رسید.

 

ثمینی: گاهی خاطرم هست بعضی از قسمت‌ها به بازنویسی چندین‌باره می‌رسید، البته نه به این معنی که در بازنویسی یک یا دو خط تغییر کند، بلکه یک ایده جدید شکل می‌گرفت. مثلا شخصیت‌هایی وجود داشتند که ۱۰ قسمت با آنها پیش می‌رفتیم اما متوجه می‌شدیم جواب نمی‌دهند و دوباره از اول بدون آن شخصیت‌ها می‌نوشتیم.

 

 از دشواری نگارش فیلم‌نامه در فصل دوم گفتید، اما انسجام خوبی بین فصل‌های سریال وجود داشت. در نهایت نگارش فیلم‌نامه مشترک برای هر دوی شما چطور بود؟

ثمینی: «شهرزاد» نخستین تجربه مشترک نگارش فیلم‌نامه من و آقای فتحی نبود. سال‌های سال به شکل‌های مختلف با هم کار کردیم. یک فیلم سینمایی بلند کار کردیم و یک سریال که تحقیقا هیچ‌کدام به نتیجه نرسید و حتی ما کم‌کم به این نتیجه رسیدیم که اگر با هم کار کنیم قطعا به نتیجه نمی‌رسد. وقتی «شهرزاد» را شروع کردیم مطمئن بودم به نتیجه نمی‌رسد! ولی به‌هرحال کمی با مدل نوشتن و ذهن همدیگر آشنا شده بودیم. اینکه آقای فتحی در نگارش قصه به من آزادی و امنیت می‌داد، نکته مهمی است.

 

نخستین‌بار است این موضوع را مطرح می‌کنم. نکته مهمی است که یک نویسنده احساس نکند هرچه می‌نویسد زیر دست کارگردانی می‌رود که جهانی را می‌خواهد که نویسنده آن جهان را درک نمی‌کند. این تجربه را سال‌ها پیش با کارگردان‌هایی داشتم که دنیای آنها را متوجه نمی‌شدم. آقای فتحی این ویژگی را داشت که امنیتی را به من به‌عنوان نویسنده منتقل می‌کرد که اگر حس می‌کنی چیزی درست است، پس حتما همین‌طور است و در جایی اگر معتقد بود اتفاقی که باید در مسیر داستان رخ نداده، برای آن پیشنهاد داشت. یعنی ما در ساعات‌های طولانی گفت‌وگوهای طولانی داشتیم و آقای فتحی با ایده‌های خوب برای فیلم‌نامه حاضر می‌شد.

 

بسیاری از این ایده‌ها بسیار برانگیزاننده بود ولو اینکه به بازنویسی چندم می‌رسید و تمام‌مدت کنار کار بود. چند دقیقه پیش از انعطاف در نوشتن صحبت شد، خواستم اشاره کنم این انعطاف محصول یک تعامل است، شاید اگر با کارگردان دیگری کار کنم، نتوانم به این میزان در کارم منعطف باشم. اما وقتی ایده‌ای مطرح می‌شود که می‌دانید این بهتر از چیزی است که به آن فکر کردید، ولو اینکه مجبور باشید از ابتدا دوباره بنویسید، مگر می‌توانید آن را نپذیرید؟ به‌ویژه اینکه آن کار با جان شما آغشته است و قصد دارید بهترین شکل خودتان را آنجا آشکار کنید. بنابراین  امنیت و دموکراسی بین ما حاکم بود و ما همیشه گفت‌وگو می‌کردیم و به دنبال بهترین راه می‌گشتیم.

 

دلیل دیگر برای شکل‌گیری این تجربه موفق به اعتقاد من این است که هر دو به سینمای داستانی معتقدیم و فکر می‌کنم این بسیار مؤثر است. تجربه کارکردن با کارگردان‌هایی را داشتم که بسیار حرفه‌ای هستند، اما اعتقادی به داستان ندارند. اما من و آقای فتحی هر دو به داستان معتقد بودیم. من در تئاتر و نمایش‌نامه‌ها هم فکر می‌کنم داستان خدای نمایش‌نامه است و نمی‌توانم کنارش بگذارم. فکر می‌کنم تماشاگر اول داستان را می‌بیند و در پس داستان اگر توانی وجود دارد، همه‌چیز لایه‌لایه درست می‌شود. در یک شکلی مثل کاری است که شکسپیر در آثارش انجام می‌داد، اول خواننده را به داستانی پرهیجان فرامی‌خواند و بعد در اعماقش اجازه می‌دهد ایده ساخته شود. درباره  «شهرزاد» قبل از هر چیز می‌خواستیم داستانمان را در بهترین شکل تعریف کنیم.

 

 آقای فتحی، جایی از شما خواندم گفته بودید «شب دهم» را با دلتان ساختید، «ملاصدرا» را با عقل و «مدار صفردرجه» را با دل و عقل کار کردید. «شهرزاد» برای شما چه حسی داشت؟

فتحی: شهرزاد را با دل و عقل و نغمه ثمینی کار کردم.

 

ثمینی: اما من فکر می‌کنم با دل، عقل و پشتکارشان «شهرزاد» را ساختند و ممنونم از لطفی که به من دارید.

فتحی: این کار برای ما حاوی تمام نکاتی است که خانم ثمینی و شما به آن اشاره کردید. به‌اضافه اینکه برای اولین‌بار آمدیم در شبکه نمایش خانگی یا به عبارتی در بخش خصوصی زورآزمایی کنیم. سؤالی که برای ما مطرح بود اینکه آیا می‌توانیم سریالی خارج از تلویزیون بسازیم و اطمینان داشته باشیم موفق می‌شود با این شرط که اینجا مردم پیگیر دیدن سریال هستند و آن را خریداری می‌کنند.

 

برای خودم هم جالب بود در این نسبت چقدر موفق هستیم. چیزی که به‌عنوان پشتکار خانم ثمینی به آن اشاره کرد، بخشی از آن به این نکته برمی‌گردد، چراکه در گذشته برخی از دوستان در تلویزیون فکر می‌کردند ما چون از امکانات تلویزیون استفاده می‌کردیم، کارهای موفقی ساختیم و من هم نمی‌دانستم این حرف چقدر درست است؟ دوست داشتم در این اتفاق پاسخ سؤال خودم را پیدا کنم. اینکه آیا ما می‌توانیم در بخش خصوصی سریال بسازیم و مردم با همان رویکردی که به یک فیلم خوب سینمایی دارند، سریال را خریداری کنند؟

 

زمانی هم وارد شبکه نمایش خانگی شدیم که ضریب ریسک سرمایه‌گذاری در این بخش بسیار بالا بود؛ یعنی بعد از یکی، دو کار موفقی که در شبکه نمایش‌خانگی ساخته شده بود مثل آثار آقایان مدیری یا لطیفی که این آثار در شکل‌گیری فرهنگ نمایش خانگی مؤثر بود و نباید آنها را فراموش کرد و باید همواره به‌نیکی از آنها یاد کنیم. اما در ادامه این حوزه دچار افت‌وخیزهایی شد.

 

  خاطرم هست همان اوایل کار که با شما صحبت می‌کردم، از آسیب‌دیدن این حوزه صحبت می‌کردید.

فتحی: خانم ثمینی و من در شروع کار فکر کردیم این حوزه چرا آسیب خورده است. چطور شروع خوبی داشت، اما در ادامه دچار نوعی پس‌رفت شد و تا حد تعطیلی پیش رفت. هر دوی ما دراین تأمل و بررسی به این نتیجه رسیدیم که مشکل اول در به‌سرانجام‌نرسیدن بسیاری از پروژه‌ها فیلم‌نامه است چراکه دیدیم در برخی از این کارها بازیگران خوبی حضور داشتند اما باز کار موفق نبود و اشکال را بیشتر در فیلم‌نامه دیدیم. فراموش نکنیم ما در فرهنگ و جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که ذائقه نمایشی اکثریت مردم جامعه مبتنی بر سینمای قصه‌گو است. اکثریت مردم جامعه ما سینمای قصه‌گو را دوست دارند.

 

بعد وقتی به شبکه نمایش خانگی نگاه می‌کنید که همه‌چیز در بخش خصوصی تعریف می‌شود در نتیجه در چنین وضعیتی به این نتیجه رسیدیم که همه‌چیز برای موفقیت با فیلم‌نامه شروع می‌شود. به نظرم یک فیلم‌نامه خوب ۵۰ درصد موفقیت یک فیلم سینمایی و یک سریال شبکه خانگی را تضمین می‌کند و بارها  دیدیم فیلم‌نامه‌های ضعیفی که با داشتن کلی سوپراستار موفق نبوده است. یا مثلا در سینما چقدر فیلم داریم که بازیگران بسیار مشهوری در آن فیلم شرکت کردند اما فروش خوبی نداشته و در شبکه نمایش خانگی هم همین اتفاق افتاده است. نمی‌خواهم منکر تأثیر مثبت بازیگران قدرتمند بر موفقیت یک اثر باشم. مقصودم این است که تصور اینکه به صرف آوردن چند بازیگر مطرح می‌شود یک فیلم یا سریال خوب به مردم ارائه داد، بسیار تصور غلط و نادرستی است. شروع خوب برای ساخت یک اثر یعنی داشتن یک فیلم‌نامه خوب که بدون آن کار موفقی تولید نخواهد شد حتی اگر بازیگران مطرح و معروفی هم در اختیار داشته باشید!

 

  جالب است با اینکه همه این موضوع را می‌دانند، اما تابه‌حال موفقیت کمی در برطرف‌کردن مشکل پایین‌بودن دستمزد فیلم‌نامه  نویس در مقایسه با دستمزد بالای بازیگران وجود داشته...

 

فتحی: بله متأسفانه. هنوز اهل قلم در سینما و تلویزیون و شبکه خانگی جایگاهی را که از حیث مالی باید داشته باشند، ندارند. گاه می‌بینید یک بازیگر نقش دو یا سه، دستمزدش از نویسنده یک اثر بیشتر است، اما باید امنیت مالی برای نویسندگان ایجاد کنیم که برای رفع مشکل معیشتی مجبور نشوند هم‌زمان روی پنج، شش فیلم‌نامه قرارداد ببندند و وقت بگذارند. هرچند کار آنها قابل درک است. زندگی آنها از این طریق تأمین می‌شود.

 

انصافا ما در زمان نگارش فیلم‌نامه «شهرزاد» زجر کشیدیم، متوجه شدیم جمله ویلیام فاکنر رمان‌نویس چقدر جمله عمیقی است وقتی می‌گوید: «نوشتن عرق‌ریزی روح است».  به‌جرئت می‌گویم من به اندازه‌ای که در چالش‌های متنی اذیت شدم که خانم ثمینی حتما از من بیشتر این رنج را تحمل کرد، در ساخت و کارگردانی این اثر اذیت نشدم. قطعا اگر زمان زیادی برای فیلم‌نامه صرف نمی‌شد، این اتفاق خوب حاصل نمی‌شد.

 

در مراحل بعدی انتخاب‌های درست، همراهی و همدلی تهیه‌کننده، گروه خوبی از بازیگران باعث موفقیت اثر شد. مثلا از همان ابتدا اصرار داشتم که نقش «شهرزاد» را خانم علیدوستی بازی کند. وقتی با خانم ثمینی این ماجرا در میان گذاشتم، ایشان هم استقبال کردند. اما در مقطعی به‌هرحال دوستان دیگر افراد دیگری را پیشنهاد می‌کردند، اما وقتی  فیلم‌نامه‌ای را شروع به نوشتن می‌کنید، دیگر بیشتر از خانواده با شخصیت‌های سریال زندگی می‌کنید و شخصیت‌های داستان دوروبرت زندگی می‌کنند در نتیجه فکر می‌کنم وقتی یک نویسنده می‌گوید حین نوشتن بازیگری را برای شخصیت مناسب می‌بیند، خیلی با جدیت باید به حرفش فکر کرد. این اتفاق برای ما هم افتاد.

 

واقعیتش کسی جز ترانه علیدوستی را برای «شهرزاد» نمی‌دیدم. اگر قرار باشد دوباره «شهرزاد» را از ابتدا بسازم، بازهم برای «شهرزاد» ترانه علیدوستی را انتخاب خواهیم کرد. بازیگرهای دیگر هم همین‌طور؛ شهاب حسینی از «مدار صفردرجه» با هم کار کرده بودیم و یک خاطره مشترک خوبی داشتیم. با مصطفی زمانی یک فیلم سینمایی خوب به نام «کیفر» را کار کرده بودیم، با استاد نصیریان عزیز «میوه‌ ممنوعه» و پستچی و روشن‌تر از خاموشی را کار کردیم همین‌طور با امیر جعفری،  مهدی سلطانی،  هومن برق‌نورد و چند بازیگر دیگر و درنهایت مجموعه‌ای کنار هم جمع شدند که تردیدی ندارم با هنرنمایی خودشان به این فیلم‌نامه و موفقیت این اثر افزودند.

 

 قطعا شخصیت‌پردازی چند لایه هر کدام از نقش‌ها به جذابیت آنها افزوده است و اجازه نمی‌دهد مخاطب فقط با سطح بیرونی شخصیت‌ها همراه شود، اما بسیاری هنوز هم  بخشی از افت کیفی فیلم‌نامه‌ها را منوط به ممیزی‌های رایج می‌دانند و از این جهت می‌توان بخشی از آثار شما در تلویزیون را از این جهت ارزیابی کرد که سال‌ها با قواعد و قوانین رسانه ملی کار کردید و «شهرزاد» تا حد زیادی خارج از چارچوب معمول تلویزیون بود. اما در نهایت می‌توان سطح کیفی قابل‌قبولی را برای تمامی  این آثار تعریف کرد.

 

فتحی: روزهای اول با خانم ثمینی فکر می‌کردیم که اگر این کار نتیجه خوبی داشته باشد، علاوه بر اینکه تماشاگر لذت زیبایی‌شناختی آن را می‌برد، می‌تواند نوعی کارآفرینی در شبکه خانگی ایجاد کند. احساس می‌کردیم اعتماد کسانی که در حوزه شبکه نمایش خانگی سرمایه‌ گذاشته‌اند سست شده و دوباره باید این اعتماد را احیا کرد. هرچند بسیاری از افرادی که بعد از ما کار در شبکه نمایش خانگی را آغاز کردند، هیچ اشاره‌ا‌ی‌ نکردند به اینکه ساخت سریال «شهرزاد» چه نقشی در رونق‌گرفتن دوباره شبکه خانگی داشته است؛ مهم این است که معاون وزارت ارشاد مدتی قبل اعلام کرد امسال بالاترین میزان تقاضای سریال در شبکه خانگی ارائه ‌شده و چیزی بالغ بر ۳۰ پروژه و پیشنهاد به نمایش خانگی آمده است. روزی که «شهرزاد» را شروع کردیم اصلا چنین شرایطی در این حوزه نبود و خدا را شکر که شبکه نمایش خانگی مخاطبانش را پیدا کرده است.

 

ثمینی: بله زمانی که کار را شروع کردیم حوزه شبکه نمایش خانگی کم‌وبیش صنعت خاموشی بود.

فتحی: صنعتی گرفتار رکود و در آستانه ورشستگی و تعطیل‌شدن بود. چیزی که هر دوی ما را خوشحال می‌کند، این است که «شهرزاد» علاوه بر اینکه مردم در ایران یا خارج از ایران را ترغیب به تماشایش کرد و با عشق و علاقه نشستند و آن را دیدند، این مجموعه توانست کارآفرینی ایجاد کند و موفق شد سرمایه‌گذاران زیادی را ترغیب کند که به این حوزه وارد شوند. در حدی که امروز وقتی به بخش نمایش خانگی ارشاد رجوع می‌کنید، چیزی بالغ بر ۳۰ تقاضای پروانه آمده است. این یعنی اینکه یک بازار کار وسیع و خوب برای تعداد زیادی از هنرمندان ما فراهم می‌شود و این جنبه از پیامد‌های ساخت سریال «شهرزاد» هم ما را خوشحال می‌کند.

 

ثمینی: به‌هرحال بخشی از اتفاقی که در «شهرزاد» رخ داد، حاصل تجربه آقای فتحی در نوشتن سریال بود چراکه من خیلی تجربه سریال‌نویسی قبل از «شهرزاد» نداشتم. گرچه «شهرزاد» برای من مثل یک ورک‌شاپ نگارش سریال‌نویسی بود؛ اینکه سریال چه تفاوتی با نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه دارد و چه رسانه متفاوتی است و فکر می‌کنم این تجربه مهم بود برای اینکه متوجه شوم چطور می‌شود تماشاگر را جذب کرد و چه حجم زیادی از تماشاگران ناگهان می‌توانند با نوشته ارتباط برقرار کنند که به نظر من، این بخش خیلی باارزش است.

 

من تجربه این حجم از مخاطب با نوشته‌ای از من ارتباط برقرار کند را نداشتم و حتی در کنار همه هجوم‌های ناعادلانه‌ای که نسبت به«شهرزاد»وجود داشت،  بخشی از آن هم به من برمی‌گشت که تو نمایش‌نامه‌نویس هستی و حالا فیلم‌نامه‌نویس یا سریال‌نویس شدی؟!... و این حرف خیلی آزار‌دهنده است چراکه برخی برای نمایش‌نامه‌نویس شأنی قائل هستند که برای سریال‌نویس قائل نیستند. اما جواب من این است که در هر رسانه‌ای باید بلد باشی بهترین شکل آن رسانه را بنویسی. خب، البته  برای من همیشه تئاتر آموزشگاه اول  و جایی است که حد اعلای لذت نوشتن را تجربه می‌کنم و می‌توانم جنون را در ساختار و طرح و زبان به نهایت توان خودم برسانم... .

اما در هر شکلی از نوشتن برای یک نویسنده مهم‌ترین موضوع این است که درست‌ترین ارتباط را با بیشترین مخاطب برقرار کند.

 

فکر می‌کنم با درنظرگرفتن این دو محور نویسنده راضی‌تری خواهید بود. اگر ما دائم شعار کار فرهنگی را می‌دهیم و اگر فکر می‌کنیم باید با کار فرهنگی زیربنای فکری جامعه را به سمت آزادی، عدالت و باورکردن قدرت فکری زنان پیش برد، پس اتفاقا باید راهی پیدا کنیم که بتواند با حجم زیادی از مخاطب در تمام ایران سخن بگويد و اتفاقا با مخاطبی سخن بگويد که معمولا تئاتربین و سینمارو نیست.

 

تنها چند مؤلفه وجود دارد: اینکه به خودتان و مخاطب دروغ نگویید، چیزی ننویسید که به آن باور ندارید و درعین‌حال مخاطب را احمق فرض نکنید. تجربه همکاری من و آقای فتحی هم به همین شکل بود. به‌ویژه بعد از فصل اول که دانستیم مخاطبمان طیف گسترده‌ای دارد، هرگز نگفتیم چیزی را که نوشتیم مخاطب می‌فهمد يا خیر؟ همیشه فکر کردیم باهوش‌ترین مخاطب را داریم و نترسیم از اینکه داستان‌ها را پرپیچ‌وخم کنیم.

 

کمااینکه در واقع این نکته مهمی برای ما بود، زمانی که وارد داستان سروان قصه شدیم داستان در خودش پیچیده‌تر شد و تبدیل شد به موقعیتی که خودمان به سختی توانستیم حلش کنیم اما هرگز فکر نمی‌کردیم از حجم این قصه‌گویی و پیچیده‌گویی کم کنیم که مخاطب راحت‌تر با آن ارتباط برقرار کند. بنابراین اگر با مخاطب ارتباط درست داشته باشید و راستش را بگویید و به‌عنوان نویسنده به بالاترین میزان تعامل این دو برسید،بازی را برده‌اید.

 

 آقای فتحی، بعد از اتمام پخش سریال توضیحاتی را در صفحه مجازی‌تان منتشر کردید و تقریبا درباره تمام مسائل ریز و درشت سال‌های ساخت «شهرزاد» حرف زدید اما بخشی از این مطلب مخاطبان سریال را در تعلیق نگه داشته؛ اینکه فصل چهارم ساخته خواهد شد یا خیر؟

فتحی: ۱۲ قسمت از فصل چهارم آماده است، منتها اینکه بشود آن را ساخت یا نه مشخص نیست چراکه تنها تمایل من کافی نیست. اینکه همکار نویسنده‌ام آمادگی نوشتن داشته باشد و مجموعه بازیگران که اساسا آدم‌های پرکاری هستند، وقت و شرایط انجام کار را داشته باشند یا خیر. بستگی به پارامترهای متفاوتی دارد. من وقتی این میزان علاقه و تقاضاهای مردم را می‌بینم، با وجود اینکه خیلی خسته‌ام و این خستگی بیشتر روحی است تا جسمی و شامل تمام تألماتی است که در این چند سال متوجه من و گروه بود، طبیعتا ترجیح می‌دهم فعلا فصل چهارم را آغاز نکنم، اما وقتی این حجم از درخواست مردم را می‌بینم، فکر می‌کنم شاید بد نیست که شروع کنیم.

 

قطعا نمی‌توان نسبت به این مخاطبان پیگیر بی‌تفاوت بود و نسبت به خواست آنها بی‌اعتنا باشیم. من همه تلاشم را خواهم کرد که امکانی فراهم شود که در آینده نزدیک فصل چهارم را تولید کنیم. قطعا یک فرم آن می‌تواند سریال باشد و فرم دیگر آن می‌تواند فیلمی سینمایی باشد. قطعا شکل سینمایی آن برای بازیگران راحت‌تر است و زمان کمتری خواهد برد. اما می‌خواهم این نکته را مطرح کنم که من و خانم ثمینی تمام کامنت‌ها را می‌خوانیم. گاهی کامنت‌ها فوق‌العاده خوب و انرژی‌زاست و برخی کامنت‌ها ممکن است انتقاد باشد که هیچ اشکالی ندارد. کسی که با این تعداد از مردم گفت‌وگو می‌کند، باید این انتظار را هم داشته باشد که بخشی از این مردم اعتراض می‌کنند و از لحن تلخ و تندی استفاده خواهند کرد. قرار معقول و منطقی دموکراتیک هم همین است که ما امکانی پیدا کنیم که بعد از ساخت آثارمان مردم و مخاطبانمان در مورد آن اظهار نظر کنند.

 

 پیش از ساخت «شهرزاد» از فیلم‌نامه‌هایی صحبت می‌کردید که امکان ساخت آنها در تلویزیون فراهم نشده بود و در این مدت از چند طرح و پروژه صحبت کردید که به ساخت آنها فکر می‌کنید، قطعی‌ترین پروژه‌ای که در آینده از شما خواهیم دید، چیست؟

فتحی: داستان از این قرار است که یک‌سری طرح و قصه سریال من دارم و یک‌سری طرح و قصه خانم ثمینی و تعدادی طرح تئاتر، فیلم و سریال هم مشترکا داریم... .

 

ثمینی: یک‌سری هم به ما پیشنهاد می‌دهند.

فتحی: فکر می‌کنم هر کدام باید ۲۰۰،۳۰۰ سالی عمر کنیم تا اینها ساخته شود! واقعیت این است که زمان در اختیار انسان نیست که آن را نگه دارد، این زمان بی‌رحمانه جلو می‌رود و از یک منظر ما هر روز به مرگمان نزدیک‌تر می‌شویم و کاملا طبیعی است، بنابراین با درنظرگرفتن اینکه عمر محدودی داریم و ساخت همه این کارها در زمان عمر محدود من نمی‌گنجد، باید اولویت‌بندی کنیم. تمامی این اتفاقات باعث وسواس بیشتر من هم می‌شود. اینکه از ساخت بامداد خمار انصراف دادم، باور کنید دلیلش فقط همین بود؛ هنوز هم معتقدم ممکن است یک کارگردان دیگر با کمک نویسنده‌ای دیگر بتواند متن خوبی را از بامداد خمار کار کند اما وقتی می‌بینم این همه طرح و ایده‌های مشترک داریم که برای آنها باید وقت بگذاریم، احساس می‌کنم اولویت من این طرح و ایده‌هایی است که برآمده از تجربه زیستی خود ماست و اگر فرصت پیدا کنیم بازتاب‌های ادبی هنری تجربه‌های زیستی خودمان را بسازیم، شاید این شیوه درست‌تر باشد.

 

به همین دلیل است که خیلی سختگیرانه داریم فکر می‌کنیم کار بعدی چیست؟ اگر «کنتس سلما» را مطرح کردیم، چون پروژه‌ای بود که شش سال از زمانی که قرار بوده ساخته شود، می‌گذرد و زنده‌یاد علی معلم خیلی علاقه داشت این کار ساخته شود چند بار خیز برداشتیم برای ساخت آن و هر بار به دلیلی اتفاق نیفتاد و از اواخر فصل سه «شهرزاد» به فکر این بودیم اگر سرمایه تأمین شود، «کنتس سلما» را به‌عنوان اولین کار بعد از «شهرزاد» بنویسیم و تولید کنیم و فیلمی سینمایی خواهد شد.

 

به نظرم وقتی اثری را می‌سازید ابتدا باید خودتان از آن لذت ببرید، وقتی در زمان ساخت «شهرزاد» روزهایی ١٤ تا ١٥ ساعت کار می‌کردیم، خودمان به شوق می‌آمدیم. اینکه اول خودت به عنوان سازنده لذت ببری، در این صورت حتما می‌توانی مخاطبت را در لذتت سهیم کنی. بنابراین مدل کار ما به مدل گروهی از اهالی سینما و تلویزیون که خط و ربط مؤلف دارد، نزدیک است؛ یعنی ما مؤلفه‌هایی را می‌توانیم خوب کار کنیم که یک نسبت روحی و روانی با سرشت و باورهای خودمان دارد. چراکه الان دو مدل فیلم‌ساز وجود دارد؛ یک تعداد کارگردان- تکنيسین و نویسنده- تکنيسین داریم و تعدادی نویسنده- مؤلف یا کارگردان- مؤلف داریم و در هر دو گروه اتفاقات فوق‌العاده خوبی افتاده است. در هر دو گروه آثار خوبی خلق شده است. خانم ثمینی و من بیشتر در این گروه هستیم که تألیفی به مسائل نگاه می‌کنیم. اگر نمایش‌نامه‌های خانم ثمینی را خوانده باشید، خط و ربط تألیفی در تمام آثارش دیده می‌شود، طوری که انگار یک نخ تسبیح از همه آنها عبور کرده. قطعا چنین آدمی نمی‌تواند هر چیزی که به او سفارش می‌دهند را بنویسد.

 

درعین‌حال که ما نویسندگان حرفه‌ای داریم که هر چیزی را می‌توانند مي‌نویسند و بعضا خوب هم می‌نویسند. این خودش یک توانایی است. حتی کارگردان‌هایی داریم که بین ساخت سریال، هم‌زمان لوکیشن‌های فیلم بعدی را می‌بینند و پیش‌تولید کار بعدی هم‌زمان با تولید کاری که مشغول انجامش هستند، شروع می‌شود. این الزاما ضعف نیست و می‌تواند حاکی از توانایی باشد. به‌هرحال سرشت ما این‌طور شکل گرفته که نمی‌توانیم تکنيسین‌وار کار کنیم. سعی می‌کنیم حول‌وحوش مؤلفه‌ها کار کنیم، به این معنی که بلافاصله نمی‌توانیم کار را شروع کنیم. می‌بینید که بین کارهای من دو، سه سال فاصله افتاده در صورتی که در این زمان ده‌ها کار به من پیشنهاد شده اما اگر بپذیریم هنر خود زندگی است، دوست نداریم زندگی اجباری داشته باشیم و ترجیح می‌دهیم همان زندگی‌اي باشد که خودمان انتخاب کردیم. وقتی کاری تمام می‌شود، قطعا بلافاصله کاری شروع نخواهد شد. درحال‌حاضر روی متن «کنتس سلما» کار می‌کنیم و تا همین الان سه بار نوشته شده و به‌زودی بازنویسی چهارم

 آغاز خواهد شد.

 

 فکر می‌کنم به اندازه پنج سال حرف برای گفتن وجود دارد، درعین‌حال حواشی سریال «شهرزاد» هم کم نبود، در آخر بد نیست از روزهایی که «شهرزاد» دچار حواشی متعدد مالی و اختلافات این‌چنینی بود، صحبت کنیم، چراکه هنوز هم برای بسیاری جای سؤال است.

 

ثمینی: فکر می‌کنم ما در دوره‌ای از نوشتن و کارکردن سریال «شهرزاد» درمورد موضوع مهمی سکوت کردیم که کار پیش برود و در واقع با یک سکوت و صبر آن را پشت ‌سر گذاشتیم. ولی آن هجوم غریبی که‌ بعد از فصل اول در نیمه‌های ساخت فصل دوم به همه ما وارد شد چیز ساده‌ای نبود. به نظر من به لحاظ جامعه‌شناسی یا روان‌شناسی جمعی یا حتی سیاسی قابل تفسیر است که چرا همواره خشم و اعتراض اجتماعی با هدایت نیروهایی که اغلب پنهان‌اند و مهره‌های خودشان را در ویترین گذاشته‌اند، به سمت کسانی می‌رسد که حتی یک وکیل برای دفاع از خودشان ندارند. شکل بسیار بی‌خطر و امن اعتراض اجتماعی که به جای آنکه منشأ و اصل را هدف قرار دهد، کسانی را هدف قرار می‌دهد که عملا نه‌تنها بی‌گناه‌اند بلکه اصلا روحشان از مسائل پشت پرده خبر ندارد. گروهی که مشغول ساخت سریالی هستند که فصل اول آن مورد استقبال واقع شده، چرا با این جحم از حواشی روبه‌رو می‌شود؟ چون سریال دیده شده؟

 

مسائل مربوط به تهیه‌کننده را می‌شد با عقلانیت بیشتری پیگیری کرد و به حقیقت رسید و فکر می‌کنم عوامل اصلی هم همین را می‌خواستند، اما تمام ماجرا شد حمله و استفاده از قدرت سرکوبگر فضای مجازی و اعتراض‌هایی که نتیجه‌ای نداشت جز معروف‌کردن معترضان و شما نتیجه آن فضا را در فصل دوم می‌بینید. چون به‌هرحال ما که تکنيسین نوشتن یا کارگردانی یا بازیگری نیستيم، همه با جانمان کار می‌کردیم و وقتی آن جان زخمی است چیزی جز چرک از آن بیرون نمی‌آید. کیفیت فصل دوم می‌توانست به‌مراتب بهتر باشد و همه ما نتوانستیم، چون در شرایط روحی مناسبی نبودیم. دوره‌ای سخت برای همه ما بود و فقط بر ما آشکار شد که چقدر در جای لغزانی ایستاده‌ایم و چقدر فرهنگ جای خطرناکی است، حتی یک وکیل نداشتیم از ما دفاع کند. آن زمان آقای فتحی معتقد بود کار باید ادامه پیدا کند و من معتقد بودم کار باید قطع شود... اما به هر شکل با تصمیم جمعی ادامه یافت.

 

فتحی: این اتفاق باز هم ممکن است رخ بدهد، در این وضعیت اقتصادی پرشبهه‌ای که در جامعه ایران هست و اتفاقاتی که در طول روز می‌افتد و خبرهای ناگوار اقتصادی که می‌شنویم، اعم از سوءاستفاده‌های اقتصادی که می‌شود و ماجراهایی که روزنامه‌ها از آن بهتر خبر دارند و منعکس می‌کنند. در چنین وضعیتی دوباره چنین اتفاقی ممکن است رخ بدهد، نه‌تنها برای ما، بلکه برای گروهی دیگر و چقدر خوب است این ماجرا را یک‌بار بازخوانی کنیم و از آن درس بگیریم که بار دیگر این بلا سر کسان دیگری نیاید. واقعیت این است که هنرمندان جامعه، به‌خصوص هنرمندان جامعه ما بی‌پناه‌ترین قشر فرهنگی این کشور و همواره در معرض همه‌جور اتهام و سوءتفاهم هستند. تنها دلخوشی آنها به مردمی است که با آثارشان ارتباط برقرار می‌کنند. واقعا اگر حمایت‌های مردم از فصل اول و شور و استقبال بی‌شائبه آنها نبود، شاید من هم ادامه نمی‌دادم. تنها چیزی که به کمک شهرزاد آمد که روی پای خودش بایستد و اگر زمین خورد زمین نماند و بلند شود، خود مردم بودند که موجب شدند ما از آن فضای به‌شدت آزار‌دهنده و مخاطره‌آمیز به سلامت عبور کنیم.

 

ثمینی: سال‌هایی بود که همه شخصیت‌ها با ما زندگی می‌کردند، اتفاقا من با آنها بیشتر معاشرت داشتم تا اعضای خانواده خودم.

 

فتحی: فکر کنید همه آنها به‌لحاظ ذهنی با ما بودند و یکی از آنها «صابر عبدلی» به‌لحاظ عینی هم کنار من بود. (با خنده)

 

ثمینی: تجربه‌ای که برای من از ساخت این پروژه باقی مانده این است که سریال‌نوشتن چه مسیری را جلوی پای نویسنده می‌گذارد و نکته دوم این است که شاید یکی از مسائلی که می‌تواند شهرزاد را با اهمیت کند، فارغ از همه اوج‌ها و فرودهایش، این است که بعد از سال‌ها بالاخره به یک زبان مشترک با بسیاری از افراد رسیدیم.

 

ایرانی‌هایی که با بی‌اعتمادی خارج از ایران به محصولاتی که در ایران ساخته می‌شود نگاه و فکر می‌کنند اینها محصولات فرمایشی و سفارشی است. به نظرم نخستین‌باری بود که بعد از انقلاب در این حجم مخاطبان بیرون از ایران با هر گرایش فکری به محصولی که در ایران ساخته می‌شود اعتماد کردند، بنابراین هرجا که می‌رفتم، «شهرزاد» واسطه‌ای بود که زبان مشترک ایجاد می‌کرد و به نظرم این چیزی است که به‌عنوان ایرانی خیلی به آن احتیاج داریم؛ یعنی پذیرش صداهای مخالف در بستر گفت‌وگو بر سر موضوعی مشترک. برای من که همواره با تماشاگر محدود و معین تئاتر روبه‌رو بودم، این کارکرد شهرزاد می‌تواند به فشار سخت  آن دوران بیرزد.

 

فتحی: به‌هرحال تردیدی نیست که همه ما وطنمان را دوست داریم و طبیعی است به هم‌وطنان خودمان دلبستگی داریم. لحظاتی داریم که در آن ورای تمام تفاوت‌های مذهبی، سیاسی، قومی و نژادی، ایرانی یکپارچه را می‌بینیم. فوتبال برای من از این جهت زیباست که وقتی تیم ایران پیروز می‌شود، دیگر قومیت مهم نیست. همه با هم خوشحالی می‌کنیم. در این لحظات من ایران را عکس دسته‌جمعی‌ای که همه ایرانی‌ها در آن هستند می‌بینم.

 

آن عکس دسته‌جمعی را در شب یلدا می‌بینم یا در لحظه تحویل سال. برای من «شهرزاد» از این منظر لذت‌بخش بود که در سفرهای من و خانم ثمینی در ایران و خارج از ایران می‌دیدیم همه ایرانی‌ها این مجموعه را دوست دارند و این لذت‌بخش بود و استقبال از این منظر که همه ایرانی‌ها دوست دارند باعث شد خیلی از فشارها را تاب بیاوریم. شاید تابه‌حال پیش از «شهرزاد» کارهایی ساخته‌ام که مورد استقبال واقع شده و به این فکر می‌کردم در فضایی خارج از تلویزیون، در یک فضای آزاد در بخش خصوصی بتوان کاری ساخت که شائبه دولتی‌بودن هم وجود نداشته باشد و همه مخاطبان با اعتماد و هیجان به تماشای این کار بنشینند. به نظرم در «شهرزاد» این اتفاق افتاد. هرکجای دنیا سفر می‌کردیم مردم با علاقه درباره سریال شهرزاد با ما صحبت می‌کردند و در خود ایران به هر شهری که می‌رفتیم چنین واکنش‌های خوبی را داشتیم. چه لذتی برای هنرمندان و سازندگان این اثر می‌تواند بالاتر از این باشد تا موجب شود هر سختی و خون‌دلی که در این کار خوردیم، به باد فراموشی بسپاریم!

 

sharghdaily.ir
  • 17
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش