سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۴:۳۸ - ۱۹ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۵۴۲۴
فیلم و سینمای ایران

عبور «تنگه ابوقریب» بهرام توکلی از کلیشه‌ها

فیلم تنگه ابوقریب,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
«تنگه ابوقریب» کلیشه‌هایی را که تا کنون استفاده از آن‌ها در اغلب فیلم‌های سینمای جنگ ایران رایج بوده شکسته و توانسته چهره سینمای جنگ ایران را به نمونه‌های بین‌المللی نزدیک کند.

به گزارش مهر، مائده مرتضوی، نویسنده و مترجم در یادداشتی به بررسی فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی پرداخته است. در متن این یادداشت می‌خوانیم؛

 

به قول ژان کوکتو؛ الاهه هنر سینما بسیار غنی است و اولین قدم برای تماشای هوشمندانه یک فیلم ترک عادت تماشا از گوشه چشم است و تحلیل یک فیلم هم از همینجاست که آغاز می‌شود.

 

ورود روشنفکرها به میدان جنگ

شاید اگر دو سال پیش از بهرام توکلی حرف می‌زدیم نام او هیچ بنی بشری را به یاد جنگ و سینمای اینچنینی نمی‌انداخت. منظور از سینمای اینچنینی هم رده فیلم‌های جنگی بر پایه رخدادهای واقعی است.

 

بهرام توکلی برای یک فالوور وفادار سینمای ایران یعنی ملودرام فلسفی، طبقه متوسط روشنفکر، یعنی آسمان زردی که عمق چندانی ندارد و واقعیاتی که در پس این مفاهیم با ته رنگی از هنر و ادبیات به تصویر کشیده می‌شوند. در نهایت همین برداشت‌های هنری توکلی است که کارنامه پرباری از جوایز مختلف برای او در زمینه کارگردانی و فیلمنامه رقم زده است.

 

من دیگر دیه‌گو مارادونا نیستم!

چه بخواهیم و چه نخواهیم و هر چقدر هم طرفدار سینمای به اصطلاح روشنفکری این فیلمساز جوان باشیم نامی که جلوی کارگردان فیلم «تنگه ابو قریب» می‌نشیند،‌  بهرام توکلی است. توکلی هنر خاصی در به تصویر کشیدن ارتباطات میان آدم‌ها دارد. این آدم‌ها مانند فیلم‌های اخیر اصغر فرهادی تنها به طبقه متوسط روشنفکر محدود نیستند و طیف وسیع‌تری را شامل می شوند، آدم‌هایی که در فیلم «من دیه‌گو مارادونا هستم»، «پرسه در مه»، «بیگانه» و«نزدیکتر» که فیلمنامه آن نوشته توکلی است، می‌بینیم به طبقات مختلفی از جامعه پیوند زده می‌شوند. و این همان نقطه قوتی است که در نهایت فیلم «تنگه ابوقریب» را از ورطه شعارزدگی می‌رهاند.

 

آدم‌های این فیلم جنگی و نه دفاع مقدسی، آدم‌هایی معمولی و شبیه همان آدم‌هایی هستند که زیر باران خمپاره و بمب‌های کشور همسایه یک شبه زندگی خود را از دست دادند. همان آدم‌هایی که هنگام غروب در بازار دنبال گل‌سری برای دختر یکی‌یکدانه خود می‌روند و در هوای گرم هوس خوردن آب میوه یا بستنی می‌کنند. هنر پرداخت شخصیت‌هایی که مستقیما از دل جامعه بیرون آمده‌اند به مدد کارگردان «بیگانه» می‌آید و رزمنده‌هایی را به تصویر می‌کشد که هاله نوری دور سر خود ندارند و به ورطه اغراق نیفتاده‌اند.

 

همین چیزهاست که دیگر باعث نمی‌شود، شنیدن نام بهرام توکلی به عنوان کارگردان سینمای جنگ چندان هم غریب و بیگانه به نظر برسد. از اینها گذشته در کنار نام توکلی به عنوان کارگردان به نام تهیه‌کننده‌ای می‌رسیم که درست است در چند فیلم دیگر هم در کنار توکلی چه در مقام تهیه‌کننده و چه طراح چهره پردازی حضور داشته اما فیلم و تجربه‌ای به نام «ویلایی‌ها» در کارنامه سینمایی خود دارد که کار را برای توکلی آسانتر کرده است.

 

آدم‌های این فیلم جنگی و نه دفاع مقدسی، آدم‌هایی معمولی و شبیه همان آدم‌هایی هستند که زیر باران خمپاره و بمب‌های کشور همسایه یک شبه زندگی خود را از دست دادند. همان آدم‌هایی که هنگام غروب در بازار دنبال گل‌سری برای دختر یکی‌یکدانه خود می‌روندشاید اگر فیلم «ویلایی‌ها» در کارنامه سعید ملکان نبود، توکلی با اعتماد به نفس کمتری به سمت ساخت فیلمی همچون تنگه ابوقریب می‌رفت. در این میان از شباهت فضای کلی «ویلایی‌ها» که آن هم سعی در به نمایش گذاشتن واقعیتی محض به دور از مقدس‌نمایی ‌های معمول داشته است نباید غافل شد. تیم ملکان- توکلی با تجربیات که این دو نفر در کارهای قبلی خود داشته‌اند،‌فضایی باورپذیر از یک رخداد واقعی را برای تماشاگری که برای دیدن یک فیلم جنگی به سینما آمده است،‌ می‌سازد.

 

تنگه‌های فراموش شده

تاریخ جنگ تحمیلی را معمولا به سه دوره آغازین،‌میانی و پایانی تقسیم می‌کنند. در این میان بیشتر فیلم‌های ساخته شده آن‌هایی هستند که آغاز و میانه جنگ را دست‌مایه ساخت قرار داده‌اند. اما در فیلم‌هایی که درباره جنگ هستند کمتر به وقایع مهم سال‌های پایانی جنگ اشاره شده است. بهرام توکلی اینجا هم سلیقه به خرج می‌دهد و به سراغ منطقه‌ای می‌رود که شاید نامش هم برای خیلی‌ها کمتر شناخته شده باشد؛ تنگه‌ای در نزدیکی دشت‌عباس و جاده دهلران - اندیمشک.

 

در ابتدای فیلم متنی به تماشاگر در زمینه سیاه‌رنگی نشان داده می‌شود مبنی بر اینکه این فیلم  روایتی است از دفاع گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی در روزهای پایانی جنگ. همین جمله خیال تماشاگر را راحت می‌کند که با فیلمی تخیلی به منظور یادآوری یک جنگ هشت ساله و آرمان‌هایی که هم اینک حفظ کردنش به عهده تماشاگر است روبه‌رو نیست و حداقل با دستی پر و اطلاعاتی تاریخی سالن سینما را ترک خواهد کرد. فیلم با نمایی از چند مرد به دور یک میز و دیالوگ‌هایی عادی آغاز می‌شود و آدم‌هایی را می‌بینیم که پر از تمنای بازگشت به زندگی خانوادگی خویش‌اند.

 

همیشه پای انگلیس در میان است!

 سینمای دفاع مقدس سینمایی است بر پایه یک سری مفاهیم از پیش تعیین شده‌ که مختص این فرهنگ و این نظام و این خطه است و کمتر مجالی برای تقلید دارد. جنگ تحمیلی اختلافات زیادی با جنگ‌های جهانی اول و دوم داراست و سینمای دفاع مقدس ایران از برخی جهات که مهم‌ترین آن‌ها ایدئولوژی است، با فیلم‌های جنگی سینمای جهان قابل قیاس نیست.

 

«تنگه ابوقریب» در این میان استثناست. چون یک فیلم دفاع مقدسی با شعارها و اهداف از پیش تعیین‌شده نیست.هدف نهایی این فیلم به تصویر کشیدن واقعیاتی از روزهای پایانی جنگ است. یک فیلم جنگی تمام عیار. آن هم با عیاری بین‌المللی و به همین خاطر به راحتی می‌توان آن را با فیلم‌های جنگی هالیوودی مقایسه کرد. البته به غیر از مضمون،‌ بودجه و پروداکشنی که خاص این فیلم است و به مانند آن را در کمتر فیلمی دیده‌ایم، نقش اساسی دارد. این فیلم یکی از فیلم‌های پرهزینه‌ای است که سازمان اوج در سی وششمین جشنواره فیلم فجر در کنار «به وقت شام» اکران کرد. هزینه ساخت این فیلم به گفته تهیه‌کننده آن در نشست خبری جشنواره سی وششم چیزی بیشتر از پنج میلیارد تومان بوده است.

 

به جز فیلم «نجات سرباز رایان» و فیلم‌های دیگری از این دست که نجات، هسته مرکزی فیلمنامه‌های آن‌ها را تشکیل می‌دهد، «تنگه ابوقریب» را می‌توان با آخرین ساخته کریستوفر نولان به خوبی قیاس کرد. این قیاس دامنه وسیعی از هزینه ساخت،‌ لوکیشن‌های واقعی، درون‌مایه و... را در برمی‌گیرد.

 

آخرین ساخته نولان فیلمی به نام «دانکرک» است. این فیلم اولین تجربه این فیلمساز موفق در قالب به تصویر کشیدن یک رخداد واقعی است. «دانکرک» محصول مشترک انگلیس،‌آمریکا و فرانسه  و درباره تخلیه نیروهای بریتانیا، فرانسه و بلژیک از شهر دانکرک فرانسه است. در معرفی این فیلم آمده؛ «در جریان این عملیات تاریخی بیش از ۸۰۰ قایق نظامی ارتش بریتانیا جان دست‌کم ۳۳۵ هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی را که در محاصره ارتش آلمان‌ها گرفتار شده بودند، نجات دادند.»

 

بیشترین میزان شباهتی که میان این دو فیلم جلب نظر می‌کند، مربوط به جنبه‌های فنی آنها است. در حال حاضر «تنگه ابوقریب» به یک سوم پایان زمان اکران خود رسیده و بیشترین انتقادات مربوط به فیلمنامه این فیلم است. این همان چیزی است درباره «دانکرک» نیز رخ داد و منتقدان بیشتر از جنبه‌های فنی فیلم تعریف کردند و برخلاف آثار قبلی نولان کمتر کسی درباره فیلمنامه اظهار نظر کرد و حتی بعضی از منتقدان «دانکرک» را از نظر داستانی فیلم ضعیفی دانستند.

 

پیروزی احساس بر عقل

در هر دوی این فیلم‌ها به جنبه شخصی کاراکترها بیشتر توجه می‌شود و در نهایت برآیند این تاملات و انگیزه‌های شخصی است که هدف نهایی گروه سربازان را چه در تنگه و چه در ساحل محقق می‌سازد. در یک سوم ابتدایی «تنگه ابوقریب» شاهد حرکت‌های رفت و برگشتی به میزان مساوی هستیم. اگر در یک صحنه حرکت سربازان را رو به جلو و به سمت جبهه می‌بینیم، در نمای بعدی شاهد بازگشت عده ای زخمی و مجروح به عقب هستیم اما هر چه فیلم از لحاظ زمانی به جلو می‌رود، حرکت‌های رو به جلو افزایش می‌یابد و در یک سوم نهایی فیلم تنها پیشروی می‌بینیم.

 

دانکرک یک فیلم جنگی است که مشابهش را کمتر دیده‌ایم، فیلمی که برای ساختش هزینه بسیاری شده است. اما بیشتر از آن که صحنه‌های بزرگ و سکانس‌های چشم‌گیر ارائه کند، لحظات شخصی، فوق‌العاده عمیق و درگیرکننده‌ای پیش چشم مخاطب به تصویر می‌کشد. فیلم تجربه‌ای احساسی با ظاهری چشم نواز و نبردهایی تنش‌زا است، دقیقا همان چیزی که در «تنگه ابوقریب» می‌بینیم و این همان نکته‌ای است که باعث شده کاراکترهای فیلم در نهایت عمیقا پرداخت نشوند و راه را برای منتقدان باز بگذارند.

 

در سکانس افتتاحیه «دانکرک» سربازی جوان به سمت ساحل می‌رود و صحنه کابوس مانندی در آنجا انتظار او را می‌کشد؛ صف‌های طولانی از سربازان و جنازه‌هایی که آنجا دفن شده‌اند. این احساسات را که با کمترین دیالوگ به تماشاگر خورانده می‌شود به خوبی در شخصیت علی،‌ سرباز نوجوان تنگه ابوقریب می‌بینیم. سرباز نوجوانی که برای اولین بار آنقدر جلو می‌آید تا با چهره واقعی جنگ چه بسا از پشت لنز دوربین خود چشم در چشم شود.

 

نجات‌دهنده در گور خفته است؟

در هر دو فیلم فضای مردانه‌ای حکمفرماست که برای اینگونه فیلم‌ها اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد و به نوعی  این ظلمات مردانه دورماندن از زندگی و انگیزه‌ای را که سربازان برای نجات و پیش‌روی دارند را توجیه می‌کند. هر دو فیلم تلاش شایانی برای قهرمان‌پروری دارند و امید به بازگشت به زندگی همان چیزی است که سربازان هر دو فیلم را به مقصد می‌رساند.

 

در «دانکرک» با پلی پر از سرباز که تا وسط دریا کشیده شده  مواجهیم که در معرض حمله هواپیماهای دشمن قرار دارد و سربازانی که در انتظار منجی‌اند و در «تنگه ابوقریب» با صفی از سربازانی که به دنبال هم زیر خمپاره‌ها می‌دوند تا نجات بدهند. در هر دو فیلم این صحنه‌ها نشانگر اشتیاق سربازان محکوم به جنگیدن برای بازگشت به خانه است.

 

در هر دو فیلم صحنه های تنش‌زای زیادی وجود دارد، در دانکرک با طوفان های مکرر،‌سقوط سربازان از پل،‌ غرق‌شدن‌شان در اقیانوس مواجهیم و در تنگه با پیدا کردن دست قطع‌شده مجروحی توسط دکتر(جواد عزتی) و جابه‌جایی جنازه‌ها و مجروحین. چهره‌های بهت‌زده  خاک‌آلود کودکان بی سرپناه جنگ زده نیز بخش  عظیمی از  بار احساسی فیلم را به دوش می کشند.

 

فرار از دام کلیشه‌

این دو فیلم آلوده چنگ زدن به صحنه‌های روتین و همیشگی فیلم‌های جنگی نمی‌شوند و از این کلیشه‌های آخرالزمانی خود را می‌رهانند. اگر در دانکرک شاهد نمایشی از شرم به وسعت یک ساحل  با سربازانی زامبی‌وار و شکست خورده هستیم در تنگه با دوربینی روی دست به دنبال سربازانی می‌رویم که با دست خالی برای نجات می‌روند. آن هم در دنیایی خشن و مردانه که به ندرت شخصیت مؤنثی در آن دیده می‌شود.  علی‌رغم ضعف‌هایی که در قصه و فیلم‌نامه هر دو این فیلم‌ها وجود دارد این دو فیلم  به دلیل رویکردهای تازه و اهدای نگاهی نو به جنگ از زاویه انسانی و شخصی به تماشاگر به عنوان بهترین آثار سازنده‌شان تا به امروز قلمداد می‌شوند.

 

«تنگه ابوقریب» هم مانند «دانکرک» موفقیت خود را بیشتر مدیون تکنولوژی است تا متن. سکانس‌های تأثیرگذار زیادی در این فیلم وجود دارد؛ از تاب خوردن علی با ماسک شیمیایی در بک‌راندی از حیوانات اهلی تا موجی شدن حسن (امیرجدیدی) و ضجه‌هایی که او میان میدان می‌زند تا پاشیدن خون به دوربینی که به نوعی امضای توکلی در پای این اثر است.

 

«تنگه ابو قریب» کلیشه‌هایی را که تا کنون استفاده از آن‌ها در اغلب فیلم‌های سینمای جنگ ایران رایج بوده شکسته و توانسته چهره سینمای جنگ ایران را تا حد زیادی به نمونه‌های بین‌المللی این ژانر نزدیک کند و از این حیث می‌توان آن را اثری قابل قبول در کارنامه سینمایی سازندگانش به شمار آورد.

 

 

  • 9
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش