پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۰۹ - ۰۲ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۰۴۱۹
فیلم و سینمای ایران

نگاهی به فیلم «یک کیلو و بیست و یک گرم»

فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

سینمای قصه گو و داستانی در بین فیلم های ایرانی همیشه جلب توجه می‌کند؛ چرا که عموم آثار ساخته شده در کشورمان بیشتر از آنکه روی یک قصه با پایه‌های محکم سوار باشند، سوار بر پیام‌های اجتماعی یا شعارهای کلیشه زده‌ای هستند که مخاطب را از خود زده می‌کند. کم پیش می‌آید که در این میان یک فیلم سینمایی بتواند قصه خود را قرص و محکم پیش ببرد و در این میان اسیر موانعی که ذکر شد هم نشود. فیلم «یک کیلو و بیست و یک گرم» توانسته تا حد زیادی در این برهوت سینمای داستانی، روایتی را به مخاطب خود عرضه کند که هرچند بی ایراد نیست، ولی کشش کافی را دارد و گاهی مواقع هم پیچش‌هایی در بطن خود نشان دهد که بیننده را غافلگیر کند.

 

رحیم طوفان، کارگردان فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم، پیش از ساخت این اثر در سینما فعالیت‌های متنوعی داشته که عمده آن‌ها پیرامون تصویربرداری می‌چرخد. او حتی در این زمینه در دانشگاه‌های کشور تدریس کرده و کتابی آموزشی هم به رشته تالیف در آورده که نشان از درایت وی در این حرفه دارد. در کنار تصویر برداری،کار جلوه‌های ویژه چند فیلم را هم انجام داده و بعد از ساخت بیش از ۱۰ فیلم کوتاه، در نهایت به ساخت اولین اثر بلند سینمایی خود روی آورده است. اثری که نام آن بی‌شک برای فیلمبازان قهار تداعی کننده فیلم مشهور «بیست و یک گرم» اثر الخاندرو گونسالس اینیاریتو است و این یادآوری و تداعی نام چندان هم بی مورد نیست. فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم مانند اثر گونسالس، سه داستان مجزاست که به ظریف ترین شکل ممکن به هم ربط پیدا می‌کنند و به نظر می‌رسد فیلمساز و فیلمنامه نویس، در انتخاب نام خود سعی کرده‌اند تا ادای دینی به این نوع از سینمای قصه گو (یعنی روایت‌های تودرتو ولی مرتبط با یکدیگر که تا حد زیادی با همین فیلم ۲۱ گرم به دنیا شناسانده شد) داشته باشند.

 

با اینکه لیلا نیک زاد تا پیش از فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم، اثر موفقی در کارنامه هنری خود نداشت ولي او با دنیای قصه و روایت قصه غریبه نیست چرا که رمانی تحت نام بعد از این سال‌ها را به نگارش در آورده و زمانی که یک نویسنده روی به نوشتن فیلمنامه بیاورد، از او انتظار می‌رود که بتواند لااقل هسته داستان را غنی بیافریند و در پرداخت به آن مشکلی نداشته باشد. این مساله در اکثر صحنه‌های فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم رعایت شده و این اثر برخلاف بسیاری از ساخته‌های وطنی، دچار پاشنه آشیلی به اسم فیلمنامه نشده است.

 

فیلم داستان مردی تعمیرکار به نام بابک (با بازی سعید آقاخانی که چند سالی است چرخش موفقیت‌آمیزی از ژانر کمدی به آثار درام داشته) است که به همراه همسر خود (با بازی لیلا زارع) منتظر به دنیا آمدن فرزند سوم‌شان هستند. بابک زمانی که به منزل یک مادر و دختر می‌رود تا لوله کشی آن‌ها را سرویس کند، نامزد دختر به نام سامان که مردی پولدار و البته عصبی و دمدمی مزاج است، سر می‌رسد و با دختر دعوای شدیدی می‌کند. او نسبت به اینکه دختر در حال خیانت به اوست، شک دارد و از تعمیرکار می‌خواهد که در دعوا دخالت کند و با امتناع او، درگیری بین آن‌ها ایجاد می‌شود که در همین گیرودار، دست بابک به صورت سامان می‌خورد؛ دستی که درون آن یک پیچ گوشتی وجود دارد و به چشم سامان فرو می‌رود و او را کور می‌کند.

 

سامان که نامزدش با او به هم زده و دنیایش غرق اندوه و شکایت است، با وجود اینکه نیاز مالی چندانی ندارد، طلب ۱۰۰ میلیون دیه می‌کند وگرنه قصاص چشم در برابر چشم را انجام می‌دهد. همسر فداکار بابک دربه در دنبال جور کردن این مبلغ است و سعی می‌کند با کار خیاطی که بلد است و کمک دیگران و پس دادن پول پیش خانه و... از کور شدن شوهرش جلوگیری کند. از آن‌سو داستان دختری را داریم که برای بار سوم حامله شده و چشم به راه فرزندش است. او به همراه مادرش و شوهرش زندگی می‌کند و شک‌های عجیب و غریبی به همسرش دارد. استرسی بودن و خلقیات دختر جوان باعث شده که دو فرزند قبلی او مرده به دنیا بیایند و این بار شانس آخر او برای مادر شدن است. در این میان داستان سامان و الی هم به صورت کمرنگی روایت می‌شود، عشقی بیمارگونه که دخترک از آن بیزار شده و سامان بچه پولدار و از خود راضی، دست بردار نیست که نیست...

 

داستان فوق تنها بخشی از لایه‌های فراوان قصه فیلم یک کیلو و بیست ویک گرم است و برای بازگوکردن کامل آن، اطلاعات زیادی از حکایت آن لو می‌رود. کلیشه در کلیت داستان وجود ندارد و حالتی پنهان شده در زیر این لایه‌ها به خود گرفته ولی در نهایت در بخش‌هایی خودش را به وضوح نشان می‌دهد. به عنوان مثال حضور برخی کاراکترها و دیالوگ‌هایی که ادا می‌کنند، همچون دو دختر تعمیرکار که بابای خود را می‌خواهند و از وضعیت زندگی‌شان گلایه می‌کنند،یکی از این کلیشه‌هاست که هرچند سرجمع چند دقیقه فیلم نود دقیقه‌ای را شامل نمی‌شود، ولی توی ذوق مخاطب می‌زند. موارد انگشت شمار دیگری نیز وجود دارد که سکته کوچکی به نرمی روایت داستان می‌زند و حذف آن‌ها می‌توانست فیلم را تبدیل به یک شاهکار سینمایی کند.

 

در همان سکانس های اولیه فیلم، می‌توان تا اواسط داستان را پیش بینی کرد و مخاطب از این حیث به خود می‌بالد ولی پیچش‌های داستانی اواسط فیلم، رودست بی‌نظیری به تماشاگر می‌زند و تصورات او را تا حدی به‌هم می‌ریزد. متاسفانه ایجاد این چالش‌ها با یک پایان‌بندی سرهم بندی شده برجی را که آجر به آجر آن به دقت ساخته شده، معلق می‌کند و نمی‌توان این نقص را نادیده گرفت.

 

از آنجایی که نقطه قوت فیلم یک کیلو و بیست ویک گرم در داستان آن نهفته شده، شاید عناصر فنی فیلم تاحدی از چشم تماشاگر جا بماند اما باید اعتراف کرد که قدرت تصویر برداری کارگردان در جای جای فیلم به کار آمده و او قاب‌‌هایی را به تصویر می‌کشد که بی‌نقص هستند. در کنار این مساله، تدوین فیلمی با چنین محتوای داستانی نیز کار سختی بوده که عوامل فیلم به خوبی از پس آن برآمده و ریتم فیلم را به خوبی حفظ کرده‌اند.

 

اما در بخش موسیقی اثر تاحد زیادی کم‌کاری صورت گرفته و فقدان این بخش در سکانس‌های احساسی فیلم به شدت احساس می‌شود. حتی این اشکال در بخش صدابرداری کار نیز تا حدی به چشم می‌آید و برخی از حرکات و اکشن‌ها تولید صدایی از خود ندارند که برای تماشاگر سخت‌گیر موضوع عجیبی است. جدا از این مشکل، گریم ضعیف بازیگران نیز سطح بسیار پایینی دارد که شایسته یک اثر سینمایی نیست و علامت تعجب بزرگی را بر سر فیلم نهاده است.

 

بازی بازیگران فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم در یک ترازو قرار می‌گیرد که سمت خوب آن به سمت بد آن می‌چربد. سعید آقاخانی و لیلا زارع به عنوان زوج اصلی فیلم بازی خوبی از خود ارائه می‌دهند و در بین این دو، از آنجایی که زارع حکم نقش اصلی را دارد، بیشتر بار درام فیلم را بر دوش می‌کشد. اما بازیگران فرعی نتوانسته‌اند آن‌طور که باید کاراکترها را جان ببخشند و کارگردان ضعف شدیدی از بازی گرفتن از کودکان بازیگر خود نیز نشان داده است. اما در بین بازیگران فرعی فرشته صدرعرفایی را داریم که در معدود سکانس‌هایی که حضور دارد، صحنه را از آن خود می‌کند.

 

به علت اینکه فیلم در جشنواره جهانی فیلم فجر برای اولین باربه نمایش آمد، نام انگلیسی آن به قلبی به جای یک چشم تغییر نام یافت تا شباهت اسمی‌اش با فیلم جهانی بیست و یک گرم کمتر مشهود باشد.

 

فیلم‌یک کیلو و بیست و یک گرم در بطن پیام اجتماعی و تاریک خودش، داستانی را روایت می‌کند که بیش از اندازه تلخ و سیاه است و مزه گزندگی آن در تمام طول فیلم روی زبان مخاطب می‌ماند. درام موقعیتی که فیلم خلق می‌کند، بیننده را به کنش و واکنش‌های شدیدی سوق می‌دهد که این موارد دال بر انجام درست رسالت فیلمساز دارد، هرچند نقص‌‌های کوچکی هم در این بین وجود داشته باشد.

 

آرش پارساپور

 

ghanoondaily.ir
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش