سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
۰۱:۴۹ - ۱۳ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۳۲۵۰
فیلم و سینمای ایران

چرا «بی‌نامی» فیلم بدی است؟

فیلم بی نامی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

در یک جمعه بارانی با همسرم برای دیدن فیلم «بی‌نامی» به سینما می‌رویم. سالن خالی‌ست. به او می‌گویم، باران دلیل نیامدن تماشاگر است و او به شوخی می‌گوید، این یک اکران خصوصی برای ما دو نفر است!

 

فیلم شروع می‌شود. کسل می‌شویم. ادامه پیدا می‌کند، همچنان کسل می‌شویم. باز هم ادامه…، کش می‌آید، کش می‌آید و من و همسرم را در یک غروب جمعه دلگیر بارانی، به افسردگی مزمن دچار می‌کند! گذشته از شوخی، «بی‌نامی»، بی‌هویت است. سردرگم است و هزار دلیل برای سردرگمی‌اش دارد. «حسن معجونی» و «باران کوثری» بازیگران خوبی هستند ولی شخصیت‌هایشان آنقدر درگیر ادا و اطوار از مد افتاده هنری هستند که نمی‌شود با آنها ارتباط برقرار کرد. شخصیت معجونی، یک شاعر و کارگردان معمولی تئاتر است که ظاهرا قبل از شخصیت باران کوثری، زنی را رها کرده و با او که پولدار است ازدواج می‌کند اما حالا بعد گذشت سیزده سال، معجونی به خاطر آمدن مبهم همسر یا معشوقه سابقش به کافه و دزدیده شدن لب‌تاپش به دست آرمین (بی‌هویت‌ترین کاراکتر فیلم) دچار یاس فلسفی و دچار بحران میانسالی شده و خدا می‌داند دچار چه چیز دیگری نیز شده که با بازی کرخت و بی‌کنش و خواب‌آورش، فیلم را تبدیل به کابوسی می‌کند که شما در نیم‌چرت بعدازظهر جمعه می‌بینید!

 

فیلم تماما ادای روشنفکری است. آدم‌ها ظاهرا تئاتری هستند ولی کارگردان انگار از تئاتر هیچ نمی‌داند، به غیر از دو دیالوگ ناقابل از شاهکار «ادوارد آلبی» (درام «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد») و یک صحنه دویدن چهار پنج تا دختر و پسر سیاه‌پوش تئاتری. و مخاطب اگر فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی را دیده باشد، استفاده درست تئاتر در سینما را به خوبی درک می‌کند.

 

یک اصل درست در فیلمنامه‌نویسی دنیا وجود دارد که می‌گوید؛ نگو، نشان بده. در این فیلم، این اصل به شدت زیادی به چالش کشیده می‌شود و بدتر آنکه باران کوثری مرتب می‌گوید؛ «ما چرا با هم حرف نمی‌زنیم؟» تا آنجا که مخاطب دلش می‌خواهد فریاد بزند؛ «آخر بیشتر از این خواهر من؟»!

 

در «بی‌نامی» همه آدم‌ها خودشان را توضیح می‌دهند. مثلا معجونی به دستیارش مرتب می‌گوید که؛ تو باید نقش مرا در مواجهه با پدر پیرم بازی کنی، و دستیارش هزار بار در فیلم جواب می‌دهد؛ من چرا باید نقش تو را در زندگی کاری و خانوادگی‌ات بازی کنم؟ معجونی خیلی واضح می‌گوید چه مشکلی دارد ولی همه مرتب می‌پرسند؛ «آخر تو چه مشکلی داری؟»! و بدتر از همه، باران کوثری در سکانس پایانی فیلم، بلندگویی برداشته و با اشاره مکش مرگ مایی به نام فیلم (بی‌نامی) می‌گوید: «اونقدر وضعیت ما بغرنجه که حتی نمیتونم نامی روش بذارم»!

 

آدم‌های فیلم با هم جوری حرف می‌زنند که امکان ندارد آدم‌های عادی یا غیرعادی یا هر نوع آدم دیگری این مدلی حرف بزنند. و یک سوال مهم دیگر در مورد فیلم این است که چرا باران کوثری که احتمالا سیزده سال پیش، زیباتر هم بوده، با حسن معجونی که آه در بساط ندارد و جدا از شخصیت خود بازیگر (حسن معجونیِ دوست‌داشتنی) کاراکتر نچسبی دارد و خوشتیپ هم نیست، ازدواج کرده و تمام سرمایه‌اش را هم در اختیار او گذاشته است؟! سوال دیگر در مورد کاراکتر آرمین (مثلا تکه پازل گمشده فیلم) است؛ چرا لب‌تاپ را می‌برد و چرا پس می‌فرستد؟! و آن پیرمردی که مرتب می‌آید و مدام این جمله را تکرار می‌کند؛ «او پدر و مادر ندارد و سه سال برای شما کار کرده و من حقش را می‌گیرم»، چه نقش و تاثیری در فیلم دارد؟ آخرش هم آرمین تصادف می‌کند، برای اینکه بالاخره باید نویسنده یک جوری این شخصیت بی‌هویت را به یک سرانجام آبکی و تصادفی برساند!

 

فیلمنامه پر از اشکال است و کارگردان می‌خواهد ادای فیلم‌های روشنفکری و خاص را دربیاورد ولی درمی‌ماند. بازی‌ها تئاتری است ولی تئاتری خوب نه؛ از نوع بازی‌های تئاتریِ به زور سینمایی شده (بازی بسیار بد دستیار معجونی در فیلم، تقریبا به فاجعه نزدیک می‌شود).

 

کاراکترهایی در فیلم هستند که اگر نباشند هیچ ضربه‌ای به ساختار فیلم نمی‌زنند، کما اینکه شاید فیلم با حذف سکانس‌های بیهوده آنها، خوش‌ریتم‌تر هم می‌شد. طراحی صحنه خوب است اما باز هم تئاتری است. صداگذاری بسیار بد و آزاردهنده است و در نهایت «بی‌نامی»، یک فیلم بی‌ نام و نشان است که مطمئنا حتی اگر در سینمای گروه هنر و تجربه هم اکران می‌شد، با این همه ایراد در قصه، باز هم مخاطب را راضی نمی‌کرد.

 

از سالن سینما بیرون می آییم. باران شدیدتر شده است. به همسرم می‌گویم، باران دلیل نیامدن تماشاگر به سینما نیست!

 

فاطمه مکاری/ نمایشنامه‌نویس و مدرس فیلمنامه‌نویسی

 

 

jomlehonline.ir
  • 12
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش