آزادی خواهی زنان در قرن بیستم یه یکی از بحث برانگیزترین موضوعات انسانی تبدیل شد و این موضوع تا امروز هم همچنان پر بحث و حاشیه است. فمینیسم در واقع جنبشی بوده و هست که در مقابل تبعیضهای جنسیتی چند صدساله حرکت میکند. متاسفانه هنوز با گذشت چندین دهه از آغاز جنبش فمینیسم و پیشرفت آن، در کشور ما تعریف درستی از آن وجود ندارد و عموم مردم این جنبش را جنبشی علیه مردان میدانند. این دقیقا چیزی است که با ذات فلسفهی فمینیسم مغایرت دارد.
فمینیسم بیش از هر هر چیز سعی دارد که تمام انسانها بتوانند به صورت برابر، نگاه جنسیتی و تبعیض در کنار هم جامعهای سالم را بسازند. فمینیسم چند شاخهی مختلف دارد و فمینیستها نیز هر کدام بر اساس تمایل خود به این شاخهها تمایل پیدا میکنند. اما آنچه که در هز شاخه از این جنبش وجود دارد به صورت کلی فعالیتهایی است در زمینهی برابری جنسیتی، حقوق تولیدمثلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی.
جال اینجا است که خیلی از مردم ما نمیدانند که بسیاری از فمینیستها مرد هستند و این جنبش تنها جنبشی زنانه نیست بلکه در حقیقت جنبشی انسانی است. واژهی فمینیسم از قرن نوزده میلادی بوجود آمد و زنانی در آن زمان سعی در ایجاد تحرکاتی در این زمینه داشته اند، اما موج عظیم و یا به اصطلاح انقلاب فمینیسم در قرن بیستم میلادی پا گرفت. حال با توجه به آنچه که به صورت بسیار کوتاه و موجز گفته شد، در این مطلب میخواهیم به نشانههای فمینیسم و تاثیر آن در سینمای ایران نگاه کوتاهی بیندازیم.
فمینیسم و سینما
سینما را میتوان از مدیومهایی دانست که در اثر هر تغییر نگرش و رفتاری در جامعه، عکس العمل نشان میدهد. سینما هرگز نمیتواند به جنبشهای سیاسی، اقتصادی و مردمی بی تفاوت باشد. البته در صورتی که ممیزی و سانسور بخواهد به راحتی میتواند سینما را برای مدتی ساکت کند، اما تاریخ نشان داده که این سکوت در نهایت میشکند. جنبش فمینیسم هم خیلی زود توانست به سینمای جهان راه پیدا کند. البته این موضوع را نباید از قلم انداخت که نگاه فمینیستی به سینما و نقد فمینیستی تنها برای فیلمهایی که با این دغدغه ساخته شده اند نیست. بلکه میتوان هر فیلمی را با رویکر فمینیستی نقد کرد. ان رویکرد مانند نقد با رویکرد جامعه شناختی یا روانشناختی است.
در سینمای جهان فیلمهای بسیاری با رویکرد فمینیستی و در برابر فیلمهای کلاسیک که نقش زن تنها اغواگری اش بود و در حقیقت دچار انفعال بود، ساخته شد. سینماگرانی که با این رویکرد فیلم ساختند و یا نظریه متشر کردند اعتقاد داشتند که تا بحال نقش زنان در رسانهها نقشی انفعالی است که زیر سایهی مردان قرار گرفته است. زنان جز نشان دادن اغواگریها و بن خود نتوانسته بوندند آنطور که باید به عنوان یک انسان مستقل به ایفای نقش بپردازند. فمینیسم در سینما تلاش کرد که فارغ از نگاه جنسیتی به نقش زن در فیلم نگاه کند و دیگر آن را به عنوان یک ابژهی محرک مرد استفاده نکند. اما متاسفانه با گذشت سالها از این ماجرا سینمای جهان به ویژه هالیوود و سینمای تجاری هنوز نتوانسته اند به طور کامل از نگاه جنسیتی فارغ شوند. اما تلاشها در این زمینه بسیار است و فعالان بر امید هستند که بالخره روزی نگاه جنسیت زده از میان خواهد رفت. اما آنچه که در ادامه به آن میپردازیم فمینیسم در سینمای ایران است.
فمینسیم در سینمای ایران
تا پیش از انقلاب ۵۷ فیلمسازی در سینما را اغلب مردان بر عهده داشتند و فیلمساز زن در واقع وجود نداشت. البته گفتنی است که زنانی بودند که همواره علاقهمند به فیلمسازی در سینما بوده و فعالیتهایی نیز در این زمینه انجام داده اند. یکی از این زنهای سینماگر را میتوان فروغ فرخزاد داسنت که تلاش کرد با علی رغم تمام موانع کار فیلمسازی انجام دهد و یک فیلم مستند را نیز کارگردانی کرد. اما زنان در آن دوره به صورت رسمی کارگردان نشده بودند و در سینما به بازیگری میپرداختند.
اما با به میدان آمدن زنان در عرصههای اجتماعی مثل دانشگاه ها، مراکز اداری و ... زنان بیشتری به سینما و طبعا فیلمسازی روی آوردند. اما در بازیگری پس از انقلاب زنان بازهم در نقشهایی منفعل در سینما ظاهر شدند. اما این ظاهر و شکل این انفعال تغییر کرده بود. زنها که تا پیش از انقلاب به عنوان ابزار تحریک مردان فیلم نقش آفریدند، حالا به عنوان زنی مقدس، مادر فداکار و همسری ایثارگر به در زیر سایهی مردان فیلم ایفای نقش میکردند. با گذشت زمان، حضور رسانههای خارجی و ... و همچنین تحولات سیاسی و فرهنگی به مرور کنش زنان در سینما چه در جلوی دوربین و چه در پشت صحنه بیشتر شد. یکی از زنانی که به عنوان فیلمساز تلاش کرد که از نقش زن تقدس زدایی بکند و او را به عنوان یک عضو موثر در جامعه مانند یک انسان معمولی و امروزی نشان دهد، رخشان بنی اعتماد بود.
او با ساختن فیلم نرگس در اوایل دههی هفتاد توانست برگی جدید از نقش زنان را در سینما نشان دهد. بنی اعتماد بدون آن که بخواهد زنان را بیش از اندازه زیر ظلم نشان دهد و ضعف آنها را به نمایش بگذارد سعی کرد تاثیر آنها را به عنوان یک انسان که سالها در پستو خانه پنهان بوده را نشان دهد. زنان در آثار او گاهی قربانی نظام اجتماعی نابرابر شده اند، اما قرار نیست که این قربانی بودن را ادامه دهند. همانطور که گفته شد در دههی هفتاد به ویژه از سال ۱۳۷۶ به بعد نقش زنان در سینما دچار تحول شد.
مهرجویی از فیلمسازانی بوده که در این زمینه آثاری ساخته است. فیلم لیلا نمونهای است که در حقیقت به مسئلهای مهم در زندگی زنان پرداخته است. زنان در فرهنگ اجتماعی نابرابر بزرگترین وظیفه شان تولید مثل و زایش است. این موضوع چنان ریشهی کهنهای در فرهنگها به ویژه فرهنگهای شرقی، چون ایران دارد که تا همین امروز نیز آثار آن را به وضوح میبینیم. زنانی که به هر دلیل قادر به زایش نبوده اند اول از همه به خود ظلم کرده اند. آنها همواره خود را موجودی معیوب قلمداد کرده اند که قادر نیستند بزرکترین وظیفهی خود را انجام دهند.
فیلم لیلا به صورتی دقیق به این موضوع میپردازد. شخصیت اصلی فیلم با وجئد آن که در دوران معاصر زندگی میکند به شدت هنوز تحت تاثیر فرهنگ و سنتهای کهنه است. او مادر شوهری دارد که به عنوان یک زن بیشترین فشار را بر هم جنس خود میآورد. او که برای خود نوهای متصور شده حاضر است یک انسان را واردار کند که بر روان و غریزه اش پا بگذارد و برای همسر خود زن دیگری بیاورد. لیلا که به ظاهر زنی امروزی است هم در نهایت تن به خواستهی مادرشوهرش میدهد. این تن دادن تنها از سر مظلو قرار گرفتن لیلا نیست. بلکه میتوان ریشههای نگاه مادر شوهر لیلا را در ناخودآگاه خود لیلا نیز دانست. او انگار در نهایت قبول دارد که به دلیل بچه دار نشدن موجودی ناقص است که باید برای خوشبخت شدن شوهرش از زندگی او به کناری برود و یا حتی بیرون برود.
از این دست تلاشها در سینما از سالهای ۷۰ به این طرف همواره صورت گرفته است، اما نکته اینجاست که هنوز هم علی رغم تلاشهایی که شده نتوانسته ایم سینمایی را داشته باشیم که در آن خیری از تبعیض جنسیتی نباشد. هنوز که هنوز است، غیرت مردان را به عنوان مولفهای ارزشمند در بسیاری از فیلمها شاهد هستیم. او به عنوان کسی که عقلش بیشتر میرسد و توان بیشتری دارد از همسر و یا نزدیکان زن خود مراقبت میکند. زنان یا زیر ظلم نشان داده میشوند که در آثار تهمینه میلانی شاهد آن بوده ایم و یا اینکه هنوز به عموان سوژهی تحریک مردان نقش آفرینی میکنند.
البته نباید فراموش کرد که فیلمسازانی در سینمای ایران وجود دارند که بدون آنکه ادعای فمینیست بودن داشته باشند، تلاش میکنند در آثار خود زنان رابه عنوان نقشی که بیانگر نیمی از جامعه هستند نشان دهند. برای آن که سینما و یا هر کدام از شاخههای هنر و رسانه از یوغ مردسالاری و سنت زدگی بیرون بیایند نیاز به تحول در ساختار اجتماع و فرهنگ و سنت داریم.
- 16
- 1