«یکی از کاناپههایی که محسن (رضا عطاران) با سلیقه همسرش مهشید، بهتازگی آن را خریده بود، بر اثر سوختگی به اندازه نوک انگشت سوراخ شده است و ظاهرا همه چیز تقصیر امید (امیر جعفری) رفیق محسن بوده که در خانه بساط تریاک کشیدن به راه انداخته بود. کل زمان فیلم به درگیری محسن و امید برای مخفی کردن سوراخ روی کاناپه میگذرد. مهشید به سفر شمال رفته و محسن میترسد که وقتی برگشت، با دیدن سوراخ روی کاناپه بفهمد که آنها در خانه تریاک کشیدهاند. در این میان همسایه طبقه پایین محسن و مهشید که زنی مطلقه به نام گیتی است، از محسن خوشش میآید و سعی میکند با او وارد رابطه شود، در حالی که محسن به اصطلاح اصلا توی باغ نیست و به چیزی جز این فکر نمیکند که زنش نباید متوجه سوراخ روی کاناپه شود... .»
فیلمنامه «زیر نظر» را ابوالفضل کاهانی نوشته و کلیت کار شباهت زیادی به غالب کارهای عبدالرضا کاهانی دارد. فیلم، کمدی است، ولی با کمدیهای رایج در این روزهای سینمای ایران مقداری تفاوت دارد. فضای کار ابزورد است و همانطور که از مطالعه خلاصه داستان مشخص برمیآید، یک دور باطل پوچ را نمایش میدهد. حین جروبحثهای محسن و امید برای پوشاندن سوراخ روی کاناپه، مشخص میشود خانم ثقفی، همسایه طبقه بالای محسن و مهشید، در منزلش فوت کرده و پلیس به ساختمان میآید تا درباره علت مرگ تحقیق کند. پلیس سراغ تصاویری میرود که دوربین مداربسته ساختمان از رفتوآمد همسایهها به منزل خانم ثقفی ضبط کرده بود. به همین بهانه بارها تصاویر اهالی ساختمان که در راهرو حرکت میکنند، از نمای دوربین مداربسته نمایش داده میشود. سکانس آخر فیلم هم که خارج از ساختمان اتفاق میافتد، در مقابل یک دوربین مداربسته است.
نام سرایدار افغانستانی ساختمان که سروش جمشیدی نقش آن را بازی میکند، «نظر» است و این دوربینهای مداربسته و حضور سرایداری به نام نظر که متصدی دوربینهاست، نام فیلم را توجیه میکند. به نظر میرسد در اینجا کنایهای سیاسی در میان باشد، اما لحن فیلم لرزانتر از آن است که صدای چنین کنایهای بهراحتی شنیده شود. ترس محسن از اینکه همسرش سوراخ روی کاناپه را ببیند، شاید تا ۱۰ دقیقه اول کار منطقی باشد و کمکم شکل مریضگونه بیمنطق پیدا میکند و این درحالی است که همسرش اتومبیل خانوادگیشان را به شمال برده و روی سقف ماشینشان یک درخت افتاده و نابودش کرده... به هرحال مهشید زنگ میزند و نهتنها خونسرد، بلکه با لحنی طلبکار میگوید سقف ماشین نابود شد، ولی محسن از گفتن اینکه یک سوراخ روی کاناپه ایجاد کرده، میترسد.
مهشید در راه برگشت به تهران، سوار ماشین یک پیرمرد ثروتمند میشود و محسن حق ندارد به او چیزی بگوید، در حالیکه خود محسن باید از مهشید بابت کار نکردهاش در قبال گیتی بترسد. زیر نظر بودن، احساسی به محسن داده است که او را به خودسانسوری و حتی یک ترس خودویرانگر واداشته است. طعنه سیاسی و شاید اجتماعی فیلم همین است؛ اما چنانکه به نظر میرسد، این پیام بهراحتی برای هر مخاطبی قابلدریافت نیست و کلی تفسیر و نشانهکاوی و ارجاع به بخشهای متفاوت قصه لازم است تا این قضیه جا بیفتد.
فیلم به شکلی نمکین و رندانه ضدزن هم هست. در حقیقت عجیب است که در این فیلم، زنان نماد قدرت قرار گرفتهاند؛ حتی مدیر ساختمانی که محل روایت قصه قرار گرفته هم یک زن است.اینها به اضافه لحن تئاتری کار، همه چیزهایی هستند که «زیر نظر» را از ریل کمدیهای رایج این روزها خارج میکنند و باعث میشوند چنین فیلمی موردپسند مخاطب عام نباشد؛ هرچند هنرپیشههایی مثل رضا عطاران، امیر جعفری، مهران احمدی و... در آن حضور دارند. این روزها وقتی بحث کمدی در سینما به میان میآید، بلافاصله موضوع کنایههای جنسی هم مطرح میشود. ظاهرا عیار سنجش شرافت فیلمها با این سنجیده میشود که چقدر در استفاده از چنین متلکهایی پرهیز داشتهاند و تعداد سالنهایی که به هر فیلم تعلق خواهد گرفت و طبیعتا مقدار فروش هر فیلم هم به این برمیگردد که چقدر در استفاده از این جور متلکها سخاوتمند بوده است. در فیلمهای عبدالرضا کاهانی هم معمولا این نوع متلکها به کار میرود، اما هیچوقت نتوانسته باعث فروش فیلمهای او شود. در کمدی ابزورد زیرنظر هم به نظر میرسد وضع به همین شکل باشد. مخاطب اصلی چنین فیلمی علاقهمندان تئاتر هستند نه آنهایی که طی چند وقت اخیر با تماشای فیلمهایی مثل «رحمان۱۴۰۰» و «مطرب» و... پایشان به سالنها باز شده است و بدنه مخاطبان سینمای ایران در این روزها را تشکیل دادهاند و با دیدن نام مجید صالحی بهعنوان کارگردان، تصور یک کمدی فارسی در آنها ایجاد میشود.
۲ شگرد قدیمی تبلیغات فیلم سینمایی
با آغاز اکران فیلم سینمایی «زیرنظر» هنوز حوزه هنری این فیلم را در برنامه سینماهایش قرار نداده؛ این خبری است که چند روز گذشته بارها در رسانههای سینمایی بازنشر شده است. محمد شایسته، تهیهکننده «زیرنظر» در مورد عدم اکران فیلم سینمایی «زیرنظر» در سینماهای حوزه هنری گفته است: «هرچند با رایزنی بهدنبال حل این مشکل بودهایم، ولی گویا اساسا با کل فیلم مشکل دارند و نه سکانسهای خاص، چون حتی یک سالن هم به «زیرنظر» ندادهاند!»
واقعیت این است که ۲۰ سینمای اول پرفروش ایران بیش از ۵۷ درصد از کل فروش ۹ ماه اخیر را در اختیار داشتند که از این تعداد فقط چهار سینمای آزادی، هویزه مشهد، پردیس سینمایی ساحل اصفهان و پردیس سینمایی چهارباغ در اختیار حوزه هنری هستند و مابقی سینماهای شهرستانی هم عملا آنچنان تاثیری در فروش یک اثر سینمایی ندارند. باید پذیرفت که دیگر مثل ۶ و هفت سال پیش اگر حوزه هنری از اکران یک فیلم امتناع کند، نهتنها تاثیری بر میزان فروش ندارد، بلکه تبدیل به یک هیاهو برای سازندگان آن اثر است و نه چیز دیگر.
البته شکل دیگری از جنجال رسانهای هم تاکید بر این است که تلویزیون اجازه پخش تیزرهای تبلیغاتی را نمیدهد؛ موردی که تهیهکننده «زیرنظر» در گفتوگو با سایتهای سینمایی به آن اشاره کرده و گفته است: «تلویزیون تاکنون که به ما تیزر نداده و نمیدانم در روزهای آینده چه خواهد شد، ولی تجربه میگوید وقتی در ابتدا تیزر نمیدهند، اینکه در آینده نزدیک تیزر بدهند هم چندان ممکن نیست.»
اگرچه پخش تیزر تلویزیونی یک فیلم سینمایی بهعنوان پیشنهاد رسمی رسانه ملی به خانوادهها تلقی میشود و وجاهتی برای یک اثر سینمایی است، اما نباید از این نکته غافل شد که مخاطب تلویزیون اکثریت جامعه ایران است که چندسالی است یا با سالنهای سینمای ایران قهر کردهاند یا اینکه در شهر و شهرستان خودشان هم دسترسی به سالن سینمایی ندارند. میتوان گفت همه جاروجنجالهای رسانهای که در مورد عدم پخش تیزر فیلمهای سینمایی از تلویزیون مطرح میشود، بیشتر به امکانی برای مظلومنمایی سازندگان فیلم، در صفحات مجازی تبدیل شده است.
میلاد جلیلزاده
- 16
- 3