چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳
۰۹:۱۴ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۱۰۲۲۰۵
فیلم و سینمای ایران

گفت‌و‌گو با آهنگساز «عامه‌پسند»؛ فیلمی که از یک ترانه فرانسوی الهام گرفته شد

کریستف رضاعی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
«عامه‌پسند» سومین فیلمی بود که در نخستین روز جشنواره سی‌وهشتم فجر به نمایش در آمد.

سوژه این فیلم زنی در ششمین دهه زندگی است (با بازی فاطمه معتمدآریا) که تصمیم می‌گیرد به همه آنچه تا پیش از آن بر او گذشته، نه بگوید. او به شهر زادگاهش شهرضا در استان اصفهان بازمی‌گردد و تصمیم می‌گیرد زندگی دوباره‌ای را آغاز کند. مسیری که این زن در مواجهه با مردمان دوروبرش در آن گام بر می‌دارد و واکنش‌های او به اتفاقات پیرامونی موضوع فیلم «سهیل بیرقی» است.

در کنار فاطمه معتمدآریا به‌عنوان نقش اول زن، باران کوثری و هوتن شکیبا دیگر بازیگران اصلی این فیلم هستند. حسین جعفریان فیلم‌برداری این فیلم را بر عهده داشت، تدوین این اثر بر عهده هایده صفی‌یاری بود و «کریستف رضاعی» آهنگسازی‌اش را انجام داده است. «عامه‌پسند» را می‌شود کامل‌کننده پازل زنانه و البته اجتماعی روز اول جشنواره به‌حساب آورد.

«عامه‌پسند» بعد از «سه کام حبس» که به روایت مواجهه زنی با اعتیاد و البته مواد فروشی شوهرش می‌پردازد و پس از «قصیده گاو سفید» که ماجرای زنی که همسر او را قاضی به‌اشتباه اعدام کرده است، روایتگر زنی میان‌سال شده که بعد از طلاق از همسرش راهی متفاوت را برای ادامه زندگی خود برگزیده است. عامه‌پسند، فیلمی است که روایتی غیرخطی دارد و همین نوع داستان‌گویی ممکن است برخی از مخاطبانش را گیج کند. لوکیشنی که از سوی بیرقی انتخاب شده، شهر آبا و اجدادی او شهرضا است. شخصیت‌های مختلف که در این اثر بازی کرده‌اند به‌جز هوتن شکیبا همگی به شهرضایی سخن می‌گویند؛ لهجه مردمانی که شهرشان میان اصفهان و شیراز واقع شده، اما هیچ شباهتی به لهجه مردمان این دو شهر ندارد. او با این انتخاب به‌احتمال ادای دینی به خویشان و آشنایان کودکی و نوجوانی‌اش کرده است. به روال دو فیلم قبلی، بعد از پایان نمایش عامه‌پسند، نوبت به جلسه پرسش و پاسخ عوامل فیلم با خبرنگاران رسانه‌های مختلف رسید.

بیرقی در این نشست در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران درباره چرایی بیان داستان فیلم از سوی نویسنده اثر به شکل غیرخطی، گفت:«ما به بهانه شکست زمان می‌توانیم از سطح اتفاقات عبور کنیم و به عمق کاراکتر نزدیک شویم. وقتی مسیر داستانی را به شکل جابه‌جا می‌بینیم، درست مثل رفت و برگشت‌های ذهنی زنی درباره دورانی است که زندگی‌اش در آن معنا پیدا کرده است. بنابراین من هم به نتیجه می‌رسم که قصه را همچون آنچه در ذهن او جریان دارد، تعریف کنم. اگر کلیت این فیلم را مرثیه در نظر بگیریم با این رفت و برگشت‌های نامنظم به مرثیه‌ای بی‌نظم می‌رسیم.»

او در پاسخ به اینکه آیا فیلمش برای زنان است یا علیه زنان، گفت:«من هیچ‌وقت تصمیم نمی‌گیرم برای زنان یا ضد آنها فیلم بسازم. همیشه تلاش می‌کنم که متعلق به هیچ مکتب یا ایسم خاصی نباشم. گمان می‌کنم نظر جمعی گروه هم همین بود چون درباره این اثر خیلی با هم حرف زدیم. من هیچ‌وقت تصمیم نمی‌گیرم قشری را بکوبم یا بی‌دلیل ستایش کنم. همیشه سعی می‌کنم زمانه خودم را بازتاب بدهم. اگر این فیلم برای تماشاگری احساس تخریب زن را ایجاد کرده، او می‌داند و دنیای ذهنی خودش.»

یکی از خبرنگاران هم درباره ایستایی قاب دوربین و البته رنگ و رو رفتگی تصویر سؤالی پرسید که فیلم‌بردار این اثر حسین جعفریان، دراین‌باره گفت:«من دقیقاً نمی‌دانم رنگ و رو رفتگی یعنی چه، اما باید بگویم فیلمی که روایتش را خط تعریف نمی‌کند و زمان را می‌شکند تا روایتش را به شکلی دیگر برای مخاطبانش بیان کند، بنابراین دوربین هم باید در همین مسیر حرکت کند. اصلاً قرار نبوده دوربین پشتک‌وارو بزند و هیجانی را در مخاطبش ایجاد کند.»

بیرقی هم دراین‌باره گفت:«برای من اوج کارگردانی و فیلم‌سازی در سادگی است و معتقدم اگر یک فیلم بتواند به اصل رئالیسم نزدیک شود، توانسته اوج فیلم‌سازی را انجام بدهد. سادگی در این مجال سخت‌ترین کار است. جلوه‌گری و نمایش‌های عجیب و غریب در کارگردانی، بازیگری، فیلم‌برداری و غیره هیچ کاری ندارد. بخش زیادی از زمان آقای جعفریان به حذف خودش اختصاص داشت.»

در این نشست درباره لهجه بازیگران، چرایی رفتن سراغ شهری که تاکنون سینما به آن نپرداخته بود، تبلیغ یا روایتگری روابط آزاد زن و مرد، گرایش همجنس‌گرایانه شخصیت مرد داستان که هوتن شکیبا نقش آن را بازی می‌کرد و تأثیر ارتباط کارگردان فیلم با کتایون شهابی و چگونگی ارتباط او با یکی از آشنایان او در جشنواره، گزاره‌هایی بود که از سوی خبرنگاران رسانه‌های مختلف به‌عنوان پرسش مطرح شد و بیرقی هم به هرکدام از این سؤالات، پاسخ داد. او درنهایت گفت:«من نه با به تصویر کشیدن موضوعی در فیلم آن را تأیید کرده‌ام و نه تکذیب. کار من تنها به تصویر کشیدن مسائلی است که دوروبر خودم می‌بینم.

کریستف رضاعی که آهنگسازی موسیقی متن فیلم‌های زیادی را در سینمای ایران در کارنامه دارد و سال گذشته هم نامش با ساخت موسیقی متن فیلم سال دوم دانشکده من، در میان نامزدهای دریافت سیمرغ بلورین در بخش موسیقی قرار گرفت، آهنگسازی موسیقی متن عامه‌پسند را بر عهده داشت.» آقای رضاعی در خلال نشست پرسش و پاسخ عوامل فیلم با خبرنگاران با روزنامه همدلی گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:

کارگردان فیلم «عامه‌پسند» به ارائه مرثیه‌ای بی‌نظم در این اثر تأکید داشت. با توجه به سازبندی و البته تمپویی موسیقی در تنها سکانس این فیلم که آهنگ همراه بود، آیا شما هم تلاش کردید که موسیقی هم به روایت این مرثیه بی‌نظم کمک کند؟

درباره آن سکانس باید بگویم که وقتی خانم معتمدآریا دارد در خیابان راه می‌رود و شیرکاکائو می‌خورد، موسیقی آغاز می‌شود. عود اولین ساز در آن بخش است و در ادامه ترومپت شروع به نواختن می‌کند. در آن صحنه به‌احتمال بینندگان، بازگشت امید به درون پرسوناژ را احساس خواهند کرد، چون او از همان لحظه به سمت مسیر دیگری می‌رود و درنهایت در آرایشگاه تصمیم می‌گیرد تغییری در صورتش انجام ندهد و همان‌طور که هست باقی بماند. در این کار، موسیقی برای خود من هم نسبت به فضای شهری همچون شهرضا با آن بافت بی‌ربط است، اما کاملاً با درون شخصیت اصلی و البته با خواسته‌های کارگردان، که آن را جزء وظایف آهنگساز می‌دانم، هماهنگی دارد.

من بارها گفته‌ام که موسیقی فیلم خلاقیت یک هنرمند در خدمت کارگردان و فیلم است. به‌هرحال آقای بیرقی دو سال زمان گذاشته و این سناریو را نوشته است. او در این مدت فکر کرده و برخی موسیقی‌ها را شنیده و این شنیده‌ها روی او تأثیر گذاشته است. من این تجربه را در فیلم اژدها وارد می‌شود هم داشتم.

یک پروسه خلاقانه در ذهن من برای ساخت موسیقی آن فیلم ایجاد شد که من و آقای حقیقی را به هم نزدیک‌تر کرد. اما آنچه در ذهن من بود و به‌عنوان اتود برای ایشان اجرا کردم، آنچه در خروجی کار می‌شنوید، نیست. البته آنجا هم آقای حقیقی نگفت آنچه من اتود زده‌ام، بد است، اما گفت: تصورم بیشتر در این ‌ حول و حوش صوتی است.

در این بخش اشاره با مزه‌ای به تم ترانه‌ای به نام «زندگی به رنگ صورتی» می‌شود که خانم «ادیت پیاف» فرانسوی آن را خوانده است. داستان آن ترانه هم درباره خانمی است که همیشه زندگی را زیبا می‌بیند و برایش در زندگی چیزی به نام شکست وجود ندارد.

اگر هم شکست بخورد، زندگی همچنان برایش جذاب است. آقای بیرقی زمانی که این سناریو را می‌نوشت، بدون اینکه بداند درباره چه چیزی سخن می‌گوید، آن را گوش می‌داد و درنهایت همین نگاه تبدیل به یکی از پارامترهای تفکر پرسوناژ فیلم شد. او بعداً این ماجرا را برای من تعریف کرد.

بنابراین، من در آهنگسازی برای آن سکانس، اشاره کوچکی به ترانه «زندگی به رنگ صورتی» هم داشتم. این را هم باید بگویم که سازبندی کار بر اساس خواسته‌های آقای بیرقی اتفاق افتاد. البته من هم ایده‌های خودم را در این چارچوب وارد کردم.

شما طوری درباره روند ساخت موسیقی این فیلم سخن می‌گویید که انگار مبتنی بر سفارش شکل گرفته و شاید به‌طور غیرمستقیم در حال بیان کردن این گزاره هستید که این اثر، متعلق به کریستف رضاعی نیست. آیا این برداشت از نگاه شما اشتباه است؟

به‌طور کل، وقتی یک آهنگساز بنا دارد که موسیقی فیلم بسازد، در حقیقت دارد برای یک فیلم آهنگسازی می‌کند. اصلاً جذابیت آهنگسازی فیلم برای من در این است که شخصیت فیزیکال و امضای من در اثری که دارم برای یک فیلم می‌سازم، حضور داشته باشد.

اما شما در آثار مختلفی هم اتودهایی را به کارگردان ارائه دادید که در نسخه نهایی فیلم مورداستفاده قرار گرفت.

این نمونه‌ها هم در کار من کم نبوده است، اما در آن شرایط امضای کریستف رضاعی مثلاً در مقیاس درصد ۱۰۰ بوده و اینجا مثلاً ۷۰درصد.

در میان سخنانتان در نشست پرسش و پاسخ با اهالی رسانه، درباره ارائه یک موسیقی شرقی- غربی در این فیلم سخن گفتید و البته درباره حضور دودوک، ترومپت، گیتار برقی، ساکسیفون تنور. درحالی‌که به نظر

می‌رسد حتی عود هم صدای گیتار می‌دهد، آیا وجه شرقی این موسیقی را باید فقط در استفاده شما از ساز عود جست‌وجو کنیم؟

در ابتدا باید بگویم که وقتی ترومپت وارد می‌شود، اشاره کوتاهی به موسیقی تعزیه دارد و این خود نشانی از وجه شرقی این موسیقی است. از سوی دیگر نوازندگی عود این کار را خانم «یاسمین شاه‌حسینی» انجام داده و به‌جز تکه‌ای ملودی که به او داده‌ام، بقیه اجرای او بداهه‌نوازی در ردیف و دستگاه موسیقی ایرانی است. هارمونی‌های موجود در این اثر هم غربی بود.

  • 11
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش