سوژه این فیلم زنی در ششمین دهه زندگی است (با بازی فاطمه معتمدآریا) که تصمیم میگیرد به همه آنچه تا پیش از آن بر او گذشته، نه بگوید. او به شهر زادگاهش شهرضا در استان اصفهان بازمیگردد و تصمیم میگیرد زندگی دوبارهای را آغاز کند. مسیری که این زن در مواجهه با مردمان دوروبرش در آن گام بر میدارد و واکنشهای او به اتفاقات پیرامونی موضوع فیلم «سهیل بیرقی» است.
در کنار فاطمه معتمدآریا بهعنوان نقش اول زن، باران کوثری و هوتن شکیبا دیگر بازیگران اصلی این فیلم هستند. حسین جعفریان فیلمبرداری این فیلم را بر عهده داشت، تدوین این اثر بر عهده هایده صفییاری بود و «کریستف رضاعی» آهنگسازیاش را انجام داده است. «عامهپسند» را میشود کاملکننده پازل زنانه و البته اجتماعی روز اول جشنواره بهحساب آورد.
«عامهپسند» بعد از «سه کام حبس» که به روایت مواجهه زنی با اعتیاد و البته مواد فروشی شوهرش میپردازد و پس از «قصیده گاو سفید» که ماجرای زنی که همسر او را قاضی بهاشتباه اعدام کرده است، روایتگر زنی میانسال شده که بعد از طلاق از همسرش راهی متفاوت را برای ادامه زندگی خود برگزیده است. عامهپسند، فیلمی است که روایتی غیرخطی دارد و همین نوع داستانگویی ممکن است برخی از مخاطبانش را گیج کند. لوکیشنی که از سوی بیرقی انتخاب شده، شهر آبا و اجدادی او شهرضا است. شخصیتهای مختلف که در این اثر بازی کردهاند بهجز هوتن شکیبا همگی به شهرضایی سخن میگویند؛ لهجه مردمانی که شهرشان میان اصفهان و شیراز واقع شده، اما هیچ شباهتی به لهجه مردمان این دو شهر ندارد. او با این انتخاب بهاحتمال ادای دینی به خویشان و آشنایان کودکی و نوجوانیاش کرده است. به روال دو فیلم قبلی، بعد از پایان نمایش عامهپسند، نوبت به جلسه پرسش و پاسخ عوامل فیلم با خبرنگاران رسانههای مختلف رسید.
بیرقی در این نشست در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران درباره چرایی بیان داستان فیلم از سوی نویسنده اثر به شکل غیرخطی، گفت:«ما به بهانه شکست زمان میتوانیم از سطح اتفاقات عبور کنیم و به عمق کاراکتر نزدیک شویم. وقتی مسیر داستانی را به شکل جابهجا میبینیم، درست مثل رفت و برگشتهای ذهنی زنی درباره دورانی است که زندگیاش در آن معنا پیدا کرده است. بنابراین من هم به نتیجه میرسم که قصه را همچون آنچه در ذهن او جریان دارد، تعریف کنم. اگر کلیت این فیلم را مرثیه در نظر بگیریم با این رفت و برگشتهای نامنظم به مرثیهای بینظم میرسیم.»
او در پاسخ به اینکه آیا فیلمش برای زنان است یا علیه زنان، گفت:«من هیچوقت تصمیم نمیگیرم برای زنان یا ضد آنها فیلم بسازم. همیشه تلاش میکنم که متعلق به هیچ مکتب یا ایسم خاصی نباشم. گمان میکنم نظر جمعی گروه هم همین بود چون درباره این اثر خیلی با هم حرف زدیم. من هیچوقت تصمیم نمیگیرم قشری را بکوبم یا بیدلیل ستایش کنم. همیشه سعی میکنم زمانه خودم را بازتاب بدهم. اگر این فیلم برای تماشاگری احساس تخریب زن را ایجاد کرده، او میداند و دنیای ذهنی خودش.»
یکی از خبرنگاران هم درباره ایستایی قاب دوربین و البته رنگ و رو رفتگی تصویر سؤالی پرسید که فیلمبردار این اثر حسین جعفریان، دراینباره گفت:«من دقیقاً نمیدانم رنگ و رو رفتگی یعنی چه، اما باید بگویم فیلمی که روایتش را خط تعریف نمیکند و زمان را میشکند تا روایتش را به شکلی دیگر برای مخاطبانش بیان کند، بنابراین دوربین هم باید در همین مسیر حرکت کند. اصلاً قرار نبوده دوربین پشتکوارو بزند و هیجانی را در مخاطبش ایجاد کند.»
بیرقی هم دراینباره گفت:«برای من اوج کارگردانی و فیلمسازی در سادگی است و معتقدم اگر یک فیلم بتواند به اصل رئالیسم نزدیک شود، توانسته اوج فیلمسازی را انجام بدهد. سادگی در این مجال سختترین کار است. جلوهگری و نمایشهای عجیب و غریب در کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری و غیره هیچ کاری ندارد. بخش زیادی از زمان آقای جعفریان به حذف خودش اختصاص داشت.»
در این نشست درباره لهجه بازیگران، چرایی رفتن سراغ شهری که تاکنون سینما به آن نپرداخته بود، تبلیغ یا روایتگری روابط آزاد زن و مرد، گرایش همجنسگرایانه شخصیت مرد داستان که هوتن شکیبا نقش آن را بازی میکرد و تأثیر ارتباط کارگردان فیلم با کتایون شهابی و چگونگی ارتباط او با یکی از آشنایان او در جشنواره، گزارههایی بود که از سوی خبرنگاران رسانههای مختلف بهعنوان پرسش مطرح شد و بیرقی هم به هرکدام از این سؤالات، پاسخ داد. او درنهایت گفت:«من نه با به تصویر کشیدن موضوعی در فیلم آن را تأیید کردهام و نه تکذیب. کار من تنها به تصویر کشیدن مسائلی است که دوروبر خودم میبینم.
کریستف رضاعی که آهنگسازی موسیقی متن فیلمهای زیادی را در سینمای ایران در کارنامه دارد و سال گذشته هم نامش با ساخت موسیقی متن فیلم سال دوم دانشکده من، در میان نامزدهای دریافت سیمرغ بلورین در بخش موسیقی قرار گرفت، آهنگسازی موسیقی متن عامهپسند را بر عهده داشت.» آقای رضاعی در خلال نشست پرسش و پاسخ عوامل فیلم با خبرنگاران با روزنامه همدلی گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانید:
کارگردان فیلم «عامهپسند» به ارائه مرثیهای بینظم در این اثر تأکید داشت. با توجه به سازبندی و البته تمپویی موسیقی در تنها سکانس این فیلم که آهنگ همراه بود، آیا شما هم تلاش کردید که موسیقی هم به روایت این مرثیه بینظم کمک کند؟
درباره آن سکانس باید بگویم که وقتی خانم معتمدآریا دارد در خیابان راه میرود و شیرکاکائو میخورد، موسیقی آغاز میشود. عود اولین ساز در آن بخش است و در ادامه ترومپت شروع به نواختن میکند. در آن صحنه بهاحتمال بینندگان، بازگشت امید به درون پرسوناژ را احساس خواهند کرد، چون او از همان لحظه به سمت مسیر دیگری میرود و درنهایت در آرایشگاه تصمیم میگیرد تغییری در صورتش انجام ندهد و همانطور که هست باقی بماند. در این کار، موسیقی برای خود من هم نسبت به فضای شهری همچون شهرضا با آن بافت بیربط است، اما کاملاً با درون شخصیت اصلی و البته با خواستههای کارگردان، که آن را جزء وظایف آهنگساز میدانم، هماهنگی دارد.
من بارها گفتهام که موسیقی فیلم خلاقیت یک هنرمند در خدمت کارگردان و فیلم است. بههرحال آقای بیرقی دو سال زمان گذاشته و این سناریو را نوشته است. او در این مدت فکر کرده و برخی موسیقیها را شنیده و این شنیدهها روی او تأثیر گذاشته است. من این تجربه را در فیلم اژدها وارد میشود هم داشتم.
یک پروسه خلاقانه در ذهن من برای ساخت موسیقی آن فیلم ایجاد شد که من و آقای حقیقی را به هم نزدیکتر کرد. اما آنچه در ذهن من بود و بهعنوان اتود برای ایشان اجرا کردم، آنچه در خروجی کار میشنوید، نیست. البته آنجا هم آقای حقیقی نگفت آنچه من اتود زدهام، بد است، اما گفت: تصورم بیشتر در این حول و حوش صوتی است.
در این بخش اشاره با مزهای به تم ترانهای به نام «زندگی به رنگ صورتی» میشود که خانم «ادیت پیاف» فرانسوی آن را خوانده است. داستان آن ترانه هم درباره خانمی است که همیشه زندگی را زیبا میبیند و برایش در زندگی چیزی به نام شکست وجود ندارد.
اگر هم شکست بخورد، زندگی همچنان برایش جذاب است. آقای بیرقی زمانی که این سناریو را مینوشت، بدون اینکه بداند درباره چه چیزی سخن میگوید، آن را گوش میداد و درنهایت همین نگاه تبدیل به یکی از پارامترهای تفکر پرسوناژ فیلم شد. او بعداً این ماجرا را برای من تعریف کرد.
بنابراین، من در آهنگسازی برای آن سکانس، اشاره کوچکی به ترانه «زندگی به رنگ صورتی» هم داشتم. این را هم باید بگویم که سازبندی کار بر اساس خواستههای آقای بیرقی اتفاق افتاد. البته من هم ایدههای خودم را در این چارچوب وارد کردم.
شما طوری درباره روند ساخت موسیقی این فیلم سخن میگویید که انگار مبتنی بر سفارش شکل گرفته و شاید بهطور غیرمستقیم در حال بیان کردن این گزاره هستید که این اثر، متعلق به کریستف رضاعی نیست. آیا این برداشت از نگاه شما اشتباه است؟
بهطور کل، وقتی یک آهنگساز بنا دارد که موسیقی فیلم بسازد، در حقیقت دارد برای یک فیلم آهنگسازی میکند. اصلاً جذابیت آهنگسازی فیلم برای من در این است که شخصیت فیزیکال و امضای من در اثری که دارم برای یک فیلم میسازم، حضور داشته باشد.
اما شما در آثار مختلفی هم اتودهایی را به کارگردان ارائه دادید که در نسخه نهایی فیلم مورداستفاده قرار گرفت.
این نمونهها هم در کار من کم نبوده است، اما در آن شرایط امضای کریستف رضاعی مثلاً در مقیاس درصد ۱۰۰ بوده و اینجا مثلاً ۷۰درصد.
در میان سخنانتان در نشست پرسش و پاسخ با اهالی رسانه، درباره ارائه یک موسیقی شرقی- غربی در این فیلم سخن گفتید و البته درباره حضور دودوک، ترومپت، گیتار برقی، ساکسیفون تنور. درحالیکه به نظر
میرسد حتی عود هم صدای گیتار میدهد، آیا وجه شرقی این موسیقی را باید فقط در استفاده شما از ساز عود جستوجو کنیم؟
در ابتدا باید بگویم که وقتی ترومپت وارد میشود، اشاره کوتاهی به موسیقی تعزیه دارد و این خود نشانی از وجه شرقی این موسیقی است. از سوی دیگر نوازندگی عود این کار را خانم «یاسمین شاهحسینی» انجام داده و بهجز تکهای ملودی که به او دادهام، بقیه اجرای او بداههنوازی در ردیف و دستگاه موسیقی ایرانی است. هارمونیهای موجود در این اثر هم غربی بود.
- 11
- 2