فیلم نه تنها تجربه ای کاملاً متفاوت در کارنامه جاویدی محسوب می شود ، بلکه میتوان آنرا یکی از متفاوت ترین فیلم های سینمای ایران در سال های اخیر نیز به شمار آورد.
« سرخپوست» شروعی کنجکاوی برانگیز دارد؛ سرخوشی و شوقِ نعمت جاهد( نوید محمدزاده) بابت ترفیع درجه اش با واقعه ای تکان دهنده به موقعیتی معماگونه و پیچیده تبدیل می شود. علاوه بر داستان متقاعدکننده و ساختارشکنش،« سرخپوست» فیلم کارگردانی و بازی هاست. میزانسن های کار درخشان هستند. فیلم ساز با تسلط بر دکوپاژ و حفظ انسجام در فضاسازی و لحن پردازی، تصویر سنجیده و خیره کننده ای را از متن فیلمنامه به منصه ظهور می گذارد. در طراحی میزانسن سعی شده از قضاوت درباره موقعیت های کاراکترها پرهیز شود. درواقع فیلم ساز هوشمندانه اجرائی در خدمت نسبی نگری به بحران های روایت طراحی نموده است تا داستان را از هرگونه ایدئولوژی زدگی مصون کند. جاویدی در« سرخپوست» درمقایسه با« ملبورن» جاه طلبانه تر عمل کرده است. جدا از ایده مرکزی اثر که به زعم من پتانسیل پرورش یافتگی بیش از این را داشت، جنس رابطه شخصیت ها در بستر داستان هوشمندانه شکل می گیرد و پیش می رود. دگردیسی شخصیت اصلی در مواجهه با کاراکتر« سرخپوست» که قطعا تحت تأثیر زنِ مددکار( پریناز ایزدیار) اتفاق افتاده است از امتیازهای اثر به شمار می رود. درواقع جاویدی با جسارتی مثال زدنی پا را از خط عادت همیشگی خود فراتر گذاشته و با پرداختی خوش چفت و بست و گره هایی محکم، درام را پیش می برد.عنصر تعلیق در روایت داستان به خوبی حفظ شده است و موقعیت ها را با کششی قابل اعتنا به آستانه اوج می رساند.
فیلم در اجرا شگفت انگیز است. دلیل این امر را باید در طراحی درست صحنه و لباسکار جستجو کرد و همچنين دوربین هومن بهمنش که بی پروانماهای درستی را با اندازه هایی کاملا مناسب و زوایایی به شدت هوشمندانه ثبت می کند. دوربین در« سرخپوست» ماهیت دارد و میتوان نقش آن را با نقش شخصیت های داستان برابر دانست؛ درواقع نیما جاویدی در« سرخپوست» علاوه بر روایت سرراست و خوش آیند داستانِ فیلم، به نوعی تجربه فرمی درخشان هم دست یافته که در سینمای ایران- نه بی سابقه اما- کم سابقه است.
از ديگر امتیازات فیلم جاویدی شاید این باشد که او از فیلم نامه ای نسبتا لاغر فیلمی پرکشش آفریده است؛ او توانسته با شاخ و برگ دادن به پیرنگ اصلی متن و افزودن گره هایی متقاعدکننده به پیکره اصلی داستان، فیلمی خوش ریتم بسازد که اتفاقا مخاطب را نیز کاملا با خود همراه می کند.
استفاده بجا و به اندازه از اشیا و کاشتنِ نشانه ها و کدهای پرکابرد در داستان از مهم ترین ویژگی های« سرخپوست» است.
« سرخپوست» جدا از اینکه مخاطب را به واسطه تسلط بر ابزار و جزئیات سینما غافلگیر می کند، بازی های خوبی هم دارد. نوید محمدزاده« سرخپوست» شاید متفاوت ترین نوید محمدزاده ای باشد که در همه این سال ها دیده ایم؛ درواقع محمدزاده با پذیرفتن نقشی که به لحاظ سنی با او تفاوت دارد و ازجهت خلق وخویی نیز کاملا از همه نقش های او متفاوت است، دست به ریسک بزرگی می زند که خوش بختانه جواب داده و بخش قابل توجهی از توانایی ها و قابلیت های نادیده گرفته شده او را به نمایش می گذارد. محمدزاده در« سرخپوست» بازی ای درونی و چندلایه دارد. او نقش را از خود عبور می دهد و کاراکتری را به مخاطب نشان می دهد که پیش تر هرگز از او ندیده است. محمدزاده در این فیلم مهارتش را در تغییر تدریجی کاراکتر نعمت جاهد و اصولا دنیای پیرامونش به تماشاگر ثابت می کند.
فیلم یک پریناز ایزدیار متفاوت هم دارد که شاید نقشش به اندازه برخی از نقش های پیشین او به چشم نیاید، ولی او قطعاً موفق شده است با حداقل کنش ها و گفتار، به بازیگر مقابلش در خلق فضای عاشقانه/ معمایی فیلم کمک کند. در این میان بازي ستاره پسیانی را هم نباید نادیده گرفت؛ بازیگری که در سال های اخیر مهارت خود را در ایفای نقش های مکمل پرچالش به مخاطب اثبات کرده است.
درنهایت باید بیان کرد که« سرخپوست» یکی از درخشان ترین فیلم های سال های اخیر سینمای ایران است که جای خالی چنین نمونه هایی همواره در آن احساس می شد.
یاسمن خلیلی فرد
- 11
- 7