پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳
۲۰:۳۸ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۱۹۸۵
فیلم و سینمای جهان

این کارگردان جوان چطور اعجوبه سینما شد

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,زاویه دولان
 به عنوان اعجوبه بزرگسال‌ جوان دنیای سینما، بازیگر و فیلمساز کبِکی زاویه دولان (Xavier Dolan) محبوب خیلی‌هاست و شاید حتی کمی هم از او نفرت دارند.

به گزارش بانی فیلم به نقل از گاردین،‌  دولان که تنها ۲۷ سال دارد، شش فیلم به شدت موفق ساخته که با «مادرم را کشتم» آغاز می‌شود که وقتی که او تنها ۱۹ سال داشت تولید شد. قیافه خوب و بازیگوش او باعث شده بتواند با لویی ویتون قرارداد مدلینگ امضا کند و یک ارتباط به شدت سودمند مخفی هم با هالیوود دارد… که در ادامه بیشتر درباره آن خواهید خواند.

 

فیلم‌های او شامل پروژه انفجاری «مامی» سال ۲۰۱۴ هم می‌شود؛ نمایشی خارق‌العاده از یک فروریزش احساسی بین مادر و پسر که باعث شد منتقدان از شدت تحسین به گریه بیفتند و برای آن توانست جایزه انتخاب منتقدان فستیوال فیلم کن را به صورت مشترک با ژان-لوک گدار دریافت کند. حالا هم جدیدترین فیلم او یعنی «این فقط پایان دنیاست» به طور زیبایی نمایشی و کمیک سیاه از راه رسیده که با اقتباس از نمایشنامه‌ای نوشته ژان-لوک لاگار نوشته شده و داستانش درباره یک نمایشنامه‌نویس است که به خانه بازمی‌گردد تا به خانواده‌اش بگوید که دارد می‌میرد. مجموعه بازیگران تمام‌ستاره فیلم شامل گاسپار اولیل، ماریون کوتیار، لیا سدو و ونسان کسل می‌شود. فیلم گران‌پری فستیوال کن را از آن خود کرد، اما منتقدان برخورد سردی با آن داشتند.

 

دولان درباره اینکه بازخوردهای بد نسبت به فیلمش چقدر او را اذیت کرد با صداقت صحبت می‌کند و اینکه بعد از بیرون آمدن نقدها مجبور بود در پیش‌نمایش فیلم شرکت کند می‌گوید: «وقتی به ویدیوی من در فرش قرمز کن نگاه می‌کنم، می‌بینم که از درون مرده بودم. آنجا نبودم.» می‌گوید خانواده خودش کاملا آرام و معمولی است و به هیچ وجه شباهتی به کابوس‌های «مامی» و«این فقط پایان دنیاست» ندارد. با این حال وقتی شروع می‌کند درباره آن‌ها صحبت کردن، ‌مشخص است که مسئله پیچیده‌ای است.

 

پدرش مانوئل، یک خواننده، آهنگ‌ساز و بازیگر متولد قاهره است که دوران اوجش دهه هشتاد بود؛ مادرش ژنویو، یک خادم عمومی مذهبی است که نوادگان ایرلندی‌اش بعد از طاعون دهه ۱۸۴۰ به کبک نقل مکان کردند. او در مونترال حومه‌شهری بزرگ شده، «در یکی از آن ساختمان‌های جدید آجر صورتی.» می‌گوید اگر با یک شخصیت در فیلم حس نزدیکی کند، شخصیت آنتوان خشمگین خواهد بود که نقشش را کسل بازی می‌کند: «اگر راهی پیدا نکرده بودم که بتوانم خشم و نفرتم را از طریق فیلم منتقل کنم، خودم هم مثل آنتوان مردی بسیار بسیار عصبانی از آب درمی‌آمدم.»

 

او در چهار سالگی از طریق عمه‌اش جولی وارد بازیگری شد که یک مدیر تهیه فیلم بود که به مادر او گفت یک آزمون بازیگری برای حضور در یک سریال درام تلویزیونی پیش آمده است. زاویه که هوشی بالاتر از سن خود داشت از همان موقع شروع کرده بود نقش بازی کردن با پسرخاله‌ها و دخترخاله‌هایش. خواهر و برادر هم دارد؟ به آرامی می‌گوید «یک برادر ناتنی دارم» و بعد سکوتی طولانی حکمفرما می‌شود. «پدرم ترجیح می‌دهد بگویم برادر. از رابطه اولش با یک زن دیگر است. فکر می‌کنم الان ۴۰ سال داشته باشد. کمی حس شرمساری می‌کنم که او را بهتر نمی‌شناسم. وقتی جوان‌تر بودم او را خیلی بیشتر می‌دیدم. اما ارتباط‌مان قطع شد. اوم…» یک سکوت دیگر. «او از نظر روانی مشکل دارد. پدرم دوست دارد ارتباط بیشتری با او داشته باشم. اما سخت است. کار من زمان‌بر است.»

 

کار بازیگری زاویه در دوران کودکی تا وقتی که او هشت سال داشت ادامه پیدا کرد، یعنی وقتی که او به مدرسه شبانه‌روزی رفت. بیشتر مجموعه‌ای از ۲۱ آگهی تلویزیونی برای یک زنجیره داروخانه در کبک بود که باعث شد او در مونترال یک ستاره کودک شود: «مردم من را می‌شناختند و لپم را می‌کشیدند. نمی‌توانم بگویم بدم می‌آمد.»

در مدرسه او به جمع تئاتری‌ها نپیوست چون از بازیگری روی صحنه در منظر عمومی می‌ترسید. اما وقتی یک نوجوان بداخلاق و سرکش بود دوباره سعی کرد کار بازیگری تلویزیونی به دست بیاورد. مادر زجرکشیده‌اش بود که باید برایش آزمون بازیگری جور می‌کرد: «هیچ چیز عملی نمی‌شد. یک آزمون خیلی خیلی خیلی افتضاح بود که من برایش آماده نشده بودم و آنجا هم نرفته بودم. مادرم به من زنگ زد و گفت کجایی؟ همه‌مان منتظرت هستیم! کاملا در حال خودم بودم. او آمد دنبالم و من را به آزمون برد و همه‌شان می‌توانستند بفهمند که در حال خودم بودم. شاید می‌توانستم جای این کارها مطالعه هم بکنم،‌ اما سبکم خیلی اینطور نبود.»

 

در نهایت او کاری برای دوبله کردن فیلم‌های هالیوودی به فرانسوی پیدا کرد. او آن موقع و همین الان هم در این کار خیلی خوب بود. برای مخاطبان فرانسوی‌زبان، دولان صدای ران ویزلی در فیلم‌های «هری پاتر»‌ بود. «تجربه خیلی خوبی بود. در فرنچایز «گرگ و میش» هم تیلور لاتنر بودم و در تمام فیلم‌های دیگرش. صدای ارون تیلور-جانسون، ادی ردمین، دیلن او براین و نیکولاس هولت را هم انجام می‌دهم.» حتی همین حالا هم دولان دو روز در هفته را از فیلمبرداری فاصله می‌گیرد تا کار دوبله انجام بدهد – کاری که تهیه‌کنندگان را حیرت‌زده می‌کند – و از تکنیک و استعدادی که این کار لازم دارد دفاع می‌کند. «دوست ندارم که مردم اهمیت این کار را پایین می‌آورند. آدم در دوبله احساسات را به یک زبان دیگر منتقل می‌کند.»

 

دولان بعد از یک هفته از کالج در مونترال خارج شد و شروع کرد به وقت گذراندن با منتقدان فیلم، سینما رفت،‌ یک وبلاگ نوشت و به منتقدان دیگر گفت که یک روز در کن حضور پیدا خواهد کرد. در ماه آگوست سال ۲۰۰۸، او تمام پولی که ذخیره کرده بود یعنی ۱۵۰ هزار دلار کانادا (۷۵ هزار پوند) را از حسابش بیرون کشید. («درست پیش از بحران اقتصادی بود. پدرم حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار دلار کانادا از دست داد.») او ۲۵ هزار دلار کانادای دیگر که از طریق دوستانش جمع کرده بود را هم به این اضافه کرد: یک جور جمع آوری سرمایه آنلاین قبل از ظهور وب به طور گسترده. به این ترتیب او «مادرم را کشتم» را ساخت که باعث شد جایزه دو هفته کارگردانان کن را به دست بیاورد و مسیر حرفه‌ای کاری خارق‌العاده‌اش را کلید بزند.

 

وقتی بحث نگاه به آینده می‌شود، محتاطانه برخورد می‌کند: «من کارم را به عنوان یک بازیگر شروع کردم وهمینطور هم آن را تمام می‌کنم. تمام زندگی‌ام فیلم کارگردانی نمی‌کنم. زیاد از حد است.» اما مشتاق زنده کردن آن یکی کارش هم هست: «می‌خواهم برای خودم نقش‌هایی را بنویسم که چیزی مثل آن کودک در «مامی» یا آنتوان در «این فقط پایان دنیاست» باشند! خیلی وقت است خود را نیمکت‌نشین کرد‌ه‌ام. اما مثل اینکه نمی‌توانم این نقش‌ها را به خودم بدهم. مردم دوباره بهم می‌گویند نارسیسیت. این کلمه محبوب‌شان برای توصیف کردن من است. اما می‌خواهم این کار را در آینده بکنم. بازیگری یکی از کارهای محبوب من است،‌ در تمام فرم‌های ممکنش. یک اشتیاق و علاقه خیلی بزرگ است!»

 

«این فقط پایان دنیاست» در حال حاضر در سینماها اکران می‌شود

 

 

 

 

  • 21
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش