یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۷:۳۵ - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۵۲۵
فیلم و سینمای جهان

سریال «تابو»، معجونی از سیاست، اقتصاد و عشق

تصویر واقع‌گرایانه از انحصار

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,مجموعه تلویزیونی تابو

مجموعه تلویزیونی «تابو» یک سریال بریتانیایی با روایتی از سال ۱۸۱۳ و داستان شخصیتی به نام جیمز دلینی با بازی تام هاردی است که بعد از گذران ۱۰ سال زندگی در آفریقا، به‌همراه ۱۴ الماسی که به دست آورده، به لندن بازمی‌گردد تا بیشتر درباره کسب‌وکار به‌ارث‌مانده از پدرش بداند و به دنبال انتقام قتل وی برود. او با ممانعت از فروش کسب‌وکار خانوادگی خودشان به کمپانی هند شرقی تصمیم می‌گیرد امپراتوری خریدوفروش خودش را بسازد درحالی‌که با این کار خود را وارد بازی خطرناکی میان دو کشور آمریکا و بریتانیا می‌کند. در ادامه نگاهی به این مجموعه تلویزیونی خواهیم داشت:

 

تابو همان داستان تاریک و تأمل‌برانگیز تجار مرموز و وحشی چایی است که همیشه انتظارش را داشتید اما این سریال یک ویژگی خاص دیگر نیز دارد: یک سریال تلویزیونی که گذشته از داستان و شخصیت‌های جذاب و سرگرم‌کننده، با نفوذ به لایه‌های زیرین سیاسی- اجتماعی، سازوکار اقتصاد انحصاری را به‌خوبی درک و تصویر می‌کند. داستان سریال که در سال ١٨١٤ میلادی می‌گذرد، حول مناقشات سیاسی پیرامون انحصارات تجاری می‌گردد. بحث بر سر مسائل کلان است (مثلا تمام چای چین) و دولت‌ها حاضرند به هر روش و وسیله‌ای برای تسلط به این بازار عظیم متوسل شوند. در قلب و مرکز این درام، کمپانی هند شرقی قرار داد؛ یعنی همان نمونه اعلا و کلاسیک یک شرکت انحصاری.

 

همه‌چیز وقتی شروع می‌شود که جیمز دلینی (با بازی تام هاردی) به انگلستان بازمی‌گردد؛ آن هم در شرایطی که همه فکر می‌کردند او ١٠ سال پیش در حادثه غرق‌شدن یک کشتی بردگان در یکی از سواحل آفریقایی کشته شده است. باوجود تمام نکات مرموزی که درباره او وجود دارد، یک چیز مشخص است؛ او دیگر آن جوانی نیست که در سال ١٨٠٤ لندن را ترک کرد. او حالا انسانی خشن و مشوش است که بعضا با لحن بومیان آفریقایی حرف می‌زند؛ امری که مردمان نژادهراس لندن اشرافی را به‌شدت می‌ترساند. برای پرده‌برداشتن از رازورمزهای ناپدیدشدنش که مسائلی چون تجارت برده، اسرار پنهان خانوادگی و فساد شرکتی را دربر می‌گیرد.

 

 باید به دل تاریکی‌ها سفر کرد. در قسمت‌های نخست سریال دلینی را در خدمت کمپانی هند شرقی و مشغول تجارت برده می‌بینیم، اما بعدها متوجه می‌شویم که او این شرکت را ترک و تلاش می‌کند با ساختن امپراتوری خود از آن انتقام بگیرد. اما آیا این حس انتقام به خاطر رنج و ترسی است که در کشتی بردگان تجربه کرده است؟ این چیزی است که پاسخ مشخصی به آن داده نمی‌شود، ولی گاهی او را می‌بینیم که جسدهای بردگان را در خواب می‌بیند. علاوه‌براین، رفتار عجیب، لحن آفریقایی، خالکوبی‌ها و زخم‌هایش چندان سنخیتی با یک نجیب‌زاده محترم ندارد. شایعاتی درباره او دهان‌به‌دهان می‌چرخد که او مدتی را با وحشی‌ها زندگی کرده و حتی به یک آدم‌خوار بدل شده است. اتهامی که به نظر در یک صحنه درگیری بر آن صحه گذاشته می‌شود.

 

این سریال که ازسوي ریدلی اسکات، کارگردان برنده جایزه اسکار تهیه شده، شماری از بازیگران مستعد بریتانیایی را به خدمت گرفته که تعدادی‌شان را در سریال «بازی تاج‌وتخت» دیده‌اید؛ از آن جمله می‌توان به جاناتان پرایس، دیوید هیمن، نیکولاس وودسن و راجر اشتون گریفیث اشاره کرد. این سریال همچنین دومین تجربه کاری مشترک استیون کینگ در مقام خالق اثر و تام هاردی در مقام بازیگر است که پیش‌تر در مجموعه «پیکی بلایندرز» همکاری موفقی را رقم زدند. برای هاردی به نظر نقش دلینی به‌نوعی ادامه شخصیت قاتل و جانی جان فیتزجرالد در فیلم «از مرگ برگشته» (به کارگردانی ایناریتو) است که به شخصیت بیل استیکس در فیلم «الیور توئیست» شانه می‌زند.

 

بااین‌حال، هاردی در آن کت و شلوار و کلاه سیاه، در نگاه اول، مردی متمدن و بافرهنگ‌تر به نظر می‌رسد که حالا و پس از مرگ پدرش به تنها وارث تجارت کشتی‌رانی خانوادگی‌شان در شمال‌غرب اقیانوس آرام بدل شده است. بااین‌حال، آنچه او به ارث می‌برد دقیقا همان‌چیزی است که کمپانی قدرتمند و عظیم هند شرقی خواستار آن است. رئیس این شرکت کشتی‌رانی فاسد یعنی سر‌استوارت استرنج (با بازی پرایس) از هیچ اقدامی برای تصاحب مایملک ولینی فروگذار نمي‌كند. این در حالی است که خواهر ناتنی دیلنی یعنی زیلفا (با بازی اونا چاپلین) نیز در سر نقشه‌هایی را برای دارایی‌ها و مایملک پدری‌شان می‌پروراند. البته در ادامه مشخص می‌شود که رابطه دلینی و خواهر ناتنی‌اش بیشتر از یک رابطه ساده خانوادگی است؛ رابطه‌ای عاشقانه که به نظر عنوان مجموعه نیز می‌تواند از آن گرفته شده باشد.  مجموعه تابو به نظر روایت و پیرنگ ساده و سرراستی دارد، بااین‌حال تماشای آن به‌هیچ‌عنوان کار آسانی نبوده و نیازمند توجه و تمرکز شدید برای پیگیری و ردگیری ارجاعات تاریخی، شخصیت‌های متعدد و خطوط داستانی پیچیده است. به‌عبارت‌دیگر، در پس داستان دلینی، داستان‌های فرعی دیگری ازجمله درباره رابطه دولت بریتانیا با آمریکا در جنگ سال ١٨١٢ و تجارت برده در جریان است.

 

البته شخصیت دلينی با بازی چشمگیر هاردی نیز آن‌قدر جذاب و گیرا از کار درآمده که می‌تواند به‌تنهایی شما را با این مجموعه همراه کند. بااین‌حال آنچه این مجموعه را نسبت به سایر سریال‌ها، متفکرانه و خاص‌تر می‌کند، مضمون تقابل میان کسب‌وکار و اخلاقیت فردی است و این ایده که گاهی اوقات آدم‌های عجیب‌وغریب، نه احمق، بلکه افرادی هستند که فقط بیشتر می‌دانند.

 

اگر بخواهم واضح‌تر بگویم، این سریال نه داستانی درباره اتفاقات عجیب‌وغریب و جالب بازار آزاد، بلکه درباره شرارت‌ها و خباثت‌هایی است که افراد برای سود تجاری و منافع شخصی مرتکب می‌شوند. از این لحاظ، این سریال تصویري بسیار واقع‌گرایانه از انحصار در سطحی کوچک ارائه می‌کند. درحالی‌که داستان سریال در سال‌ها پیش می‌گذرد، بااین‌حال سعی شده تا ارتباطی با شکل انحصار در فرهنگ عامه و الگوهای اقتصادی غیرواقع‌گرایانه رقابت امروز نیز ایجاد شود. از این نظر، این مجموعه با اعلام اینکه انحصار امتیاز ویژه‌ای است که دولت اعطا می‌کند، از یک امر ممنوعه (تابو) در فرهنگ عامه تخطی می‌کند.

 

البته چنین نگرشی به انحصار مسئله جدیدی نیست. این اصطلاح از مدت‌ها پیش به معنای اعطاي حقوقی ویژه و اختصاصی به منظور تولید و دادوستد کالاهای خاص در مناطق خاص بوده است. حکمرانان تاریخی به حمایت از شرکت‌هایی خاص برمی‌خاستند؛ مسئله‌ای که به‌نوبه خود آتش رقابت بر سر امتیازات سیاسی را برافروخته‌تر می‌کرد و دود این آتش در نهایت در چشم هیچ‌کس جز مردم نمی‌رفت. به‌عبارت‌دیگر، انحصار حُکمِ مانعی قانونی برای ورود به یک عرصه خاص را داشته و دارد. البته تعریف انحصار به این سادگی نیست، بلکه نشان می‌دهد این اصطلاح در تاریخ اقتصادی چه معنا و مفهومی داشته است.

 

متأسفانه این درک از انحصار در دنیای هنر به دست فراموشی سپرده می‌شود. در فرهنگ عامه، انحصار در این معنا، موضوع ممنوعه‌ای نیست. درواقع، انحصار در همه‌جا حضور دارد. مشکل اینجاست که هنر پاپ از یکی از این دو مسئله رنج می‌برد: هنر پاپ یا چیزهایی را انحصار می‌خواند که انحصار نیستند یا انحصار را بدون درک و فهمی عمیق و دقیق از آن، به تصویر می‌کشد. مشکل اول به مقوله «شرکت پلید» مربوط می‌شود. برای بسیاری از افراد، یک شرکت بزرگ که رقبای چندانی ندارد، خواه‌ناخواه یک شرکت انحصاری است. سریال‌های معدودی هستند که نشان دهند، این موفقیت در بازار ممکن است به خاطر نبوغ کارآفرینی باشد که از قضا به جامعه خدمت می‌کند. درواقع، به نظر می‌رسد اگر دفتر مرکزی یک شرکت بیشتر از چهارطبقه باشد، حتما باید شرارت یا دست‌هایی پنهان در کار باشد.

 

خطای دوم این است که گناه انحصارطلبان را به پای بازار آزاد بنویسیم. مهم‌ترین نمونه خود دولت است که انحصار خشونت را در دست دارد، اما این خطا معمولا مستلزم شرکت‌های مالی است که قانون و منافع مشتریان خود را نادیده می‌گیرند. مردم این رفتارها را هرروز در زندگی روزمره‌شان می‌بینند، ولی درباره دلایل و علل آن دچار اشتباه می‌شوند: درواقع به‌جای بازارهای «بی‌قانون»، مردم این رفتارها را پیامدهای امتیازات قانونی می‌بینند که به‌جای منافع مشتریان، از منافع شرکت‌ها دفاع می‌کنند؛ امری که باعث می‌شود مشتریان قدرت چانه‌زنی خود را از دست بدهند.

 

دراین‌میان، آنچه مجموعه تابو را از اخلاف خود جدا می‌کند، درک و فهم درستی است که از انحصار ارائه می‌دهد. شرکت‌ها و قدرت‌های انحصاری به‌خودی‌خود ظاهر می‌شوند و تنها به خاطر اندازه و بزرگی‌شان «انحصاری» لقب نمی‌گیرند. جیمز دلینی، شخصیت اصلی داستان، وقتی با دولت‌های آمریکا و بریتانیا برای امتیاز انحصاری شرکتش چانه‌زنی می‌کند، به‌خوبی این مسئله را نشان می‌دهد. درگیری او با کمپانی هند شرقی به‌وضوح نشان می‌دهد که چطور یک مرد تنها و کوچک می‌تواند به لطف اعطاي یک امتیاز، از بزرگ‌ترین شرکت انحصاری نیز بزرگ‌تر شود.

همان‌طور که پیش‌تر نیز گفته شد، یکی از ویژگی‌ها و نکات بارز مجموعه تابو این است که سعی می‌کند مسئله انحصار را باوجود داستان تاریخی‌اش، با شرایط جهان امروز پیوند دهد.

 

فراموش نکنیم که همین چند ماه پیش بود که اولین قطار مستقیم میان چین به بریتانیا، به لندن وارد شد. قطار «باد شرقی» که حکم جاده ابریشم جدید چین را دارد، قبل از ورود به لندن در مدت ١٧ روز از ١٠ کشور گذشت. در شرایطی که حضور دونالد ترامپ در عرصه سیاست بین‌الملل، لرزه به اندام جهان انداخته است، شاید شاهد یکی از عمیق‌ترین چرخش‌ها در ژئوپليتیک جهانی بعد از سقوط دیوار برلین هستیم. برگزیت، ترکیه، بحران پناه‌جویان، دیوارها و حصارهای جدید از مجارستان تا کالای، حملات تروریستی از پرایس تا بغداد، جهان را به جای خطرناک‌تری بدل کرده است. در بحبوحه این بلوای جهانی است که پخش مجموعه تابو از شبکه «بی‌بی‌سی» معنای متفاوتی می‌یابد. همان‌طور که گفته شد، این سریال داستان جیمز دلینی را روایت می‌کند که بعد از ١٠ سال حضور در آفریقا در سال ١٨١٤ به لندن برمی‌گردد و متوجه می‌شود که قطعه زمینی را در ساحل غربی آمریکا به ارث برده است؛ زمینی که از ارزش ژئوپلیتیک بسیاری برای شرکت هند شرقی، بریتانیا و آمریکایی‌ها برخوردار است. دلینی که برای کمپانی هند شرقی کار می‌کرده، درواقع یک خودی است که حالا به یک افشاگر بدل شده است. دلینی جمله‌ای را می‌گوید که می‌توانست از دهان چلسی منینگ یا ادوارد اسنودن خارج شده باشد: «من از کارهای پلید شما خبر دارم چون زمانی بخشي از آن بودم».

 

درباره خشونت و کشتارهای فجیع این مجموعه مطالب بسیاری نوشته شده است، ولی به نظر تابو یا همان امر ممنوعه سریال چیز دیگري باشد؛ چیزی به‌مراتب مشکل‌سازتر و افشاکننده‌تر درباره دوران تاریک امروز. طبق گفته هاردی، او برای ایفای نقش دلینی، از شخصیت مارلو در رمان «قلب تاریکی» جوزف کنراد الهام گرفته است. مارلو نیز مانند دلینی ازسوي یک شرکت تجاری برای استعمار و بهره‌برداری در آفریقا منصوب می‌شود و وقتی به اروپا برمی‌گردد، به جهان «متمدن» به دیده تحقیر نگاه می‌کند. اگر کتاب کنراد یک درس داشته باشد، این درس این است که استعمارگری فقط باعث بدبختی در کشورهای فقیرتر نمی‌شود، بلکه پیامدهای آن از قبیل افزایش نابرابری، دامن خود کشورهای ثروتمند را نیز می‌گیرد.  آنچه تابو به شکلی بسیار زیبا نشان می‌دهد، لندن در اوایل قرن نوزدهم و روح امپریالیستی آن است که در تضاد با یأس و ناامیدی طبقه کارگر که در شرایطی اسف‌بار به‌سر می‌برند، قرار می‌گیرد. این مجموعه نشان می‌دهد که تفاوت چندانی میان افراد به‌اصطلاح متمدن و وحشی‌ها وجود ندارد: وحشی‌های واقعی نه برده‌های آفریقایی، بلکه، پادشاه بریتانیاست که مثل یک خوک، تخم شترمرغ می‌خورد و همچنین کمپانی هند شرقی که برای به‌دست‌آوردن قلمروهای جدید و استخراج سرمایه آماده است هرکسی را از سر راه بردارد.

 

 

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش