یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۲۲:۲۶ - ۰۲ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۰۵۳۱
فیلم و سینمای جهان

آرنو دپلشن:

مضمون «ارواح اسماعیل» از «سرگیجه» گرفته شد

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,آرنو دپلشن

هفتادمین جشنواره فیلم کن از چهارشنبه گذشته (۱۷ مه) آغاز شده و تا یک‌شنبه‌آینده (۲۸ مه) به کارش ادامه خواهد داد. فیلم افتتاحیه این دوره از جشنواره کن (که واقعاً یکی از پربارترین دوره‌هایش را پشت سر می‌گذارد) «ارواح اسماعیل» به کارگردانی آرنو دپلشن بود که دو بازیگر فرانسوی مطرح معاصر یعنی ماریون کوتیار و شارلوت گینزبورگ نقش‌های زن اصلی آن را در کنار متیو آمالریک و لویی گارل بازی کرده‌اند. به گزارش هنر و تجربه، در این گفتگو که توسط جردن روئیمی از «پلی‌لیست» انجام شده، دپلشن درباره جاه‌طلبانه‌ترین فیلمش تا امروز صحبت کرده و به‌نوعی آن را اقتباسی آزاد از «پراویدنس» ژان رنوآر به کارگردانی برگمان و هیچکاک دانسته است!

 

شما خواستید فیلم‌تان خارج از بخش مسابقه و به عنوان فیلم افتتاحیه به نمایش درآید؟

من تیئری فرمو و ژیل ژاکوب (رئیس سابق کن) را دوستان خودم می‌دانم. این ایده تیئری بود که واقعاً مرا تکان داد چون هفتادمین سالگرد این جشنواره است. فشار زیادی روی من بود چون معمولا فیلم‌های سبکی برای این بخش در نظر گرفته می‌شوند اما «ارواح اسماعیل» اثری مولف‌گونه است. به همین خاطر دیدم حرکت بسیار زیبایی است و آن را افتخاری دیدم که مرا به‌شدت تحت تاثیر قرار داد.

 

معمولا – به‌خصوص در سال‌های اخیر – فیلمی از وودی آلن جشنواره را افتتاح کرده است و فیلم شما هم شباهت‌هایی به آثار آلن دارد.

فیلم‌های او را دوست دارم.

 

می‌دانم که شما عادت دارید یک فیلم کلاسیک با مضمونی مرتبط را پیش از آغاز فیلمبرداری به بازیگران و عوامل‌تان نشان می‌دهید. آیا این بار هم چنین کاری را انجام دادید؟

واقعاً این کار را انجام ندادم. ماریون کوتیار و شارلوت گینزبورگ به‌قدری سرشان شلوغ بود و درگیر بازی در فیلم‌های دیگری بودند که نتوانستند تا اولین روز فیلمبرداری دیداری با من داشته باشند. شارلوت در نیویورک بود و ماریون هم درگیر فیلم عظیم رابرت زمه‌کیس بود که به نظر می‌رسید هرگز قرار نیست به پایان برسد. به هر حال اگر فرصت می‌شد می‌دانستم باید چه فیلمی را به آنها نشان بدهم: «پراویدنس» (آلن رنه، ۱۹۷۷).

 

چه انتخابی!

بله! به دلیل خشمی که در سر شخصیت جان گیلگد وجود دارد و شکنجه‌ همسری که به دلیل ابتلا به سرطان رو به مرگ است. او درست مثل اسماعیل درون این خانه گیر کرده است. او در رویای فصل‌های رمانی است که با آنها می‌کوشد دوباره معنایی را در زندگی‌اش بیابد. این فیلم واقعاً از نظر بصری یک اثر باشکوه است و زمانی من را در بر گرفت که در سن هفده‌سالگی تازه به پاریس آمده بودم؛ این فیلم برای من به هیولایی بدل شد و از زندگی‌ام تغذیه کرد. 

 

در واقع هم تاثیر فیلم فوق‌العاده‌ رنه، بر «ارواح اسماعیل» دیده می‌شود. به عنوان نمونه برخورد دائم واقعیت و خیال.

بله، دقیقاً. یکی مثل شخصیت اسماعیل که تا پایان داستان به‌کل قدرت تشخیص واقعیت و خیال را از دست می‌دهد. او خودش را محبوس می‌کند و با نخ و سوزن همه چیز را در زیرزمین برای خودش می‌سازد؛ که به‌وضوح استعاره‌ای است از طرز فکرش.

 

بله، او واقعاً زیرزمین را به‌هم می‌ریزد و نخ‌ها همه جا را می‌گیرند.

او به جایی می‌رسد که دیگر نمی‌تواند نقطه‌ها را به هم مرتبط کند.

 

شما به ژان رنوآر اشاره کردید اما من به اینگمار برگمان فکر می‌کردم و فیلم آخری که به کارنامه‌اش افزود.

بله، به‌خصوص «پرسونا» و «شرم» و در واقع هر فیلمی که او در طول زمان حضورش در جزیره فارو ساخت. پیش از شروع کار ساخت این فیلم، با خودم فکر کردم که اسماعیل و این شخصیت‌های زن را دارم و این می‌تواند خیلی بدیهی و رو باشد، پس به‌سرعت برگمان را از ذهنم خارج کردم و کوشیدم مستقیم به آغوش آلفرد هیچکاک پناه ببرم. البته در نهایت این طور شد که هیچکاک مرا از برگمان حفظ می‌کرد و برگمان مرا از هیچکاک.

 

محافظت خوبی بوده است.

مطمئناً همین طور است. من در واقع چند نمای «پرسونا» را دزدیدم.

 

متوجه‌شان شدم. مثل صحنه‌ بیمارستان!

خوب متوجه شدید. بعدی را هم تشخیص دادید؟

 

الان به ذهنم نمی‌آید، شاید هم فراموشش کرده باشم.

اشاره ظریف و کوتاهی است به دو چهره‌ای که به‌هم پیوند می‌خورند. اگر پلک بزنید آن را از دست داده‌اید. از این گذشته اگر هر دو بازیگر زنم نقش‌های‌شان را با هم عوض کنند، باز هم فیلم درست کار می‌کند و این دیگر ویژگی است که می‌توانیم در «پرسونا» بیابیم. البته در این صورت ممکن است به فیلم کاملاً متفاوتی هم برسیم.

 

و همان طور که اشاره کردید هیچکاک هم هست و «سرگیجه» در سراسر این فیلم برای سینمادوستان یادآوری می‌شود.

مضمون این فیلم مستقیم از «سرگیجه» گرفته شده است. کارلوتا از ناکجاآباد سر می‌رسد و در واقع این طور به نظر می‌رسد که از آب برمی‌آید. او وقتی آن کت سفیدش را می‌پوشد، برای من کاملا یادآور شخصیت کیم نوواک می‌شود. اما ماریون کوتیار بر خلاف نوواک، نقشش را واقعی و سرراست بازی می‌کند و هیچ وانمود و تظاهری ندارد.

 

همکاری با کوتیار چطور بود؟

می‌دانید که ماریون واقعاً یک ستاره است. او می‌تواند پس از بازی در فیلمی از کریستوفر نولان، برود و در فیلم برادران داردن بازی کند. تماشای نقش‌آفرینی‌های او شگفت‌انگیز است.

 

فیلم قبلی‌تان «روزهای طلایی من» را هم دوست دارم و فکر می‌کنم در کنار این فیلم نشان می‌دهد که شما محدوده‌های ساختاری را گسترش داده‌اید.

بی‌اندازه از ساختن «روزهای طلایی من» لذت بردم. پس از آن فیلم گفتم: «خوب است. من فیلمی ساختم درباره ‌ آدم‌های مبتدی که تازه زندگی‌‌‌شان را آغاز کرده‌اند.» آن فیلم را با بازیگرانی ساختیم که واقعاً حرفه‌ای نبودند. این بار می‌خواستم فیلمی بسازم که تاثیر معکوس داشته باشد؛ با بازیگرانی که با تجربه‌های جهانی‌شان مرا تحت تاثیر قرار بدهند. دیالوگی که کارلوتا در «ارواح اسماعیل» می‌گوید: «زندگی فقط برای من رقم خورده است» به‌نوعی به این موضوع اشاره دارد که شما نمی‌توانید به آن‌چه در گذشته روی داده است اتکا کنید و باید در زمان حال زندگی کنید؛ و این بر خلاف آن چیزی است که شخصیت‌ها در «روزهای طلایی من» انجام می‌دهند. در واقع این شانس دوباره‌ای است که انسان‌ها با ورود به چهل‌سالگی و دهه‌ پنجم از زندگی‌شان یک بار دیگر برای خود قائل می‌شوند.

 

 

 

 

  • 14
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش