شاه آرتور نامی است که در فرهنگ و تاریخچه فرهنگی مردم بریتانیا از احترام و جایگاه ارزشمندی برخوردار است. این پادشاه افسانهای ( که البته در برخی از روایات گفته شده که واقعی بوده اما در حد و اندازه حدس و گمان باقی مانده ) سلحشوری بوده که از سده ششم تا شانزدهم میلادی بر بریتانیا حکومت میکرد و عدالتگستر بود. شاه آرتور فردی بود که شمشیر اکس کالیبور که هیچ فردی توانایی بهدست گرفتن آن را نداشت، از سنگ خارج کرد و به مبارزه با شاه فاسدی که تاج و تخت را تصاحب کرده بود، برخاست.
در نهایت نیز این سلحشور در تمام جنگهای پیش روی به پیروزی دست یافت اما به دلیل جراحات سختی که دیده بود، ابتدا شمشیر اکس کالیبور را در دریاچه انداخت و بی درنگ دستی از دریاچه بیرون آمده و آن شمشیر را نزد خود مخفی کرد و سپس خود آرتور پس از گفتن این جمله که : « به آوالون می روم تا زخم هایم را درمان کنم و شاید روزی برگردم تا مردمم را رهبری کنم » در قایقی قرار گرفت و از مقابل دیدگان محو شد. داستان شاه آرتور از ارزش و جایگاه ویژه ای نزد شهروندان بریتانیایی برخوردار است، بهطوریکه برخی حتی معتقد هستند که آرتور شخصی واقعی بوده و داستان او واقعیت دارد.
شاه آرتور شخصیت جذاب پرده نقرهای
تاریخ سینما نیز بارها داستان شاه آرتور را چه بهصورت فیلم سینمایی و چه سریال تلویزیونی به تصویر کشیده است و حال جدیدترین نسخه آن به نام « شاه آرتور : افسانه شمشیر » به کارگردانی گای ریچی به سینماها آمده؛ اثری که بارها اکرانش به دلایل گوناگون به تعویق افتاده است. داستان فیلم از این قرار است :پس از سرانجام نافرجام پدر آرتور که با قتل او همراه است، عموی جوان تر او به نام ورتیگرن ( جود لاو ) که تشنه قدرت و سلطنت است، کنترل سرزمین را بهدست می گیرد و ظلم و تاریکی بر سراسر منطقه چیره می شود. آرتور جوان ( چارلی هونام ) هم که وارث حقیقی تاج و تخت بوده، آواره خیابانها می شود و مانند یک انسان عادی زندگی خود را پیش میگیرد تا اینکه سرنوشت او را به سوی شمشیر اکس کالیبور که در سنگی فرو رفته و تنها یک سلحشور و رهبر واقعی میتواند آن را از سنگ خارج كند، هدایت می کند و آرتور نیز موفق به خارج كردن شمشیر از سنگ میشود. حال سرنوشت او مبارزه با ظلم است و تبدیل شدن به فردی افسانهای برای دادخواهی و... .
آرتور به روایت گای ریچی
نسخه جدید « شاه آرتور » که بارها تغییر نام داده و حالا با عنوان « افسانه شمشیر » منتشر شده، پیش از این قرار بود تا در سال گذشته به اکران درآید اما تردید درباره توانایی رقابت با آثاری مانند « دونده مارپیچ » باعث به تعویق افتادن چند باره آن شد. احتمالا تعویقهای مکرر اکران فیلم به این دلیل بوده که سازندگان میدانستند ساخت اثری مانند « شاهآرتور» با سبک و سیاق فیلمسازی گای ریچی میتواند واکنش های متفاوتی را برانگیزد.
گای ریچی که بیشتر بهدلیل ساخت آثار گنگستری خیابانی نظیر « قاپ زنی » شهرت دارد، در جدیدترین اثر خود حال و هوایی نسبتا مشابه را متوجه « آرتور شاه » کرده و او را مانند یک گنگستر خیابانی متصور شده که به اصطلاح در کف خیابان بزرگ شده و با فرهنگ خاص این شرایط، داستان معروفش را پیش می برد. این تصمیم مخاطبان «شاه آرتور » را به دو دسته تقسیم خواهد کرد. دسته نخست از طرفداران داستان کلاسیک این مجموعه بوده و این تغییر اصلا و ابدا به مذاقشان خوش نخواهد آمد و دسته دوم که احتمالا شخصیت نسبتا شرور شاه آرتور را که دستکمی از قهرمانان آثاری نظیر « سریع و خشمگین » ندارد، خواهند پذیرفت.
اما بهطور کل تغییر وضعیت این پادشاه دادخواه به حال و هوای شخصیتهای همیشگی آثار ریچی، در عمل نتیجه چندان خوشایندی بر جای نگذاشته چراکه با این تصمیم روح داستان « شاه آرتور » از بین رفته و قهرمانی که در تصویر حضور دارد شبیه به صدها قهرمان کنونی سینماست که شباهت بسیاری به یکدیگر دارند اما فاقد هویت مشخصی هستند که بتواند وجه تمایز آنان را به تصویر بکشد. آرتور در فیلم « شاه آرتور » برخلاف تعریف همیشگی که از این شخصیت سراغ داشتیم، هیچ شباهتی به سلحشوران ندارد که این مساله باعث شده وی با فضای حماسی داستان همخوانی چندانی نداشته باشد.
داستانی پر از حماسه و نبرد
البته گای ریچی، پيش از اين با اثر موفق سینمایی خود یعنی « شرلوک هولمز » با بازی رابرت داونی جونیور، موفق شده بود تا این داستان را از فرم کلاسیکش خارج کرده و حال و هوایی مدرن به پرداخت دو شخصیت اصلی داستان بدهد.
اما « شرلوک هولمز » هرگز داستانی حماسی با تم مبارزه و دادخواهی نبوده و از این حیث تغییر وضعیت او برای مخاطبان جذاب و قابلپذیرش بود و تغییر وضعیت آرتور به فردی معلومالحال، باعث شده تا تاثیرگذاری خرده داستانهای حماسی این اثر نیز از بین برود و روایت برخی از آنان نیز مضحک جلوه كند. تصویربرداری روی دست و استفاده از تکنیک تدوین شلاقی که با زوم و اسلوموشنهای مکرر همراه است، یکی دیگر از ویژگیهای فیلم به شمار می رود که پس از مدتی تماشاگر را دچار سردرد میکند. «شاهآرتور» سرشار از مبارزاتي نفسگیر است.
باتوجه به بودجه هنگفت فیلم، کیفیت جلوههای ویژه آن نیز قابل قبول بوده اما نحوه اجرای آن محل تردید است.
« شاه آرتور » اغلب شبیه به موزیک ویديوهای سبک موسیقی راک است که خوشبختانه آن آثار در چند دقیقه به پایان می رسند اما در این داستان بارها و بارها باید به تماشای آن نشست و شاید هم سرگیجهای نصیب تماشاگر شود.
دیوید بکهام و سایر ستارههای « شاه آرتور »
«چارلی هونام» در نقش «شاه آرتور»، شبیه به قهرمانان خیابانی آثار گای ریچی است که اینبار شهرتش پادشاه و هدفش دادخواهی است. هونام در « شاه آرتور » بیشتر شبیه به قهرمانان آثار اکشن سینماست و نشانی از یک دادخواه ندارد. وضعیت جود لاو در نقش پادشاه ظالم تا حدی بهتر از هونام بوده و پذیرفتنی است. در فیلم می توانید چهره های جذابی نيز بیابید از جمله دیوید بکهام که به نظر می رسد حالا باید او را در سینما بیشتر از قبل ببینیم.
تماشای « شاه آرتور » البته به حدی سخت نیست که غیرقابل تحمل باشد. کافی است تا آوازه و شهرت این سلحشور را از او بگیرید و به چشم یک قهرمان بیهویت به او بنگرید تا فیلم شبیه یک اثر اکشن حماسی باشد که حول محور انتقام از پادشاه ظالم و برقراری عدل است شاید وضعیت مشابه « شاه آرتور » را بتوان با فیلمی مانند « خدایان مصر » (البته وضعیت این فیلم ابدا در حدواندازه آن فاجعه نیست! ) دانست. اثری که فاقد هویت بود و داستان انتقام وارث تاج و تخت از عموی ظالم خود را پی می گرفت. « شاه آرتور » میتواند سرگرم کننده باشد در صورتی که نامش « شاه آرتور » نباشد.
- 19
- -12