یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۱:۰۳ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۱۵۸۸
فیلم و سینمای جهان

ماجرای اعتراضی سینمایی!

نگاهی به فیلم من، دانیل بلیک اثر کن لوچ

هر شخصی که مدت ۴۸ دقیقه را در صف انتظار تلفنی خدمات مشتریان گذرانده باشد بی‌شک احساس شخصیت اصلی داستان دانیل بلیک را به‌خوبی درک می‌کند. دانیل بلیک، نجاری ۵۹ ساله است که تمام عمر خود را صرف تلاش و کوشش برای زندگی ساده و آبرومندی کرده است. او در مرز ۶۰ سالگی پس از یک حمله قلبی سهمگین مجبور به استفاده از حق خود به‌عنوان یک شهروند بریتانیایی می‌شود. دکترش اجازه کار کردن به او نمی‌‌دهد و امیدش برای گرفتن کمک هزینه از دولت انگلستان روز به روز کمتر می‌شود. 

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم سینمایی من دانیل بلیک

 

دانیل که رزومه‌‌اش به وضوح نشان می‌دهد که اهل کار و تلاش است باید در وهله اول به دولت ثابت کند که از کار افتاده شده است. او علاقه‌ای به ناتوان جلوه دادن خودش ندارد و از همین رو مسئولان به سختی حرف او را باور می‌کنند؛ از سویی دیگر رفتار تند مسئولان هر فردی را که مقداری برای خودش ارزش و احترام قائل باشد را پریشان و غمگین می‌کند. دانیل پس از پشت‌سر گذاشتن مراحل بیهوده اداری، متوجه می‌شود که وضعیت از کار افتادگی‌‌اش توسط مسئولان دولتی تایید نمی‌‌شود، این در حالی است که دکترش به شدت او را از بازگشت به کار منع می‌کند، از همین رو دانیل مجبور می‌شود از طریقی دیگر اقدام کرده و تا زمان رسیدن دادگاه استیناف خود را بیکار معرفی کند؛ امری که باعث می‌شود به‌صورت قانونی مجبور باشد روز و شب در خیابان‌ها به‌دنبال کار بگردد و مدرک این جست‌وجوی بیهوده را به مسئولان امر تقدیم کند.

 

داستان در این‌جا تمام نمی‌‌شود او برای گرفتن یک جواب ساده باید یک‌ساعت آهنگ انتظار مراکز دولتی را پشت تلفن تحمل کند و حتی هزینه تلفن را نیز خود پرداخت کند، برای گرفتن یک فرم ساده باید صبح زود در مراکز مربوطه حاضر شود و پس از ساعت‌ها انتظار تنها در چند دقیقه به سایت‌های اینترنتی ارجاع شود و حتی برای دفاع شفاهی و ساده از حق زنی که تنها چند دقیقه برای جلسه بیمه‌‌اش دیر رسیده از این مراکز بیرون انداخته شود.

 

در حقیقت کن لوچ با فیلم «من، دانیل بلیک» برزخی را توصیف می‌کند که در واقعیت باید امن‌‌ترین نقطه کره زمین برای فرد باشد، جایی که تمام داشته‌های فرد، نظیر نیروی جوانی و زمان را از او می‌گیرد و در هنگام وقوع مشکلات جسمانی و روحی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کند. این برزخ بدون باقی گذاشتن راه رفت و برگشت فرد را تا آرامگاه همیشگی‌‌اش مشایعت کرده و هیچ عذاب وجدانی از چنین برخوردهایی ندارد.

 

اثر تازه فیلمساز بزرگ انگلیسی یکی از تندترین اعتراض‌های تاریخ سینما را به‌شکلی ملموس و رئالیستی در مقابل دیدگان مسئولان کشورش قرار می‌دهد. از این منظر حتی می‌توان فیلم «من، دانیل بلیک» را با آثار مایکل مور آمریکایی مقایسه کرد. فیلمساز چپ گرای بریتانیایی با چنان قدرتی بوروکراسی و نظام پزشکی کشورهای لیبرال سرمایه‌داری را نقد می‌کند که در لحظه پایانی فیلم متوجه دلایل نادیده گرفته شدن آن در فصل جوایز سالی گذشت می‌شویم.

 

قهرمان فیلم کن لوچ طعمه کوچکی از چرخه سرمایه‌داری محسوب می‌شود، در این راه دانیل بلیک بیکار می‌شود، از اجتماع رانده می‌شود، گرسنگی می‌کشد، شاهد به راه کج رفتن دختری معصوم می‌شود، برای گرفتن حق‌‌اش به زندان می‌افتد، مجبور به فروش وسایل خانه‌‌اش می‌شود و درنهایت در یک دستشویی عمومی می‌میرد. این یعنی اعتراضی تمام قد به کشوری که خود را مهد روشنفکری و مدرنیته می‌داند، کشوری که وضعیت مشقت‌بار اشخاصی که حتی در‌حال کار کردن در آن هستند و تنها با روزی سه یورو روزگار می‌گذرانند می‌تواند سوژه آثار سینمایی و تلویزیونی زیادی باشد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم سینمایی من دانیل بلیک

 

کن لوچ تمام اجزای این اثر تلخ را با دقت و ممارست زیادی کنار همدیگر چیده است. دیو جونزِ کمدین در نقش دانیل بلیک هیچ نشانی از پیشینه طنزآلود خود ندارد، او به تلخی سخن می‌گوید، به تلخی نگاه می‌کند و حتی تلخ‌تر از همه این‌ها نفس می‌کشد. فیلم نخل طلای فستیوال کن سال گذشته را درحالی کسب کرد که دیگر هیچ اثری از او در فستیوال‌ها و رویدادهای مهم سینمایی جهان ندیدیم.

 

نمی‌‌توان به مسئولان سینمایی و سیاسی انگلستان خرده‌ای گرفت زیرا فیلم «من، دانیل بلیک» به‌صورت صحیح روی بزرگ‌ترین نقطه ضعف این کشور دست می‌گذارد؛ وضعیت از کار افتاده‌ها و اشخاصی که نیاز به کمک دولت دارند مسئله‌ای است که هیچ‌گاه به اندازه حالا در این کشور معضل نبوده است. کن لوچ نیز برای باورپذیر بودن بیشتر، اثرش را به اندازه‌ای رئالیستی ساخته که شما هنگام تماشای فیلم حس می‌کنید درحال مشاهده مستندی از فردریک وایزمن هستید. شما در حال تماشای این فیلم به اهمیت حضور فیلمسازی چون آقای لوچ پی می‌برید، کسی که همواره از طبقه کارگر دفاع کرده است و مظلومیت این طبقه در کشورش را با دقت به تصویر کشیده است.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم سینمایی من دانیل بلیک

 

شاید برای اشخاصی که فیلم «من، دانیل بلیک» را می‌بینند شیوه برخورد مسئولان دولتی با شخصیت بلیک کمی عجیب به نظر برسد؛ برخوردی بی‌نهایت تند و ناراحت‌کننده که مخاطب را به‌یاد زنجیره رفتارهای اجتماعی دولت‌های توتالیتر می‌اندازد. هیچ یک از مسئولان امر به‌صورت محترمانه با شخصی که تنها خواستار گرفتن حق خود است برخورد نمی‌‌کنند. آن‌ها به‌صورت تحقیر آمیز مرد زحمت‌کشی که حال با بیماری دست و پنجه نرم می‌کند را از خود می‌رانند و باعث به‌وجود آوردن مشکلات بعدی در زندگی‌‌اش می‌شوند.

 

نکته جالب این‌جاست که تنها مددکار اجتماعی که دلسوز است و قصد کمک کردن به دانیل را دارد بلافاصله به‌علت نوع برخوردش با مراجعه کننده‌ها از سوی مافوق خود تنبیه می‌شود. متاسفانه این دنیایی است که آقای لوچ به‌درستی شکل داده و به سختی می‌توان آن را متهم به بزرگ نمایی کرد. مادری تمام غذاهای خود را به فرزندانش می‌دهد و زمانی به فروشگاه دولتی می‌رود تا سهمیه اندک خود را بگیرد به اندازه‌ای گرسنه است که قوطی کنسروی را با تعجیل باز کرده و محتویاتش را به‌صورت یخ زده در دهانش می‌گذارد! فیلم واجد سکانس‌هایی این چنینی و بسیار تکان دهنده است. اثری که تماشای آن برای تمام اشخاصی که در کشورهای مختلف مسئولیتی را برعهده‌دارند واجب است.

 

«من، دانیل بلیک» بی‌شک یکی از مهم‌ترین اعتراض‌های سینمایی در سال‌های اخیر به وضعیت سرمایه‌داری در دنیای امروزی است، اثری که به‌دنبال ارزش‌های انسانی خط بطلانی بر پایه‌های نظام‌های سرمایه‌داری می‌کشد و وجود خصوصیات انسانی را لازمه اصلی مسئولان دولتی در نظر می‌گیرد. مشکل اصلی این‌جاست که آیا تماشای چنین آثاری به آگاهی مخاطبان خود اضافه می‌کند!؟ یا تنها باعث می‌شود آن‌ها چشم هایشان را به روی مشکلات عدیده نظام‌های سرمایه‌داری ببندند و در مقابل این قبیل اعتراض‌ها نیز واکسینه شوند!

 

 

khabargozarisaba.ir
  • 12
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش