یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
۱۴:۲۹ - ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۶۲۴۴
فیلم و سینمای جهان

سریال «لیست سیاه»؛ کلیشه‌ی نخ نمای پرطرفدار!

سریال «لیست سیاه» برای خودش طرفداران پر و پا قرصی فراهم کرده است اما واقعیت این است که آدم را با کلی کلیشه نخ نما ناامید می کند.

لیست چرک

رامبد خانلری: در بین سریال های فرنگی غیر ترکی که اخبارشان را هفته به هفته دنبال می کنم، برای خودم دسته ای جدا کرده ام به نام «خالتور».

خالتور نه به معنی متداولش در ایران یعنی مطرب و مزقون چی، خالتور به معنی ریشه روسی اش یعنی «خالتور» به معنی کار کم ارزش. بیشتر سریال های خالتور را تا دو، سه قسمت می بینم و آن وقت برای همیشه از دیدن ادامه آنها منصرف می شوم. بعضی از آنها را هم تا انتها یا نزدیکی انتها دیده ام. از معروف ترین سریال هایی که در دسته خالتور قرار داده ام «فرار از زندان» است. «۲۴» هم دیگر سریال معروفی است که در کنار «ماوراءالطبیعه» و «لیست سیاه» و «بنشی» و ... در دسته خالتور قرار گرفته است.

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال لیست سیاه

به نظر شما یک خط داستانی را چند بار می شود بزک کرد و از نو به خورد مخاطب داد؟ «هانیبال» قصه «هانیبال لکتر» قاتل سریالی خطرناکی است که با پلیس جنایی همکاری می کند و به پلیس مشاوره می دهد، اما همیشه شما و بخش جنایی به حسن نیت او شک دارید. البته هانیبال در دسته خالتور نیست، سریال خوش ساختی است که برای خودش کیا و بیایی دارد. بازی «مدس میکلسن» در نقش هانیبال هم بسیار دوست داشتنی است. داستان سریال لیست سیاه چقدر با داستان هانیبال تفاوت دارد؟ فراری سابقه داری که خودش را تحویل اف بی آی می دهد، سیاهه ای از مجرمین خطرناک در دست دارد که به شرط همکاری با دخترکی تازه کار در اف بی آی این لیست را به دست آنها می سپارد. «رد ردینگتون» در مقایسه با هانیبال یک شوخی است، یک کپی دست چندم شبیه اجناس چینی.

سریال دیگری هست به نام «نقطه کور»؛ داستان این سریال هم این است که دختری در یکی از میدان های شهر به هوش می آید. دختر نه گذشته اش را می داند، نه نام و شهرتش را. تن و بدن دختر پر است از خالکوبی هایی که دختر نمی داند پیش از ماجرا هم روی بدنش بوده اند یا خیر؟ در میان این طرح ها نام یک مامور اف بی آی هم وجود دارد. مشخص می شود این خالکوبی ها هر کدام یک نقشه تروریستی است و مامور اف بی آی و دختر که برای خودش یک بزن بهادر درست و حسابی است، یکی یکی نقشه های ضد آمریکایی تبهکاران را خنثی می کنند.

می بینید؟ سریال های خالتور داستان های شان ترکیبی از خودشان است. برخورد قبیله ای می کنند؛ خودشان با خودشان وصلت می کنند. نقطه کور می شود ۲۴ به علاوه خالکوبی های «مایکل اسکافیلد» در فرار از زندان. یکی هم مثل لیست سیاه که دغدغه جدی بودن دارد و سعی می کند مخاطب جدی تر را هم هدف بگیرد، ۲۴ است به علاوه هانیبال که سریال جدی تری است. مهم این است که همه سریال های خالتور شالوده شان از ۲۴ است. یک بحران تک قسمتی که وقتی قرار است به مخاطب معرفی شود، آن قدر بزرگ است که می تواند دنیا را کن فیکون کند اما در چهل و دو دقیقه به مخاطب معرفی می شود، دنیا را تهدید می کند و توسط قهرمان مدیر و مدبر و باهوش و آینده نگر و قوی و ... گره گشایی می شود.

حیف که باباها سریال نگاه نمی کنند، یعنی وقت تماشایش را ندارند، وگرنه سریال های خالتور همان سریال هایی هستند که باباها از تماشای شان لذت می برند. جاسوس بازی دارند، سیم آبی و زرد و سبز و خنثی کردن بمب دارند. هواپیمای در حال سقوط دارند، ماشین ترمز بریده در بزرگراه دارند و گروگان گیری. همیشه در فیلم ها و سریال های خالتور دلم برای نیروهای ضربت حاضر در صحنه گروگان گیری می سوزد؛ طفلی ها با آن ماسک های سیاه سوراخ شان از زمین و آسمان می آیند، دو ساعت علاف می شوند تا قهرمان بیاید و یک تنه قائله را ختم به خیر کند. این بیچاره ها را بی خود علاف نکنید، گناه دارند.

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال لیست سیاه

لیست سیاه هم یک کلیشه است از روی دیگران و هم یک کلیشه است از روی خودش؛ تمام اتفاقات عین به عین در تمام قسمت ها می افتد. ری هم همیشه هست. فقط آن سر گفتگو جنایتکار خطرناکی است که تا دقیقه چهل و دو قرار است گونی روی سرش بکشد. به همه اینها آن رابطه میان مزدور پیر سالخورده و دختر جوان معصوم شبیه رابطه میان شخصیت های اصلی «لئون» و «سامورایی» را هم اضافه کنید و خودتان را آماده تا بدترین نمونه اش را در لیست سیاه مشاهده کنید. لیست سیاه از همه چیز بدترین نمونه اش را در خود دارد.

لیست نه چندان سیاه!

رحمان حسینی: پیش خوان – سریال آمریکایی «بلک لیست» یا همان «لیست سیاه» این روزها محبوبیت و فراگیری زیادی در ایران دارد؛ از یک طرف ژانر سریال (سیاسی، جاسوسی و گنگستری) که با سریال های ۲۴ و هوم لند قبلا هم در این سال ها در میان مخاطبان ایرانی حسابی محبوب بوده و از طرف دیگر دوبله شدن آن و عرضه اش در شبکه خانگی که باعث شده طیفی وسیع تر از قشر سریال بین های حرفه ای به سمت این سریال جذب شوند.

این سریال را که از ۲۰۱۳ شروع شده، یکی از غول های رسانه آمریکا یعنی شبکه ان بی سی ساخته و پخش کرده؛ شبکه ای که پربیننده ترین برنامه های تلویزیونی سرگرم کننده آمریکا مثل شوهای استعدادیابی «The Voice» و «America’s Got Talent» را دارد و در سریال سازی هم ید طولایی در تولید سریال های کمدی، درام روزمره، علمی – تخیلی و فانتزی داشته و در حقیقت این شبکه با سریال هایی مثل «دوستان» (Friends)، «فریزر» (Frasier) و «اتاق اورژانس» (ER) به پرچمدار سریال سازی تلویزیونی در دهه نود تا اواسط دهه اول قرن بیست و یکم تبدیل شده بود اما در دوران تازه – یا همان طلایی – تلویزیون آنها تا حدودی از رقبای خود مثل اچ پی او و ای ام سی عقب هستند و از نیمه دهه گذشته با ساخت سریال هایی مثل «قهرمانان» (Heroes) و «اداره» (The Office) و اضافه کردن پروژه ای جاه طلبانه چون سریال سیاسی و بلندمدت «یال غربی [کاخ سفید]» (The West Wing) سعی کردند با همان راه و روش قدیم خودشان را زنده نگه دارند، اما همچنان از رقبای خود عقب هستند.

شبکه ان بی سی در سال های اخیر حتی با اشتباهاتی چون کنسل کردن ادامه سریال های محبوب و موفق – اما پر خرجی – چون «هانیبال» و «کنستانتین» وضعیت خود را بدتر کرده تا جایی که برای بازگشت اقبال عمومی رو به دوباره سازی سریال قهرمانان (Herloes Reborn) آورده و با پروژه های ظاهرا جذاب، اما کم رمقی مثل «نقطه کور» (Blindspot) تا حدودی مخاطبان سریال بینش را برگردانده است. در این میان، «لیست سیاه» یک استثناست؛ نه تنها به دلیل محبوبیت شدید و پربیننده بودن امکان این را داشته که به فصل چهارم برسد، بلکه قرار است از سال ۲۰۱۷ در پیش درآمد (prequeispin-off) «لیست سیاه رستگاری» گذشته شخصیت های این سریال هم به تصویر کشیده شود. علاوه بر این «لیست سیاه» در رقابت با همتایانش در همین ژانر اکشن – جنایی – جاسوسی مانند «هوم لند» (شبکه شوتایم) و «۲۴» (شبکه فاکس) به مراتب ساختار متفاوت، مستحکم تر و داستان جذاب تری دارد؛ تفاوت هایی که در ادامه بیشتر آنها را خواهیم دید.

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال لیست سیاه

سازنده: «جون بوکنکامپ» سازنده لیست سیاه، تا پیش از این سریال یکی از نویسندگان جوان و گمنام هالیوود بود که شاید تنها نقطه مهم کارنامه اش، نوشتن فیلمنامه «گرفتن جان ها» (Taking Livess) بوده است؛ تریلری که با حضور آنجلینا جولی و اتان هاوک در گیشه هم چندان موفق نبود، اما با ساخت «لیست سیاه» بوکنکامپ نشان داده که هم راه و رسم ساخت تریلر و درام جاسوسی را بلد است و هم می تواند یک فضای دوست داشتنی با کاراکترهای خاکستری و حساب شده خلق کند؛ فضا و کاراکترهایی که – درست برعکس فضای سیاه و سفید «هوم لند» و «۲۴» - نشان می دهند لیست سیاه آن قدرها هم سیاه نیست.

ساختار و داستان: همه چیز حول محور «ریموند ردینگتون» مشهور به «رد» بنا شده؛ کسی که با لقب «نگهبان جنایت»، یکی از مشهورترین  مجرمان دنیاست و نفر چهارم لیست ده نفره تحت تعقیب ترین های آژانس «اف بی آی». ردینگتون در اولین اپیزود سریال خودش را خود خواسته تسلیم اف بی آی می کند و از آن پس تبدیل می شود به منبع مخفی این آژانس برای شناسایی خطرناک ترین تبهکاران دنیا؛ مجرمانی که حتی آژانس های جاسوسی هم از وجود برخی از آنها اطلاعی ندارند و همین اسامی هستند که لیست سیاه مشهور را شکل می دهند.

ردینگتنون در ازای این کمک سخاوتمندانه تنها یک خواسته دارد؛ او فقط می پذیرد که با مامور «الیزابت کین» - که اولین روز کاری اش در اف بی آی مصادف با تسلیم ردینگتون شده – اسرارش را در میان بگذارد و این گونه چرخه بی پایان داستان آغاز می شود... لیست سیاه در نظر اول یک درام جاسوسی، معمایی و اکشن با مایه هایی از معضلات سیاسی است که با ساختاری اپیزودیک در هر قسمت، با معرفی نفر بعدی لیست، معمایی را طرح می کند و در همان قسمت هم گره گشایی اش می کند، اما در حقیقت ساختار سریال یک پازل بزرگ است که هر اپیزود بخشی از تصویر گم شده اش را بازیابی می کند؛ پازلی درباره خود ردینگتون؛ هویت واقعی «الیزابت» و سایر معماهایی که در حقیقت هم ریشه در زندگی شخصی آنها دارند و هم دامنه شان به اتفاقات دوران جنگ سرد بر می گردد. 

این پازل بزرگ، همان عامل جذابی است که باعث شده بعد از گذشت چهار فصل و با وجودت ساختار نسبتا تکراری اپیزودها، مخاطب همچنان تشنه ادامه سریال باشد. در عین حال تصویری که از ردینگتون و «نیروی ویژه»ای که برای رسیدگی به لیست سیاه تشکیل می شود، ترسیم شده – مثل بسیاری از سریال های موفق سال های اخیر – آنها را در نظر مخاطب به شبه ابرقهرمانانی مبدل کرده که احتمال اشتباه شان در جریان خطراتی که پیش رو دارند بسیار کم است؛ انتظاری که شاید در خیلی جاها برآورده شود و در خیلی جاها هم به مخاطب شوک وارد کند.

شخصیت ها و بازی ها: همان طور که فهمیدیم، همه چیز حول محور «ردینگتون» بنا شده؛ اتفاقی که بدون حضور «جیمز اسپیلر» ممکن نبود.  بازیگر بزرگ و دوست داشتنی که با فیلم هایی چون «جنسیت؛ دروغ ها و نوارهای ویدیویی» (استیون سودربرگ) و «تصادف» (دیوید کراننبرگ) در دهه های هشتاد و نود به قله های بزرگی دست پیدا کرده بود اما پس از آن سال ها در حاشیه بود.

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال لیست سیاه

اسپیدر در سال های اخیر – با حضور در «لینکلن» (اسپیلبرگ) و آخرین قسمت سری «انتقام جویان» - پرکارتر شده و حضورش در لیست سیاه در حقیقت شاهکارش به شمار می رود. او – که به صدای منحصر به فرد و لحن خاص مشهور است – چنان لحن ویژه ای برای ردینگتون خلق کرده که در تناقض با چهره اش که هیچ چیز را لو نمی دهد و در کنار عادت ها، خصوصیات، لایف استایل منحصر به فرد و دیالوگ های به یاد ماندنی اش، او را به یکی از خواستنی ترین کاراکترهای تلویزیونی و یکی از محبوب ترین جنایتکاران تاریخ تبدیل می کند، شخصیتی که مخاطب گاهی می خواهد بپرد و او را در آغوش بگیرد و گاه هر چه بد و بیراه و لعنت که می تواند نثارش کند.

مگان بون در نقش «الیزابت کین» و رایان اگولد در نقش همسرش «تام کین» هم با بازی های چند لایه توانسته اند کاراکترهای پیچیده و حساب شده ای خلق کنند که در کنار ردینگتون قدم به قدم تکه های پازل بزرگ را تکمیل می کنند و داستان را پیش می برند. بازیگران دیگری چون دیه گو کلاتنهوف، هری لنیکس، امیر اریسون و موژان مارنو هم در نقش ماموران امنیتی رده بالای نیروی ویژه، تصویری متفاوت از این گونه افراد ساخته اند که مجموعه ای جالب را در کنار هم می سازند.

دوبله: بحث دوباره دوبلاژ این سریال بسیار مفصل است؛ البته این مسلم است که خیلی ها دوست دارند سریال را با زبان اصلی ببینند (خصوصا  مقاومت در برابر وسوسه شنیدن صدای خود جیمز اسپیدر خیلی سخت به نظر می رسد)؛ اما آنها که چندان دوستدار زیرنویس نیستند، می توانند از تماشای نسخه دوبله که در شبکه خانگی هم توزیع شده، لذت ببرند. دوبلاژی که با مدیریت امیر هوشنگ زند مدیر دوبلاژ با سابقه – که پیش تر سریال «بریکینگ بد» را هم دوبله کرده بود – انجام شده؛ «سعید مظفری» در نقش ردینگتون، خود زند به جای «تام کین» و لیلا کوهسار در نقش «الیزابت» صحبت کرده اند. در دوبله این سریال اساتیدی چون «ناصر طهماسب» و «نصرالله مدقالچی» در نقش کاراکترهای مهمان مهم و تاثیرگذار حضور دارند.

لیست را رد کن بیاد رفیق!

سحر سرمست: همه ما شنیده ایم داستان و فیلمنامه و اساسا هر اثر نوشتاری که می خواهد قصه بگوید، نباید نگاه حداقلی داشته باشد و از آن طرف باز می دانیم و شنیده ایم که بیشتر مواقع مخصوصا میان نویسندگان داخلی، به یک ایده ابتدایی بسنده می کنیم و با همان می خواهیم یک داستان سرپا از آب دربیاوریم!

باید بگویم این محال ممکن است که داستان مانا و سرپایی با آن متریال اندک در بیاید، مگر دست متافیزیک و تقدیر با ما در یک کاسه باشد و شانس بیاوریم. البته وارد وادی مینیمالیسم نمی شوم که خیلی از تازه کارها با سوءاستفاده از این عنوان و بی آن که قواعد کار را بدانند، همان ایده لاغر اولیه را تبدیل به داستانی کوتاه می کنند و خودشان را زیر چتر حمایت مینیمالیست ها پنهان. 

از آن طرف عده ای این نباید را (داستان حداقلی) جوری افراطی اجرا می کنند که در دل خود داستان به ورطه تکرار می افتند و دلت می خواهد بگویی: «تمام کن این خرده پیرنگ های بی سر و ته را.» سریال این هفته مان «لیست سیاه» از آن دست سریال هایی است که با وجود خوش ساخت بودن، فیلمنامه ای شلخته و بدتر از آن کلیشه ای دارد. بارها و بارها دیده ایم گنگستر، دزد، جاسوس یا به هر حال بدمنی که تصمیم به اعتراف گرفته است، در طول و عرض ف۶یلم راه افتاده تا با آن لیست سیاه ارزشمندی که دستش گرفته فخر بفروشد و از پلیس هم پیشی بگیرد.

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,سریال لیست سیاه

در این سریال «جیمز اسپیدر» نقش «رِد ریموند ردینگتون» همان فراری از دست اف بی آی را بازی می کند که ناگهان تصمیم گرفته خودش را تسلیم پلیس کند. رد که لیستی از خطرناک ترین آدم ها و گروه های دنیا تهیه کرده، می خواهد با پلیس همکاری کند و آن افراد خطرناک را لو بدهد، اما به یک شرط که همکارش «الیزابت کین» باشد. 

الیزابت کین با بازی «مگان بون» که اولین روز کاری اش در اف بی آی را شروع کرده است، بی آن که روحش از ماجرا خبر داشته باشد همکاری خود را با رد آغاز می کند. این سریال اگر در ایران ساخته می شد مسلما به همین ایده حداقلی اکتفا می کرد و با این دستمایه اندک چند ده قسمت تلویزیونی از آن ساخته می شد اما شبکه ان بی سی سختگیرتر از آن است که با قصه لاغر راضی به نوشتن قرارداد شود.

خالقان سریال «جون بوکنکامپ» و «جان آیزن درفت» در اینجا علاوه بر اعتراف رِد و همکاری اش با لیز، چند خط داستانی را موازی با هم پیش می برند و رنگ درام و اکشن را هم به ژانر اصلی سریال یعنی جنایی اضافه می کنند. هر چه سریال جلو می رود، روابط آدم ها هم پیچیده تر می شود تا جایی که دو نفر ادعا می کنند پدر الیزابت یا همان لیز هستند که متاسفانه یا خوشبختانه یک سر ماجرا در دستان رِد است. رِد که پیش تر بیننده را متوجه علاقه اش به لیز، همکار کوچولوی خوش لباسش کرده، حالا با همین ادعا سیلی محکمی به گوش مخاطب می زند. چرا که با وجود گذشتن چندین قسمت از سریال نمی توانی باور کنی که لیز و رِد می توانند رابطه خونی داشته باشند!

تا اینجای سریال تمیز پیش می رود، مخصوصا با اضافه کردن همین خرده پیرنگ که در خط داستانی تعلیق ایجاد می کند، ولی بسیاری معتقدند از اینجا ماجرا کمی شلوغ و شلخته می شود. خالقان سریال با اضافه کردن شاخ و برگ های کلیشه ای – مثل گروگان گیری و ترور – آن قدر فضای سریال را هم می زنند که اگر طاقت بیاوری و ادامه بدهی دلت می خواهد پاک کن برداری و چندتایی ریز قصه و خرده پیرنگ را از زمینه اصلی داستان حذف کنی و خطاب به رِد، که مدام با آن لیست مجهولش بیننده و گاهی حتی اف بی آی را سر کار می گذارد، بگویی: «لیستت را رد کن بیاد رفیق!»

البته در آخر باید اضافه کنم سریال «لیست سیاه» طرفداران سرسخت خود را نیز دارد و اگر طالب این دست از داستان ها هستید، نباید فراموش کنید به تماشای خروجی استانداردی نشسته اید: چرا که این سریال هر چه باشد از شبکه خوش سابقه ان بی سی پخش می شود. اتفاقا بانیان این شبکه در پی استقبال مخاطبان سریال اعلام کرده اند فصل چهارم آن نیز در راه است.

منبع: هفته نامه کرگدن

  • 16
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش