
سابربیکان یا به عبارتی حومه شهر فیلم جدید جورج کلونی است در مقام کارگردان که مت دیمون، وودیهارلسون، اسکار آیزاک، جاش برولین و جولیان مور جمعی از محبوبترین ستارگان هالیوود در آن به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم کمدی، جنایی و معمایی که فیلمنامهاش را جوئل کوئن، ایتان کوئن و گرانت هزلف دو سال پیش به نگارش در آوردهاند، ماجرای یک جنایت مرموز است که در حومه شهر خانواده آرامی را درگیر خود میکند.
داستان فیلم که در دهه پنجاه روایت میشود، منعکسکننده بدترین و بهترین حالات بشریت در خانواده این شهر است. زمانی که این خانواده آرام وارد ماجرایی مرموز و معمایی میشوند اعضای خانواده مبدل به افرادی باجخواه، انتقامگیر و خائن میشوند.
نکته مهم در فیلم جورج کلونی، نقش برجسته کوئنها؛ برادران متبحر فیلمنامهنویس است که با همراهی جورج کلونی و گرنت هسلوف فیلمنامه این اثر را نوشتهاند. نسخه اولیه این فیلمنامه در دهه هشتاد و بعد از خون ساده توسط برادران کوئن نوشته شد و قرار بود همان زمان با بازی کلونی ساخته شود. حالا بعد از سه دهه کلونی در جایگاه کارگردان قرارگرفته و مت دیمون نقش اصلی این اثر را بر عهده گرفته است.
فیلمی که بعد از نمایش در جشنواره ونیز امسال مورد توجه قرار گرفت و به نظر میرسد که نه تنها در اکران قریبالوقوع فیلم که همچنین در فصل جوایز سینمایی همچون مراسم اسکار ٢٠١٨ میتواند یکی از بختهای اصلی برای کسب جوایز باشد. فیلم از همان نخستين نمایش تا حد زیادی توانسته نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند؛ به نحوی که دیوید رونی، منتقد هالیوودریپورتر آن را شگفتانگیز نامید: حین تماشای سابربیکان ناخودآگاه از کاری که جوئل و اتان کوئن فیلمنامهنویس کردهاند، شگفتزده میشوید. آنها از آثار اوریجینال خود هم موفقتر عمل کردهاند.
آیا این یک کمدی آنارشیستی در هیبت فیلمی چون بزرگکردن آریزونا است؟ یا ترکیبی شجاعانه از خشونت گروتسک و شوخطبعی خونسرد در مسیر اثری چون فارگو؟ این داستان در دست جورج کلونی در مقام کارگردان، گرما و زندگی مناسبی پیدا کرده است. با این حال با وجود شروع قدرتمندانه، فیلم از مسیر طنز سیاه خارج شده و به تلخی غمگينانه و تقریبا بدون اصالتی میافتد.
اوون گلایبرمن منتقد ورایتی نیز فیلم جورج کلونی را فیلمی قابل قبول خوانده که میتواند سختپسندان را راضی از سالن بیرون بفرستد: لحظاتی در فیلم هست که میتوانید چرخههای اغراقشدهای از کمدی را احساس کنید که کوئنها گویا از جایگاه کارگردان به فیلم اضافه کردهاند. با اینحال کلونی در تلاش برای تصاحب محصولی که میتوانست امضای پررنگ برادران کوئن را بر خود داشته باشد، موفق شده فیلم خود را بسازد.
فیلم با پیشدرآمدی هجوي و جسورانه آغاز میشود که سابربیکان، جامعهای ۶۰ هزار نفری که مردم را از جای جای آمریکا در آن گرد آمدهاند را معرفی میکند. مقصد بهشتی آمریکاییها در انتهای دهه ۵۰ با کارگردانی شیک و ریتم تصویری مناسبی که دارد، شدیدا میتواند سختپسندان را مجذوب خود کند. شاید بتوان گفت بهترین کارگردانی کلونی تا امروز است.
جسیکا کیانگ در پلی لیست اما نظر چندان موفقی ندارد: احتمالا برادران کوئن همزمان بهترین و بدترین اتفاق در کارنامه هنری جورج کلونی هستند. اینجا اما بهعنوان کارگردان و نویسنده مشترک فیلمنامه سابربیکان نتایج کمی بینابینی است. نگاه و تأثیر کوئنها آنقدر غالب است که کارگردانی کلاسیک و صمیمی کلونی را نیز سیاه و تلخ جلوه میدهد، اتفاقی که با خردهداستانهای اضافه شده به فیلمنامه افتاده است.
این اتصالات کوچک لذتبخش، اما نه چندان بجا باعث شده تا به نظر برسد در سابربیکان کلونی میکروفون را جلوی دهان برادران کوئن گرفته تا آواز بخوانند!
زان بروکس نیز در گاردین نوشته: این کمدی سیاه پرجنب و جوش که امروز در ونیز به نمایش درآمد، ظاهرا در سال ۱۹۵۹ و پیش از فرمان آزادی سلما و جنبش حقوق بشر میگذرد، اما کلونی آنقدر باهوش بوده که اشارات به روز را نیز به موازات در فیلم بگنجاند. فیلمی درباره دیوارها و جدایی که بر دوره سیاهی از تاریخ آمریکا متمرکز است و خطر تکرار آن در کمین آمریکای امروز هم است.
فقط ای کاش فیلم تا این حد از نظر داستانی نحیف و از نظر لحن اینقدر گستاخ و گزنده نبود؛ کما اینکه بهوضوح با نگاهی خودپسندانه و غرورآمیز ساخته شده است. سابربیکان در لحظاتی بیش از حد سبک و در عین حال تصنعی میشود و از کمبود خشم رنج میبرد. از این نظر فیلم شلواری است که پاچههای آن را یک سگ کوچک پرشور به طرز وحشیانهای کنده باشد!
نکته مهم در این میان این است که برخلاف اینکه منتقدان متفقالقولند که جدیدترین فیلم جورج کلونی یک فیلم کمدی است، اما این کارگردان برخلاف نگاه آنها اعتقادی دیگر دارد و فیلمش را کمدی نمیداند! جورج کلونی پیشتر در مصاحبه با اینترتینمنت ویکلی خلاف اين نظرات را عنوان کرد و گفته: مدام این فیلم را کمدی میگویند اما خیلی تاریکتر از این حرفها است. این سوءتفاهمهای ایجادشده درست نیست. میتوان گفت که خیلی هم فیلم عصبانی و تاریکی است.
همه جا تیتر زدهاند که یک کمدی سیاه از جورج کلونی! بله فیلم چندتایی خنده از مخاطب میگیرد اما هدف ما قهقهه و انفجار مردم داخل سالن از خنده نیست، اصلا بهسختی میتوان تکههای خندهدار برای مخاطب پیدا کرد.
فیلم نگاه دهه پنجاهی دارد و داستانش حول تهاجم خانگی علیه مت دیمون، جولین مور و نوآ جوپ است؛ اسکار ایزاک هم نقش کارآگاه قصه را بازی میکند. مثل قصههای دیزنی شروع شده و کاملا دراماتیک تمام میشود مثل اینکه روی فیلم اسید بریزید!
پولاد امین
- 9
- 4