كريستين مك فرسون كه دوست دارد بانوي پرنده خوانده شود، همپاي مادر خود، كه بسيار دخترش را دوست دارد و البته مدام او را سرزنش ميكند با مشكلات ميجنگد. مادر او پرستاري پرتلاش است كه بعد از اينكه پدر خانواده كار خود را از دست داده، مجبور است بهشدت كار كند تا بتواند خانواده را همانند گذشته سرپا نگه دارد. اتفاقات اين فيلم در شهر ساكرامنتو و در سال ۲۰۰۲ رخ ميدهند؛ در وضعيتي كه شرايط اقتصادي امريكا دچار تحولات گسترده شده است.
اين خلاصهاي از فيلم «بانوي پرنده» است؛ فيلمي در ژانر كمدي، اما نوآور و اصيل. از آن دست فيلمهايي كه نميتوان در برابر ديدن آن مقاومت كرد. اين فيلم كه در تاريخ ٤ نوامبر ٢٠١٧ در سينماهاي امريكا روي پرده رفته است توانسته ميانگين امتياز ٩٤ را از ٤٤ منتقد كسب كند كه اين امتياز نشان ميدهد كه چقدر در اين فيلم همهچيز دقيق و حساب شده است.
«گرتا گرويگ» كه پيش از اين در سال ٢٠٠٨ براي فيلم «شبها و آخرهفتهها» دستيار كارگردان يعني «جو سوآنبرگ» بوده، در نخستين تجربه چشمگير خود به عنوان كارگردان، اثري ارزنده و احساسي از دوران نوجواني خود خلق كرده است. در اين فيلم نه اثري از صحنههاي اكشن هست، نه لحظات رمانتيك. تمام چيزي كه اين فيلم را به اثري منحصربهفرد تبديل كرده، صراحت و صداقت خالص است.
بانوي پرنده، نمايشي از روابط عاطفي و انساني است كه در بستر زندگي روزمره شكل ميگيرند. گرويگ ٣٤ ساله البته خود در اين نقش ظاهر نشده و آن را به «سيرشا رونان»، يكي از پديدههاي سالهاي اخير در بازيگري سپرده است.
در اين فيلم به دقت به جزييات پرداخته شده است تا عطش سيريناپذير قهرمان شورشي داستان را- كه البته به هيچوجه از خصوصيات قهرمانان كليشهاي برخوردار نيست- براي داشتن يك زندگي مستقل و خلاص شدن از محدوديتهاي محيط خانه و مدرسه كاتوليكي كه در آن درس ميخواند، به خوبي به تصوير بكشد. گرويگ با انتخاب صحيح تكتك عوامل صحنه، توانسته خود را به عنوان يك فيلمساز، با استعدادي خارقالعاده مطرح سازد.
بانوي پرنده روايت يكدستي ندارد و منقطع است. گذشتن سريع از صحنهاي به صحنه ديگر خطر تبديل شدن فيلم به يك كمدي سطح پايين را در پي دارد. ممكن است در بعضي صحنهها احساس شود كه گرويگ يك سري يادداشت را كنار هم گذاشته تا از درون آن يك شيرينكاري جذاب پيدا كند. اما در نهايت حس حقيقت و اصالت داستان بر تمام برداشتهاي ديگر فائق ميآيد و دهها صحنه كوتاه به تدريج تجمع مييابند تا احساس دلپذيري از قلب و ذهن بانوي پرنده به وجود بياورند.
گرويگ در فيلم خود از موزيك پاپ به وفور استفاده كرده است. او همچنين در حركتي غيرمتعارف نامههايي جذاب به «ديو متيو»، «آلانيس موريست» و «جاستين تيمبرليك» نوشت و از آنها خواست اجازه استفاده از آثارشان در اين فيلم را صادر كنند. در اين نامهها او از تجربيات شخصي خود گفته است؛ اينكه چگونه با آن آهنگها بزرگ و از يك نوجوان به زني كامل تبديل شده است. از اتفاقاتي نوشته كه در سالهاي دبيرستان برايش رخ داده و در نهايت براي آنها كاملا تشريح كرده كه چگونه اين ترانهها به شكلگيري شخصيت بانوي پرنده در دوران تحصيل كمك كردهاند.
شايد هنوز براي پيشبيني اينكه فيلم بانوي پرنده فصل اهداي جوايز را چگونه پشت سر خواهد گذاشت خيلي زود باشد؛ اما عوامل اين فيلم به خصوص بازيگران آن با توجه به فيلمهايي كه تاكنون پخش شده ميتوانند اميدوار باشند.
گرچه امسال فيلمهايي موفق و پرفروش و با ستارههايي پرفروغ چون «جيك جيلنهال» و «اما استون» به روي پرده رفته است، اما تجربه فيلمي مثل «مهتاب» از سال گذشته كه كمتر از ٢٨ ميليون دلار در بازار داخلي امريكا فروخته و جايزه اسكار بهترين فيلم را دريافت كرده نشان ميدهد كه صدرنشين گيشه بودن تاثير چنداني بر نامزدي و كسب جوايز اسكار نخواهد داشت.
با جايزه اسكار يا بدون آن؛ گرويگ در نهايت برنده است چراكه به خوبي توانسته داستان زندگي شخصي خود به عنوان يك دختر شهرستاني را به موفقيتي تمام عيار و يكي از بهترين فيلمهاي سال تبديل كند.
- 9
- 2