«مادر» فيلم جنايي و جديد و ترسناك دارن آرونوفسكي سينماگر ۴۸ ساله متولد بروكلين واقع در نيويورك امريكا يك فيلم با تم مرموز از قماش «بچه رزماري» فيلم مشهور سال ۱۹۶۸ رومن پولانسكي لهستاني است و در نهايت اين بيانيه را صادر ميكند كه هنر از منظر برخي هنرمندان مهمتر از زندگي است و اين اهميت به حدي است كه اين هنرمندان به خود حق ميدهند براي حفظ و بسط هنرشان حتي به جان و زندگي ديگران پايان بخشند.
براي خالق فيلمهاي ضد كليشهاي «كشتيگير» و «قوي سياه»، ساختن چيزي از اين دست جاي تعجب ندارد ولي رفتن او در پي پاسخ اين سؤال قديمي كه آيا هنر و منجمله فيلمسازي مهمتر از زندگي نيست، مقوله تازهاي در جريان كار او است. فرانسوا تروفو سينماگر شهير فرانسوي بارها اين پرسش را طي فيلمهايش مطرح كرد اما آن را هميشه بيپاسخ گذاشت و موضوع را به بينندهها ارجاع داد ولي آرونوفسكي آدمي سرسختتر از آن هنرمند فقيد اروپايي است و در نتيجه به شكلي بيرحمانه و توأم با خونريزي از رجحان هنر و آدمهاي وابسته به آن در اين معادله گفته است!
در مركز و قلب فيلم «مادر»، با خانهاي بزرگ اما مهجور و پرت افتاده در حومه يكي از شهرهاي امريكا مواجه هستيم كه ساكنانش يك زوج ميانسال بدون فرزند هستند. نشانهها به ما ميگويند حضور آنها در چنين محيطي به انتخاب خودشان بوده است و ميخواهند دور از مردم پرهياهو با آرامش زندگی كنند اما تمام تصاويري كه آرونوفسكي ضمن نشان دادن اين زوج و خانهشان و اطراف آن ارائه ميدهد، حاكي از آن است كه اين آرامش ماندگار نيست و اتفاقات بدي در راه است.
به تدریج مشخص ميشود كه زن و شوهر مستقر در اين خانه با بعضي ریاها و انديشههاي پليد نيز عجين هستند. زن مورد بحث كه فقط با لفظ مادر (به موازات عنوان فيلم) از او ياد ميشود، بيشتر مشغول آراستن خانهاي است كه براساس معماري عصر قديمي موسوم بهويكتوريان انگليس ساخته شده و همسر او كه در تمام طول فيلم هرگز نامش به زبان نميآيد و از لفظ «او» براي آوردن نامش استفاده ميشود، يك شاعر معروف است كه دچار مشكلات فكري شده و در يك دوره نازايي هنري بهسر ميبرد.
اين هنرمند البته چنان مغرور است و خود را بالاتر از سايرين ميپندارد كه امتيازات يك سلطان در بين رعايا را براي خود قائل است و براي اينكه چنين فضا و آدمهايي كم شمار و مشكوك براي ما مفهوم عميقتري بيابند، متيو ليباتيك مدير فيلمبرداري اين اثر سينمايي بهرغم اكتفا به دوربينهاي مستقر بر شانه در اكثر صحنههاي فيلم، دست به يك تصويربرداري هنرمندانه رازآميز ميزند تا ما در مقام بيننده حتي قبل از وقوع هرگونه ناامني و در عين آرامش، احساس اغتشاشي را پيدا كنيم كه در راه است. در اين راستا ليباتيك بهرغم گرفتن تصاوير لانگ شات از محيط سرسبز رؤيايي منطقه، تا آنجا كه ميتواند از كلوزآپها نيز بهرهميگيرد و همه چيز هميشه در حركت است و يك تصوير ساكن از يك جسم ايستا هم وجود ندارد.
ورود مريض احوالها
رفتار توأم با خودپسندي اين زوج كه با بازيهاي عالي خاويير باردم اسپانيايي در نقش شوهر (همان شاعر دچار بنبست فكري) و جنيفر لارنس امريكايي در نقش همسر او (مادر مورد بحث) همراه است، چنان بيش از حد تحمل مينماید كه بينندگان از ورود كاراكترهايي تازه به متن داستان استقبال ميكنند. روزي زنگ خانه را ميزنند و يك زوج ميانسال نزديك به پيري كه بدون اطلاع قبلي آمدهاند، خودشان را به كاراكترهاي باردم و لارنس معرفي ميكنند.
يكي از آنها مردي است كه او را فقط با همان نام «مرد» در طول فيلم ميشناسيم(!) و ادهريس كهنهكار نقش وي را بازي كرده است و آنقدر سرفه ميكند و مريض احوال است كه بهنظر ميرسد ديگر حتي در پي رفع عارضه خود نيز نيست و ديگري همسرش كه او را نيز فقط با نام همسر صدا ميزنند و بازي در اين نقش با ميشل فايفر كهنهكار و امريكايي است كه ۳۵ سال پيش با بازي در «صورت زخمي»، كار كلاسيك گانگستري برايان ديپالما در سينما اوج گرفت.
«همسر» نيز مانند «مرد» آدم موجهي نيست و دائماً سيگار ميكشد و مشروبات الكلي مينوشد و از بدو آشنايي با «مادر» نسبت به وي جبهه ميگيرد. عجيب است كه بهرغم همه تخلفهاي آشكار اخلاقي اين زوج تازه وارد، كاراكتر خاويير باردم یا همان شاعر از آنها دعوت ميكند بهعنوان ميهمان در خانه آنها بمانند و هنگامي كه مادر به او اعتراض ميكند و ميپرسد چرا يك زوج مشكوك و خطرناك را به خلوت خانهشان راه داده و توليد دردسر كرده است، باردم به او ميگويد: سخت نگير، فكر نميكنم موضوع مهمي باشد.
بد اندر بد
اما با ورود دو پسر اين زوج ميانسال به ماجرا و بهواقع ورودشان به خانه، اوضاع از بد هم بدتر ميشود و آنها را با بازي برادران گليسون (دامنال و برايان) روبهروي خود ميبينيم. به آرامي نشانههاي خونريزي و جنايت در خانه پديدار و شرايط طوري ميشود كه بهنظر ميرسد اينجا هم يكي از خانههاي نفرين شده و جنزدهاي است كه در بسياري از فيلمهاي ترسناك و پربرخورد طي سالهايي طولاني ديدهايم.
در اين مرحله است كه حوصله كاراكتر باردم يعني همان شاعر ماجرا سر ميرود و پس از عذرخواهي از همسرش بابت ناديده گرفتن توصيههاي او وارد عمل ميشود و با قاطعيت هرچه بيشتر ميهمانان ناباب خانه را بيرون ميريزد و خردشان ميكند. ولی سكانسهاي پاياني فيلم در اين راستا حاوي تندترين برخوردها و فضايي سيركگونه و به سان يك سرگيجه واقعي است.
مشخصات فيلم
عنوان: «مادر»
محصول: كمپانيهاي پارامونت و پروتوزوا
تهيه كنندگان: اسكات فرانكلين، جف واكسمن و جان اشترن
سناريست و كارگردان: دارن آرونوفسكي
مدير فيلمبرداري: متيو ليباتيك
تدوينگر؛ اندرو وايزبلوم
طراح صحنه: فيليپ مسينا
مدير جلوههاي ويژه: دان شرهكر
مدت زمان: ۱۰۸ دقيقه
بازيگران: جنيفر لارنس، خاويير باردم، ادهريس، ميشل فايفر، برايان گليسون، دامنال گليسون، استيفن مك هتي و
كريستن ويگ.
وصال روحاني
- 17
- 1